با سلام بر شهیدان کهکشان اشرف، فرمانده زهره قائمی، همردیف مسئول اول مجاهدین و فرمانده گیتی گیوه چینیان، معاون مسئول اول مجاهدین و پنجاه مجاهد قهرمان دیگر که در رزم ستایشانگیز خود، اشرف را جاودانه کردند.
زهره و گیتی و شماری از برادران، مانند احمد وشاق، که با آنها شهید شدند، سالها در حفاظت مسعود بودند و به خصوص در مورد گیتی و مسئولیتهایش، من برای همیشه مدیون او هستم.
روز ده شهریور، نقطه عطف مهمی در صحنه سیاسی ایران و در تاریخ مقاومت برای آزادی شکل گرفت. در این رویارویی، آن زنان و مردان شجاع، با دست خالی تا آخرین قطره حیات پرفروغ خود پایداری کردند. والاترین سمبلهای آرمان «مقاومت به هر قیمت» که مرام تسلیم و عجز را از بنیاد باطل کردند و به آن قاطعانه نه گفتند. آری، نگاهبانان شرف ایران و ایرانی و پرچمداران وجدان و ارزشهای بشریت معاصر علیه دیکتاتوری و تروریسم و صدور ارتجاع و بنیادگرایی.
برای شخص من، به خون غلتیدن ۵۲ تن از عزیزترین خواهران و برادرانم البته مایه دردی عمیق و رنج بسیار است؛ اما این حماسه، از یک طرف برای من و تمام اعضا و حامیان این جنبش، انگیزشی برای مقاومت صدچندان است؛ و از طرف دیگر، جایگاه مقاومت و ارتش آزادی مردم ایران را برجسته میکند که یگانه هماورد رژیم ولایت فقیه و تهدید اصلی موجودیت آناست.
این واقعیت را هیچکس آشکارتر از خود رژیم بیان نمیکند. سپاه پاسداران در اطلاعیه خود کشتار مجاهدین در اشرف را ”مایه تشفی خاطر“ امت خمینی و ”انتقام الهی“ از نوع ولایت فقیه توصیف کرد.
دو روز بعد، فرمانده سپاه تروریستی قدس پیرامون این حمله، در مجلس خبرگان، سخنرانی کرد و گفت: «این قضیه، مهمتر از حمله مرصاد است». تشبیهی که متعاقباً توسط جانیان ریز و درشت حاکم بر ایران تکرار شد.
از آنجا که آخوندهای حاکم بارها عملیات به اصطلاح مرصاد یعنی مقابله با پیشروی ارتش آزادیبخش ملی را بزرگترین عملیات خود در مقایسه با جنگ ایران و عراق توصیف کردهاند، و از آنجا که بارها آن را فراتر از عملیات بیت المقدس و گرفتن خرمشهر توصیف کرده اند، پس از نظر آنها کهکشان اشرف، با مقاومت و ایستادگی ده ساله و با درخشش ستارگانش، بسا مهمتر و فراتر از این چیزها بوده است.
مسعود گفته بود که آن چه در اشرف و لیبرتی جریان دارد، عین کارزار سرنگونی است و آخوندها و پاسدارانشان این را بیش از هرکس احساس و اثبات و اذعان کردند.
با همین ارزیابی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران رژیم گفته است: «این حمله ... اهمیت راهبردی وسیعی در آینده منطقه دارد و دارای ابعاد بسیار عظیمی است».
راستی چرا حمله به افراد بیسلاح و بیدفاع که در حالت بازداشت خانگی هستند، چنین اهمیت استراتژیکی دارد؟ در عملیات فروغ جاویدان، آخوندها از پیشروی ارتش آزادی تا پشت دروازه کرمانشاه احساس تهدید کردند. اما حالا بسا بیشتر از آن، از حضور ۱۰۰ مجاهد بی سلاح در اشرف، احساس تهدید کردند. راستی چرا؟
حقیقت این است که دشمن در تنگنای بحران سرنگونی، مجبور شد به روشنترین وجه، جایگاه مجاهدین و مؤسسان چهارم ارتش آزادی مردم ایران را بیان کند.
