شب یلدا

صحبت حکّام، ظلمت شب یلداست...
 نور ز خورشید خواه، بو که بر آید

       در نگاه حافظ، همدمی و یاری جویی از حاکمان مثل دل سپردن به ظلمت شب یلدا، تاریک ترین و دیرپاترین شب سال است. نور را از خورشید باید خواست به آرزوی آن که «برآید».
     نور و ظلمت جانمایه فرهنگ و باورهای ایران زمین است. آریایی ها، از کهن ترین دوران، دنیا را بر مدار کشاکش نور و ظلمت استوار می دیدند. نور، یاریگر و مددرسان و پشتیبان انسان، و تاریکی، آزاررسان و دشمن آشتی ناپذیر او. این باور، زاده دشمنکامیهای طبیعت سخت و وحشی و ستیزه گری بود که در آن زندگی می کردند.
    در زمانهای بسیار دور، آن گاه که اقوام آریایی چادرنشین در کناره بالای رود «ینی سی»، در جنوب سیبری، زندگی می کردند، با یخبندانها و توفانهای سهمگین دوران چهارم زمین شناسی رو به رو بودند که هر جنبنده یی را نابود می کرد و هیچ موجود زنده یی تاب ماندن و پایداری در برابر آن را نداشت. یادمانده های کهن ایرانی، نخستین زیستگاه آریاییان را سرزمینی یاد می کنند یخبندان، با شبهای بلند شش ماهه؛ جایی که از آسمانش پَر (برف) می ریخت، چنان که چشم جایی را نمی دید و زمین و آسمان از این پرها آکنده بود.
    در آن دوران سخت و سهمگین، ظلمت شب، نکبت بار و نور و گرمای خورشید پرستیدنی و زندگی بخش بود. نخستین گامهای پرستش خدای «مهر» از همان زمان در میان اقوام گرفتار سرما و توفان و شب بی پایان، پدید آمد.
      خدای «مهر» (میترا)، مظهر روشنایی و نور بود.
مهرورزی، عشق به همنوع، دوری از کینه، داشتن تَساهل و ملاطفت نسبت به پویندگان آیینهای دیگر، از ویژگیهای آیین مهر بود. در این آیین، جهان آمیزه‌ یی از نور ـ‌ مظهر خدای مهر ‌ـ و تاریکی ـ ‌مظهر اهریمن‌ ـ بود و هر پوینده راه مهر می ‌بایست در راه گسترش نور، که در میان مردمان، در شکل عشق، پاکی، صفا و صلح و راستی خود را نشان می‌داد، بکوشد و با مظاهر اهریمن ـ‌ کینه، سختدلی، فساد، آدمکشی و دورنگی و دروغ‌ ـ بجنگد و از این راه خود را هرچه افزون ‌تر شایسته تقرّب و نزدیکی به خدای مهر بنماید. در این پیکار، ترک جان و مال و نام, اولین گام و منزل به حساب می‌آید.
    در باور اقوام آریایی، از کهن ترین زمان، شب یلدا مظهر ظلمت و تاریکی و خورشید نماد نور و روشنایی بود و مهر (میترا)، در شب یلدا، شب اول زمستان، و درازترین و تاریک ترین شب سال، زاده می شد. در گاهشمار (تقویم) میترایی، روز اول دی، نخستین روز سال به حساب می آمد.
       اقوام آریایی از زمانهای کهن در شب یلدا، از سر شب تا دمیدن خورشید، دور هم جمع می شدند و زیر کرسی یا گرد سفره یی که بر آن انواع آجیل و خشکبار و قاچهای هندوانه و انار چیده بودند، می نشستند و با گرمدلی، به کلام راویان و نقّالان افسانه ها، حماسه ها و پهلوانیهای کهن آبایی گوش می سپردند و  با چراغ همدلی و دوستکامی، شومی این شب را به در می کردند، و سبک جان و شیفته دل، به انتظار تولّد دوباره خورشید می نشستند.
    آیین شب یلدا مانند جشن نوروز، همزاد همیشگی اقوام آریایی بود. کسی به درستی نمی داند این آیین از چه زمانی آغاز شد؛ از زمانی که اقوام آریایی در جنوب سیبری می زیستند یا زمانی که در کناره جنوبی دریاچه خوارزم (اورال) بارافکندند و آن را زیستگاه خود کردند و قرنها در آن جا ماندند یا زمانی که آریاییان بر فلات ایران چیره شدند و «ایران» پدیدآمد. امّا، یادمانده های دوران تاریخی سرزمین ایران، گواه آن است که آیین شب یلدا، حتی در زمانهایی که پرستندگان «مهر»، در زیر آوار سرکوبها و آزارها، سخت ترین زندگی را می گذراندند، باز هم برگزاری آیین «شب یلدا»، شمع فروزان دل ایرانیان در تاریک ترین شب سال بود.
    از دوران کهن تاریخ ایران (پیشدادیان و کیانیان) که بگذریم در دورانهای بعدتر، به ویژه در زمان برخی از شاهان هخامنشی «مهر»پرستان در زیر ساطور آزارها و کشتارها با ترس و بیم زندگی می کردند. در زمان خشایارشاه، پسر و جانشین داریوش اول هخامنشی (484 تا 465 قبل از میلاد)، پرستیدن مهر ممنوع و پرستشگاههای آنها ویران شد.
