عصر بخیر خانمها و آقایان. برای من باعث افتخار بزرگی است که به نایب رئیس جمهور عراق طارق الهاشمی در بروکسل خوشآمد بگویم. عالیجناب الهاشمی از سرشناس ترین سیاستمداران عراق است. او بخاطر اصولی که در مورد آزادی و دموکراسی از آن پیروی میکند شناخته شده است و بخاطر کاری که در جهت برقراری آزادی برای مردم محاصره شده آن کشور انجام میدهد، معروف است. برادر او توسط رژیم ایران به قتل رسید و این موضوع باعث شد تا آقای هاشمی همواره از نفوذ روز افزون رژیم ایران در عراق ناراحت باشد. وی به یک منتقد سرسخت مداخلات رژیم ایران در کشورش تبدیل شد و این به همراه این حقیقت که وی برجسته ترین سیاستمدار سنی در سیاستمداران ارشد دولت بود منجر به وضعیت شرمآوری شد که در دسامبر 2011 اتفاق افتاد، وقتی که 13 تن از محافظان ایشان دستگیر شدند. یکی از آنها که 33 سال سن داشت زیر شکنجه های عوامل نوری مالکی به قتل رسید. دیدبان حقوق بشر گفت که وقتی جسدش به خانوادهاش برگردانده شد، شدت جراحات آنقدر بود که آنها نمیتوانستند پسرشان را تشخیص دهند. شقاوت در شکنجه های اعمال شده تا بدین حد بود. اما بر اساس اعترافاتی که در زیر شکنجه از او تحت اجبار گرفته شده بود، یعنی چیزهای غیرواقعی که در زیر شکنجه گرفته بودند، تمامی 12 محافظ باقیمانده عالیجناب هاشمی در نوامبر سال گذشته به مرگ محکوم شدند. آنها اکنون در انتظار اجرای حکم اعدامشان هستند. این است آن بیعدالتی وحشتناکی که علیه یکی از دموکراتهای برجسته انجام شده است. کسی که از تمامی ارزشهایی که ما در اروپا به عنوان اصول دموکراتیک برای آزادی و دموکراسی و حقوق بشر به آن ارج میگذاریم، حمایت میکند. این است آن بی عدالتی که در آن کشور به وقوع پیوسته است. در 7 ماه گذشته بیش از 5000 نفر بر اثر بمبگذاری، حملات تروریستی و ترورکشته شدند، این وضع کشوری است که دوباره به سمت جنگ داخلی دارد پیش میرود، جایی که بیکاری به شدت رو به افزایش است، جایی که تنها 4 ساعت در طول روز برق وجود دارد، جایی که بسیاری از شهرواندان به آب آشامیدنی تازه دسترسی ندارند، جایی که سیستم فاضلاب و زیرساختهای کشور کاملاً از بین رفته. اما ثروت ناشی از پول نفت، میلیاردها دلار روزانه به آن کشور سرازیر می کند ولی بدون هیچ ردی ناپدید میشود و از شهروندان عراق ربوده میشود و برای مقاصد فاسد توسط نخست وزیر و دولتش استفاده میشود. این، یک بی حرمتی به همه چیزهایی است که ما در اروپا و در غرب از آن دفاع میکنیم. زمان آن رسیده که این وضعیت فضاحت بار افشا شود. به همین خاطر است که از عالیجناب طارق الهاشمی دعوت شد تا امروز عصر به اینجا بیاید، با وجود خطرات شخصی که ایشان پذیرفته اند. ایشان شخصیتی شجاع در بالا ترین سطوح هستند.
لرد مگینس عضو مجلس اعیان انگلستان
با تشکر از آقای رئیس، بطور خاص این افتخار من است که امروز به اینجا دعوت شدهام، تا در پنلی قرار گیرم که میهمانان برجسته بسیاری حضور دارند،اما بطور خاص میخواهم به عالیجناب نایب رئیس جمهور عراق دکتر الهاشمی اشاره کنم. این مایه افتخار من است که در چنین پنلی قرار گیرم. فرد دیگری که میخواهم اینجا اسم ببرم طاهر بومدرا است.
این دو تن ، نخست دکتر الهاشمی، فکر کردن به فداکاری خود او، و فکر کردن به این واقعیت که او دو برادر و خواهر خود را از دست داده خود غیرقابل تحمل است. حضور در این جلسه همراه با طاهر بومدرا، یعنی فردی که در اوج سابقه کاری خود در نمایندگی ملل متحد این شجاعت را داشت تا بگوید دیگر بس است و من از فریبکاری افرادی مانند مارتین کوبلر حمایت نمیکنم، و دراین مورد است که میخواهم صحبت کنم. من میخواهم متأسفانه در مورد شکست دولت من(انگلستان)، دولت ایالات متحده و ملل متحد صحبت کنم. هر کدام از این طرفها به یاد دارند که فریب میخورند، یا چشمان خود را به واقعیتی که در ایران و عراق در حال وقوع است، بستهاند. در صحبتهای خود اجازه بدهید از پناهندگان ایرانی که امروز عصر اینجا حضور دارند یاد کنم. آنها همچنین قهرمانان بسیاری هستند، و اگر اجازه هست، من گروهی شامل 500 نماینده پارلمان در انگلستان را نمایندگی میکنم که عمیقاً نگران هستند. گروهی از ما تلاش میکنند به طور مستقیم حمایت کنند، اما حدود 500 تن از همکاران ما و اعضای پارلمان هستند که از سازمان مجاهدین خلق ایران حمایت می کنند و خواهان عدالت برای آنها هستند.
ما همگی میدانیم که نوری المالکی، بدون نیاز به اقناع زیادی، تحت تأثیر ملایان ایران قرار دارد. ما میدانیم که ازسال 2009 پناهندگان ایرانی در عراق که به مدت 25 سال در آن کشور حضور داشتهاند، اکنون که خلع سلاح شدهاند، مورد پنج حمله ظالمانه قرار گرفته اند که بسیاری طی آن کشته شدهاند، یعنی جمعاً 100 نفر، حداقل 100 نفر، و 52 نفر در اول سپتامبر دست بند زده شده، مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. این تعداد افراد به دستور نوری المالکی به قتل رسیدند. مطلقاً اشتباه نکنید، این تیم نیروی ویژه او بود. نه کسی دیگر، این تیم نیروی ویژه او بود که تحت ترغیب ملایان عمل میکردند، که این حمله اسفناک را انجام دادند. آنها حتی وارد شدند تا مطمئن شوند افرادی که بطور مرگبار مجروح شده بودند و بدنبال رسیدگی پزشکی بودند، در حالیکه از پا افتاده بودند به آنها تیر خلاص زدند. نباید فراموش کنیم که 7 نفر دیگر هستند که گروگان هستند. شش زن و یک مرد. ما میدانیم که آنها گروگان هستند، ما میدانیم در بغداد هستند، ما میدانیم که مالکی میداند آنها کجا هستند، ما میدانیم که آمریکاییها میدانند آنها کجا هستند. من دلیل دارم که معتقدم ملل متحد از موقعیت آنها مطلع است، و خیلی ساده ما (دولت ما) به اندازه کافی برای آزادی آنها تلاش نمیکنیم.
