جنایت نسل کشی سال67 به اندازه ای گسترده و تکاندهنده بود که امکان اختفای آن برای حتی مقامات رژیم نیز امکان ناپذیر بود. بنابراین ناگزیر تعدادی از آنها به مناسبتی به صحنه آمدند تا در توجیه آن جنایت بزرگ چیزی بگویند. اما به محض باز کردن لب، هرچند سعی کردند که واقعیت را انکار و تحریف کنند، خود را رسوا کردند. به همین دلیل حرفهای آنان خود تبدیل به سندی علیه خودشان شد. بیگمان در فردای ایران آزاد، آن هنگام که دادگاههای بین المللی تمام جنایت هولناک آنان را در معرض افکار عمومی جهانی قرار داد این اعترافات به عنوان سندی از مجموعه اسناد آن جنایت ارائه خواهد شد. شقاوت و بیرحمی نهفته در هریک از این اظهارات نشان می دهد که جنایتکاران علیه بشریت تا چه حد فریبکار و شقی می باشند.
اعتراف سردمداران رژیم
به قتل عام وحشیانه زندانیان سیاسی
خامنه ای:
"اعدام می کنیم و با این مسئله شوخی نمی کنیم"
خامنه ای در جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه تهران، در پاسخ به سوال مکتوب دانشجویان گفت: "اما اعدامیها، اعدامهای دستجمعی در ایران ... رادیو منافق هم همین را میگوید. مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام داریم برای کسانی که مستحق اعدامند ... این آدمی که توی زندان، از داخل زندان با حرکات منافقین که حمله مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی ... ارتباط دارد، او را به نظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟ اگر ارتباطشان با آن دستگاه مشخص شده، باید چکارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی که نمیکنیم".
سوال و جواب دیگر: "علت بی توجهی کامل جمهوری اسلامی به مسائل حقوق بشر و اجازه ندادن به کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل برای بررسی این مسئله چیست؟ و علت اعدامهای مشکوک در ایران، آیا اعدامهای قبلی تاکنون توانسته که دردی را دوا بکند؟" خامنه ای: "این لحن سوال، لحن همین سوال رادیوهای بیگانه و بعضی از محافل بیگانه است. آن که مینویسد علت بی توجهی کال به مسائل حقوق بشر چیست، ما این را قبول نداریم، قبول نداریم ما، به هیچ وجه".
خامنه ای سپس گفت: "آنهایی که علیه ما در دنیا راجع به حقوق بشر حرف میزنند، آنها دلشان میخواهد منافقین و دشمنان نظام و کسانی که قصد براندازی این نظام را دارند هر کاری میخواهند بکنند. نظام در مقابل اینها هیچ عکس العملی نشان ندهد ... نمیشود. این بر خلاف مصالح مردم است، بر خلاف مصالح انقلاب است ... ما اجازه نمیدهیم که این نماینده حقوق بشر بیاید ..."
رادیو رژیم – ۱۵ آذر ۶۷
رفسنجانی
"بنا داشتند در کشور یک کار تخریبی وسیع انجام بدهند، مجازات شدند"
"افرادی هستند که خیانت می کنند، مستحق مجازاتند، خوب مجازات اعدام میشوند. مثلا همین جریان اخیر عملیات مرصاد که اتفاق افتاد. مسئولین با اسیرانی که از آنها گرفتند، در افتادند ... روشن شد که کسانی بودند در داخل کشور که معترف بودند با این جنایتی که مشترکا عراق و منافقین بعد از اعلام آتش بس انجام دادند ... بنا داشتند در کشور یک کار تخریبی وسیع را انجام بدهند، خوب اینها مجازات شدند".
رادیو رژیم – ۱۶ آذر ۶۷
آخوند انصاری (رئیس دفتر خمینی):
"در زندان تشکیلات داشتند، پس از عملیات مرصاد اعدام شدند"
"عده یی از زندانیان در زندان تشکیلات داشتند که پس از عملیات مرصاد کشف شد. لذا اینان که تعداد بسیار کمی (!) بودند پس از عملیات اعدام شدند".
روزنامه کیهان – ۲۸ اردیبهشت ۶۸
قاضی القضات خمینی، موسوی اردبیلی:
"باید از دم اعدام بشوند"
"قوه قضاییه در فشار بسیار سخت است ... که چرا اینها اعدام نمیشوند. باید از دم اعدام بشوند. دیگر از محاکمه و آوردن و بردن پرونده محکومین خبری نخواهد بود".
رادیو رژیم – ۱۵ مرداد ۶۷
محتشمی، وزیر کشور وقت رژیم:
"تمام کسانی که دستگیر شده اند و یا کسانی که به آنها پیوستند اعدام شده اند"
جرائمی وجود دارد که مستحق اعدام می باشد و طبق قانون، هر گروهی که سلاح بردارد و آدم بکشد مستحق اعدام است و در نتیجه طبیعی است که مجاهدین مجازاتشان اعدام باشد و تمام شایعاتی که درست شده مربوط به کسانی است که در عملیات مرصاد اعدام شده اند".
محتشمی در ادامه گفت: "برای فیصله دادن به این مسئله باید بگویم که تمامی کسانی که دستگیر شده اند یا کسانی که به آنها پیوستند اعدام شده اند".
