ادعای مضحک: انهدام یک گروه موسیقی هندی که تظاهرات عاشورا را رهبری میکرد!

تلویزیون شبکه یک رژیم شب گذشته (دوشنبه 24 اسفند) زنی به نام سارا که خود را «عضو یک گروه موسیقی هندی» معرفی می کرد, را به صحنه آورد تا بگوید که از لندن به تهران آمده تا گروهی از «اراذل و اوباش, چاقوکش» را برای «ایجاد ناامنی و آشوب در برخی خیابانهای تهران» سازماندهی کند. قبل از ادامه ماجرا, از شکنجه گران اطلاعاتی و گردانندگان کودن تلویزیون رژیم باید پرسید برای سازماندهی و هدایت اراذل و اوباش چاقوکش در خیابانهای تهران چه نیازی به وارد کردن رهبر از خارج؟ پس مقام معظم رهبری 24 ساعته چه غلطی می کنند؟

حالا بقیه ماجرا را از متن زیر که عیناً از روی نمایش تلویزیونی ساعت 19 دوشنبه شب پیاده شده بخوانید:   

تلویزیون شبکه یک 24 اسفند 1388
ساعت برنامه: 1900

با گذشت زمان جزئیات بیشتری از فتنه و حوادث پس از انتخابات آشکار میشه. امشب علی رمضانی گزارشی در همین رابطه به مجله خبری آورد.
رمضانی: بله, یکی دیگر از پشت پرده های حوادث بعد از انتخابات آشکار شد. همانطور که قبلاً هم گفته شده بود اکثر گروهکهای تروریستی و معاند نظام جمهوری اسلامی بعد از این که بستری ایجاد شد بعد از انتخابات, از این فرصت استفاده کردند برای ضربه زدن به نظام و مردم. که در این بین, حتی دست به غیراخلاقی ترین روشها هم زدند, نمونه هاش را در گزارش خواهید دید. قضیه از این قرار است که فردی به نام سارا که یک رقاصه بوده, توسط انجام پادشاهی جذب میشه و مأموریت پیدا میکنه تا با سفرهای متعدد از لندن به تهران, افراد اراذل و اوباش, چاقوکش و خلاصه افراد سابقه دار را در تهران حذب بکنه و سپس به آنها مأموریت میده که در روزهای مشخص به ایجاد ناامنی و آشوب در برخی خیابانهای تهران بپردازند.

توضیحات بیشتر از زبان گزارش:

زنی به نام سارا: من هماهنگ کننده یک گروه موسیقی هندی هستم. ماهی یک بار میرم هلند, شش تا خواننده داریم, موزیسین داریم, گیتاریست و نمیدونم طبله نواز و اینچیرها, دو تا شعبده باز داریم. خانه ام انگلیس هست. معمولاً یک نفری باید (رقصید), نه اونها دو تایی (میرقصند).

گوینده: شهرت سارا, ساکن لندن, انگلستان, شغل: رقاصه.

سارا: حدود دو سال و نیم, سه سال بعد از ازدواجم بود که همراه دوست همسرم رفتیم آلمان. هر کاری که این آقا میگفتند انجام بدم من.

گوینده: این رقاصه عضو فعال انجمن پادشاهی ایران بوده.