تصور این برایم بسیار سخت است. من با یک برنامه بسیار مشهود در بی.بی.سی تماس گرفته ام، یک برنامه شبانه که دیروقت پخش میشود، من با یکی از ارائهکنندگان آنها که سالها با او دوست بوده صحبت کردم. او خارج از کشور بود و حتی در مورد قتل عام 52 پناهنده نشنیده بود. اجازه دهید این سئوال را بکنم؟ دولت ما چه مرگش است؟ یک وزیر در دولت که کمکهایی به من کرده، آلستر برت، او تلاش کرده مشکلات پناهندگان در کمپ اشرف را برجسته کند. خانمها و آقایان، شما میدانید که باورش سخت است اما در تغییرات دولت اخیر، او از سمت خود در وزارت خارجه برداشته شد، نه به خاطر اینکه منصب دیگری به او داده شود، بلکه او کاملاً حذف شد. اینجا چه خبر است؟ من امیدوارم افراد در اتحادیه اروپا که اینجا حضور دارند این سئوال را از دولت من بکنند، و همچنین در مورد دولت شما و با همه دولتهای به اصطلاح غربی که باید نگران باشند، بکنند. اگر دولتها نگران شوند، به عقیده من مطبوعات هم نگران خواهد شد. اما دوست من در آن برنامه به من زنگ زد و به مدت نیم ساعت با من صحبت کرد. او تلاش خود را کرد اما قدرتهای حاکم در بی.بی.سی یک برنامه در این رابطه پخش نخواهند کرد. من داوطلب شدم تا در این برنامه حاضر شده و وقایع را توضیح دهم.
بنابراین این چیزی است که ما با آن روبرو هستیم. اگر ما، و مطمئنم که این کار را میکنیم، اگر ما از پناهندگان ایرانی حمایت میکنیم، اگر میخواهیم شاهد آن باشیم که مالکی بصورت سیاسی تحت کنترل قرار گیرد، فکر نکنم ممکن باشد اما اگر بخواهیم به آن سمت حرکت کنیم، سپس ما باید تضمین کنیم که مطبوعات غربی در مورد قربانیان در عراق و ایران پشتکار بسیار بیشتری داشته باشند.
در ایران شما حتماً میدانید که تنها در این سال بیش از 400 تن اعدام شدهاند. عالیجناب دکتر هاشمی به اعدامها در عراق اشاره کرد. در ایران، 470 مورد اعدام در امسال صورت گرفته است، و 231 مورد بعد از روی کار آمدن روحانی به اصطلاح مدره (پناه برخدا !) صورت گرفته است. من داشتم امروز به اخبار گوش میدادم و دولت ما دارد در مورد فرصتی که وجود خواهد داشت صحبت میکند. روحانی احمق نیست. او مدت زیادی است که سر کار است و در سرکوب مردم خود دست داشته است. اما او از غرب می خواهد که در مورد مسائلی که باعث مشکلات اقتصادی برای رژیم ایران میشوند، فشار را کم کند.
این من را وحشتزده میکند که وزیر خارجه من، ویلیام هیگ، و جان کری در آمریکا و دیگران مانند آنها به این اشاره میکنند که ممکن است بصورتی ما با رژیم ایران وارد معامله شویم. آنهایی که از ما به دمکراسی و آزادی معتقدند بایستی این را بسیار روشن کنند که با دیکتاتورهایی که مردمان خود را سرکوب میکنند نمیتوان و نباید معامله کرد.
این من را بسیار متعجب میکند که دولت من و دولت آمریکا از نوری المالکی میخواهند یک تحقیقات در مورد قتل عام کمپ اشرف انجام دهد. این بسیار مسخره است و مانند این است که روباه را به مرغدانی بفرستید تا مرغها را بشمارد.
روحانی تغییر نکرده است. قبل از اینکه رئیس جمهور شود فکر کنم حدود 60 الی 65 متخصص هستهیی در توسعه انرژی دست داشتند. الان اما 97 متخصص هستهیی دخالت دارند. این یک افزایش 50 درصدی است و او میخواهد غرب باور کند – و ظاهراً غرب باور کرده است – که او نیت سالمی دارد. قبل از اینکه بنشینم اجازه بدهید یک موضوع دیگر را بیان کنم. موضوعات بسیاری است که میخواهم به آن بپردازم اما یک موضوع که باید بگویم این است که آزادی گروگانها باید اولویت کوتاه مدت ما باشند.
واقعیت این است که، و من کسی هستم که سابقهیی در سیاستهای ایرلند دارم و یکی از مذاکرهکنندگان در توافقنامه بلفاست بودم، چیزی که من از آن وحشت دارم اعتصاب غذا است، و ما مسئولیتهایی در واکنش به یک اعتصاب غذا داریم که در میان بسیاری از ایرانیان گسترش یافته است. این موضوعی است که من را نگران میکند. 47 روز است که فکر کنم ادامه داشته، و همین الان من دوست دارم ببنیم که دولتها یک وعده محسوسی بدهند. همچنین این را با فروتنی تمام بیان میکنم، من مایلم آنهایی در اعتصاب غذا هستند بتوانند تضمینی از جانب کشورهای اتحادیه اروپای ما بپذیرند که آنها را قادر به پایان دادن به اعتصاب غذای خود کند.