در مصاحبه با هفته نامه لبنانی المستقبل – ۶ اسفند ۶۷
ولایتی، وزیر خارجه وقت رژیم:
"زندانیانی که در این ماههای اخیر اعدام شده اند مجاهدین خلق بودند"
"در این کشور کسانی که (اقدام به مبارزه مسلحانه می کنند) باید کشته شوند و این قانون است… زندانیانی که در ماههای اخیر اعدام شده اند مجاهدین خلق بودند که سعی داشتند به داخل خاک ایران پیشروی کنند. سایر اعدام شدگان نیز به قتل شخصیتهای سیاسی اعتراف کرده بودند".
روزنامه فرانسوی لوپوئن – ۱۷ بهمن ۶۷
لاریجانی، معاون وزیر خارجه وقت رژیم:
"هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست"
برنامه تلویزیونی بی. بی. سی بخشهایی از مصاحبه گزارشگر خود را با لاریجانی، معاون وزیر امور خارجه خمینی، در تهران پخش نمود. لاریجانی در پاسخ به این سوال خبرنگار که پرسید "چند اعدام از این نوع از زمان آتش بس وجود داشته است؟" گفت: "من دقیقا نمیدانم. فکر نمیکنم تعداد زیادی باشد ... هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست. ما دو میلیون افغانی و بیش از نیم میلیون عراقی را غذا میدهیم ...!"
گزارشگر تلویزیون دوباره از لاریجانی پرسید: "آیا شما میخواهید بگویید که از زمان آتش بس هیچ گونه اعدام سیاسی در ایران انجام نگرفته است؟"
معاون وزیر امور خارجه خمینی، که آشکارا در مخمصه افتاده بود، گفت: "من نمیتوانم آن را بگویم. چون ما افرادی را در زندان داشتیم که متهم به فعالیت مسلحانه علیه کشور بودند. آنها در انتظار بودند و هنوز هم هستند تا به درستی محاکمه شوند و ممکن است مجازاتشان اعدام باشد".
کانال ۲ تلویزیون بی. بی. سی – ۲۴ بهمن ۶۷
"همه شان را به قتل رساندیم"
دولت ایران رسماً و تقریباً با غرور و تکبر اعلام میکند که کلیه ی زندانیان سیاسی که در زندانهای کشور بودند اعدام شده اند. تائیدیه تنفر آمیز وزیر کشور تهران طی مصاحبه ای با یک روزنامه لبنانی انجام شده است.
"همه شان را به قتل رساندیم". خبر متاثر کننده از طرف یک منبع غیر قابل تردید، وزیر کشور رژیم ایران، علی اکبر محتشمی در باره ی زندانیان سیاسی در زندانهای ایران می باشد. مقام بالای دولت در تهران با خونسردی در یک مصاحبه با مجله لبنانی المستقبل اعلام کرد، "برای اینکه یکبار برای همیشه ترتیب این کار (اپوزیسیون سیاسی داخلی) داده شود، "تمام کسانی که دستگیر شدند و کسانی که به آنها پیوستند، اعدام شده اند. آنها علیه مردم اعلان جنگ کرده بودند".
در یک هذیان گویی بنیادگرایانه، این وزیر افزود: "کشتند و کشته شدند. هر کسی که از اسلحه برای کشتار استفاده کند سزاوار اعدام است. طبیعی است که مجاهدینی که این اعمال جنایتکارانه را انجام داده اند اعدام شوند".
اونیتا – ۹ اسفند ۶۷
"تمام مخالفین در زندانهای ایران اعدام شده اند"
روز دوشنبه به نقل از علی اکبر محتشمی وزیر کشور رژیم ایران گفته شد که "تمام مخالفین در زندانهای ایران اعدام شده اند". محتشمی به مجله عربی زبان المستقبل چاپ پاریس گفت: "برای اینکه این مسئله برای همیشه روشن شود، تمام آن کسانی که دستگیر شده بودند و آنهایی که به آنان پیوسته بودند، تماما اعدام شده اند".
هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس در مصاحبه با تلویزیون فرانسه در اوایل این ماه اعدام مخالفین در ایران را تصدیق کرده بود.
خبرگزاری رویتر – ۸ اسفند ۱۳۶۷
وزیر کشور رژیم ایران تأیید کرد که تمام کسانی که دستگیر شدند و همه کسانی که به آنها پیوستند اعدام شده اند
شکایات مخالفان رژیم ایران به سازمان ملل متحد، توسط وزیر کشور رژیم خمینی تأیید میشود. خمینی در عرض ۶ ماه ۱۲۰۰۰ زندانی سیاسی را اعدام کرده است. در یک مصاحبه با هفته نامی عربی المستقبل، علی اکبر محتشمی، وزیر کشور رژیم ایران، این مطلب را تأیید کرد. چیزی که بیش از یک تردید بود. وزیر کشور رژیم ایران تأیید کرد که، برای اینکه یک بار برای همیشه ترتیب این کار داده شود تمامی کسانی که دستگیر شدند و همه کسانی که به آنها پیوستند اعدام شدند. محتشمی در خاتمه گفت هر کس که علیه مردم اعلان جنگ کند و کشتار راه بیندازد شایسته کشته شدن است.
