محدثین به ”السیاسة“: آیا اعراب تا قبل از به وجود آمدن رژیم آخوندی از فتنه های فرقه گرایی مذهبی رنج می بردند؟
*تصمیم به حذف رفسنجانی و مشایی یک جراحی بزرگ و بیانگر بحران عمیق رژیم است ... و جامعه در کمین است
*شکل گیری قیام مردمی ای را پیش بینی میکنیم که فراتر از انتخابات، به سمت ریشه کن کردن رژیم با تمام جریانها ودسته بندیهایش میرود
*رژیم از روز نخست سیاست مشت آهنین (سرکوب مطلق) را در پیش گرفته و اگر از آن دست بردارد سقوط میکند
*موضع بین المللی که درجریان است مماشاتگری ونرم خویی است و اعراب باید مواظب به چنگالهای تیزی که متوجه آنهاست باشند
*خامنه ای جاپای خمینی گذاشته و دست به کنار زدن و به حاشیه راندن رقبایش یکی بعد از دیگر زده است ... که اولین آنها بنی صدر بود
*رژیم دوران بسیار حساسی را میگذراند وخطر از هر سو آن را در برگرفته است
به اعتقاد ما جامعه جهانی باید تمامی گفتگوها وحساب بازکردنها روی رژیم در تهران را متوقف کند
اقدام به حذف رفسنجانی و مشایی از سوی شورای نگهبان قانون اساسی برای احراز پست ریاست جمهوری در انتخاباتی که قرارست در ژوئن آینده برگزار شود، بازتابها و نظرات گوناگونی را برانگیخته است. شورای ملی مقاومت ایران که مقر آن در پاریس قرار دارد، نظرگاه و موضع خاص خود را دارد. روزنامه السیاسة با محمد محدثین مسئول کمیسیون روابط خارجه این شورا و یکی از چهرههای برجسته آن دیدار کرد و با او درمورد این حذف و پیامدهای احتمالی آن گفت وگو نمود.
س. شما تصمیم شورای نگهبان در مورد حذف رفسنجانی و مشایی را چگونه تفسیر میکنید و آیا به نظر شما این مسئله است که به مسالمت از سر بگذرد؟
پاسخ: حذف رفسنجانی از نمایش انتخابات ریاست جمهوری که به دستور خامنه ای صورت گرفت، به منزله جراحی بزرگی در رأس رژیم است بویژه اینکه خامنه ای در همان حال دست به حذف مشایی کاندیدای مورد نظر احمدی نژاد زد و این یعنی یک عمل جراحی بزرگ دیگر بود. این حذفها بیانگر بحران عمیقی دیگری است از دیگر بحرانهای رژیم. میتوان از هم اکنون برجسته ترین اثرات آن را پیش بینی نمود چراکه خواهیم دید پایه های رژیم و شالوده اش در معرض تکانها و لرزش شدید قرار خواهد گرفت. رفسنجانی همان کسی است که پشت رساندن خامنه ای به منصب ولایت فقیه پس از مرگ خمینی بود. سپس خامنه ای مشخصا رفسنجانی را به سمت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان عضوی در شورای نگهبان تعیین کرد. شورای خبرگان شورایی است که به تعیین وانتخاب ولی فقیه میپردازد. اکنون ابراز شک در صلاحیت چنین شخصیتی برای ورود در کازار انتخابات ریاست جمهوری، یک رسوایی بزرگ درون رژیم آخوندی است چرا موجب این میشود که مشروعیت و اعتبارش از بین برود. واقعیت اینست تهدیدها و فشارهای خامنه ای برای ممانعت از کاندیداتوری رفسنجانی ومشایی به هیچ نتیجه ای نرسید. در نتیجه به حذف آنها و مواجه شدن با پیامدهای این رسوایی آن، مبادرت کرد. اکنون به نظر میرسد موضوع حذف، امری نیست که بشود آن را به سلامتی از سرگذراند بلکه این حدف در درون خود انشعابهاو چند دستگی و از هم گسیختگی بیشتری را در کل رژیم ولایت فقیه به همراه دارد. خمینی پیش از این بنی صدر را از مقام ریاست جمهوری در رژیم خود و آیت الله منتظری جانشین معین شده را برکنار کرد. کما اینکه خامنه ای از زمان رسیدن به منصب ولایت فقیه به حاشیه راندن رقبایش یکی پس از دیگری پرداخت. آخرین شخص هم میرحسین موسوی بود که پست نخست وزیری را به عهده داشت. تمامی این به حاشیه رانده شدگان و رانده شدگان پست های بالایی در قدرت داشته و شریکان او در جنایتهایش بوده اند. اما رفسنجانی از این جهت با بقیه فرق داشت که حضور سیاسی او در تار وپود جسم وپیکر رژیم تنیده شده است. در نتیجه شکاف و شقه ای که حذف رفسنجانی بوجود میآورد تا پایین ترین لایه های داخلی رژیم امتداد یافته و رسوخ پیدا میکند. تردیدی نیست که این امر روند سقوط رژیم آخوندی را شتاب میبخشد.