سارا: کار سیاسی من هم از وقتی شروع شد که سال 2003 یک روز به تلویزیون یوروتی.وی برخوردم که همین آقای فرود فولادوند بود که بعدها معلوم شد اینها به عنوان انجمن پادشاهی ایران مشغول فعالیت هستند. بعد که آقای فولاندوند اعلام کرد عضو میگیرند. شماره تلفنی دادند من هم زنگ زدم. ایشون گفتند که کپی پاسپورتت را باید برای ما بفرستی  و ایشون قبول کرد که من رو عضو کنه.  نام مستعار کردیه را به منم دادند ایشون. و من شدم یکی از اعضای انجمن پادشاهی. توی اون فضا صورتی دیده نمیشه. چهره ای دیده نمیشه و فقط یک اسمه, یک آیدی هستش. همه اشخاص یک اسم هستند. یه آیدی هستند. مثلاً کوروش. حالا پشت این آیدی میتونه هر کسی قائم شده باشه. میتونه یک سازمان سیاسی باشه, یه سازمان جاسوسی باشه. میتونه مثلاً یک مأمور سازمان جاسوسی اسرائیل باشه. کمک مالی بهشون میکردم برای تلویزیون  و اگر میتونستم از دوستان و آشنایانم پول میگرفتم برای تلویزیون میفرستادم. تا اینکه توی خرداد دیدم یک هیاهویی شد. همه جای دنیا در مورد ایران صحبت میکنند.

گوینده: حملات سهمگین رسانه های غربی در آستانه انتخابات ایران باعث شد تا این رقاصه نیز نقشی مهم در آشوبهای ایران داشته باشد.

سارا: خیلی خشن بود و خیلی وحشیانه بود, راهکارهایی که میداد. مثلاً حمله به نیروی انتظامی با وسایل تیز و بزنده, بردن اسید که اگر نتونستید اسید بپاشید به صورت این نیروی انتظامی یا کسانی که بهتون حمله میکنند یا بسیجیها. زد و خوردهایی که پیش اومد. آتش سوزیها. صدمات جانی, حالا مالی, همه از راهکارهایی بود که از طریق این رسانه ها به گوش مردم رسید.

گوینده: این عضو انجمن پادشاهی پس از انتخابات ایران, هر ماه در مسیر لندن ـ تهران و تهران ـ لندن در حال آمد و شد بوده و با برنامه ریزی های دقیق در هر اتفاقی نقشی قابل توجه ایفا میکرد.

سارا: کسایی که بتونند از فاصله های خیلی دور, از ارتفاعهای خیلی بالا بتونند مثلاً سرگروه یک یگان ویژه را بتونند بزنند. توی این محیطهای مجازی اینترنت, صد در صد فشار روحی و روانی زیادی بود که هر کسی که پاسپورت داره و میتونه بره, بلند شه بره. برای تظاهرات 13آبان دوباره برگشتم ایران و تبلیغات خیلی شدیدتر شده بود. سعی کنید که اون روز رو تبدیل کنید به روز پیروزی آمریکا در ایران. با این کارتون از ملت آمریکا پوزشخواهی کنید, معذرتخواهی کنید و دوباره پرچم آمریکا رو ببرید بالا. گزارش تجمعات رو مستقیم از بین جمعیت برای رادیو بفرستم.

صدای رادیو: ما همه لباس پوشیده ایم آماده ایم, فرزندانمون آماده اند, داریم به سمت اون میعادگاهی میریم که با آقای کروبی قرار گذاشتیم. خواهش میکنم بلند شید حرکت کنید.

سارا: توصیه میکردند کسانی که میرند تظاهرات حتماً لباسهای تیره بپوشند. لباس مشکی بپوشند که توی دید نباشند, زیاد چشمگیر نباشه تیپشان. بعد برگشتم لندن. خیلی تبلیغ میشد روی 22بهمن. 22بهمن در کل روز سرنوشت سازی خواهد بود برای ایران. تیپهایی که اومده بودند و اعتراض میکردند همه آرایش کرده و لباسهای مثلاً آنچنانی که مناسب روز عاشورا نیست. بعد دیگه عمده گزارش من روز عاشورا بود. که خیلی طولانی بودش از توی خبابان شادمان.

گوینده: این رقاصه با برقراری ارتباط با برخی عناصر منافقین در خارج از کشور از طرق مختلف سعی در دامن زدن به آشوبهای خیابانی در روز عاشورا را داشت. اما به راستی در روز عاشورای حسینی چه اتفاقی افتاد.

