سخنرانی شخصیت های برجسته سیاسی در انستیتو نوبل- اسلو با حضور رئیس جمهور برگزیده مقاومت -2

پاتریک کندی

مفتخرم که در جمع شما هستم. این را در نظر دارم که از آمریکا میآیم و در میان ما رهبرانی از بسیاری از کشورهای نوردیک هستند. اما وقتی در این ساختمان هستیم به ما یادآوری میشود که همگی شهروندان جهان هستیم. وقتی به عکسهای روی دیوار نگاه میکنید، از افرادی که جایزه مشهور صلح نوبل را دریافت کردهاند، شما به قدرتی آشکار میاندیشید و به همه بشریت فکر میکنید. به این دلیل است که ما امروز اینجا جمع شدهایم. این تنها یک مسأله ایرانی نیست. این یک مسأله برای تمامی بشریت است. عموی من، رئیس جمهور کندی، وقتی به برلین سفر کرد، گفت «من یک برلینی هستم» و در آن زمان او میگفت که تمامی مردمان آزاد جهان در کنار آنهایی هستند که در خط مقدم نبرد علیه سرکوب در برلین ایستادهاند. من مفتخرم که بخشی از یک سنت باشم که افتخار آن را داشتم نزد پدرم بزرگ شوم و شاهد این باشم که پدرم، سناتور ادوارد کندی،  تلاشهایی در کشورم را برای تحریم علیه آفریقای جنوبی را رهبری کند. در آن زمان، نلسون ماندلا و کمیته ملی آفریقا یک سازمان تروریستی تلقی میشد. غیر قابل تصور بود که ما برای پایان یافتن یک رژیم آپارتاید فراخوان بدهیم. پدر من این تلاشها را رهبری کرد تا وتوی ریاست جمهوری را علیه تحریمهایی که او برای آفریقای جنوبی معرفی کرده بود، باطل کند.
من این را در نظر دارم در هر موردی که این کمیته نوبل افتخار داده است، یعنی با جایزه صلح نوبل. عقیده بر این بود که هرگز نمیتوانید در مورد تیمور شرقی این مسأله را تغییر دهید. کشیش بلا، یکی از برندگان جایزه صلح نوبل، که از دوستان شخصی من بود و من تلاشهایی را در کنگره آمریکا هدایت کردم تا اشغال تیمور شرقی توسط اندونزی پایان یابد و آن وضعیت را تغییر دهیم.
هیچ کس فکر نمیکرد این سیاست درستی بود که یکی از بزرگترین و قدرتمندترین کشورها در آسیای جنوب شرقی را ناراحت کنیم. اندونزی بیش از آن مهم بود که ما در کنار تیمور شرقی کوچک بایستیم. اما کمیتة نوبل تأیید کرد که آینده در دموکراسی و آزادی است، و من این افتخار را داشتم که فوراً بعد از جایزهیی که شما به او اهدا کردید همرا با کشیش بلا به تیمور شرقی باز گردم. وقتی به آن فرودگاه رسیدم تمام کشور در آنجا حضور یافت و دیگر از اشغال نظامی هراس نداشتند چرا که کمیته نوبل و مردم نروژ در کنار دموکراسی و آزادی ایستاد و آنها حس کردند که اکنون میتوانند آزاد باشند.
بنابراین، آن چه امروز میگویم این است که تاریخ مهم است زیرا آنهایی که در آموختن از تاریخ شکست میخورند محکوم به تکرار آن هستند. عموی من رئیس جمهور کندی نوشته بود، «درحالیکه انگلستان هنگام طلوع فاشیسم نازی در آلمان خوابیده بود، عموی من جوزف کندی در جنگ جهانی در حالیکه که تلاش میکرد آزادی را محقق کند جان خود را از دست داد. چرا عموی من که در آمریکا زندگی میکرد بر فراز آسمانهای آلمان جان خود را از دست داد؟ او برای اصلی که همگی ما خواهر و برادر هستیم جان خود را از دست داد. او برای اصل آزادی جان خود را از دست داد». و به این دلیل است که امروز ما اینجا هستیم.