بنا به تجربههای بزرگ تاریخ، چنین رویاروییهایی ـ که البته با پرداخت بهای سنگین و خونین همراه است ـ مایه جهشهای سیاسی و مبارزاتی و راهگشاییهای بیمانند، شده است.
ارتشآزادی از روز اول، تهدید موجودیت حکومت آخوندها بوده و هست.
در سالهای پس از آتش بس در جنگ ایران و عراق، آخوندها بارها پایان کار این جنبش را اعلام کردند. اما در خطیرترین بزنگاهها ناچار شدند که هفت تیپ و لشکر سپاه پاسداران را برای ازمیان برداشتن این جنبش اعزام کنند. البته در همان زمان گفتند که از دیواری بالاتر از قد خودشان بالا رفته بودند!
در آن سالها بارها به موشکباران مراکز این جنبش دست زدند. که فقط در یک نوبت در عرض چند ساعت ۱۰۰۰موشک به پایگاههای مختلف این ارتش شلیک کردند. پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ نیز بمباران ارتش آزادی توسط آمریکا با زدو بند و به درخواست آخوندها صورت گرفت. اما نتوانست این جنبش را از بین ببرد.
در دهسال گذشته هم، به رغم یک محاصره ضدانسانی، به رغم ۶۷۰ روز شکنجه روانی با ۳۲۰ بلندگو و بهرغم حملات نظامی و تروریستی متعدد، همین مجاهدین و ارتشآزادی با دست خالی، مهمترین و اثرگذارترین جنبش مقاومت در برابر رژیم ولایت فقیه را زنده نگاه داشتند و به پیش بردند.
سرچشمه این پایداری را باید اولاً در اصالت استراتژی ارتشآزادی جستجو کرد که تنها پاسخ دیکتاتوری مطلقه مذهبی را سرنگونی تمام عیار آن و همه دار و دستههای داخلی آن میداند.
ثانیاً آن را باید در کیفیت انسانی خیره کننده زنان و مردان پیشتاز، فداکار، وارسته و سراپا متعهدی دید که حاملان پاکباز این استراتژی بوده و هستند.
مسعود که ارتش آزادی را بنیانگذاری کرده و هدایتکننده نبرد بی امان علیه دیکتاتوری مذهبی بوده، بزرگترین ارمغانش برای جامعه ایران، تربیت همین نسل خجسته است. نسلی که ایستادگی و تسلیم ناپذیریاش در برابر این رژیم، مایه مباهات تاریخ ایران و وجود سرشارشان، سرمایه آزادی ایران فرداست.
حضار محترم!
آنچه در ده شهریور در اشرف رخ داد، یک اعدام جمعی بود. آدمکشان مالکی ـ خامنهای، اشرفیها را دست بسته، یک به یک تیرخلاص میزدند. اگر سینه سپرکردن و ایستادگی مسئولان و فرماندهان ارشد و مقاومت جانانه یکایک مجاهدین در برابر مهاجمین نبود، همین ۴۲ نفر هم اکنون زنده نبودند یا تیر خلاص خورده بودند و یا گروگان می بودند.
سالها پیش، در همین ژنو در کنار مقر اروپایی ملل متحد، تروریستهای اعزامی رژیم ولایت فقیه، دکتر کاظم رجوی، شهید بزرگ حقوق بشر ایران را هم ترور کردند و به سر او تیر خلاص زدند.
هم چنین آدمکشان این رژیم در رم، نماینده شورای ملی مقاومت در ایتالیا، محمد حسین نقدی را ترور کردند و به سر او نیز، تیرخلاص زدند.
تیرخلاص زدن به اسیران دست بسته، شلیک به سر مجروحان بر روی تخت بیمارستان، یا آدمربایی نه نشانه قدرت، بلکه علامت وحشت آخوندهاست.