از سوی دیگر، تیم مشایی – احمدی نژاد در سمت مقابل طی هشت سال زمام امور قوه مجریه را در دست داشتند و توانسته اند بخش بزرگی از دیوانسالاری رژیم را تحت نفوذ و کنترل خود قرار دهند. در نتیجه حذف مشایی اثرات منفی ای برای تمامیت رژیم در برخواهد داشت.
انقباض یا خودکشی سیاسی
س. آیا میتوان حذف رفسنجانی و مشایی را به عنوان انقباض و بسته شدن رژیم در خود توصیف کرد؟
پاسخ: این کار اوج انقباض در رژیم است اما واقعیت بیشتر از این است کاری که خامنه ای علیه رفسنجانی و مشایی کرد میتوان به عنوان خودکشی سیاسی تلقی کرد چرا که خامنه ای دو راه ناگزیر بیشتر در پیش رو ندارد یا حذف رفسنجانی و پذیرش عواقب آن و پیامدهای آن یعنی سرعت یافتن بیشتر به سمت سرنگون شدن رژیم است و یا اینکه او را قبول کند و با او تقسیم قدرت نماید و این هم به طور طبیعی اقدامی است که به روند چند پارگی و از هم گسیختگی سرعت بخشیده و به پایان رژیم منجر میگردد. خامنه ای که گزینه اول را انتخاب کرده به این معناست که او دارد دنبال نجات و راه برون رفتی برای جلوگیری از سرنگونی رژیم از طریق حذف و تصفیه و انقباض، میگردد. این سیاستی بود که خامنه ای طی مدت بیست وچهار سال گذشته آن را به کار بسته بود. باید با تلخی بگویم که خامنه ای از اتفاقات و تغییرات سیاست بین المللی و منطقه ای بدترین استفاده ها را علیه منافع مردم ایران و مردم منطقه بهره برداری کرده است اما اکنون به نظر میرسد که دوران دستاوردهای باده آورده که خامنه ای از آن به خاطر اشتباهات استراتژیکی غرب و بی تفاوتی کشورهای منطقه بدنبال جنگهای کویت و افغانستان وایران ، بهره میبرد به پایان رسیده است. دوران شانتاژ دیگر تمام شده است دوران باج خواهی تمام شده است و اکنون رژیم در شرایط کنونی در وضعیتی قرار دارد که حاکی از کاهش نفوذ او و کاهش یافتن فعالیتهایش و قطع ید او محسوب میشود. در چنین وضعیتی هست که ” انقباض به شدت بخشیدن سرعت در روند سرنگونی رژیم راه میبرد.
دستکش آهنی!
س. برخی محافل سیاسی و رسانه ای کمی پیش این احتمال را داده بودند که رژیم برای اینکه کنترل اوضاع را در دست داشته باشد متوسل به سرکوب مطلق شود، وتمامی نمادهای رفرم و گشایش را از بین ببرد، آیا این تصمیم میتواند به منزله آغازی برای مرحله سرکوب مطلق از سوی رژیم باشد؟
پاسخ: واقعیت این است که این رژیم از نخستین روزهای عمرش برای گسترش نفوذ خود بر سیاست سرکوب مطلق متکی بوده است. این رژیم یک روز هم از دستکش آهنین دست برنداشته چرا که میداند چنانچه برای یک روز سرکوب مطلق را کنار بگذارد سرنگون میشود.
