شعری بگو برای دل خسته ی خودت
شعری که جان خسته ی من را نشان کند
شعری بگو که قافیه اش گیسوان تُو
جان مرا به استعاره در آن گیسوان کند
شعری بگو که خلوت رؤیائی مرا
فارغ ز قیل و قال زمین و زمان کند
شعری که از سیاهی و از سایه ها تهی
شعری که غرق نور شب و آسمان کند
شعری بگو که باز کند در به روی شوق
شعری که شور تازه به رگ های جان کند
شعری بگو که عشق در آن موج می زند
شعری که خواهش دل من بی کران کند
سوم فوریه 2014