خانمها و آقایان، آقای رئیس، میهمانان محترم، با اجازه شما میگویم که ما باید تشویق کنیم، به هر نحوی، ما باید مشوق عمل باشیم. کلمات در این لحظه، ما همه اینجا بودهایم، قبلاً هم بیان کردهایم، کلمات کافی نیستند. ما باید شاهد عمل از جانب دولتهای خود باشیم. این به معنی آن است که اگر لازم باشد در خانه نخست وزیر را از جا بکنم، باید آماده این کار باشم. بنابراین، بیایید با عزمی جدید از اینجا خارج شویم تا مطبوعات و سیاستمداران خود را قانع کنیم بصورت یک فکر، یک آرمان حق و محترم را دنبال کنند، و در نمونههایی مانند عالیجناب هاشمی و طاهر بومدرا، ما نمونههای عالی در این رابطه داریم.
با تشکر
نخست وزیر سید احمد غزالی
تشکر می کنم آقای رئیس. من در ابتدا احساس افتخار می کنم که در کنار چنین افراد و شخصیتهای خاصی هستم. ما امروز همراه خودمان نایب ریاست جمهوری عراق را داریم. این یک افتخار بزرگ است که در کنار او باشیم. ولی پس از شنیدن سخنرانی او و نکاتش، باید گفت که متأسفانه در غرب در رابطه با واقعیت عراق در غفلت هستند. من از این وضعیت خیلی ناراحت و آشفته شدم با اینکه از قبل در جریان وقایع عراق بودم.
برادرم طارق الهاشمی، نمی خواهم بگویم نایب ریاست جمهور، به اینجا نیامده که از شخص خودش دفاع کند. به دلیل اینکه اگر میخواست از شخص خودش دفاع کند، موقعیت لازم را در عراق داشت و می توانست از آن استفاده کند و خانواده اش به این شکل از بین نمی رفت و دارای یک ثروت زیاد میشد و مانند بسیاری موارد می شد که متأسفانه شاهد آنها هستیم. او یک شخصیت خیلی بالای دنیای سیاست در عراق است با یک شجاعت خارق العاده. او با فروتنی بسیار در باره وقایعی که برای شخص خودش اتفاق افتاده صحبت کرد. و اینکه به اینجا آمده است نه برای دفاع از شخص خودش، بلکه برای هشدار به افکار عمومی در رابطه با اتفاقاتی که در این منطقه می افتد. عراق و ایران. و چیزی که او، مردم عراق و تراژدی که او، یعنی شخص طارق هاشمی تجربه کرده، نشان میدهد که چقدر این دو خلق، مردم ایران و مردم عراق رنج می کشند. آنها از بی تفاوتی برخی قدرتهای جهان و سازمان ملل متحد زجر می کشند.
ولی این دو خلق نه فقط برای نفت، درست است آنها نفت بسیار دارند، آنها گاز بسیار دارند، ولی آنها آفتاب و آب زیاد نیز دارند، آنها زمین دارند و بخصوص یک تاریخ دارند. تاریخ چند هزاره. و ما نمی توانیم در برابر وقایع آنجا بی تفاوت بمانیم. بدلیل اینکه ما از مثبت و منفی آنجا بهره می بریم و ما هم زجر می کشیم. و این فقط در منقطه خاورمیانه نیست.
این فاجعه می بایست از یک زاویه دیگر مورد بررسی قرار گیرد. آن چیزی که در حال حاضر در عراق اتفاق می افتد، نتیجه جنگ 2003 است و آن این بود که این کشور بزرگ را در دستان یک رژیم قرار دهد که رژیم ایران است. و یک تناقض اینجا وجود دارد، و آن اینکه سیاست آمریکا همه چیز را به سمت شرایط فاجعه باری هدایت می کند.
موضوع دیگر مواضع شجاعانه نایب رییس جمهور طارق الهاشمی است. این فقط مربوط به مسائل صرف عراق نیست. این همچنین مربوط می شود به کارهایی که این دولت مرتکب می شود. او یاددآوری می کند و می گوید کسی هست که همزما رئیس دولت و وزیر کشور است، وزیر دفاع، وزیر اطلاعات و فرمانده قوای مسلح است . آیا این دموکراسی است؟ این یک رژیم دموکراتیک است؟ این رژیم دقیقاً همان بربریت ، همان سبعیت را علیه شهروندان عراقی بکار می برد که علیه برادران و شهروندان اشرف بکار می برد. آخرین جنایت این بود که ارتش عراق که مسئولیت دفاع و حفاظت این شهروندان را داشت، خودش وارد شد و آنها را با خونسردی تمام به قتل رساند ، اسلحه نشانه روی شده مستقیم و با دستان بسته و با هدف کشتار همه. و آنها با این خیال رفتند که همه ساکنان اشرف را به قتل رسانده اند و بخاطر همین است که فقط 7 نفر را گروگان گرفتند.
پس سرنوشت مردم ایران و سرنوشت مردم عراق به هم گره خورده است. و نمی توان انتظار کوچکترین بهبود و خوب شدن را داشت تا زمانیکه در رأس این کشورها رژیم های دیکتاتوری وجود دارند یعنی رژیم ایران و رژیم عراق.
و به همین خاطر است که از صمیم قلب و خالصانه، برادر عزیز، آقای نایب رییس جمهور، ما اینجا جمع شده ایم تا به شما بگوییم که ما با شما هستیم و شما را به خوبی درک می کنیم. ما هم از رنجهای مردم عراق رنج می کشیم ولی باید بدانید که در برابر این دسیسه سکوت نخواهیم کرد، هزاران سیاستمدار هستند که اینجا نمایندگی شدند، در بین پارلمانترها اروپایی، و بین پارلمانترهای دنیا به طور عام که به شرایط اشراف دارند و عاشقان دموکراسی هستند و آنها بهترین متحدین شما هستند آقا نایب رییس جمهور.
یکبار دیگر می گویم که خدا شما را حفظ کند برای بهببود وضعیت در کشورتان و مطمئن باشید که ما با تمام وجود با شما هستیم.
ستاندار ایو بونه، رئیس پیشین سازمان اطلاعات فرانسه
صدایی که الان ما به آن گوش دادیم، آقای رئیس، صدای عراقی است آن طور که ما دوست داریم باشد. صدای یک کشور بزرگ، ملتی بزرگ، خلقی بزرگ که متأسفانه ثروتهای آن به شکل توهین آمیزی در طی سالهای اخیر به یغما رفته اند. چیزی که یک فاجعه است. برای فرهنگ و برای بشریت. و این سخنان یک سیاستمدار شایستة این عنوان است. مردی شجاع که در کنار مرد شجاع دیگری نشسته است که میخواهم به او نیز درود بفرستم اگر اجازه باشد. آقای استروان استیونسون که مانند یک اسکاتلندی پیگیراست و بایستی بگویم اظهارات شما ما را با عراقی که کمی از چشم افتاده بود آشتی میدهد. اینها سخنان مردی است که نماد شجاعت سیاسی است.