بنابراین، چگونه میتوانیم تصور کنیم یک رژیم قدرتمند مانند آنهایی که در تهران حاکم هستند، بخشی از زباله دان تاریخ هستند؟ تنها کاری که باید بکنیم این است که به آن دیوار نگاه کنیم و به این بیاندیشیم که لخ والسا چه احساسی باید میداشت وقتی که اصلاً نمیتوانستیم اشغال شوروی بر لهستان را تصور کنیم. شما میتوانید به نلسون ماندلا بیاندیشید و تصور کنید چگونه می شد که یک آفریقای جنوبی آزاد میداشتید؟ من به شما امروز پیشنهاد میکنم که از آن درسها یاد بگیریم و بیاندیشیم که چگونه خواهد بود که یک ایران دموکراتیک، مبتنی بر جدایی دین از دولت و غیر هستهیی در خاورمیانه داشته باشیم؟ دگرگونکننده خواهد بود زیراکه فقط به معنی آزادی مردم ایران که خانم رجوی میگفت در حال اعدام هستند، نخواهد بود. براساس نسبت جمعیت، درایران اعدام بیش از هر کشور دیگری در جهان است. پس این تنها آزادی مردم ایران نخواهد بود، بلکه آزادی تمامی کسانی خواهد بود که قربانی آن نظام تروریستی بودند. مردم لبنان که دیگر حزبالله را با کمکهای مالی رژیم تهران نخواهند داشت؛ مردم سوریه که دیگر رژیم اسد را نخواهند داشت که به دلیل ملایان ایران سر کار بماند؛ مردم عراق که دیگر مالکی را نخواهند داشت که خشونتهای فرقه یی را علیه مردم عراق تحمیل کند. اگر صریح بگویم، این تمام مردم جهان خواهند بود که دیگر در معرض خطر بزرگترین حکومت حامی تروریسم نخواهند بود. آن سازمان و آن رژیم که به سلاح هستهیی دست یابد تنها برای خاورمیانه خطرناک نیست، بلکه خطری برای تمامی مردمان آزاد در سراسر جهان است.
بنابراین، من با خانم رجوی موافق هستم و دو موضوع را بیان میکنم.
اول، جهان اساساً درگیر مسألة هستهیی است. اما مسألة هسته یی تنها یک نشانه از حاکمیت این رژیم برایران است. اگر چنین رژیمی در قدرت نبود، مسأله هستهیی هم وجود نمیداشت. بنابراین، ما اساساً درگیر مذاکرات هسته یی هستیم اما نمیتوانیم مسأله بنیادیتر را رها کنیم. مشکل اصلی، خود رژیمی است که تلاش میکند به تسلیحات هسته یی دست یابد، مشکل اصلی در این است.
دوم ، درحالی که جامعة جهانی تلاش میکند پیرامون مسأله هسته یی مذاکره کند، مذاکرات به طور واقع حول این است که آیا میتوانیم رژیم ایران را به عنوان یک حکومت مدنی در این جهان قبول کنیم؟ این به طور واقعی موضوع روی میز است. آیا آنها میتوانند در میان دیگر کشورهای آزاد جهان قبول شوند؟ و همان طور که خانم رجوی گفت، چگونه میتوانید مذاکره کنید و نسبت به اعدامها در ایران کور باشید؟ چگونه میتوانید با این رژیم مذاکره کنید و نسبت به حمایت آنها از اسد و نوری مالکی و حزبالله کور باشید؟ نکته من این است که حرفهای رژیم  را باور نکنید، بلکه به اعمال آنها جهت ارزیابی حسن نیتشان در مذاکرات نگاه کنید. به این دلیل است که به نکته اصلی باز میگردم. وقتی به آفریقای جنوبی، لهستان و تیمور شرقی نگاه میکنید، همگی این کشورها آزاد شدند چرا که جهان در کنار ایدة آزادی ایستاد، و آن ایده قدرتمندتر از قدرتمندترین ارتشها در جهان بود.
بنابراین، من به شما میگویم در کنار جنبش دموکراتیک رجوی در ایران که در خانم رجوی مجسم میشود بایستید. و من سخنانم را با این تمام میکنم. عموی من، رابرت کندی، در سفری به آفریقای جنوبی گفت، «هر بار فردی قیام میکند، یا جهت بهبود وضعیت دیگران اقدام میکند، برای آنها سوسویی از امید را میفرستند، و وقتی از یک میلیون مرکز قدرت نشات بگیرد، آن سوسوها میتوانند باعث جریانی شوند که قدرتمندترین دیوارهای سرکوب را فرو بریزند». رابرت کندی میگفت که یک نفر نمیتواند جهان را تغییر دهد، بلکه همگی ما را میطلبد که نقش کوچک خود را ایفا کنیم و وقتی هر کدام ما نقش کوچک خود را ایفا میکنیم، یک پیام قوی خواهیم فرستاد که ما در طرف دموکراسی و آزادی هستیم. برای آغاز آن، چه مکانی بهتر از این مکان تاریخی وجود دارد که آرمان آزادی را در سراسر جهان ترویج میدهد.