مجاهدین خلق اظهار داشتند که از دبیر کل سازمان ملل متحد خواستار اعزام یک هیأت بین المللی برای بررسی وضعیت زندانیان در زندانهای رژیم ایران شده اند. مخالفان تأکید کردند که خیلی روشن است که رژیم خمینی فقط یک پیام دارد: سرکوب، تفتیش عقاید، تروریسم و تنفر کور نسبت به تمدن و انسانیت. از نظر مجاهدین، دولت تهران متعلق به جامعه بین المللی نیست. تنها جواب منطقی، که از تمام دنیا انتظار میرود، قاطعیت با قطع روابط دیپلماتیک و تحریم تسلیحاتی و نفتی است. در اطلاعیه مجاهدین تاکید میشود که "موج اعدامهای سیاسی در ایران بدون وقفه ادامه دارد".
ایل ژورناله (ایتالیا) – ۹ اسفند ۶۷
ابلاغ دستور قتل عام توسط خمینی به موسوی خویینی ها
"امام خمینی، دادستان انقلاب حجت الاسلام خویینی ها را احضار کرد تا به وی ابلاغ کند از این پس تمام مجاهدین که در زندانها یا جاهای دیگر هستند باید به مثابه محارب با خدا محسوب گردیده و در نتیجه کشته شوند ..."
روزنامه فرانسوی لوموند – ۱۱ اسفند ۶۷
اظهارات وقیحانه آخوند کروبی در باره قتل عام زندانیان سیاسی
آخوند مهدی کروبی، دبیر "مجمع روحانیون مبارز" در پاسخ به احمد منتظری: "احمد عزیز! شما در مصاحبه خود در مورد منافقان زندانی که بر سر موضع خود ماندند و به سزای اعمالشان رسیدند جمله یی به کار بردید که شگفت انگیز است. منافقان محاربی که در آن دوران هر روز در کوی و برزن، نماز جمعه ها و یا اماکن مهم دولتی آن ترورها، بمب گذاریها و جنایتها را انجام دادند و بسیاری از مردم انقلابی و در صحنه و یا مسئولان مملکتی را به شهادت رساندند تا آنجا که هنوز داغ ایشان و فقدان وجودشان کاملا محسوس است و با اینکه به ایشان این امکان داده شد که توبه کنند و به آغوش ملت و نظام اسلامی باز گردند تا در جرایم آنها تخفیف نیز داده شود، می بینیم که عده ای از ایشان بر مواضع باطل خود پافشاری میکنند و قبل از پیروزی سپاهیان اسلام در عملیات مرصاد، در درون زندان آشوب به راه می اندازند و آن دسته از زندانیان که به نظام اسلامی اظهار وفاداری کرده اند را کتک میزنند. وقتی با این افراد برخورد میشود شما از ان به عنوان "خون به ناحق ریخته شده" یاد میکنید!"
روزنامه جمهوری – ۱۳ مرداد ۷۸
نامه های تاریخی آیت الله حسینعلی منتظری
به خمینی درباره قتل عام زندانیان سیاسی
نامه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی
پس از عرض سلام و تحیت، به عرض می رساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی برا اعدام منافقین موجود در زندانها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهرا اثر سوئی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندانها:
اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام جویی می شود
و ثانیا خانواده های بسیاری را که نوعا متدین و انقلابی می باشد ناراحت و داغدار می کند و آنان جدا زده می شوند.
و ثالثا بسیاری از آنان سر موضع نیستند ولی بعضی مسئولین تند با آنان معامله سر موضع می کنند.
و رابعا در شرایط فعلی که با فشارها و حملات اخیر صدام و منافقین، ما در دنیا چهره مظلوم به خود گرفته ایم و بسیاری از رسانه ها و شخصیت ها از ما دفاع می کنند، صلاح نظام و حضرتعالی نیست که یک دفعه تبلیغات علیه ما شروع شود.
و خامسا افرادی که به وسیله دادگاه ها با موازینی در سابق محکوم به کمتر از اعدام شده اند اعدام کردن آنان بدون مقدمه و بدون فعالیت تازه ای بی اعتنایی به همه ی موازین قضایی و احکام قضات است و عکس العمل خوب ندارد.
و سادسا مسئولین قضائی و دادستانی و اطلاعات ما در سطح مقدس اردبیلی نیستند و اشتباهات و تاثر از جو بسیار و فراوان است و با حکم اخیر حضرتعالی بسا بی گناهانی یا کم گناهانی هم اعدام شوند، و در امور مهمه احتمال هم منجز است.
و سابعا ما تا حال از کشتن ها و خشونت ها نتیجه ای نگرفته ایم جز اینکه تبلیغات را علیه خود زیاد کرده ایم و جاذبه ی منافقین و ضد انقلاب را بیشتر نموده ایم، بجاست با رحمت و عطوفت برخورد شود که قطعا برای بسیاری جاذبه خواهد داشت.
و ثامنا اگر فرضا بر دستور خودتان اصرار دارید اقلا دستور دهید ملاک اتفاق نظر قاضی و دادستان و مسئول اطلاعات باشد نه اکثریت، و زنان هم استثنا شوند مخصوصا زنان بچه دار. و بالاخره اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز عکس العمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود و بعضی از قضات متدین بسیار نارحت بودند، و بجاست این حدیث شریف مورد توجه واقع شود: قال رسول الله (ص): « ادرتوا الحدود عن المسلمین ما استطعتم فان کان له مخرج فخلوا سبیله فان الامام ان یخطی فی العفو خیر من ان یخطی فی العقوبه ». والسلام علیکم و ادام الله ظلکم.
