« جناب هاشمی
همان گونه که مستحضرید روز آخر ثبت نام کاندیدای ریاست جمهوری روزی بود که شرایط بازی حداقل روی کاغذ بهطور کامل عوض شد و قطبهای جدیدی در عرصه انتخابات پدید آمد که البته مدل آن نه با این کیفیت در دو انتخابات گذشته نیز تکرار شد لیکن تفاوتی که این انتخابات با دو دوره قبلی دارد این است که دیگر قطبهای انتخابات هاشمی – احمدینژاد نخواهد بود و شما نیز قطعاً واقف به این موضوع هستید و آن را نفی نمیکنید.
نحوه حضور شما در عرصه انتخابات در ظاهر کاملاً عجولانه رخ داد تا جایی که شما در دقایق آخر مهلت قانونی، اقدام به ثبتنام در این عرصه نمودید لیکن بحث بر سر حضور یا عدم حضور شما از چند ماه قبل بهطور جدی کلید خورده بود
حضرت آیتالله
امروز کسانی برای ورود به عرصه انتخابات حامی شما هستند که طی چند سال حاکمیت اصلاحاتیون بر کشور، جنابتان را آماج حملات تند خود قرار داده بودند و سایر همطیفهای ایشان که اکنون حامی شمایند سکوت را بر دفاع از شما ترجیح میدادند و بر طبل رسوایی و بیآبروییتان میکوبیدند و سعی آن داشتند تا نامی از شما در اذهان باقی نگذارند. آنها و همپیالههایشان همان کسانی بودند که شما را عالیجناب سرخپوش میخواندند و تمام فتنه رخ داده در تاریخ انقلاب را منسوب به شما میپنداشتند لیکن امروز شما را تنها منجی کشور میخوانند و در حمایت از شما به مدیحه سرایی میپردازند.
جناب هاشمی،
در جریان انتخابات 88 و مسائلی که در آن مناظره کذا پیش آمد، شما به نوشتن نامهیی متأسفانه بدون سلام و والسلام به رهبری معظم اقدام نمودید و در آن سخنانی را مطرح نمودید که امروز بر تحقق آن پیشبینیها بر خود میبالید.
حال اگر شما پیروز شدید که خود نیز باید بدانید احتمالش زیاد نیست و به قول یکی از همین اصلاحاتیون نام شما 50% رأی منفی با خود به همراه دارد، در دولت شما جای میگیرند و با توجه به کهولت سن جنابتان که خود بارها به آن برای عدم حضور اذعان نمودید، زمام کار را در دست میگیرند و به بدنه اجرایی نظام باز میگردند و اگر در این انتخابات شکست خوردید مرگ سیاسی خود را رقم زدید درحالیکه روحی در کالبد بیجان اصلاحطلبان دمیدید.
پس در هر دو حال حضور شما بهمعنای شکست شما و بیآبرویی شما در نزد آیندگان است.
جناب هاشمی، کمی تأمل کنید که به کجا رسیدهاید که برای حضورتان رسانههای ضدانقلاب به جشن و پایکوبی میپردازند؟
بروید به نوع نگاهتان پیرامون رابطه با آمریکا نظر بیفکنید و آن را با نوع نگاه رهبری مقایسه کنید. بروید به بحثی که پیرامون اعتماد از دست رفته مردم به نظام مطرح کردید و پاسخی که از آقا دریافت داشتید نظر بیفکنید که بدانید تفاوت نگاهتان با آقا بیش از این است که شما را دعوت به حضور در این عرصه کنند.
چرا نمیبینید که چگونه به دروغ مراجع را حامی شما برای حضور میخوانند
اگر حرفهای بالا را مطابق با عقل و منطق بهزعم خود پنداشتید که از این عرصه خطرناک کنار بکشید و بجایگاه خود در مقام امین رهبری بازگردید.