و من میخواهم بگویم که اظهارات شما، برآوردی بدون اغماض و البته بدون زیاده روی است ، برآورد صادقانه یی که از وضعیت عراق کردید بطور گسترده باید پخش شود. تا به یمن شما آقای پرزیدنت بتوانیم این عراقی که آن را دوست داریم باز بشناسیم. چرا که شما سیاستمداری هستید که اهل عمل است و این انتخاب را در شرایطی بسیار دشوار انجام داده اید، دشوارترین وضعیتی که بتوان آن را تصور کرد. و ما راحت سرجایمان نشسته ایم در حالی که شما بدترین چیز را تجربه کرده اید. و باید بگویم آنچه که به ما نشان داده اید بایستی که برای ما مفید باشد و از دو بابت از آن بی آموزیم. نخست اینکه هرگز نباید فراموش شود که حکومت بر انسانها بایستی بر توازن متکی باشد. در ابتدا توازن قوا. شما گفتید که تمرکز قدرت که در عراق وجود دارد و متأسفانه به تمرکز قدرت در ایران شباهت دارد با سیستم ولایت فقیه یعنی نظامی با دین سالاری مطلق بدون نمونه در تاریخ و جهان. و این تمرکز قدرت فی نفسه نه تنها نفی دموکراسی است بلکه حکومت بر انسانها. و بعد توازن بین ملت ها است.عراق یک کشور بزرگ است، تکرار میکنم. شما بهتر از من آن را میدانید. و نباید در این بخش از خاورمیانه که مبتنی بر تعادل ظریف و کهن بین ملل مختلف است، نبایستی گسست ناگهانی در این توازن ایجاد شود. با کشوری مانند ایران که آن را نیز دوست داریم و به واسطه حضور تمامی دوستان مجاهدمان به آن احترام میگذاریم، رسالت ایران نیست که بر این قسمت از جهان سلطه داشته باشد. و بایستی بین تمامی این کشورها که برای صلح جهانی اساسی هستند تعادل برقرار شود. لذا این توازن قوا بین شهروندان، بین ملت ها بایستی آن را بازیافت.
اما شما یک درس دیگر نیز به ما آموختید، درس بردباری. شما میخواستید و میخواهید از طریق ائتلاف العراقیه، جوامع را با یکدیگر آشتی دهید. رسالت عراق این نیست که تجزیه شود. به مجموعه های متعدد. رسالت عراق این است کشوری باشد که درآن همه جوامع در کنار یکدیگر هستند. جامعه شیعه، جامعه سنی، همچنین بگذارید تصریح کنم جامعه مسیحی. جوامع مذهبی وجود دارد، جوامع قومی. بایستی که همه این جوامع در مجموعه ای قرار گیرند که به نوبه خود در مسیر پیشرفت و صلح قرار داشته باشد. شما تصمیم گرفتید که پرچم حقوق، پرچم عدالت را در برابر سرنوشتی که در عراق در انتظار سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت است بلند کنید. چرا ؟ زیرا که شما مردی بردبار هستید، زیرا که میدانید مجاهدین خلق هرگز آرامش عمومی و نهادهای دولت عراق را تهدید نکرده اند.لذا، مبارزه شما، اعتراضاتی که انجام دادید، دفاعی که از سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران کردید، ما از بابت آنها به شما مدیون هستیم. چرا که در شرایطی انجام دادید که به هیچ وجه مثل شرایط ما نیست. که بسیار بیشتر شجاعانه است. لذا شجاعت سیاسی، ما میتوانیم در سخنرانی هایمان آن را ابراز کنیم اما این در کنار آنچه که شما در عملکردتان نشان میدهید هیچ است. و از این بابت، آقای پرزیدنیت ما سپاسگزار شما هستیم. همان طور که آقای استیونسون گفت، شما به ما یا حداقل به من امید دادید و من فکر میکنم این امیدی که شما در اینجا در بروکسل به ما دادید، بایستی از این بابت از شما تشکر کنیم.
لذا، از صمیم قلب آقای پرزیدنت، متشکرم.
طاهر بومدرا، رئیس حقوق بشر یونامی- مسئول پرونده اشرف 2009- 2012
با تشکر آقای رئیس. در حقیقت من تنها کاری را انجام دادم که برای آن حقوق میگرفتم. بطور اتفاقی در طول حضورم در بغداد نایب رئیس جمهور طارق الهاشمی هم در آنجا بود اما هیچگاه این فرصت را نداشتم که از نزدیک او را ببینم، اول به این خاطر که اجازه آن را نداشتم و دوم به این خاطر که ما در منطقه سبز محبوس بودیم و خروج از آنجا مستلزم هماهنگیهای امنیتی بسیار زیادی است. اما برای من یک فرصت بزرگی است آقای نایب رئیس جمهور الهاشمی که امروز در یک محیط آزاد و دموکراتیک در اروپا با شما دیدار کردم. باید بگویم چقدر کارهای شما را تحسین میکنم، وقتی که شما تنها مقامی در بغداد بودید که از زندانها بازدید بعمل میآوردید. زندانها یکی از موضوعاتی بود که من از نزدیک دنبال میکردم و من در این مورد خیلی میدانم. من این پرونده را دنبال میکردم، در زمانی که شما از زندانیانی بازدید میکردید که من به آنها دسترسی نداشتم. اما احتمالاً من به یک سری زندانها دسترسی داشتم که شما به آن دسترسی نداشتید. من اغلب از الرصافه بازدید میکردم. و من اغلب از زندان مخوف الشرف بازدید میکردم. زندان مخفی یا هر نامی دیگر که میخواهید به آن بدهید، اما مستقیماً توسط دفتر نخست وزیر اداره میشود. من اولین بار در زمانی که رهبر الیزیدیها ربوده شد از آن بازدید کردم. وی را همه جای کشور بردند. از دهوک تا موصل تا بغداد و سایر جاها. و این وظیفه من بود که وضعیت او را دنبال کنم و من او را در الشرف پیدا کردم. بنابراین بخشی از تلاشهای من بود که پرونده وی را روی میز جامعه بینالمللی آورد. میدانم آقای رئیس که شما حرفهای بسیاری زدید که من تماما تایید میکنم. اما بر این باورم که با توجه به محدودیت زمانیتان همه چیز را نگفتید. چرا که من بیشتر از این آگاهی دارم. من تنها میخواهم پروندهای را به شما یادآوری کنم که در 2010 شنیدید، زمانی که تعدادی اجساد در خیابانهای موصل رها شده بودند و آثاری از شکنجه روی بدنهایشان دیده میشد. و اینها را صبح زود همینطوری توی خیابان رها کرده بودند و تروریستها را مقصر شناختند در حالی که آنها در زندانها کشته شده بودند. آن اجساد افرادی بود که ارتش عراق در حال تمرین و یا آموزش بر روی زندانیان زنده بود. از آنها به عنوان سیبل برای تمرین استفاده میکردند. آنها شروع میکردند از پاهایشان به آنها شلیک کردن و همینطوری بالا میرفتند. این روشی بود که توسط یونامی ثبت شده . همچنین توسط ارتش آمریکا ثبت شده. در جریان تحرکاتم در عراق، من گاه با افسران امنیتی برخورد میکردم که سلاحهایی با صدا خفه کن حمل میکردند. و من به شوخی به آنها میگفتم که چرا به این نیاز داری؟ تو یک افسر هستی و حق داری برای دفاع از خود سلاح داشته باشی. پس چرا به صدا خفه کن نیاز داری؟ آنها به من جواب کنایه آمیزی میدادند و میگفتند بعضی اوقات بدرد میخورد. این پاسخی بود که معمولاً از آنها میگرفتم. اگر بخواهم به شما بگویم، ساختار عراق کاملاً از کار افتاده است. تنها نهادی که احتمالاً مشغول کار است، دفتر نخست وزیر است چرا که دولت واقعی وجود ندارد. در صحنه چیز واقعی به اسم دولت عراق وجود ندارد. یک دفتر نخست وزیری وجود دارد و همانطور که نایب رئیس جمهور هاشمی گفت، همه قدرتها را قبضه کرده است. از امنیت تا دیپلوماسی تا اقتصاد و غیره. بنابراین این دفتر است که کشور را اداره میکند. و شما تعجب خواهید کرد که بدانید افرادی که در این دفتر استخدام میشوند بر مبنای فرقهیی استخدام میشوند و هیچ ربطی به صلاحیت ندارد. هیچ ربطی به تجربه ندارد. ما در یک سری آموزشهای تمرینی برای پلیس شرکت داشتیم و فرزندان «مگنا کارتا»، افسران انگلیسی به بغداد میرفتند تا به پلیس در مورد اصول بنیادین رفتار با بازداشتیها
نحوه رفتار با زندانیان آموزش بدهند. اتحادیه اروپا پول زیادی را خرج این کرد. اما در نهایت درسهایی که آنها آموختند به نوعی به آنها یاد داد تا سیستم حقوق بشر را شکست بدهند نه اینکه آنها را به اجرا بگذارند و وضعیت را بهبود بخشند. آنها قوانین و استانداردهای بینالمللی را یادگرفتند تا بتوانند آنها را زیر پا بگذارند نه اینکه به اجرا بگذارند. و توسط پول اتحادیه اروپا تامین مالی شد. سیستم قضایی بر مبنای اعتراف است. سیستم قضایی که بر مبنای اعتراف باشد الزاما به معنی استفاده از شکنجه است. یونامی از کلمه شکنجه استفاده نمیکند بلکه از کلمه «اجبار» استفاده میکند. فرق زیادی بین «اجبار» و شکنجه وجود دارد. شکنجه یک جنایت علیه بشریت است. «اجبار» تنها یک نوع فشار مدنی است. یونامی از کلمه «اجبار» استفاده میکند. اما در حقیقت شکنجه است و شکنجه جنایت علیه بشریت است. این آن چیزی است که سیستم قضایی دولت کنونی عراق بر روی آن تکیه میکند. موضوع دیگر این است که دادستان پرونده خودش را بر روی شواهدی مبنی بر شایعات سوار میکند. و من به شما میگویم که چند پرونده را شخصاً دنبال میکردم و با قضات دیدار کردم و از آنها سئوال کردم که در مورد پروندههای مشخصی به من شواهد و مدرک مادی و شواهد قانونی نشان دهند. اغلب چیزی که نشان داده میشد شواهدی مبنی بر شایعات بود. نه دست اول و دست دوم بلکه داستانهای دست سوم و دست چهارم که در یک پرونده گردآوری شده بود. و آقای نایب رئیس جمهور، شما ممکن است به یاد داشته باشید قاضی عبودی را که پرونده به اصطلاح مجاهدین تروریست را در دست داشت. من در دفترش از وی خواستم که هرنوع مدرکی را که علیه این افراد دارد نشان دهد. او پروندههای زیادی را روی میز قرار داد و منشی وی اسناد را برای من میخواند. حتی یک پرونده سندی نداشت که دادگاه بتواند به استناد آن فرد را محکوم کند. همه آنها شایعات دست سوم و دست چهارم بود. این وضعیت سیستم قضایی است. در مورد امنیت، خیلی دردناک است که بگویم در عراق 5 نهاد وجود دارند که اجازه قانونی بازداشت و نگهداری افراد را دارند. وزارت دفاع، وزارت کشور، وزارت امور اجتماعی و کاری، دفتر نخست وزیری و در شمال هم آنها سیستم خودشان را تحت عنوان پیشمرگه دارند. همه این افراد، همه این نهادها این حق را دارند که افراد را دستگیر کنند و آنها را بدون هیچ پروسه قانونی محبوس کنند یا در زندانها نگه دارند. آنها را بدون محدودیت زمانی نگه میدارند. من لیستهای زیادی از افرادی که بدون اتهام دستگیر شده بودند و تا 5 سال محبوس بودند را گردآوری کردم. بدون هیچ دلیلی اما مظنون به تروریسم بودند. آنها بدون هیچ محاکمهیی و بدون هیچ اتهامی دستگیر شده بودند و یک روز آزاد شده بودند. آنها توسط یک نهاد دم در زندان رها میشدند و یکی از آن پنج نهاد دیگر میآمد و دوباره دستگیرشان میکرد. بنابراین یکی از نهادها شما را در خیابان رها میکند و دیگری شما را دستگیر میکند. و اینطور بود که افراد بطور دائمی در زندان باقی میماندند، و بستگی به اینکه در دست چه نهادی میافتادند دست به دست میشدند. حالا در مورد وضعیت ساکنان اشرف، شما میدانید بعد از اول سپتامبر نخست وزیر مالکی گفت ما نمیدانیم چه کسی این را انجام داد. این برای من شوکه کننده بود، کاملاً شوکه کننده بود که بالاترین مقام یک کشور چنین دروغی را بیان کند چون من و شما میدانیم، و من بطور دقیق میدانم که هیچ کس نمیتوانست وارد آن منطقه اشرف شود بدون اینکه کسی مطلع شده باشد. این منطقهیی است که دو گردان نیروی واکنش سریع مستقر است، گردانی از نیروهای پیاده نظام، گردانی از پلیس، همگی آنها در اطراف کمپ مستقر هستند. اگر نخست وزیر بگوید که ما نمیدانیم، این بدین معنی است که همه این گردانها خواب بودند و فقط در خوابگاه هستند و از وقایع اطراف خود مطلع نیستند.