جنایت علیه بشریت در اشرف، همانند جنایت علیه بشریت در سوریه، آن هم با سلاح شیمیایی، گواه احساس خطر و بنبست مرگبار دو دیکتاتوری رو به سقوط در تهران و دمشق است.
حقیقت این است که دو ماه پس از نمایش انتخابات و شروع کار رئیس جمهور جدید رژیم، آخوندها به پروژه اعتدال مورد ادعای خود، تیر خلاص زدند. در این دو ماه، در همه مؤلفهها، مخمصه حکومت آخوندها مرگبارتر شده است.
در سال ۶۷، خمینی پس از سرکشیدن جام زهر آتشبس، به قتل عام زندانیان مجاهد و مبارز دست زد تا از سقوط رژیمش جلوگیری کند. حالا خامنهای در حال پیروی از همان الگوی لعنت شده است.
هم چنان که مسعود گفته است: «خامنهای و مالکی تا زمانی که یک فشنگ هم داشته باشند از مصرف آن علیه ما خودداری نخواهند کرد». بنابراین ایستادگی و کارزار در اشرف و لیبرتی عین کارزار سرنگونی است. اگر غیر از این بود ۲۰ ماه است که ما طبق طرح کوبلر و سازمان ملل، در پی فشارها و اطلاعیه های زنجیرهیی خانم اشتون و وزارت خارجه آمریکا و دولتهای مختلف اروپایی برای رفتن به کشورهای دیگر، به مکان موقت ترانزیت رفتیم؛ اما در مکان موقت عبور که باید چند روز یا چندهفته یا حداکثر چند ماه می بود، به جای امنیتی که آن را چهارمیخه وعده دادند و مکتوب کردند، در عمل بمب و موشک و انفجار و تیر خلاص دریافت کردیم.
حضار محترم!
کهکشان اشرف، تا آنجا که به مردم و مقاومت ایران برمیگردد، درخشانترین فروغ راهگشا و مایه سربلندی و استواری ارادهها برای پیروزی است.
اما تا آنجا که به مماشاتگران با آخوندها درسازمان ملل و آمریکا و اروپا برمی گردد، این کشتار اسباب ننگ و روسیاهی همیشگی است. مقاومت ایران و حامیانش در سراسر جهان بارها هشدار داده بودند که دولت دست نشانده آخوندها در عراق، در تدارک فاجعه انسانی دیگری علیه مجاهدین است.
نزدیک به ۹۰۰روز است که در این شهر، در برابر ملل متحد، اشرف نشانها، این زنان و مردان خستگی ناپذیر، تحصن کردهاند و هر روز این هشدار را تکرار میکنند. ما صدها بار گفتیم و فریاد کشیدیم و صدها بار نوشتیم و به دولت آمریکا و ملل متحد گوشزد کردیم که طرح یک کشتار، قدم به قدم در حال اجراست؛ اما جز سکوت و بیعملی، پاسخی نشنیدیم.
اگر دولتهای غرب بهجای انجام وظایف خود، مماشات با آخوندها را در پیش نگرفته بودند، نه دیکتاتور سوریه در قتل عام شیمیایی مردم این کشور دست باز پیدا میکرد، نه خامنهای و مالکی قادر میشدند به قتل عام اشرفیها مبادرت کنند.
مگر ایالات متحده تعهد نداده بود که در ازای سلاحهای مجاهدین، حفاظتشان را تأمین کند؟ مگر در شروع جابهجایی مجاهدین به لیبرتی، دولت آمریکا در اطلاعیههای وزارت خارجه خود نسبت به حفاظت و امنیت آنها متعهد نشد؟
مگر آمریکا یکی از طرفهای چهارگانه توافقی نبود که حضور صد و یک مجاهد خلق در اشرف را تضمین و حمایت کرد؟ چرا تمام این تعهدات نقض شد؟
اگرچه سرکوب و محاصره و موشکباران را خامنهای و مالکی میکردند، اما یک کر هماهنگ از وزارت خارجه آمریکا تا مقامهای ارشد اتحادیه اروپا و مدیران سازمان ملل، خود ما را هدف قرار می دادند. و همین کر هماهنگ و سلسلهیی از تعهدات خیانت شده آمریکا بود که راه این جنایت هولناک را باز کرد.