سارا: من روز عاشورا همراه سه تا از همراهانم به خیابان شادمان رفتیم. و این آقایون با مأمورها درگیر شده بودند. و چند تا مأمور رو هم با چاقو زده بودند. من هم که چاقویم را از توی کیفم درآوردم, همین کنار دستم بودش, کنار ترمز دستی. کسی که خیلی میشناختم و همه تظاهرات رو باهاش رفتم, احمدآقا بود.

احمد آقا: توی ساختمانی کار میکردم که یکی از آپارتمانهای اون ساختمان مال خانمی بود به اسم مستعار سارا که توی لندن زندگی میکردند. بعد به ایران رفت و آمد میکردند. که از اون موقع یک ذره رابطه مون یه خرده بیشتر شده بود, یعنی یک رابطه احساسی بینمان پیدا شده بود. قبل از اینکه این اتفاق بیفته, یه روز به من گفتش که دو تا از دوستانم دارند میآیند از هلند, اسم یکیشون آنجلا بود, ولی اسم یکی دیکه نگفت هیچوقت به من. گفت یه مقدار کوکایین دارند میارند و میخوام که این رو واسه من توی اینجا بفروشی. گذشت خانم رفتند و دو سه روز قبل از [نامهفوم] برگشتند ایران.

سارا: من به ایشون گفتم که دارم میرم تظاهرات.

احمد آقا: من و رامین و عادل پسر خاله اش که از کرمانشاه اومده بود قرار شد با هم بیاییم تهران.

یک مرد (معرفی نشد): رامین با اینها هماهنگ کرده بوده و گفته بوده من سه نفر واسه ات فرستادم که شهر رو خراب کنند, همه جا رو به آشوب بکشند.

امیر: امیرم, من 21 سال سن دارم. دو سری به خاطر درگیری به زندان رفتم.
یک مرد دیگر: دعوا خودزنی مودزنی زیاد دارم.

امیر: یکی دو روز قبلش میگفتند یک خانم خارجی هست, وضعش خوبه, پول خرج میکنه.

همان مرد اولی: کارش این بود که جوانهایی که دست به چاقو بودند, میخواسته جمع کنه و با درگیری و درست کردن درگیری و آشوب اینها رو واسه اینکه از اینها سوءاستفاده کنه. بعد از اینها فیلم بگیره و با استفاده از فرستادن این فیلمها از کشورهای خارجی پول بگیره.

احمد آقا: خیلی اصرار داشت من همیشه ریش بذارم. خب, خوبه که تو یک ریش داری, یک چفیه بنداز گردنت مثل این بسیجیها و روی ماشین هم یک یاحسین مینویسم که ماشین تابلو نباشه.

صدای یک زن: گهواره ای که پشت دسته های سینه زنی میرفت این گهواره رو زدند شکستند, انداختند زمین, چند تا خیابان بالاتر روسری هایشان را خانمها درآورده بودند. شروع کرده بودند به رقصیدن و نمیدونم آواز خوندن و دسته های سینه زنی رو پراکنده کردند. پرچمهایشان را پاره کردند.

احمد آقا: روز عاشورا خیلی خوشحال بود از اینکه مثلاً جلوی عزاداری رو گرفته بود, کلی هیأتها رو به هم زده بودند و نمیگذاشتند عزاداری روز عاشورا رو انجام بدند. 

سارا: یعنی فاصله میدان آزادی تا میدان انقلاب داخل خودرو خودم بودم با چند تا از همراهانم که برای تظاهرات میرفتیم, دستگیر شدم.

گوینده: این رقاصه, سرانجام بعد از شرکت در چندین آشوب خبابانی به همراه چند تن از همراهان توسط مأموران وزارت اطلاعات دستگیر شد.

احمد آقا: تحت تأثیر این خانم قرار گرفته بودم و یه جورهایی مثل عروسک خیمه شب بازی خانم شده بودم و هر جوری دوست داشت من رو بازی میداد.