16 ذی الحجه 1408 - 9/5/67
حسینعلی منتظری
نامه دوم آیت الله منتظری به خمینی
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی
پس از سلام و تحیت، پیرو نامه مورخه 9/59/67 برای رفع مسئولیت شرعی از خود به عرض می رسانم سه روز قبل قاضی شرع یکی از استان های کشور که مرد مورد اعتمادی می باشد با نارحتی از نحوه ی اجرای فرمان حضرتعالی به قم آمده بود و می گفت: مسئول اطلاعات یا دادستان - تردید از من است - از یکی از زندانیان برای تشخیص این که سر موضع است یا نه پرسید: تو حاضری سازمان منافقیین را محکوم کنی؟ گف آری، پرسید حاضری مصاحبه کنی؟ گفت آری، پرسید حاضری برای جنگ عراق به جبهه بروی؟ گفت آری، پرسید حاضری روی مین بروی؟ گفت مگر همه ی مردم حاضرند روی مین بروند! وانگهی از من تازه مسلمان نباید تا این حد انتظار داشت، گفت معلوم می شود تو هنوز سر موضعی و با او معامله سر موضع انجام داد و این قاضی شرع می گفت من هرچه اصرار کردم پس ملاک اتفاق آرا باشد نه اکثریت پذیرفته نشد و نقش اساسی را همه جا مسئول اطلاعات دارد و دیگران عملا تحت تاثیر می باشند. حضرتعالی ملاحظه فرمایید که چه کسانی با چه دیدی مسئول اجرای فرمان مهم حضرتعالی که به دماء هزاران نفر مربوط است می باشند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
13/5/67 - حسینعلی منتظری
یک سند تاریخی از داخل زندان
عکسهایی که در این صفحه ملاحظه می کنید تصاویر کاغذهای نازکی است که در زندان های خمینی پس از قتل عام سال67 توسط زندانیان ریز نویسی شده و به خارج زندان منتقل گردیده است.
در این صفحات نام تعدادی از شهیدان قتل عام در زندانهای اوین و گوهردشت ریز نویسی شده است. در صفحات دیگر انواع شکنجه ها و اخبار به صورت بسیار فشرده اشاره شده است.
این کاغذها در واقع سند انکار ناپذیر جنایتی ضدبشری است که توسط خمینی و دار و دسته پلید او در سال 67 اعمال شده است. بیشک این سند بخش بسیار کوچکی از تمام واقعیت را در خود منعکس کرده است و بی تردید آن چه در اوین و گوهردشت رخ داده خود بخشی از تمامی جنایتی است که هرگز فراموش نخواهد شد. دامنة این جنایت تمامی شهرها و زندانهای کوچک و بزرگ ایران را در بر می گیرد. و در فردای آزاد ایران وقتی که پرده ها فرو افتند خواهیم دید که ابعاد جنایت تا چه حد بزرگتر از حتی تصور ما بوده است.
عکسی که سند یک جنایت است
در این عکس که در سال67، پس از کشف یک گور جمعی در حوالی تهران گرفته شده، چهرة یکی از شهیدان و پای یک شهید دیگر دیده می شود. به دنبال انتشار این عکس در نشریه مجاهد شماره402، خانواده این شهید چهرة فرزند خود، مجاهد شهید یوسف هیبدی را شناسایی نموده و مشخصات او را برای نشریه مجاهد ارسال کردند.
خانواده هیبدی تا پیش از انتشار این عکس در نشریه مجاهد از سرنوشت فرزندشان بی خبر بودند.با شناسایی این عکس از سوی خانوادة هیبدی مشخص شد که جلادان خمینی، یوسف را به مدت 7سال در سیاهچالهای خود نگهداشته بودند...(او) براساس طرح رژیم برای قتل عام زندانیان سیاسی، به عنوان «زندانی خطرناک« از زندانهای شهرستانها به اوین و گوهردشت منتقل شده بود»
نقل از صفحه 213 کتاب قتل عام زندانیان سیاسی
ااز انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران
فتواهای ضد بشری خمینی در مقطع قتل عام زندانیان سیاسی در سال67
متن فتوای اول خمینی برای قتل عام زندانیان سیاسی
"بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده اند، و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سرموضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده ای از وزارت اطلاعات میباشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع میباشد، رحم بر محاربین ساده اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمائید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند [اشداء علی الکفار] باشند. تردید در مسائل قضائی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام.
روحالله الموسوی الخمینی "
نامه احمد خمینی به پدرش در مورد
فتواهای ضدبشری او در قتل عام زندانیان
پدر بزرگوار حضرت امام مدظله العالی پس از عرض سلام،
آیتالله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی درباره منافقین ابهاماتی داشته اند
که تلفنی در سه سوال مطرح کردند:
۱- آیا این حکم مربوط به آنهاست که در زندانها بوده اند و محاکمه شده اند و محکوم به اعدام گشته اند ولی تغییر موضع نداده اند
و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است، یا آنهایی که حتی محاکمه هم نشده اند محکوم به اعدامند؟
۲- آیا منافقین که محکوم به زندان محدود شدهاند و مقداری از زندانشان را هم کشیدهاند
ولی بر سرموضع نفاق میباشند محکوم به اعدام میباشند؟
۳- در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده های منافقینی که در شهرستانهائی که خود استقلال قضائی دارند و تابع مرکز استان نیستند
باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود میتوانند مستقلا عمل کنند؟
فرزند شما، احمد»
و این هم پاسخ هولناک و ضدبشری خمینی دجال به نامه پسرش
» بسمه تعالی
در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است،
سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید، در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است.