روشن است که تا آنجا که به طرفهای بینالمللی برمیگردد، باز هم ملاحظات دیپلوماتیک و منافع تجاری خود را بر آزادی و مقاومت و حقوق بشر ایران، برتری میدهند. با این حال:
ما عهد کردهایم این روند ظالمانه را تغییر بدهیم.
ما عهد کردهایم که این توازن ناحق و نامشروع را در هم بشکنیم.
ما عهدکردهایم که اجازه ندهیم دولتها و نهادهای بینالمللی با سکوت و بیعملی، راه را برای رژیمهای دیکتاتوری هموارتر کنند.
و ما عهد کردهایم که اگر صد بار دیگر هم قولهای خیانت شده تکرار شود، دست آخر حقوق ضایع شده مقاومت ملت ایران را استیفا کنیم.
راستی آقای دبیرکل! آن همه سخنان نغز و زیبا در باره آر.تو.پی چه شد؟ درجلسات شورای امنیت، کوبلر پیاپی به پشتوانه شما و به نقل از شما، به حکومت عراق، دسته گل می داد و از صبر نازک شونده آن سخن می گفت و ما را تهدید، میکرد. شما چرا اینقدر در برابر جنایتکاری که دمخور نیروی تروریستی قدس و عوامل گشتاپوی آخوندی، جاده صافکن و توجیه کننده این حملات بود، سکوت کردید و به او میدان دادید؟ مگر همین فرد نبود که به جای فاشیسم دینی و دست نشاندگان آن در عراق، ما را ناقض حقوق بشر معرفی می کرد؟ چرا هیچگاه از او نپرسیدید که در مقابل آن، چه امتیازات و رشوه هایی گرفته است؟
راستی چه کسی بعد از این قتل عام فجیع در اشرف، می تواند سکوت کند و با وجدان آسوده بخوابد؟ وقت آن است که وجدانهای آگاه، دیگر سر سوزنی مماشات و کنار آمدن با جلادان را نپذیرند. نباید گذاشت سیاست شنیع تقسیم مسئولیت میان جلاد و قربانی را تکرار کنند. نباید گذاشت مانند آنچه در دو سال گذشته نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد در عراق انجام میداد، باز هم روش شکنجهگران در مقصر جلوه دادن قربانی و ستمزده تکرار شود.
از فردای حمله آمریکا به عراق و اشغال این کشور، موضع رسمی اشرفیها و مقاومت ایران که بارها به مقامها و فرماندهان ارتش آمریکا گفته شد، این بود که اگر حاکمان عراق با ادامه حضور مجاهدین مخالفند، ما پیوسته آمادهایم که این کشور را ترک کنیم. گفتند که حاضریم همین امروز همگی با هواپیما به آمریکا یا اروپا منتقل شویم.
بعد از آن هم در خلال سال ۲۰۱۱، اشرفیها ۱۴ طرح برای انتقال از اشرف ارائه کردند: از پذیرش طرح پارلمان اروپا تا رفتن به قطعه زمینی در اردن یا سایر کشورهای همسایه تا انواع گزینههای دیگر. اما همه این طرحها براثر کارشکنیهای رژیم آخوندها و دولت وابستهاش در عراق و تسلیم شدن آمریکا در مقابل شانتاژهای رژیم، مسکوت ماند.
در قدم بعد، اشرفیها از حقوق قانونی خود برای انجام مصاحبههای پناهندگی در اشرف، صرفنظر کردند. سپس پذیرفتند که خانه۲۶ ساله خود را در اشرف ترک کنند.