رژیم با زبان سرکوب مطلق بعنوان تنها زبانی که می شناسد، در برخورد با اپوزیسیون خود فرزندان مردم ایران عمل کرده است. سپس همین زبان را با رقبایش بکار گرفته و آنها را به حاشیه رانده و حذف نموده است. اما این بار رژیم دیگر سیاست مشت آهنین را علیه یکی از سبملهای مؤسسان پایه ای و ساختاری خودش بکار می گیرد، البته توسل رژیم به چنین سیاستی در شرایط بسیار وخیم کنونی یک ترفند لورفته است و طرح هایش یکی از بعد از دیگری رسوا می شود. حتما شما شنیده و یا خوانده اید که رژیم پیوسته به بنیادگرایی و سخت سری در قبال هر ابتکار عمل بین المللی و یا منطقه ای تهدید می کند که این مسئله چیزی جز فرار به جلو نیست. اما نکته جدید در این صحنه این بار این است که مشت آهنین علیه ارکان نظام و عوامل خودش بکار گرفته می شود و این خود فی ذاته یکی از دلایل عینی است که نشان از هم گسیختگی بند از بند رژیم و به لزره افتادن ارکان آن دارد چرا که این رژیم به سمت سرنگونی نهایی می رود. باید که ما روشن سازیم که سیاست مشت آهنین تنها علیه ایرانی ها بکار گرفته نمی شده بلکه علیه کل خلقهای منطقه بکار گرفته شده است.
پاسخ مردم ایران
س. به نظر شما موضع مردم ایران در قبال این تصمیم حذف چیست؟
پاسخ: موضع مردم ایران همیشه در مقابل این رژیم پیوسته این بوده است که پشیزی به این رژیم و تصمیمات و ترفندهایش قائل نشده است. مردم ایران همیشه نمایش های انتخاباتی رژیم را بایکوت کرده اند و آن را صرفا یک نمایش دیده اند. کما اینکه در قیام سال 88 سریعا مسأله را تعیین تکلیف نمود و تبدیل یک قیام گسترده علیه اصل رژیم ولایت فقیه نمود و مردم شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر دیکتاتور و غیره دادند. در نتیجه همین امر منجر به شکستن شاخ ولایت فقیه شد و رژیم منقبض شد. هرگونه حرکت و یا قیامی که شروع شود در حد انتخابات و یا پیامدهای آن باقی نخواهد ماند، بلکه علیه کل رژیم با تمامی جریانات و باندهایش خواهد بود. رفسنجانی که تا دیروز نفر دوم بعد از خمینی بود و در بنای ساختار این رژیم سهیم و شریک بود و او بود که خامنه ای را در پست ولی فقیه نشاند، به این شکل حذف شد و این بدین معناست که تمامیت این رژیم چیزی جز یک دروغ بزرگ نیست.
موضع نرم بین المللی
س. سناریوهای احتمالی بعد از این مرحله حذف چیست و موضع بین المللی را نسبت به این تصمیم چگونه می بینید؟
پاسخ: سناریوهای متصور زیادند که همه آنها شب و روز گریبانگیر این رژیم هستند، چرا که این رژیم در یک فاز بسیار حساس قرار گرفته و خطرات از همه طرف او را محاصره کرده است. اما فروپاشی آن در نتیجه تشدید جنگ جناحها که حذف رفسنجانی و مشایی بیانگر یک مرحله پیشرفته آنست، شبیه یک عمل جراحی خطرناکی در سر می باشد که منجر به این می گردد که رژیم کنترل امور را کم کم از دست بدهد. طی دوره قبل و ما بعد انتخابات و تا الان ، تنها نگرانی خوفناکی که خامنه ای را پیوسته مشغول کرده است این است که قیام گسترده اجتماعی همانند سالهای 88 و 89 تکرار نشود. این ترس و نگرانی ”سمت نمای” رژیم در اقدامات و تصمیم گیریهایش بوده است. از این رو تصمیم برکناری و حذف رفسنجانی در مرحله اول هم در همین راستا بوده است، یعنی اینکه هیچ فرصتی را نباید برای اینکه قیام مجددا شعله ور شود، از دست داد. اما همین تصمیم خود فی نفسه آن استحکام داخلی رژیم را از بین می برد و دچار تنشهایی در آینده خواهد نمود.
در مورد موضع بین المللی ما متأسفانه هیچ چیز جدیدی نمی بینیم. این موضع هنوز به نفع رژیم عمل می کند بویژه وقتی که با آن سازش و مدارا می کنند و فضای این دست و آن دست کردن و امروز و فردا کردن و خریدن وقت را از کیسه مردم ایران برایش فراهم می کنند. موضع بین المللی جدی و فعال نیست مگر اینکه رسمیت این رژیم از آن گرفته شود و خواسته ها و حقوق و آرزوهای مردم ایران برای تغییر این رژیم به رسمیت شناخته شود.