روحالله الموسوی»
گزیده یی از سخنرانی مسعود رجوی
27آذر 1379 (شب 21 ماه رمضان)
منتهای سفلگی
وقتی خمینی زورش بهشما رزمآوران ارتش آزادی نرسید؛ از آنجا که در تنور جنگیش را گل گرفتید؛ از آنجا که گفتید امروز مهران، فردا تهران؛ از آنجا که همة جبهههای جنگیش یکی پس از دیگری فروریخت و از آنجا که شما بهحق و درستی بهجانب خاک میهنتان برای سرنگونی رژیمش حرکت و اقدام کردید، همة اینها را با قتلعام مجاهدین دستبسته در زندان تلافی کرد. کسانی که نان علی را میخوردند و میخورند، پس از زهر آتشبس و لرزة سرنگونی در فروغ جاویدان، در منتهای رذیلت و فرومایگی، زورشان بهزندانیان دستبسته و بیگناه رسید.
نامهها و نوشتههای جانشین وقت خمینی در آن روزگار خوب روشن میکند که خمینی چگونه بهنحو جنونآمیز دستور داده بود همة اینها را باید نابود کنید. سر موضعیها را نابود کنید. مرد یا زن فرق نمیکند. محکومشده و محکومنشده فرقی نمیکند. اینکه کسی در عملیاتی بوده یا نبوده فرقی نمیکند، باید نسل اینها بربیفتد.
ببینید آش چقدر شور بوده که هم جانشین وقت خمینی و هم تعدادی از حکام شرع، بهصدا درمیآیند که این چه وضعی است؟ چقدر بکشیم؟ چگونه بکشیم؟ چندتا را بکشیم؟
با وجود کتمان بسیاری حقایق و آمار و ارقام کامل، از لابلای همین نوشتهها هم خیلی خوب میشود فهمید که چهکسانی بهنام اسلام، برضد اسلام و بهنام علی برضد علی، عصیان کردهاند.
به همانها که بهقول قرآن بوزینگان و خوکهایی در لباس آدمیزادند و بهنام اسلام و تشیع و حضرت علی اینچنین با قساوت خون میریزند.
اما متن حکم خمینی درمورد قتلعام مجاهدین چنین است:
«بسمالله الرحمن الرحیم از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هرچه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست، و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند [مزخرف میگوید، کدام اقرار؟ کجا؟] و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور [معلوم است که از جنگهای کلاسیک ارتش آزادیبخش خمینی تا کجا سوخته بود] با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما».
حالا خمینی این حرفها را با چه سند و مدرکی میگوید باید از خودش پرسید. اگر یادتان باشد در همان سال رئیسجمهور عراق در جلسهیی با فرماندهان نظامی این کشور که در تلویزیون عراق هم پخش شد، برای فرماندهان نظامی از میهنپرستی مجاهدین مثال میزد و گفت: «برای ثبت در سینة تاریخ اعلام میکنم که ما یک بار از مجاهدین دربارة وطنشان ایران سؤالی کردیم، اما آنها از این جهت که فکر میکردند پاسخ دادن به آن میتواند متضمن اطلاعاتی دربارة میهنشان بوده و احیاناً زیانی را متوجه مردمشان سازد، درخواست ما را بهصراحت رد کردند و ما البته این موضع آنها را به عنوان یک نیروی سیاسی مستقل، محترم میشناسیم…» (تلویزیون و مطبوعات عراق، 11 و 12تیر1367).
اما خمینی میگوید باتوجه به «جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی»!!
ای بیحیا! سلاح و موشک و کلت و کیک و انجیلش را تو از آمریکا و استکبار و اسرائیل میگیری، ارتباطش را بهحساب ما میگذاری!؟
ادامة حکم خمینی: «و ضربات ناجوانمردانة آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور برسر موضع نفاق خود پافشاری کـرده و میکنند، محارب و محکوم بهاعدام میباشند».
اولاً: به خمینی باید گفت: مردک، مگر تو قاضی هستی؟ دستکم به قانون اساسی خودت، قانون اساسی ولیفقیه وفادار باش. با چه حقی حکم میکنی؟
این حرف را حتی قوة قضاییه خودش، همین دژخیمخانة خودش هم نزده ولی خودش حکم میکند که «تشخیص موضوع نیز در تهران با رأی اکثریت آقایان حجتالاسلام نیری دامت افاضاته …و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده یی از وزارت اطلاعات میباشد. اگر چه احتیاط در اجماع است و همینطور در زندانهای مراکز استان کشور رأی اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازمالاتباع میباشد، رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپذیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینة انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید [ننگ برتو و برخدایت که جز شیطان نیست] آقایانی که تشخیص موضع بهعهدة آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند، سعی کنند "اشداء علی الکفار" باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام، روحالله الموسوی الخمینی».
تبت یدا ابیلهب و تب! عجبا، که بهاین هیولا میگویند ولیفقیه! عفریت خونآشامی که گوشش بدهکار هیچ قانون و قضاوتی نیست.