اما آیا ورود به این کمپ، شکار افراد و کشتن 52 نفر، ربودن 7 تن دیگر، قرار دادن آنها در یک خودرو و از کمپ خارج کردن، و همه این گردانهای امنیتی، یعنی گردانهای امنیتی به خوبی آموزش دیده که در اطراف هستند، کسی نمیداند و کسی آنها را ندیده است؟ این واقعاً یک توهین به شعور ماست که چنین چیزی را بشنویم.
اما در مورد 7 گروگان، آنها کجا هستند؟ بار دیگر شما 36 گروگان در سال 2009 را به یاد دارید وقتی که شهرک خالص را ترک کردند. بیشتر از 24 ساعت طول نکشید که آنها را پیدا کنم. آنها همسایه من در منطقه سبز بودند. در محل معاون رئیس جمهور بودند، نه شما آقای نایب رئیس جمهور، آن معاون دیگر. تنها چند متر با خانه او فاصله داشتند. آنها در آنجا پنهان بودند. بنابراین، من به دیدار آنها رفتم و در حضور نیروهای امنیتی به آنها گفتم شما همسایگان من هستید و من بار دیگر خواهم آمد و با شما دیدار میکنم. روز بعد رفتم و دیدم بار دیگر ناپدید شدهاند، و بعد از چند روز مطلع شدم که در فرودگاه مثنی هستند.
بنابراین، وضعیت به این قرار است. موضوع فقط در مورد اشرفیها نیست، بلکه در مورد مردم عراق هم صدق میکند. مردم عراق دارند رنج میکشند. وقت ندارم تا به همه موارد آشکار نقض حقوق بشری که مردم عراق از آن رنج میبرند بپردازم، اما فکر میکنم عالیجناب نایب رئیس جمهور طارق الهاشمی آن موارد را برجسته کرده است، و من تنها میتوانم تأیید کنم و بگویم که پرونده بسیار بزرگتر از آن است که بتوانیم در این مدت زمان کوتاه به آن بپردازیم. بنابراین، از توجه شما تشکر میکنم.
سرهنگ وسلی مارتین، از فرماندهان حفاظت اشرف
آنروز در ابوغریب من با افتخار بسیار به تقدیر از شما رسیدم چرا که بخاطر می آورم که ما داشتیم آماده میشدیم که حدود 500 زندانی را آزاد کنیم و ما در این نگرانی با شما شریک بودیم که زندانیانی که به سمت پارکینگ اتوبوسها می روند در آنجا توسط جوخه های مرگ دستگیر شوند. شما به من گفتید که حاضرید در آن مجموعه بمانید تا اینکه ما یک راه کاری پیدا کنیم. متاسفانه ما در آن روز نتوانستیم اینکار را بکنیم ولی من با نفرات دفتر شما کار کردم و یک مرد خیلی هیکل داری را بخاطر دارم که اسم اش را فراموش کرده ام که تلاش کردیم راه حلی حول موضوع جوخه های مرگ پیدا کنیم. و شما تنها کسی بودید که متعهد بودید که پایانی به موضوع جوخه های مرگ بدهید و به شکنجه پایان بدهید.
وقتی که من اتهاماتی که علیه شما وارد کردند را شنیدم یک مقاله نوشتم و اخیرا آنرا به روز کرده ام و این مقاله را هر کس در هر جایی میتواند استفاده کند چرا که من میدانم که آن اتهامات ساختگی بودند و غلط بودند و طراحی شده بودند که یک مرد خیلی خوب را ساکت کنند که تلاش میکرد که یک ماموریت خیلی انسانی انجام بدهد و من از شما ممنون هستم.
همانطور که شما اشاره کردید امروز عراق، همانطور که بارها توسط دوست من طارق طرح شده، دستگیری های نامنظم همه جا هست شما نمیتوانید حتی 200 یادر رانندگی کنید بدون اینکه به یک سیطره برخورد نکنید. به همین دلیل وقتی وزارت خارجه ما عنوان کرد هیچ مدرکی وجود ندارد که دولت عراق درگیر حمله با راکت به کمپ لیبرتی باشد، من می دانستم که این حرف مزخرف است چرا که هیچ راهی وجود ندارد که راکتهایی را با آن دقت به کمپ لیبرتی شلیک کرد که دولت عراق درگیر آن نبوده باشد و آنها رانمیشد به آن موقعیت منتقل کرد. وقتی حزب الله عراق مسئولیت حمله را پذیرفت آنها گفتند که 18 راکت شلیک کردند ولی مشکل این است که 40 راکت یا به خود کمپ و یا اطراف کمپ اصابت کرده بود. بطاط رئیس حزب الله عراق درست در این رابطه توجیه نشده بود که تا چه حد باید حرف بزند. آن راکت ها یا توسط دولت عراق و یا نیروی قدس شلیک شده بود و در هر دو صورت آنها با هم کار کرده اند. این درست است که مالکی به عنوان سر دولت و به عنوان سر وزارت دفاع، به عنوان سر وزارت کشور و شورای امنیت ملی وهمینطور خودش 700 نفر به عنوان حفاظت دارد و همچنین 12000 نفر اعضای چیزی که ما به عنوان لشگر کثیف میگوییم را دارد که اینطرف و آنطرف میرود و بی رحمی را اعمال میکنند. او حتی به طور مشروع به عنوان نخست وزیر انتخاب نشده است. علاوی انتخابات را برد ولی مالکی قانون اساسی را نقض کرد و نگذاشت که علاوی دولت را تشکیل بدهد و من مستمرا فکر کرده ام که اگر علاوی میتوانست دولت را با معاون سابق نخست وزیر الجبوری و شما شکل بدهد عراق امروز یک کشور خوبی بود کشوری که 4483 آمریکایی جان خودشان را دادند که تلاش کنند آنرا بسازند. من شگفت زده ام که چطور دولت های غربی و قوه مجریه آنها همگی به یک صورت دیگر به مسئله نگاه میکنند و من به شدت از دولت خودم شرمنده هستم و آقای تنتر میتواند بگوید من احساسم را به آنها منتقل کرده ام ....