اما صورت مسأله این نیست. من بارها گفته ام و باز تکرار می کنم که: ”خواست واقعی رژیم آخوندی این نیست که مجاهدین، اشرف یا عراق را ترک کنند. هدف رژیم، نابودی فیزیکی مجاهدین یا تسلیم آنهاست. گزینه سومی در کار نیست“.
حالا پس از گذشت ۲۰ ماه، تمام این دوره را میتوان در چند نکته جمعبندی کرد:
اول این که : سه بار موشکباران لیبرتی در ماههای اخیر، ناامنی مبرم این کمپ را به یک مسأله عاجل تبدیل کرده است. نیات شوم حکومت عراق از اینجا پیداست که به رغم توصیه ها و درخواستهای وزیر خارجه آمریکا و سایر مقامات آن، هنوز هم از انتقال تجهیزات حفاظت شخصی و پزشکی از اشرف به لیبرتی ممانعت میکند. مانند کلاه و جلیقه حفاظتی که همه مانیتورهای ملل متحد هم به تن دارند. حتی از خریدن و وارد کردن بیل و کلنگ و آجر و سیمان برای ساختن سرپناه توسط مجاهدان لیبرتی، ممانعت می کند.
دوم این که: طبق بیانیه ۱۳سپتامبرکمیسر عالی پناهندگان ملل متحد، در ۳ سال گذشته، فقط ۲۱۰ نفر به کشورهای دیگر منتقل شدهاند. و این با وجود تمام فشارها و تلاشهای خودمان برای انتقال به کشورهای دیگر بوده است. در نتیجه، تا چشمانداز نامعلوم، اکثریت بزرگی از ساکنان در معرض خطر قرار دارند.
و سوم این که: قتلعام دهم شهریور در اشرف، وضعیت ناامن لیبرتی را بهصورت یک امر اضطراری درآورده که هیچ تعلل و تأخیری در آن مجاز نیست. زیرا خطر و تهدید، امروز در لیبرتی بسا بیشتر است و نه کمتر.
بعد از قتل عام دراشرف و انتقال آخرین گروه اشرفیها به لیبرتی، مقامهای حکومت آخوندی و سخنگویان کمیسیون امنیت مجلس رژیم، فریاد زدند که کار مجاهدین «تمام شده نیست» و باید این جریان «در کل کره زمین منهدم شود» و «هر جا که آشیانه یا مرکزی دارند، باید بر سرشان خراب شود». هم چنین گفتند که «وضعیت افراد لیبرتی را دنبال میکنیم» و وقیحانه گفتند که استرداد «اعضای مجاهدین را پیگیری می کنیم».
و هشدار دادند که «هیچ کشور ثالثی حق ندارد آنها را به صورت متمرکز بپذیرد تا سازمان منسجم خود را حفظ کنند»!
به خاطر همین تهدیدها در دو سال گذشته، من موضوع امنیت لیبرتی را به اطلاع همگان، از جمله سازمان ملل، رساندم که نمیتوان تحت عنوان کمپ ترانزیت موقت، از تأمین امنیت لیبرتی سر باز زد.
حالا باز هم تکرار میکنم که همه کسانی که امنیت لیبرتی را با وعده پوشالی انتقال سریع ساکنان به کشور ثالث، نادیده میگیرند، عملا در جبهه دشمن و علیه مجاهدان آزادی هستند.
بر این اساس تأکید میکنم که:
۱ ـ گروگانها باید بلادرنگ آزاد شوند. براساس تمامی اطلاعات مشخص، مکرر و گسترده، گروگانها در دست دولت عراق هستند. ما در این باره، اطلاعات دقیق و جزئی را با مقامات آمریکایی در میان گذاشته ایم و من آن را به اطلاع کمیسر عالی پناهندگان، کمیسر عالی حقوق بشر و اتحادیه اروپا هم رسانده ام و باز هم خواهم رساند.
دولت آمریکا باید موضع روشن خود را در مورد گروگانها روشن کند والا معنی دیگری جز معامله و همدستی در این کار کثیف ندارد.