دستورالعمل نسلکشی
منتظری نوشته است:
این نامه تاریخ هم ندارد اما در پشت آن آقای حاجآقا احمد نوشته است:
«پدر بزرگوار حضرت امام مدظله العالی
پس از عرض سلام، آیتالله موسویاردبیلی درمورد حکم اخیر حضرتعالی دربارة منافقین ابهاماتی داشتهاند که تلفنی در سهسؤال مطرح کردند».
معنیش این است که آنقدر نوشتة خمینی وحشیانه و سبعانه است که موسویاردبیلی، سردژخیم وقت قوة قضاییة خمینی، که تا همانزمان در بستن و زدن و کشتن مجاهدین هیچ تردیدی نداشت، دچار سؤال شده و این سؤالها را تلفنی از پسر خمینی پرسیده است:
«1ـ آیا این حکم مربوط به آنهاست که در زندانها بودهاند و محاکمه شدهاند و محکوم بهاعدام گشتهاند ولی تغییر موضع ندادهاند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است، یا آنهایی که حتی محاکمة هم نشدهاند محکوم بهاعدامند»؟
بهنظر میرسد پشت دژخیم قوة قضاییه هم لرزیده و با خودش گفته است تا این حدش را دیگر از امام امت هم ندیده بودم. چون خمینی میگوید محاکمهنشده محکوم بهاعدام است.
«2ـ آیا منافقین که محکوم بهزندان محدود شدهاند و مقداری از زندانشان را هم کشیدهاند ولی برسر موضع نفاق میباشند محکوم بهاعدام میباشند»؟
«3ـ در مورد رسیدگی بهوضع منافقین آیا پروندههای منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مراکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود میتوانند مستقلاً عمل کنند»؟
زیر این نامه نوشته شده:
«بسمه تعالی:
در تمام موارد بالا هرکس در هرمرحله [چه محکوم شده چه نشده] اگر برسر نفاق باشد حکمش اعدام است. بهسرعت دشمنان اسلام را نابود کنید. درمورد رسیدگی بهوضع پروندهها در هرصورت که حکم سریعتر انجام گردد، همان مورد نظر است. روحالله الموسوی الخمینی».
خمینی میگوید: کاری بکن که سریعتر حکم اعدام را انجام بدهی. اگر شهرستانها زودتر میکشند، خودشان بکشند، اگر تو میتوانی زودتر بکشی، تو بگیر و بکش، روحالله الموسوی الخمینی!
تبت یدا ابیلهب و تب
دربارة آمار و ارقام
منتظری نوشته است «بالاخره دوهزار و هشتصد یا سههزار و هشتصد نفر زندانی ـ تردید از من است ـ از زن و مرد را در کشور اعدام کردند. بالاخره من احساس کردم که این شیوة درستی نیست. تصمیم گرفتم یک نامه به امام بنویسم [این خمینی هنوز با این حکم امام است؟! منتظری در همان روزی که نامه را مینوشته، میگوید چندهزار نفر در چندروز اعدام شدند. پس علیالقاعده این اولین رقمی است که جانشین وقت خمینی از آن مطلع بوده است] گفتند این کار را نکنید چون امام از دست منافقین پس از جریان مرصاد عصبانی هستند و اگر شما یکچیزی بنویسد ایشان ناراحت میشوند».
منتظری توضیح میدهد چندساعت تأخیر کردم، استخاره کردم بالاخره تصمیم گرفتم نامه بنویسم.
نامة منتظری به خمینی چنین است:
« مورخ 9مرداد67، محضر مبارک آیتالله العظمی امام خمینی مدظلهالعالی
پس از عرض سلام و تحیت، بهعرض میرسانم راجع بهدستور اخیر حضرتعالی مبنی براعدام منافقین موجود در زندانها، اعدام بازداشتشدگان حادثة اخیر را ملت و جامعه پذیراست و ظاهراً اثر سوئی ندارد [عجب!] ولی اعدام موجودین از سابق در زندانها:
اولاً در شرایط فعلی حمل برکینه توزی و انتقامجویی میشود.
و ثانیاً خانوادههای بسیاری را که نوعاً متدین و انقلابی میباشند ناراحت و داغدار میکند و آنان جداً زده میشوند.
و ثالثاً بسیاری از آنان سرموضع نیستند ولی بعضی از مسئولان تند، با آنان معاملة سرموضع میکنند.
و رابعاً در شرایط فعلی که با فشارها و حملات اخیر صدام و منافقین، ما در دنیا چهرة مظلوم بهخود گرفتهایم و بسیاری از رسانهها و شخصیتها از ما دفاع میکنند، صلاح نظام و حضرتعالی نیست که یکدفعه تبلیغات علیه ما شروع شود.
و خامساً افرادی که بهوسیلة دادگاهها با موازینی، در سابق محکوم بهکمتر از اعدام شدهاند، اعدام کردن آنان بدون مقدمه و بدون فعالیت تازهیی، بیاعتنایی بههمة موازین قضایی و احکام قضات است و عکسالعمل خوب ندارد.
و سادساً مسئولان قضایی و دادستانی و اطلاعات ما در سطح مقدساردبیلی نیستند و اشتباهات و تأثر از جو بسیار و فراوان است [کی خواسته در سطح مقدساردبیلی باشند؟ اینها در سطح حرمله و سایر آت و اشغالهای سپاه یزیدند].
