مصطفی کریم بیگی از شهیدان قیام روز عاشوراست که بوسیله گلولهیی که به پیشانی او خورده و از بالای پل کالج به پایین پرت شده بود؛ به شهادت رسید.
به گزارش رسانههای خبری مادر مصطفی کریم بیگی در باره فرزندش گفت: او برای اعتراض به کشتن جوانان مردم (به تظاهرات) رفته بود. (او) از 18 تیر ده سال پیش همیشه در اعتراضات شرکت میکرد؛ بعد از انتخابات هم در تمام اعتراضات حضور داشت. می گفت … اجازه نخواهیم داد خون جوانان مردم پایمال شود. همیشه می گفت معلوم نیست چقدر باید خون ریخته بشود تا بچه های ما در آینده بتوانند در آزادی زندگی کنند. مدام به من می گفت که اگر او را بازداشت کردند جلوی زندان اوین نروم. حتی می گفت: "گریه و زاری تو پیش ماموران به خاطر من بدترین شکنجه برای من است. حتی اگر مرا کشتند هم نیا و التماس نکن، زاری نکن، سرت را بالا بگیر و نگذار به خاطر گریه ها و التماس های تو من شکنجه شوم چون این بدترین شکنجه است برای من و..." باور کنید من هم در 14 روز حتی یکبار هم جلوی اوین نرفتم همیشه پدرش می رفت و با اینکه قلبم پر می کشید اما نرفتم.
مادر شهید مصطفی کمال بیگی در مورد شقاوتهای رژیم آخوندی طی 14 روزی که از پسرش بی خبر بود، میگفت هر شب بین ساعت دو و نیم تا سه نیمه شب تلفن زنگ میخورد و سکوت بود و گاهی صدای نفس نفس زدن کسی می آمد. من و همسرم خیال میکردیم پسرم تماس گرفته و اجازه صحبت به او نمی دهند و از خوشحالی گریه میکردیم که او زنده است.
وی اضافه کرد: مصطفی 6 دی ماه شهید شد و 21 دی ماه ما او را شناسایی کردیم و 23 دی هم شبانه او را به خاک سپردیم. یک سوراخ در سمت چپ پیشانی پسرم بود و او را کالبد شکافی کرده بودند و از گردن تا زیر ناف او را دوخته بودند. قلب و کلیه و بقیه اعضای بدن را هم برداشته بودند .
مادر مصطفی کریم بیگی گفت: وقتی فردی که قران میخواند رفت توی قبر و زیر سر مصطفی را گرفت دستش پر از خون شد و گریه کنان بیرون آمد و رفت و فرد دیگری آوردند. چگونه ممکن است بچه من که 6 دی شهید شده به یکباره در 23 دی این همه خون از زaیر سرش سرازیر شود؟
مادر شهید سرفراز قیام گفت: مصطفای من با آزادگی رفت و با مردانگی جانش را از دست داد. من سربلند هستم و با افتخار می گویم که بچه ام با سربلندی و برای آزادگی شهید شد به خاطر مردمش و به خاطر وطنش