متشکرم

آزموند اوکراست، نمایندة پارلمان نروژ
بله، عالیجنابان، دوستان گرامی. برای من باعث خوشوقتی زیاد است که اینجا باشم و این بریف مختصر را از جانب حزب خودم و همچنین از جانب جوانان به طور عام در نروژ بدهم. هیچ جایی بهتر از اینجا یعنی انستیتوی نوبل برای بحث در بارة وضعیت سیاسی در ایران نیست. این جا مکانی است برای بحث و دیالوگ حول همة مباحث جهانی و همچنان که آقای کندی به درستی یاد آوری کرد. این که همه ما آحادی از این جهان هستیم.  ما اینجا هستیم تا بیشتر از وضعیت ایران آگاه شویم از آنهایی که در داخل ایران زندگی می کنند و آنهایی که در تبعید به سر می برند. امروز اختصاص دارد به کسانی که در اشرف بودند. همچنین ما اینجا هستیم تا پیام همبستگی جوانان نروژ را ابراز کنیم. پیام ما به همه آنانی است که برای حقوق بشر و دموکراسی مبارزه می کنند. استفاده از ابزار مجازات اعدام باید فوراً متوقف شود و همة ایرانیان باید آزادی خود را به دست آورند. پیام ما به ویژه خطاب به جوانان است. آنها بزرگترین قربانیان نقض حقوق بشر در ایران هستند. آنها همچنین قلب ملت هستند. در تمام دنیا صدای جوانان به عنوان رساترین صدای جامعه به گوش می رسد. ما آن را در سوریه دیده ایم. الان هم در اوکراین می بینیم. همچنین آن را در ایران می بینیم. بنا براین، این پیام ما به جوانان ایران زمین است. ما شما را می بینیم و از جامعه مان می خواهیم که هیچگاه شما را فراموش نکنند. هیچگاه مردم آزاد نخواهند بود مگر این که همه مردم آزاد شوند. همچنان که در نروژ هست. این بدان معناست که هر حمله یی به حقوق بشرحمله یی علیه ماست. بسیار متشکرم.

کیمو ساسی، نماینده پارلمان فنلاند
خانم رجوی، نخست وزیران، دوستان عزیز،
فکر می کنم ما امروز به درستی در محلی شایسته هستیم. در مؤسسة نوبل، هنگامی که در مورد صلح صحبت می کنیم. همگی ما می دانیم که وقتی که طالب صلح در جهان و ایران باشیم، باید که به دموکراسی، حقوق بشر و حکومت قانون احترام بگذاریم. متأسفانه رژیم ایران یک نگرانی بزرگ برای بسیاری از نمایندگان مجلس در جهان، در اروپا و همچنین در کشور خودم فنلاند است.
وقتی روحانی انتخاب شد، امیدهایی در مورد رفرم ایجاد شد، خصوصاً اینکه وارد امضای قرار داد اتمی با کشورهای 5+1 شده بود. ولی خیلی زود فاکتهای سرسخت و واقعیتها در ایران نشان داد که این یک توهم است. از ژانویه 2014 یعنی در طی دو ماه، 110 نفر اعدام شده اند که از همیشه بیشتر بوده است. 90 درصد از زمان مشابه سال قبل بیشتر است. این نشان می دهد که رفتار سرکوبگر حکومت ایران بیشتر شده است.
علاوه بر این، حمایت دولت ایران از دیکتاتور سوریه بیشتر شده است، این دولت مزدوران مشابهی در عراق، لبنان، یمن و دیگر کشورهای منطقه دارد. در حقیقت، سؤال این است که رژیم ایران چرا توافقنامة اتمی را امضا کرد؟ علت این کار، تحریمها و دلایل مشخص دیگر بود. اول باید از خانم رجوی و سازمان مجاهدین تشکر کنم که سایتهای مخفی سلاحهای اتمی در ایران را افشا کردند. این به جامعة غرب کمک کرد تا از سال 2002 مطمئن شود که باید کاری انجام داد. علاوه بر این قطعنامه های شورای امنیت و تحریمها خیلی مهم بوده اند. اینها رژیم ایران را مجبور ساختند که پای میز مذاکره بیاید. حقیقت دیگر این است که تحریمها رژیم ایران را به وحشت انداخته است که ممکن است اتفاقاتی در داخل ایران بیفتد و همین باعث شد رژیم ایران مجبور شود پشت میز مذاکره بنشیند.