و ثامناً اگر فرضاً بردستور خودتان اصرار دارید اقلاً دستور دهید ملاک اتفاق نظر قاضی و دادستان و مسئول اطلاعات باشد نه اکثریت و زنان هم استثنا شوند خصوصاً زنان بچهدار و بالاخره اعدام چندهزار نفر در ظرف چندروز، هم عکسالعمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود و بعضی از قضات متدین بسیار ناراحت بودند»…
«چند روز بعد هم یکی از قضات خوزستان بهنام حجتالاسلام آقای محمدحسین احمدی پسر آیتالله آقای آشیخ علی اصغر احمدی شاهرودی آمد پیش من خیلی ناراحت بود، میگفت: «در آنجا تندتند دارند اعدام میکنند. به یک شکلی نظر اکثریت درست میکنند [یعنی همان نظر دو بر یک را هم مراعات نمیکنند] خوب تشخیص نمیدهند. اینها از عملیات منافقین ناراحت هستند و افتادهاند بهجان زندانیان»…
«بعد من دیدم آنها دارند کارشان را ادامه میدهند. اول محرم شد [منتظری دیگر تا این تاریخ عدد و رقمی نمیدهد. چون اول محرم حوالی بیست و سوم مرداد میشود] من آقای نبوی که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نمایندة اطلاعات بود را خواستم و گفتم الان محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید. آقای نیری گفت "ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کردهایم. دویست نفر را هم بهعنوان سرموضع از بقیه جدا کردهایم کلک اینها را هم بکنیم بعد هرچه بفرمایید و…!" من بسیار ناراحت شدم و رئوس مطالبی را که یادداشت کرده بودم در این جلسه با آنها صحبت کردم و بعد یک نسخه از آن را به آنها دادم که برای شما میخوانم، و این همان چیزهایی است که حاج احمد آقا در رنجنامه روی قسمتهایی از آن معرکه گرفته است، درصورتی که این نامه نیست، بلکه یادداشت است».
سرچشمة جرم و فساد
منتظری نوشته است: «حاجاحمدآقا در رنجنامه روی بند دهم خیلی معرکه گرفته که چرا گفته یی کار منافقین یک نحو منطق است، درصورتی که کسانی که فریب شعارهای منافقین را خوردهاند و فرضاً چند اعلامیه پخش کردهاند با کسانی که در عملیات مرصاد شرکت داشتند فرق دارند و اصل آن هم یادداشت است نه نامة رسمی».
منتظری با بیان این که «یادداشت نوشتم نه نامة رسمی» قصد دارد از بار تجری خود کم کند.
همچنین میگوید آنهایی که در عملیات بودند حقشان اعدام است!
سرچشمة جرم و فساد همینجاست. چون بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که اینها همانهایی هستند که در زمان شاه هم محکوم و در زندان بودند. آنجا هم حکام شرع و دادستانهای ضدخلقی شاه، شرع شاهنشاهی، میگفتند: اعدام حقشان است. پس چه فرقی کرد؟ فرقی نکرد که هیچ، بدتر هم شد.
نمونة شقاوت
نمونة دیگر: «آقای اسلامی که دادستان انقلاب فارس بود یکپروندهیی را آورده بود پیش من مربوط به دختری که میخواستهاند او را اعدام کنند. میگفت من با اعدام او مخالف بودم، اما با اکثریت آرا او را اعدام کردند. در این پرونده دختر قبل از اعدامش وصیت کرده بود و خطاب به پدر و مادرش گفته بود، طوری نیست این پیشامدها هست، شما نسبت به انقلاب بدبین نباشید، قرآن و نهجالبلاغه را بخوانید و… که خود آقای اسلامی از اعدام شدن او خیلی متأثر بود. حجتالاسلام آقای حسینعلی انصاری که نمایندة من در زندانها بود میگفت شش یا هفت برادر بودند که اینها نماز میخواندند، روزه میگرفتند، خیلی هم متعبد بودند، میگفتند ما با منافقین هم مخالف شدهایم، اما به اینها میگویند باید مصاحبه کنید، اینها میگویند ما حاضر نیستیم مصاحبه کنیم … این برای ما شکست است و اینها را بهاین بهانه گفتند که سرموضع هستند و پنج یا ششنفر آنان را اعدام کردند و فقط یک نفر از آنان را که فلج شده بود باقی گذاشتند…»
در ادامة مطالب منتظری تأکید میکند که «هدف من دفاع از مجاهدین خلق نبود». باید گفت مجاهدین چنین انتظاری نداشتند و تازه خودتان فرمودید که هدفتان دفاع از حیثیت ولیفقیه بی حثیت بود که مجاهدین با رزم و رنج و خونشان او را بیحیثیت کردند، به نحوی که شما ناگزیر شدید از او فاصله بگیرید:
«هدف من دفاع از مجاهدین نبود. هدف من محفوظ ماندن شخصیت امام و چهرة ولایتفقیه بود که نباید به نام آن بعضی کارها انجام میشد…»
مسئولیت خمینی
نامة بعدی با امضای احمد خمینی 15مرداد67:
«حضرت آیتالله العظمی آقای منتظری دامت برکاته
پس از عرض سلام، حضرت امام فرمودند:
نامة دوم جنابعالی موجب تعجب شد، شما فرد مذکور را بگویید بیاید تهران تا مسائلش را بگوید… شما که میدانید من نمیخواهم سرسوزنی به بیگناهی ظلم شود ولی دید شما درمورد ضدانقلاب و به خصوص منافقین را قبول ندارم. مسئولیت شرعی حکم مورد بحث با من است، جنابعالی نگران نباشید. خداوند شر منافقین را از سر همه کوتاه فرماید».