نمایشهای اصلاحات
س. آیا تصمیم حذف به این معناست که رژیم انزوای از جامعه بین المللی را انتخاب کرده و می خواهد که برنامه هسته ای و راه کارهای منفی دیگری که علیه صلح و امنیت و ثبات در منطقه است را ادامه دهد؟
پاسخ. رژیم هیچ روزی نخواسته و تمایل به این نداشته که با جامعه بین المللی همکاری نموده و هم پای آن حرکت نماید بلکه درست برعکس ، این رژیم پیوسته با سیاست بحران سازی و فتنه انگیزی و درگیری بسر می برد. این تصمیم عملا بطلان همه آن دعاوی و نمایشهای اصلاحات با سرابهای افسرده اش را ثابت کرد. این رژیم با این حذف، بر هویت استبدادی مطلق خود و نبود هیچ سمت و سوی اصلاح طلبی و گشایش و تغییر در خود را تأکید نمود. و این مسأله اثبات گر حرف مقاومت ایران از سه دهه پیش است که بر آن اصرار داشته که جستجوی آلترناتیو در درون رژیم و یا امکان میانه روی چیزی جز اوهام و سراب بیش نیست. این رژیم نه تنها به برنامه تسلیحات هسته ایش و حمایت از تروریسم و بنیادگرایی در منطقه ادامه می دهد، بلکه به این سمت با سرعت بیشتری حرکت می کند چرا که شرایط داخلی و منطقه ای و بین المللی نسبت به قبل دشوارتر شده است.
تغییر در سیاست بین المللی باید انجام شود
س. به نظر شما در برابر این موضع چه انتظاری از جامعه بین المللی می رود؟
پاسخ. فکر می کنیم که وظیفه جامعه جهانی این است که تمامی گفتگوها و سرمایه گذاریش را بر روی این رژیم متوقف کند و بداند تا زمانی که رژیم ولایت فقیه یعنی استبداد زیر پوش دین و یا رژیم ترور در پوش دین حاکم است، هیچ امیدی به اصلاحات نیست. چطور انتظار می رود از یک زمین خشک لم یزرع ، گیاهانی رشد کنند؟ در اینجا می خواهیم از جامعه جهانی این سئوال را بکنیم که چه چیزی از اینهمه گفتگوهایی که با این رژیم داشته اید، بدست آورده اید؟ آیا همه آنها تنها فقط به نفع رژیم و از کیسه مردم ایران و خونهایی که از پیکره این مردم ریخته شده ، خرج نشده است؟ آیا اینها از کیسه منافع کشورهای مختلف عربی و اسلامی و کلیه کشورهای منطقه خرج نشده است؟ آیا این گفتگوها در خدمت منافع این رژیم و برنامه هایش برای کشتن وقت نبوده است؟ موضع جامعه جهانی باید الان دستخوش یک تغییر جدی و ریشه ای در قبال این رژیم گردد و باید که این تغییر از طریق گرفتن رسمیت از این رژیم و به رسمیت شناختن امید و آرزوهای مردم ایران و مقاومت ایران برای سرنگونی رژیم استبدادی بنیادگرای تروریستی انجام شود.