  اما در زمان حکومت اشکانیان (از 250 قبل از میلاد تا 224میلادی)، در حدود پانصد سال آیین مهر، آیین رسمی سرزمینهای اشکانی بود. در این پانصد سال آیینهای شب یلدا، در همان شب اول دیماه، اجرا می شد. در زمان حکومت ساسانیان کشتار مهرپرستان، بار دیگر، به نحو وحشیانه یی آغاز شد. اردشیر بابکان، نخستین پادشاه ساسانی، پس از شکست اردوان پنجم، آخرین شاه اشکانی، به بهانه ترویج دین زرتشت، مهرپرستان را از میان برد و پرستشگاهها (مهرآوه‌ها)ی آنها را ویران کرد و چنان ضربه یی کاری بر این آیین وارد آورد که هرگز نتوانست در ایران کمر راست کند.
   از آن پس پرستش خدای مهر در ایران به کلی ممنوع شد و مهرپرستان در مهرآوه‌هایی که در دل کوههای سنگی می‌کندند یا در خراباتها (خورآباد) با رعایت سخت‌ترین اصول رازداری و پنهانکاری معتقدات خود را حفظ می‌کردند و همواره در معرض قتل و آزار قرار داشتند و خورشید مهر آنها در زیر ابرهای سیاه و سهمگین تعصّبهای دینی پنهان شد.
 آیین مهر در ایران با تیغ خونریز تعصّبها و خشک‌اندیشیهای مذهبی از میان رفت، اما جای پا و آثارش به شکل مهرورزی و عشق، شادورزی و دوری گزینی از غم، راستبازی و یکرنگی در پیکر جشنهای کهن نوروز،‌مهرگان و سده در ایران باقی ماند.
   از زمان نرسی، نوه اردشیر بابکان (282 تا 301میلادی) که به ارمنستان، محل گردآمدنهای مهرپرستان، حمله کرد و تیرداد، پادشاه آن ‌جا، را به زانو درآورد، پرستندگان مهر به رم و سرزمینهای پیرامون آن شهر پناه بردند.
    در این زمان دیوکلسین قیصر رم بود. ‌او مهرپرستی را در تمام سرزمینهای زیر فرماندهیش رسمی کرد و این آیین به سرعتی شگفت در آن سرزمینها جا باز کرد و گسترش یافت و دامنه گسترش آن به آلمان کهن و بریتانیا نیز رسید.
   گالریوس، که در سال 306میلادی به حکومت رسید، راه و رسم دیوکلسین را در پشتیبانی از آیین مهر ادامه داد و تا سال311 که درگذشت، این آیین در رم هم‌چنان آیین رسمی بود.
   پس از این که کنستانتین اول در سال312 میلادی بر رم مسلّط شد، آیین مسیحیت را آیین رسمی رم اعلام کرد و به آزار و کشتار مهرپرستان و از میان بردن پرستشگاههای آنها ـ‌ مهرآوه‌ها‌ـ پرداخت.
   در سالهای پیش از رسمی شدن آیین مسیحیت در رم، شب یلدا (25دسامبر)، به عنوان شب تولد مهر در رم برگزار می شد. یلدا شکل سُریانی کلمه میلاد عربی است، به معنی تولّد و زایش. این کلمه معادل کلمه نوئل است که از ریشه ناتالیس رومی و به معنی تولّد است.
    تا پیش از رسمی شدن دین مسیحیت در رم، جشن تولّد و تعمید مسیح در روز 6 ژانویه برپا می‌شد، ولی پس از غلبه مسیحیت بر آیین مهر، بیشتر آداب و رسوم این آیین نیز در دین مسیح جاری شد. از قرن چهارم میلادی پاپ ژول اول تصمیم گرفت که جشن زادروز مسیح در روز 25دسامبر برگزار شود.
   در‌پی این آزارها و کشتارها فعالیت آشکار مهرپرستان در رم و سرزمینهای پیرامون آن از میان رفت و مهرپرستان برای حفظ آیین خود به دل بیغوله‌ها و غارها پناه بردند و مراسم دینی خود را در پنهان برگزار کردند.‌ مهرآوه‌هایی که در قرن اخیر در اروپا کشف شده است، یادگار همان دورانهای زندگی پنهان طرفداران آیین مهر است.
     «مهر»پرستی در اروپا، به تدریج، از میان رفت ولی جای پای آن در آیین مسیح باقی ماند. روز 25دسامبر، که روز برگزاری جشن خورشید بود، به زاد‌روز مسیح جای داد و مراسم تعمید، عشای ربّانی (که در آیین مهر از راه خوردن نان و نوشیدن شراب، به مثابه گوشت و خون مهر، با او پیوند می‌ یافتند‌)، استفاده از صلیب، تعطیلی روز یکشنبه (روز خورشید)، نواختن ناقوس به هنگام نیایش، از آیین مهر به آیین مسیح راه یافت و تا به امروز، همچنان، برقرارماند.