عجیب است که این نامة خمینی را خود منتظری منتشر کرده، ولی میگوید این نامهها و احکام را از خمینی «گرفتند»!
حال آن که کفتار خونآشام با این صراحت میگوید مسئولیت با من است و خودم گفتهام قتلعام کنند.
جنایت به قدری تکاندهنده بود که دژخیمانی که کارشان تا همان زمان اعدام بوده نیز اعتراض میکردند.
محمدحسین احمدی، حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی خوزستان، در نامهیی بهخمینی مینویسد: «من باب مثال در دزفول تعدادی از زندانیان بهنامهای طاهر رنجبر، مصطفی بهزادی، احمد آسخ و محمدرضا آشوع، با این که منافقین را محکوم میکردند… نمایندة اطلاعات از آنها سؤال کرد شما که جمهوری اسلامی را برحق و منافقین را بر باطل میدانید حاضرید همین الان به نفع جمهوری اسلامی در جبهه و جنگ و گلوگاهها و غیره شرکت کنید. بعضی اظهار تردید و بعضی نفی کردند. نمایندة اطلاعات گفت اینها سرموضع هستند چون حاضر نیستند در راه نظام حق بجنگند. به ایشان گفتم پس اکثریت مردم ایران که حاضر نیستند بهجبهه بروند منافقند؟ جواب داد حساب اینها با مردم عادی فرق میکند و در هرصورت با رأی اکثریت نامبردگان محکوم شدند فقط فرد اخیر در مسیر اجرای حکم فرار کرد. لذا خواهشمند است در صورت مصلحت ملاک و معیاری برای این امر مشخص فرمایید تا مسئولین اجرا دچار اشتباه و افراط و تفریط نشوند».
همین فرد در نامة دیگری به احمد خمینی مینویسد: «اگر حضرت امام مدظلهالعالی مصلحت بدانند ملاکی برای سرموضع بودن تعیین شود تا مسئولین اجرا، دچار ابهام و اشکال و اعمال نظر و سلیقة شخصی و افراط و تفریط نشوند و غرض متهم کردن آن آقایان [یعنی دژخیمان شقی] هم نبود. ولی متأسفانه مطلب جور دیگر برداشت و تفسیر شده و این که فرمودهاید آنها تقریباً تمام نوشتهها را تکذیب کردند یک امر طبیعی است و علاوه از این تعبیر برمیآید که آنها مقداری از مطالب را نیز قبول کردهاند. بیش از این مصدع اوقات نمیشوم حرف بسیار است… با آرزوی صحت و سلامت و افتخار و عزت برای حضرت امام تا ظهور حضرت مهدی موعود(عج)»
میبینید که کسانی که آنروز نیز حرفشان آرزوی صحت و سلامت و افتخار و عزت برای حضرت امام تا ظهور امامزمان بوده، آنها هم از این جنایتها و قتلعامها دچار تهوع شده بودند.
محاکمة جنایتکاران
در هر حال، قتلعام زندانیان مجاهد بهنام اسلام و شرع نمونة آشکار و بسیار گویایی است که طی آن فراتر از خود مجاهدین به پیشوای آرمانیشان علی، بهنام علی، ستم شده است. زیرا که جنایتهای ضدانسانی را به نام اسلام و به نام پیامبر و علی، رذیلانه توجیه میکنند.
از آنجا که رژیم خمینی از مغول به بعد نمونة بیسابقهیی است، سردمداران رژیم و عاملان و آمران قتلعام باید در دادگاه بینالمللی و دادگاه مردم ایران محاکمه و مجازات شوند. این حق مردم ایران است، حق جامعة بشری و حق مجاهدین و خلق آنهاست.
دو اسلام متضاد
برگردیم به چارچوب آرمانی خودمان، آیا این خونها ادامة تاریخی و عقیدتی همان خونی نیست که در چنین شبی از فرق علی بهزمین ریخت؟
البته چنین است و مجاهدین پرتوی از او را آموختهاند. البته که قدر و شأن انسان و انسانیت را در او دیدهاند و میبینند. بههمین دلیل است که لباس تقوا و لباس شرف، لباس ارتش آزادیبخش را بهتن کردهاند.
اصولاً شاخص عقیدتی و آرمانی «میتوان و باید» مگر کسی غیر از علی است؟ در بسیاری از جنگهای پیغمبر چهکسی غیر از او تعادل را چرخاند؟ چه کسی با حداکثر تهاجم در خیبر را که 8نفر برای برداشتن آن رفته بودند، ازجا کند؟
در احد چه کسی آثار حدود هشتاد زخم بر بدن داشت؟
حالا نوادگان سیاسی و مسلکی ابنملجم و شمر و ابنزیاد، در ایران تغییر رنگ دادهاند و آنها هم داعیة اسلام و علی دارند. اما در عالم واقع، دو اسلام سراپا متضاد هست که با خصومتی آشتیناپذیر در ایران رودرروی هم صفآرایی کردهاند. مجاهدین، رزمآوران آزادی ایران زمین، میباید به پشتوانة مردم ایران با حمایت مردم ایران انشاءالله محقق بکنند که بهصورت نهایی کدامیک قاهر و کدامیک مقهور است. تا حدود زیادی در تاریخ مشخص شده، اما از نظر عینی و عملی بازهم مشخص و مشخصتر خواهد شد.