متأسفانه، ما موضوع کمپ اشرف و کمپ لیبرتی و جامعه بین لمللی را هم داریم.  
در اول سپتامبر سال گذشته،  52 تن از ساکنان بیدفاع کمپ اشرف کشته و 7 نفر ربوده شدند. ما به عنوان جامعة بین المللی باید از این کمپها و ساکنان آن حفاظت می کردیم.
بنابراین من سازمان ملل، ایالات متحده و کشورهای اتحادیه اروپا را فرا میخوانم در طرف مردم ایران قرار بگیرند. به آنها کمک کنند تا برای دموکراسی در کشورشان بجنگند. علاوه بر این، ما باید از ایرانیان مخالف در کمپ لیبرتی حمایت کنیم و ساکنان این کمپ را حفاظت کنیم. بنابراین من سازمان ملل، آمریکا  و کشورهای اروپایی را به ایفای یک نقش فعال در اعمال فشار به نیروهای ویژه  عراقی برای آزاد کردن 7 گروگان اشرفی و همچنین یک امر بسیار مهم یعنی اعزام یک واحد از  کلاه آبیها به کمپ لیبرتی در 24 ساعت، 7 روز هفته فرا می خوانم تا سلامتی این افراد تضمین شود.
دوستان عزیز، بیایید همگی در این سالن همبسته شویم. ما همگی خواهان دیدن یک ایران دموکراتیک هستیم که همانطور که گفتم به حقوق بشر و حکومت قانون احترام بگذارد. ما خواهان تغییر رژیم در ایران هستیم و تنها راه این است که دموکراسی در این کشور تضمین شود. دولتها باید در سمت مردم قرار بگیرند و نه در سمت کسانی که ضد مردم هستند. بسیار امیدوار کننده بود که اخیراً شاهد وقایع اوکراین بودیم. ما در این واقعه دیدیم هنگامیکه مردم تشخیص دهند دولت در طرف آنها نیست، آن زمان شانس تغییر وجود خواهد داشت و من این شانس تغییر را در ایران می بینم.
بسیار متشکرم.

لارش استاگسن، نمایندة پارلمان ایسلند
 با تشکر خانم رجوی و دوستان ایران آزاد. خانمها و آقایان، موضوع رژیم ایران مهمترین نگرانی جامعه جهانی است. این موضوعی است که در تمام مدت در برابر چشمانمان داریم. این رژیم زمانی به دنبال دستیابی به بمب اتمی است که در امور خاور میانه دخالت میکند و از رژیمهای دیکتاتوری در عراق و سوریه حمایت میکند. گذشته از این 2 مورد، دلیل دیگر نقض حقوق بشری است که علیه مردم کشور خود اعمال میکند. رویتر چند روز پیش گزارش داد که افزایش اعدامها در ایران امیدهای سازمان ملل به رفرمهای دولت روحانی را از بین برده است. کمیسیر عالی حقوق بشر سازمان ملل در روز جمعه گفت که در ابتدای سال 2014 دست کم 86 و شاید هم 95 نفر در ایران اعدام شدهاند. این افزایش چشم گیر در استفاده از مجازات اعدام، امیدهای رفرم در دولت روحانی را از بین برده است. در 7 هفتة اخیر اعدامها افزایش یافته و دولت جدید نگرش خود به مجازات اعدام را تغییر نداده است. ما باید از خود بپرسیم که چرا در سال گذشته از میان 660 اعدامی که انجام شد، دو سوم آنها در دوره ریاست جمهوری روحانی بوده است. ما با وضعیت متناقضی مواجه هستیم. از یک طرف این رژیم تلاش میکند به افکار عمومی نشان دهد که به دنبال گفتگو و اصطلاحات است و میخواهد به سمت رفرم حرکت کند، اما  از طرف دیگر شاهد افزایش سرکوب