من امروز میخواهم در مورد کشورم و نیاز مردم ایران به صلح و آزادی صحبت کنم؛ صحبت در مورد کشوری با تمدن کهن، که 35 سال حاکمیت یک رژیم بنیادگرا آن را نابود شده کرده است؛ کشوری با منابع و فرهنگ غنی که ملاها آن را به کشوری تبدیل کرده اند که 70% جمعیت آن زیر خط فقر زندگی میکنند و مرکز توسعة تروریسم و بنیادگرایی است.
امروز در کشور من، احترام به حقوق بشر و آزادی، جرم محسوب می شود و با زندان طویل المدت، شکنجه و اعدام مجازات میگردد. ملاها چوبههای دار را در ملأعام برپا میکنند و قربانیان را برای ارعاب جامعه، بهدار می آویزند.
طی سه دهه گذشته، 120000 نفر به دلایل سیاسی اعدام شدهاند. صدها هزار تن زندانی و شکنجه شدهاند. در ماههای اخیر، با روی کار آمدن روحانی، سر و صدای زیادی در مورد یک دولت و حرکت به اصطلاح اعتدالی در ایران، راه افتاده است. این یک سراب است که توسط ملاها ایجاد شده و توسط لابی آنها تبلیغ میگردد. زیرا نه روحانی یک مدره است و نه رژیم کنونی ظرفیت رفرم دارد. بنمایة قانون اساسی ملایان، حاکمیت مطلقة ولی فقیه است که در تضاد بنیادین با همة ارزشهای دموکراتیک است. بنابراین هر گونه عقبنشینی در سیاستهای سرکوبگرانه، نوید بخش آغاز پایان رژیم است.
اجازه بدهید که چند کلمهیی هم در مورد مذاکرات هستهیی بگویم:
من میدانم که نظرات متفاوتی در مورد شیوة برخورد با این مساله، وجود دارد. ولی اجازه بدهید با وجوه مشترک شروع کنم:
اول- یک اجماع وجود دارد که رژیم ملاها نباید به بمب یا توانایی هستهیی، دست پیدا کند.
دوم- یک توافق عمومی وجود دارد که همة تلاشها باید صورت گیرد که از جنگ ممانعت شود.
سوم- این غیرقابل مناقشه است که رژیم ملاها تحت فشار، و نه بهعلت تغییر ماهیت، یک قدم به عقب برداشت و با توافقنامة ژنو، موافقت کرد. رژیم در هراس بود که افزایش نارضایتی توده های مردم ، همراه با وضعیت وخیم اقتصادی و تحریمهای بینالمللی، منجر به قیامهای عمومی علیه رژیم گردد.
چهارم- همچنین یک توافق عمومی وجود دارد که توافقنامة موقت، از نقایص جدی، رنج میبرد که باید تصحیح شود. بنابراین، آنها که بهواقع خواستار خاتمة برنامة سلاح هستهیی رژیم ملاها هستند، باید درککنند که کمکردن تحریمها و امتیازدادن به ملاها، نسخهیی برای یک فاجعه است، به ملاها وقت میدهد که در حالیکه پروژة سلاح هستهییشان راپیش میبرند، بحرانهای اقتصادیشان را مهار کنند و مخالفت فزایندة عمومی را سرکوب نمایند. متاسفانه جامعة بینالمللی، به بهانة به مخاطره نینداختن مذاکرات هستهیی، چشمان خود را بر جنایات رژیم بسته است.
برای جلوگیری از چنین نتیجة فاجعهباری، اقدامات زیر باید انجام شود:
اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد شامل توقف غنیسازی اورانیوم، تعطیل پروژة آب سنگین اراک، امضای پروتکل الحاقی و شروع بازرسیهای سرزده. در عین حال ،جامعة بینالمللی باید خواستار خاتمة نقض حقوق بشر و توقف هرگونه دخالت در کشورهای دیگر، بهویژه در سوریه و عراق، شود.