دولت آمریکا، اتحادیه اروپا و ملل متحد باید برای دولت عراق روشن سازند که سرکوب پناهندگان ایرانی در عراق و نگهداشتن این گروگانها روی روابط اقتصادی و سیاسی با آن تاثیر جدی خواهد داشت. برای آزادی گروگانها بسیاری از مجاهدان لیبرتی و بسیاری از هموطنان در چندین کشور به اعتصاب غذا دست زدهاند. مسئولیت جان و سلامت اعتصاب کنندگان با ملل متحد و دولت آمریکاست.
۲ ـ تیم مانیتورینگ سازمان ملل و نیروهای کلاه آبی ملل متحد باید به طور شبانه روزی در داخل لیبرتی مستقر شوند. زیرا بدون حضور یک نیروی ثالث در لیبرتی، هیچ امنیتی متصور نیست.
۳ ـ در اسرع وقت باید ۱۷۵۰۰ تی وال و سایر الزامهای حفاظتی، نظیر جلیقه و کلاهخود، به لیبرتی منتقل شود و ساکنان، اجازه ساختمان سازی و دولایهکردن سقف بنگالها را با حق خرید و انتقال الزامات آن از اشرف، داشته باشند.
از طرف دیگر، لازم است برای موضوع اموال و داراییهای مجاهدین در اشرف، راه حلی در پیش گرفته شود تا بتوان هزینه های سنگین انتقال به سایر کشورها و هزینه های سنگین یومیه را پرداخت. در ۲۰ ماه گذشته، ما بیش از ۱۰ میلیون دلار در لیبرتی برای سوخت و آب پرداختهایم؛ چون در محاصره سوخت هستیم و آن را باید از کویت با قیمت ۵ برابر بیشتر وارد کنیم؛ زیرا دولت عراق بر خلاف قرارداد با سازمان ملل، سوخت را به قیمت شهروندی به ساکنان لیبرتی نمی فروشد.
۴- حق مالکیت ساکنان بر اموال منقول و غیر منقولشان در اشرف و اجازه فروش اموال زیر نظر سناتور توریسلی نماینده قانونی آنان باید تضمین شود.
۵ ـ اعلام پناهندگی کلیه پناهجویان در لیبرتی، از سوی کمیساریای عالی ملل متحد، به عنوان یک اقدام بازدارنده در مقابل تهاجمات دولت عراق، باید هر چه زودتر اجرا شود.
۶ ـ و سرانجام برای ممانعت از یک فاجعه دیگر، کمیسرعالی حقوق بشر را فرا میخوانیم که انجام یک تحقیقات مستقل درباره قتل عام اشرف، در یک زمانبندی محدود را در دستور کار این کمیساریا قرار دهد. دولت آمریکا و خانم اشتون باید این موضوع را به دادگاه لاهه ارجاع دهند.
دوستان عزیز!
آخوندها میخواستند مجاهدین را ریشه کن کنند؛ اما در همان روز ده شهریور، با امواج حمایتها و عواطف مردم ایران نسبت به مجاهدین و دلاوری آنها مواجه شدند و خود را در تنگنا یافتند.
در مقابل همین حمایتها، حالا آخوندها به جعلیات ابلهانهتری رو آوردهاند تا تقصیر قتلعام اشرف را متوجه خود مجاهدین کنند.
میگویند اینکه دژخیمان نخستوزیری عراق به دستور خامنهای اشرفیها را قتل عام کردهاند، مقصرش خود مجاهدیناند که فرار نکردند و تسلیم نشدند و ندامت نکردند و انزجار نامه ننوشتند.
ریزه خواران ولایت فقیه و کسانی که مستقیم یا غیرمستقیم در جبهه سیاسی این رژیمند، همین جعلیات را بازتولید میکنند.
آخوندها و همدستانشان میخواهند صورت مسأله اصلی، در رویارویی میان مردم ایران و رژیم ولایت فقیه را از نظرها پنهان کنند.
امروز خواست مبرم عمومی در ایران، سرنگونی این رژیم و برقراری آزادی و دموکراسی است.
