جمشید پیمان: شب هرچه سیاه تر، بامدادش روشن تر

در آستانه ی 2014

در آستانه ی سال نو دلم سرشار از آرزوهای خوب برای ایران است

در آستانه سال نو با اشتیاق فریاد میزنم: آزادی جان! خیلی دوستت دارم

در استانه سال نو می گویم: قفس حتمن شکستنی ست.فقط باید آن را شکست

در آستانه سال نو می گویم: عشق بی ایثار کاملن بی معنی ست.

درود بر آنان که با ایثار جانشان، عشق را معنی می بخشند.

در آستانه سال نو می گویم: آزادی دست یافتنی است،

 دست هایت را به سویش دراز کن.

در استانه سال نو می گویم: اگر می خواهی حانه ات پاک بماند

باید پلشتی ها یش را بیرون بریزی

در استانه سال نو می گویم:

عرفان و معرفت ،تنها با حرف متجلی نمی شود،

عارف ورّاج فراوان داریم!

عارف عامل باش؛مانند عیسا،مانند حلّاج، مانند عین القضاة

در آستانه سال می گویم: آی کسانی که برای آزادی جان باختید،

خورشید نامتان هرگز در دلم غروب نمی کند

در آستانه سال نو می گویم: آی کسانی که برای ایران پیکرهایتان زخم اندر زخم دارد،

همدلی هایم مرهم زخمتان باد.

در آستانه سال نو می گویم: دوستی با نیکی ؛همیشه و پیکار با بدی؛ همیشه

در آستانه سال نو می گویم: ایران من، جان من ، هستی من!

ما بی تردید آزادت می کنیم و غبار از چهره ات می شوئیم

و تو را بهترین و زیبا ترین وطن می سازیم.