در داخل کشور هستیم، همانطوری که در هفته گذشته در استان جنوبی ایران شاهد آن بودیم. مردمی که از شرایط زندگی و سرکوب و فشارها علیه خانوادهشان خسته شدهاند به خیابان میآیند و خواهان سرنگونی رژیم میشوند. در این مورد مشخص که یک مسألة فرهنگی و قومی بود، به یک اقلیت قومی ازسوی دولت ایران توهین شد. این قابل درک است که در این رژیم شرایط رژیم علیه اپوزیسیون سازمانیافته خود توطئه میکند. دوستان، پس از قتل عام اول سپتامبر سال گذشته در اشرف ما شاهد محکومیتهای بینالمللی زیادی از سوی وزارت خارجه های کشورها و سازمانهای غیردولتی و پارلمانترها بودیم. اما مسئولیت دولت عراق در این جنایت مورد توجه دولت آمریکا و سازمان ملل و دولت ما قرار نگرفت. شش متخصص سازمان ملل در سپتامبر سال گذشته بر روی این موضوع تأکید کردند. این یعنی که یک تحقیقات مستقل باید در مورد این جنایت صورت گیرد. در این میان، ما اخیراً شاهد بودیم که دولت عراق به طور مخفیانه اجساد 52 نفر را بدون حضور خانوادههایشان دفن کرد. ما نخواهیم گذاشته که آنها در مورد این جنایت سفید سازی کنند. این از طریق تلاشهای همه ما محقق خواهد شد. با تشکر.

سور لودگارد، محقق ارشد از انستیتوی روابط بین‌المللی نروژ
میهمانان گرامی، دوستان عزیز،
 به نظر میرسد که نقش من در اینجا این خواهد بود که در راستای موضوع این جلسه سخن بگویم. این مرا وادار می‌ کند که در مورد دیدگاه خودم نسبت به روش کار سیستم سیاسی رژیم ایران چند کلمه یی صحبت کنم. این رژیم  مراکز زیادی دارد و این مراکز در بازار سیاسی با یکدیگر رقابت میکنند. مسائل رفت و برگشت دارند. مسائل در این نظام در حال حرکت هستند، برخی اوقات به این سمت و برخی اوقات به آن سمت. اما همیشه در یک دور کور است و هیچ چشم اندازی وجود ندارد چرا که هیچ راهی رو به خارج از این دور کور وجود ندارد. به نظر میرسد که آنها گیر افتادهاند. این درک من تا دوره روحانی بوده است، و هم اکنون هم درک من همین است. دست کم تا زمانی که رژیم ایران منزوی است، چرا که این انزوا کار را برای دولت و صاحبان قدرت ساده تر میکند که بتوانند طنابها را محکمتر کنند. یک  دلیل روشن برای این سپاه پاسداران است. خمینی به ارتش اعتماد نداشت بنابراین او سپاه را تأسیس کرد. همچنین شرایط دهه 1980 کار را برای وی ساده کرد تا این کار را بکند. اهمیت آن را شما میتوانید در نگاهی به وضعیت مصر و سرنوشت اخوان المسلمین ببینید. آنها هیچ سپاه پاسدارانی نداشتند که از آنها حفاظت کند.
چرا که از نظری ایران مشابه مصر است. سپاه پاسداران یک سیمای مهم سیاسی دارد و بطور همزمان سپاه منافع اقتصادی قوی برای خود در اقتصاد ایران دارند. آنها همچنین نقشی در فساد دارند، درست مانند مصر
من کاملاً با دو نفر شما موافقم که ساکنان کمپ (لیبرتی) از حق مشروع حفاظت برخوردارند. اینجا یک آرمان انساندوستانه است که همگی ما باید برای آن به پاخیزیم و از آن حمایت کنیم.