در نتیجه، تمام دعوا بر سر کلمه سرنگونی است: سرنگونی رژیم یا کنار آمدن با جناحهای آن؟
اصل دعوا نه بر سر اموال است و نه بر سر این که چند نفر کمتر یا بیشتر به خارج از عراق اعزام شوند، بلکه صورت مسأله، تسلیم شدن به این رژیم یا مقاومت کردن در برابر آن در هر جا و هر زمان است.
صورت مسأله، خیانت به آرمان آزادی یا وفاداری به آن است.
حالا اگر از آخوندها و پاسداران و همفکران و همدستانشان بپرسید جرم این مقاومت چیست؟ خواهند گفت:
جرمش این است که از روز اول به ولایت فقیه نه گفت! و جرم بزرگترش این است که مقاومت و مبارزه علیه دیکتاتوری مذهبی را لحظه یی رها نکرد.
بله، آنچه در محکمههای ارتجاع جرم و خطاست، در محضر مردم ایران عین مسئولیت پذیری مردمی و آرمانی و عین شرافت و وفای به عهد است.
پس همچنان که بارها گفتهام: اگر مقاومت برای آزادی و تسلیم نشدن جرم است، ما به این جرم افتخار میکنیم. اگر ایستادگی بر حقوق مردم ایران و ایستادگی بر حقوق بینالمللی جرم است، ما به آن افتخار میکنیم. اگر شهادت، قتل عام شدن و تیرخلاص خوردن در راه آزادی، آنهم با دستهای بسته جرم است، برای آن آماده ایم و به آن افتخار می کنیم. و به اشرف و کهکشان شهیدانش افتخار میکنیم،
به لشکر حافظان شرف و پایداری که با فدا و جانفشانی، حماسه دهم شهریور را رقم زدند، افتخار می کنیم.
آری، به ارتش آزادی مردم ایران افتخار میکنیم، به تکثیر اشرف و هر قدمی را که هر ایرانی آزاده در راستای سرنگونی رژیم برداشته و برمیدارد، ارج می گذاریم و به آن افتخار میکنیم.
دوستان و هموطنان گرامی!
یاران مقاومت، خواهران و برادران و مجاهدانی که در لیبرتی، ژنو، برلین، لندن اتاوا به اعتصاب غذا دست زدهاید،
خواهران و برادرانی که در ونکور، تورنتو، پاریس، لوکزامبورگ، واشنگتن، لس آنجلس، سندیاگو، اوکلند، شمال کالیفرنیا، استکهلم، یوتوبوری، بروس، لاهه، رم، کپنهاگ، اسلو، بروکسل، سیدنی، ملبورن، کانبرا، وین، بخارست و مادرید به تحصن و اعتراض برخاستهاید، پرچم سرخ فام اشرف، اکنون در دست شماست.
رزم و رنج شما که تاکنون بسیاری توطئه های رژیم را درهم شکسته و بسیاری دستاوردها نصیب مقاومت مردم ایران کرده، باز هم قادر است موانع را از سر راه بردارد و ناممکنها را ممکن سازد. و در اولین گام، تضمین آزادی گروگانهاست.
کهکشان اشرف با ۵۲ قهرمانش، بهخصوص با ستاره درخشانش فرمانده زهره، جهانی را به تحسین و ستایش واداشتند. اکنون آنها به شما چشم دوختهاند؛ به شما چشم دوخته اند تا تلاش و نبرد خود را ۵۲ برابر کنید.
۵۲ برابر مصممتر،
۵۲ برابر امیدوارتر و پرروحیهتر،
۵۲ برابر پرتوانتر،
و ۵۲ برابر رزمندهتر.
تردیدی ندارم که خورشید پیروزی از حماسه جاودان اشرف و رزم پرتوان شما، که ادامه همان راه است، طلوع خواهد کرد.
سلام بر آزادی،
سلام بر مردم ایران،
سلام بر همه شما.
شنبه، ۳۰ شهریور ۱۳۹۲