این تأسفآور است که جهان آزاد، چشمان خود را نسبت به جنایت علیه بشریت، بهدلیل این توهم که استمالت منجر به تغییر ماهیت یک رژیم مستبد می شود، ببندد.
یک وجه دیگر این سیاست غلط، رویکرد در رابطه با نزدیک به 3000 تن از اعضای جنبش اپوزیسیون ایران در عراق است که، بهدلیل عملکرد غلط سازمان ملل و سیاست اشتباه آمریکا، تبدیل به یک موضوع انسانی اورژانس شده است.
از سال 2009، ساکنان در اشرف و لیبرتی، بارها مورد حمله قرار گرفتهاند. در اول سپتامبر، 52 تن از آنها در اشرف، توسط نیروهای عراقی، قتل عام شدند. بسیاری از آنها دستبند زده شده و سپس اعدام گردیدند. هفت نفر نیز، که شش تن آنها زن بودند، ربوده شدند.
اخیراً خبردار شدیم که دولت عراق به صورت پنهانی، پیکرهای این 52شهید را مخفیانه و بدون اطلاع به خانوادههایشان به خاک سپرده و حتی محل دفن این شهیدان را به خانوادها نگفته است.. این اقدام، دلیل اثباتی دیگری برای دستداشتن مستقیم دولت عراق در این جنایت است.
عکسالعمل جامعة بینالمللی در این مورد چه بوده است؟ سازمان ملل و برخی از دولتها، فقط جنایت را محکوم کردند؛ بدون این که هیچ اقدامی در جهت معرفی مجرمان و قرار دادن آنها در مقابل عدالت انجام دهند. آنها حتی یک تحقیقات مستقل را شروع نکردند. کما این که هیچ اقدامی برای تامین امنیت کمپ لیبرتی انجام ندادند
در همین جا از دولت نروژ میخواهم که مبتکر یک تلاش بینالمللی برای آزادی گروگانها و انجام تحقیقات مستقل در مورد قتل عام اول سپتامبر باشد. شورای امنیت ملل متحد باید این موضوع را برای تحقیقات به دادگاه بین المللی جنایی ارجاع دهد.
دوستان عزیز!
سازمان ملل و آمریکا قول داده بودند که بعد از انتقال به کمپ لیبرتی، خیلی زود ساکنان به جای امن در خارج عراق منتقل خواهند شد. بعد از گذشت دو سال، تنها 9 درصد به خارج منتقل شدهاند.
این در حالیست که همة ساکنان، افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستند. آنها توسط کمیساریای عالی پناهندگان، بهعنوان پناهجو و پناهنده، اعلام شدهاند که از حمایت قانون بینالملل برخوردارند. کجاست آن حفاظت؟ در ازاء هر سه نفر که به خارج منتقل شده اند، یک نفر جان خود را از دست داده است. اما واقعیت، از این آمار نیز دردناک تر است. همه ساکنان در خطر جدی قرار دارند.
اما سؤال من امروز خطاب به جامعة بینالمللی است. چرا سکوت و بیعملی در قبال این مسأله انسانی؟
من امروز به نروژ آمدهام تا از دولت نروژ بخواهم که مبتکر شکستن این سکوت شود. نروژ یک سنت غنی در دفاع از حقوق بشر دارد و پیشتاز حفاظت از ارزشهایش و مدافعین حقوق بشر بوده است.
شما میدانید که شورای ملی مقاومت، آلترناتیو رژیم ملایان است و به یک جمهوری دموکراتیک و کثرتگرا بر پایة جدایی دین و دولت، برابری زن و مرد و دموکراسی و آزادی برای مردم ایران و تمام جهان، بهخصوص برای منطقه، معتقد است. به همین دلیل، من معتقدم حمایت شما برای اعضای مجاهدین بهخصوص در لیبرتی، به صلح و امنیت در منطقه و جهان ،کمک خواهد کرد.
متشکرم.
05 اسفند 1392