در این نقطه توافق موقت در اثر رسیدن به منافع ملی مشترک میان آمریکا و ایران صورت گرفته است. رژیم ایران خواهان بیرون آمدن از انزوا و آمریکا نمیخواهد از خاورمیانه خارج شود بلکه نقش برجسته خود را در خاورمیانه کاهش دهد. روند اوضاع کاملاً روشن است، خروج از عراق، خروج از افغانستان، در مورد لیبی نقش پشت صحنه داشتند و اوباما در مورد سوریه بسیار محتاط بود که وارد فاز نظامی نشود، و او تلاش میکند مسأله هستهیی را با ایران حل و فصل کند و این رابطه را تغییر دهد. البته بسیاری هستند که میخواهند این گفتگوها بهم بخورند. اوباما میگوید احتمال موفقیت 50 50 است. خامنهای میگوید از توافق موقت حمایت میکند، از ادامه مذاکرات حمایت میکند، او میگوید رژیم  ایران به تعهدات خود در مورد توافق پایبند خواهد بود، اما او همچنین میگوید که انتظار زیادی ندارد. این ممکن است به بیراهه برود. بنابراین هر دو طرف شرطبندی های خود را نگهمیدارند و این بدلیل نوع وضعیت طبیعی است. بسیاری از جزئیات و شیاطین در جزئیات خوابیدهاند. جزئیات نظام منع تکثیر، بازرسیها در اراک، سابقه هستهیی ایران باید به نوعی تعریف شود و باید ببینیم که آیا این محقق میشود یا خیر. اما اگر مذاکرات موفق شوند، این مسأله منظر خاورمیانه و خارج آن را تغییر میدهد. اگر موفق نشود مطمئنم مسأله بکارگیری نیروی قهرآمیز بار دیگر در دستور کار بینالمللی قرار میگیرد. مسائل زیادی در این رابطه در گرو هستند و در مورد نتیجه آن آمادگی برای تحلیل ندارم.
با تشکر از توجهات شما

طاهر بومدرا، مسئول پرونده اشرف در سازمان ملل
 با تشکر. خانمها و آقایان، میخواهم بخش کوچکی از تجربة خودم  را به عنوان مقام اصلی یونامی در پروندة اشرف با شما در میان بگذارم. میخواهم به طور مختصر به شما بگویم که به طور ویژه برگزیده شده بودم تا به سازمان ملل بپیوندم و به عراق بروم و از حقوق بشر حفاظت و آن را ترویج کنم. بنابراین در این پروسه، و آن دسته از شما که با بوروکراسی سازمان ملل آشنا هستید میدانید سندی را امضا میکنید که متعهد می شوید نهایت تلاش خود را به کار خواهید بست تا ارزشهای سازمان ملل، ارزشهای انسانی، حکومت قانون و حقوق بشر را برپا دارید. بنابراین من این کار را کردم. من به عراق رفتم تا از حقوق بشر حفاظت کنم و آن را ترویج کنم. متأسفانه مأموریت هیأت همیاری سازمان ملل در عراق (یونامی) یک مأموریت سیاسی است. بنابراین وقتی که ما از سیاست صحبت میکنیم، همیشه در اینجا و آنجا مصالحه وجود دارد. در این چارچوب، به عنوان مقام اصلی حقوق بشر دریافتم که از من خواسته میشود، مصالحه کنم. این در حالی است که همین سازمان من را متعهد به امضای سندی کرد که هرگز در مورد حقوق بشر مصالحه نکنم. بنابراین من به تعهدات خودم پایبند ماندم، تعهداتی که پای آن امضا کردم که حقوق بشر و حکومت قانون را برپا خواهم داشت. افراد اشرف وارد مأموریت من شدند. من در سیستم سازمان ملل کسی بودم که مأموریت داشتم هر هفته از آنها در اشرف بازدید کنم. من وضعیت را مانیتور و گزارش تهیه میکردم.  