آیا کافی نیست که بدانیم هیچ کشور عربی و اسلامی از آتش فتنه این رژیم در امان نمانده است؟ آیا خامنه ای و مشاور امنیتی اش آشکارا اعلام نکردند که سوریه استان سی و پنجم ایران است. آیا به گفته شیخ رافع الرفاعی مفتی دیار عراق دولت عراق به ریاست نوری مالکی آنچه را که آخوندهای تهران می سازند، اجرا نمی کند؟ آیا این رژیم در بحرین فتنه انگیزی نمی کند و گوییا که مردم بحرین وابستگان ولایت فقیه هستند؟ آیا لبنان با اعمال حزب الشیطان وابسته به شیطان بزرگ خامنه ای از شقه طائفه گری رنج نمی کشد؟ آیا بیت خامنه ای و قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای تروریستی قدس برای خریدن مسئولین بلندپایه افغانستان تلاش نمی کنند؟ آیا آذربایجان از تروریستهای ارسالی رژیم ولایت فقیه برای انجام انفجارات در آنجا رنج نمی برد؟ آیا وزرای اطلاعات آخوندی اقدام به خریدن برخی افراد در مصر ننمودند تا بعنوان لابی های این رژیم برای تأثیر گذاری روی سرنوشت مردم قیام کننده مصر و مصادره دارایی هایش عمل کنند؟
سئوال از جامعه جهانی این است که پاسخ همه این تجاوزات و زیرپاگذاشتن خطوط قرمز چیست؟ در حالیکه رژیم حاکم بر ایران در ایران و عراق و سوریه دست کشتار می زند شما کجا هستید؟ آمریکا که بیش از یک هزار میلیارد دلار در عراق خرج کرد و دهها هزار نفر از سربازانش کشته و زخمی شدند و از اینهمه مخارج چیزی جز یک رژیم وابسته به آخوندها در بغداد و قتل و انفجار و نعره های طائفه گری و کشتن هزاران مردم بیگناه نمانده، که همه اینها بخاطر عملکرد رژیم آخوندهای حاکم بر تهران است، آمریکا کجاست؟ آیا رفسنجانی در باره اشغال عراق توسط آمریکا نگفت که ”ما آنها را در عراق محاصره خواهیم کرد”؟
تبعات سوریه
س. آیا رابطه ای بین تصمیم حذف و اوضاع حاکم بر سوریه می بینید؟
پاسخ. البته یک رابطه بسیار قوی بین تصمیم حذف و آنچه که در سوریه در جریان است وجود دارد. رژیم با تمامی قوا وارد درگیری در سوریه بین نظام بشار اسد و مردم سوریه شده است چونکه خوب می داند سقوط رژیم سوریه بدون شک منجر به سقوط رژیم ایران خواهد شد، از این رو از طرق مختلف و با زیرپا گذاشتن تمامی حد و مرزهای شناخته شده، تلاش می کند رژیم بشار اسد را نگهدارد. در اینجا یک مسئله مهم هست و آن اینکه آن کسی که در حال حاضر در سوریه علیه قیام و علیه مردم سوریه می جنگد، رژیم ایران است. علاوه بر آن این رژیم تنها طرفی است که در پشت انفجارهای عراق و خونریزیهای مردم عراق قرار گرفته است و این رژیمی است که یک حاکمیت طائفه گرایانه را در این کشور تحمیل نموده است. این رژیم تمامی حوادثی که در منطقه در جریان است را زمینه سازی نموده و مسئول آنهاست. چند دقیقه پیش به اظهارات ژنرال سلیم ادریس رئیس ستاد ارتش آزاد سوریه گوش می دادم که گفت ما با نیروهای حزب الله لبنان و نیروهای ”عصائب الحق” عراق و دارودسته مالکی روبرو هستیم و ما همچنین با نیروهای سپاه پاسداران ایران که در کنار سربازان ارتش اسد ایستاده اند، می جنگیم. می می پرسم آیا تفاوت کیفی و کمی بین نقش رژیم ایران در جنگ عراق و ایران با آنچه که رژیم ولایت فقیه در سوریه علیه مردم برادر سوریه برای دفاع از رژیم بشار اسد انجام می دهد وجود دارد؟ این همان جنگ است. چونکه رژیم تمامی امکانات و توانش را برای دفاع از اسد به خدمت گرفته زیرا که می داند اگر دمشق سقوط کند تهران در گام بعدی سقوط خواهد کرد.
ما خطاب به برادران عرب می گوییم که این رژیم همان رژیمی است که دیروز با عراق می جنگید و امروز در سوریه می جنگد و این همان رژیمی است که در یمن و جاهای دیگر فتنه انگیزی می کند . این رژیم هیچ خیری برای آنها نمی خواهد بلکه تماما شر است. از این رو آنها باید متوجه باشند و نسبت به طرحها و شیطنت ها آنها در نقاط مختلف هشیار باشند. از برادران عرب می پرسم آیا قبل از ورود این رژیم جنگی و یا فتنه طائفه گری آنطور که امروز هست وجود داشت؟ لذا وظیفه این است که باید در کنار مردم سوریه و عراق ایستاد وتمامیت این رژیم را بایکوت کرد و از مردم و مقاومت ایران برای تغییر حمایت کرد.
روزنامه السیاسة 28 مه 2013