بعد ما نگاهی به اشرف می اندازیم. یک بیابان باز. من در عراق در ابتدا فرمانده ضدتروریسم در کل عراق بودم، سپس افسر عملیات قسمت بازداشتی بودم و در نهایت فرمانده کمپ اشرف بودم. هیچ امکانی وجود ندارد که کسی از چند مایلی اشرف عبور کند و نفراتی که در اشرف هستند متوجه آن نشوند. کمپ کاملا محاصره شده است. هیچ کس نمیتواند وارد شود. شیوه ای که آنها وارد شدند از شمال بود آن منطقه جایی است که ما آن پایگاه را درست کردیم و به لشکر عراقی تحویل دادیم. تمام نیروهای عراقی که توسط مالکی در آنجا مستقر شدند وقتی بودکه مالکی با بارزانی اختلاف داشت و آن نیروها را گذاشته یا نگذارند پیشمرگه ها به جنوب بیایند یا اینکه مالکی خودش بتواند به سمت شمال تهاجم کند. یونیفورم نیروهای مهاجم، نیروهای سوات عراقی بود. تاکتیک هایی که آنها بکار میگرفتند، من فیلم ها را با جان سانو مدیر سابق عملیات سیا دیدیم و ما آنها را چک کردیم، آنها تاکتیکهای آمریکایی بکار بردند ما به نظامیان عراقی آموزش دادیم و آنها نیز دقیقا همان تاکتیک ها را بکار بردند. این درست مثل اثر انگشت است. آنها دقیقا می دانستند که به کجا بروند. نیروهای مهاجم دقیقا می دانستند که کجا باید بروند، آنها همچنین دقیقا می دانستند که چه کسانی را باید بکشند. فرمانده زهره سه گلوله به سرش زده شده، دوست من حسین دو گلوله به سرش زده شده یکی توسط تفنگ و یکی هم توسط کلت از پهلو و از قبل کشته شده بود ولی تیر خلاص زده اند چرا که این نیروهای مهاجم میخواستند این شلیک های اضافه را هم بزنند. همانطور که گفته شد نفرات دست بسته بودند و به سر آنها شلیک شده است. در بیمارستان جایی که افراد در حال دریافت کمک بودند و من قبلا در آن بیمارستان بوده ام، نیروهای مهاجم وارد شدند مجروحین را کشتند، پرستار را که کمک میکرد کشتند و سپس آنجا را ترک کردند. همه کسانی که در ایران خواهان دمکراسی و آزادی و عدالت هستند قربانی آن حمله هستند، انسانیت قربانی آن حمله است. بگذارید من این مسئله را بگویم که هر کس که مدعی است، همانطور که در وزارت خارجه و دولت ما گفته اند، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان بدهد دولت عراق درگیر تهاجم به اشرف بوده، آنها یا احمق هستند یا دروغگو. با تشکر
پروفسور ریموند تنتر، عضو پیشین شورای امنیت ملی کاخ سفید
لرد مگینس، مدیر بونه، رئیس استیونسون، نخست وزیر غزالی، باعث افتخارمن است که در اینجا در کنار دکتر هاشمی حضور داشته باشم. کاری که من میخواهم بکنم، مثل کاری است که دکتر هاشمی انجام داد، اینکه 3 موضوع را ارائه بدهم. برای من همه چیز سه تایی است. قبل از هر چیز شما به دوستانی که دارید شناخته میشوید. و شما دکتر هاشمی، شما میتوانستید کوتاه بیایید، شما میتوانستید با مالکی باشید، شما میتوانستید با آدم بدها باشید، اما شما این کار را نکردید، شما این کار را نکردید.
نکته دوم این است که شما میتوانید یک فرد را تبعید کنید اما نمیتوانید یک ایده را تبعید کنید. شما برای برای یک چیزی ایستادید، شما برای اصول ایستادید. این را نمیتوانند از او بگیرند.
سوم اینکه میخواهم به همان موضوع دوستان اطرافتان برگردم و یک سئوال ساده را مطرح کنم. این فرد به چه کسی تکیه کرده؟ شما بر روی افراد زیادی تکیه کردید و من آنها را نام خواهم برد. بگذارید از ابتدا شروع کنیم، شما میدانید که اگر در کنار سگها بخوابید در کنار پلیس بیدار میشوید، و شما این کار را نکردید. شما با فرشتهها در هتل تهران در اشرف غذا خوردید و وقتی برگشتید آزادی در شما تقویت شده بود. این کاری بود که شما در اشرف انجام دادید.
و موضوع دوم در مورد تبعید کردن فردی مثل دکتر هاشمی است. شما بطور واقع خودتان را تبعید نکردید، آنها شما را تبعید کردند. اما ایده آزادی که شما از آن دفاع میکردید هنوز وجود دارد. سلسله تظاهرات ادامه دارد و مردم جانشان را در معرض خطر قرار میدهند و این کاری است که شما انجام دادید. در این رابطه شما مرا یاد آیتالله منتظری میاندازید. او به خمینی گفت که تو نمیتوانی 30 هزار نفر را بکشی و مجاهدین را تبعید کنی، آنها از قتل عام 30 هزار نفر زنده بیرون خواهند آمد. و این کاری است که آنها انجام دادند.