اشرفیها بارها مورد حمله قرار گرفتند و دولت عراق هیچگاه نیات خود را در مورد افراد اشرف مخفی نکرده بود. این سازمان ملل است که همواره تلاش میکند با سرپوش گذاشتن، رفتار دولت عراق را طوری وانمود کند که در عراق و در پروسه حقوق بشر پیشرفتهایی وجود داشته است. این در حالی است که دولت عراق به طور علنی می گوید هرگز به استانداردهای حقوق بشر سازمان ملل در قبال ساکنان اشرف پایبند نیست. بنابراین ما بیشتر به دولت عراق وفادار بودیم تا به سازمان ملل. در آوریل 2011، اشرفیها مورد حمله قرار گرفتند، 36 تن کشته و تعداد زیادی مجروح شدند. من مأموریت حقیقت یابی را هدایت کردم و همچنین شمارش اجساد با من بود. من به همین صورت گزارش تهیه کردم. یونامی مانع شد تا گزارش را منتشر کنم. من مجبور شدم تا به روشهای غیرمعمول آن را به ژنو برسانم و به آنها این شانس را بدهم که در ژنو آن را علنی کنند. به من همیشه یادآوری میشد که باید مثبت گزارش کنم. مثبت گزارش کردن یعنی لاپوشانی کردن، آن چیزی که در صحنه دیدی را گزارش نکن. همانطور که در ابتدا گفتم، من سندی را امضا کردم که فقط هدفمند و در بیطرفی کامل گزارش تهیه کنم. بنابراین من همین کار را کردم اما تلاشهای من هیچگاه به نتیجه نرسید. افراد کشته شدند، به طور مستمر مورد حمله قرار گرفتند، محاصره یی بر آنها اعمال شد، دسترسی به خدمات درمانی ممنوع شد، دسترسی به آب ممنوع شد، اما ما باید مثبت گزارش میکردیم. وقتی که به انتقال ساکنان اشرف به لیبرتی رسید، من اولین نفری بودم که از کمپ لیبرتی بازدید و گزارش کردم که کمپ لیبرتی یک بازداشتگاه است و یک کمپ پناهندگی نیست و این کار انتقال 3500 نفر از یک شهر بسیار عالی سازماندهی شده و زیبا و بهترین شهر عراق به محلی با حدود نیم کیلومتر مربع مساحت در فرودگاه بغداد است. آنها محکوم به رفتن به محلی مشابه زندان بودند. عراقیها بارها تلاش کردند این کار را بکنند و در آن شکست خوردند، بنابراین سازمان ملل طرحی را آورد تا آنها را با فریبکاری به این محل منتقل کند. آنهایی که نمایندة ویژه دبیر کل ملل متحد را به یاد میآورند، مارتین کوبلر، او گزارشها و حتی عکسهایی تنظیم میکرد تا جامعه بینالمللی و ساکنان اشرف را قانع کند که کمپ لیبرتی قابل قبول است. بنابراین ما به مؤسسة خود، ساکنان اشرف و جامعة بینالمللی دروغ گفتیم. ما گزارشهای ویژهیی داشتیم که کمپ لیبرتی در برابر حملات بسیار آسیب پذیر است، اما به جامعه بینالمللی گفتیم که آنها تنها به مدت 6 ماه در آنجا خواهند بود. کمیساریا قرار بود تعیین استاتو را ظرف شش ماه انجام دهد و به ساکنان قول داده شد که بیش از 6 ماه در لیبرتی نخواهند بود، درحالی که ما می دانیم آنها در آنجا هستند تا حداقل 10 یا 15 سال دیگر آنجا بمانند. یا خدا میداند چقدر.
بگذارید یادآوری کنم که در نظام حقوق بشری اروپا، در سپتامبر 2010، دادگاه حقوق بشر اروپا حکم داد که فرستادن این افراد به ایران، یا نگهداشتن آنها در عراق، نقض حقوق بشر آنهاست. این دادگاه شماست، دادگاه حقوق بشر اروپا. نگهداشتن این افراد در عراق یا فرستادن آنها به ایران نقض وخیم حقوق بشر است. بنابراین باید یادآوری کنم که این پولهای مالیات شماست که برای بستن کمپ اشرف و فرستادن این افراد به کمپ لیبرتی برای این که یک هدف ساده باشند، صرف شده است. من واقعاً مایلم شما درک کنید هر روز جان این افراد در لیبرتی در معرض خطر جدی قرار میگیرد و من معتقدم راه حل کاملاً در دسترس و کم هزینه است. این موضوعی نیست که نیاز به تلاشهای خیلی ویژه داشته باشد. این یک جمعیت کمتر از 3 هزار نفر است. بنابراین، آنهایی که واقعاً نگران حقوق بشر هستند باید بیشترین تلاشهای خود برای تأمین انتقال به عمل آورند.