حالا میخواهم در مورد نکته سومم دوباره صحبت کنم و دیدگاهی که شما ارائه میدهید در ارتباط با کسانی که به آنها تکیه میکنید. شما مرا به یاد یکی از برجسته ترین رئیس جمهورهای آمریکا فرانکلین تیودور روزولت میاندازید. چرا من این را میگویم؟ چرا که شما در مورد آزادی و انواع آن صحبت کردید و روزولت ایدهای در مورد چهار آزادی داشت تا شرکت آمریکا در جنگ جهانی دوم را تقویت کند. بنابراین وی گفت آزادی از احتیاج، آزادی از ترس، آزادی بیان و آزادی پرستش. من میخواهم روی آن دو موردی که شما به آن اشاره کردید یعنی آزادی از ترس و آزادی بیان متمرکز شوم. و این مرا به یاد مارتین لوتر کینگ میاندازد که گفت ما نمیترسیم و ما پیروز خواهیم شد. میتوان و باید و همة ما باید. باید بگویم که پروفسور تنتر کمی فارسی صحبت میکند اما دکتر کینگ نمیکرد. دکتر هاشمی شما در مورد اصل حقوق بشر و حفاظت از اقلیتها آزاب
صحبت کردید و این مرا به یاد یک رهبر بزرگ دیگر میاندازد که شما به او تکیه میکنید و او خانم رجوی و برنامه 10 مادهای اوست. بنابراین، شما با دوستانی که دارید شناخته میشوید. شما دوستان خوبی دارید. به همین افرادی که اینجا هستند نگاه کنید، شما به اینها شناخته میشوید. شما خودتان را تبعید ولی نه در تبعید شناساندید. شما ایستادید و جانتان را در خطر انداختید و از جایی آمدید که من میدانم کجاست ولی نمیگویم. شما جانتان را به خطر انداختید اما شما برای اصول میایستید و بنابراین شما به همه رهبران بزرگ دنیا تکیه میکنید. و شما و علاوی رهبران عراقی آزاد در آینده خواهید بود. با تشکر از شما.
پائولو کازاکا ، نماینده پارلمان اروپا 1999-2009
آقای نایب رئیس جمهور، من به خوبی به یاد دارم ایامی که شما برادران و خواهران خود را از دست دادید. من همچنین پیامهایی که به شما فرستادم و پاسخی که با دست خط خودتان در آن زمان برایم فرستادید، و من همیشه و بسیار زیاد، کفایت ، استقامت، و سازش ناپذیری شما را تحسین کرده ام.
من هرگز چنین چیزی در زندگیام ندیدهام، یعنی کسی مانند شما چنین شرایطی که شما تجربه کردهاید تجربه کرده باشد، یعنی مقاومت در برابر همه کسانی که میگفتند آنجا را ترک کن و دیگر ادامه نده. این شامل اقوام و اعضای خانواده خودتان در اروپا که پناهنده هستند هم میشد. حتی آنها هم میگفتند ما دیگر نمیتوانیم این را ادامه دهیم و برایمان غیرممکن است. اما شما برادامه راه تأکید داشتید. شما شجاعترین سیاستمداری هستید که من به یاد دارم که با او آشنا شده و کار کرده باشم. در نگاه به شما، من فکر میکنم که بطور خاص ما اروپاییها و غربیها باید به این 10 سال فکر کنیم و اینکه چطور این وضعیت امکانپذیر شده است. من اخیرا یک بررسی انجام شده حول قربانیان و تمام حوادثی که طی 10 سال گذشته صورت گرفته است را خواندم. تاکنون بیش از 500 هزار نفر در اثر جنگ در عراق کشته شدهاند. نه آنطور که آمار رسمی می گوید 114 هزار نفر، بلکه بیش از 500 هزار نفر.
در هیچ کشور دیگر ندیدهام که چنین نقض گسترده حقوق بشر صورت گرفته باشد، چنین فسادی وجود داشته باشد و این وضعیت بعد از یک دخالت غربی ادامه دارد. من فاجعه بزرگتری به یاد ندارم. و اکنون ما داریم مشاهده میکنیم که رهبران ما شواهد را انکار میکنند تا با عاملان حملات همگام شوند و با روحانی مذاکره کنند، با این توهم که روحانی کاری را که سالیان انجام داده است، تغییر خواهد داد. آنها همچنین تلاش میکنند هر چیزی را که طرحهای آنها را مختل میکند از سر راه کنار بزنند. آنها همچنین تلاش میکنند وانمود کنند که نمیدانند چه کسانی بطور سیستماتیک دوستان ما در عراق، یعنی مجاهدان اشرف را به قتل میرسانند.
عکسهایی که از این افراد موجود است نشان میدهد که ذرهیی شک وجود ندارد که چه چیزی رخ داده است و آنها هنوز فکر میکنند که با مماشات کاری پیش خواهند برد. من میتوانم کتابی را به یاد بیاورم که بطور واقعی بر من تأثیر گذاشت. یان کیرشا که دوستی عمیقی با هیتلر داشت. یک قسمت از کتاب خیلی خارقالعاده است. بعد از کاندیداتوری آدولف هیتلر برای صدراعظمی آلمان، روزنامه تایمز لندن که برجستهترین روزنامه آن دوران بود، نوشت ما باید تمامی تلاش خود را برای حمایت از هیتلر به عمل آوریم چون او یک مدره است، افراطی هایی مثل گوبلز و گری هستند ولی آدولف هیتلر یک مدره است و ما صلح را در کشورهای خود و جهان حفظ خواهیم کرد. ما میدانیم که نتیجه این حرفها چه بود.
من بسیار بسیار نگران هستم که داریم همین را تکرار میکنیم و این رهبران ما درک نمیکنند که چه کار میکنند. آنها دارند همان اشتباهات بزرگ را تکرار میکنند. آنها دارند دمکراتها را تنها میگذارند، همانطور که به عنوان مثال آنها مردم چکسلواکی را رها کردند و ظرف 6 ماه قربانی هیتلر شدند، این بزرگترین تراژدی است که شاید تا کنون ما با آن همکاری کرده باشیم.
من بسیار بسیار خوشحالم که آقای نایب رئیس جمهور شما اینجا هستید، و همچنین استرون و همه شما را میبینم که میگویید نه، ما باید به مماشات نه بگوییم. ما باید به اصول خود اتکاکنیم. ما باید از افرادی مانند شما حمایت کنیم، آقای نایب رئیس جمهور.
استرون استیونسون رئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
خانمها و آقایان میخواهم جلسه امروز عصر را با تشکر مجدد از دکتر الهاشمی که جان و امنیت خود را به خطر انداخت تا به اینجا بیاید، خاتمه دهیم. من میخواهم از تمامی سخنرانان که امروز عصر صحبتهای بسیاری عالی ایراد کردند، و کماکان وقت، انرژی و زندگی خود را وقف حمایت از آرمان خوبی علیه نیروهای شرور میکنند، تشکر کنم. بنابراین با تشکر از همگی شما.
17 اکتبر2013(25مهر92)