با تشکر

کنت اولسون، نمایندة پیشین پارلمان سوئد
با تشکر. خانم رجوی عزیز، دوستان عزیز ایرانی. باعث افتخارم است که امروز در اینجا باشم. ایران، عراق و سوریه سه کشوری هستند که ما خیلی در آن درگیر هستیم چرا که دسترسی رژیم ایران به تسلیحات هسته یی بر روی شکست دولت عراق در چالشی که با آن مواجه است یا سقوط دولت اسد و واکنشهای آن بر اروپا و سیاستهای ما در منطقه تأثیر خواهد گذاشت. اما در پشت این بحران و سردرگمی، یک حقیقت درخشان وجود دارد که متأسفانه از چشمان مردم، مطبوعات و سیاستمداران مان پوشیده است و توجه لازم به آن نمیشود. من بر این باور هستم که هدف اصلی گردهمایی امروز ما با حضور رئیس جمهور برگزیده مقاومت این است که این استمرار یک اپوزیسیون سازمانیافته و مقاومتی شجاعانه علیه یکی از بیرحم ترین دیکتاتوریهای عصو ماست. ما میخواهیم پیام خود را به آنها برسانیم. این پیام سالها در اشرف نمایندگی میشد و این امری است که همگی شما در گذشته به آن اشاره کردید و اکنون توسط 3000 زن و مردی که در لیبرتی هستند، نمایندگی میشود. ما باید از سیاستمدارانمان بپرسیم که چرا سه قتل عام در اشرف به وقوع پیوست، در ژوئیه 2009، در آوریل 2011 و آخرین آن در سپتامبر 2013 بود. در مجموع بیش از 100تن کشته شدهاند و بیش از 1000 تن مجروح شدهاند. آنها افراد بیدفاعی بودند که تحت حفاظت قانون بینالمللی قرار داشتند. چرا کمپ لیبرتی در سال گذشته 4 بار مورد حمله موشکی قرار گرفت؟ این حملات منجر به کشته شدن 14نفر و مجروح شدن صدها نفر شد. چرا این منطقه در معرض تهدید حملات موشکی قرار دارد؟ دولت عراق عامدانه 17500 تی وال را از کمپ خارج ساخت، این دیوارها کمپ را در برابر تهدید حملات موشکی حفاظت میکردند. چرا پس از این همه فشارهای بینالمللی و از دست رفتن جانها و جراحتها، این تی والها به صورت قطره یی در حال بازگشت به کمپ هستند؟ آیا آنها میخواهند حملات بعدی تلفات بیشتری داشته باشد؟ چرا لیبرتی نباید از پایه یی ترین تأسیسات درمانی و امنیتی برخوردار باشد؟ چرا آنها مانع میشوند که خودروهای شهرداری کار روزانة خود را انجام دهند؟ آلودگی آب باعث شیوع بیماریهای مختلفی در میان ساکنان میشود. چرا آنها مانع انجام قرارهای پزشکی ساکنان میشوند یا آنها را به تأخیر میاندازند؟ چرا از ورود برخی اقلام جلوگیری میکنند؟ چرا بر اثر محاصره پزشکی 14 نفر جان خود را از دست دادهاند؟ چرا آنها در ورود مواد غذایی و سایر اقلام کارشکنی میکنند؟ چطور میتوانند چنین کارهایی را با یک جمعیت کوچک انجام دهند؟ به نظر شما در قلبهای آنجا چه چیزی هست؟ اما برای همه اینها پاسخی دارم. علت این است که دیکتاتوری حاکم بر ایران در سه دهه اخیر نتوانسته اپوزیسیون مقاوم و متعهد ایران را از بین ببرد. این به رغم 120 هزار اعدام است. تکرار میکنم، 120 هزار اعدام. اکنون ساکنان لیبرتی امید آزادی و دموکراسی فردا را حمل میکنند. به دلیل شرایط خاص جامعه ایران، آنها باید با کمک دولت عراق از میان برداشته شوند تا نتوانند پیام انقلاب برای آزادی را به مردم برسانند. همان چیزی که این روزها در اوکراین شاهد آن هستیم. برای همه شما در اینجا و برای میلیونها نفر دیگر در سراسر جهان که برای ایرانی آزاد و دموکراتیک تلاش میکنند، ایرانی که در آن میتوانید آزادانه سخن بگویید، ایرانی که در آن میتوانید دسترسی آزادانه به اینترنت داشته باشید، ایرانی که در آن میتوانید نظرات سیاسی خود را بیان کنید و احزاب سیاسی مختلفی را تأسیس کنید، به خارج بروید و شرایط بهتری داشته باشد و شکنجه یی در کار نباشد، به زبان دیگر ایرانی آزاد که جایگاه حقیقی خود را در صحنه بینالمللی دریابد، ایرانی آزاد بدون دیکتاتوری ملاها. من در این نبرد از شما حمایت میکنم. همچنین فکر میکنم که شما میتوانید امیدوار باشید. چه کسی در دنیا یک هفته پیش فکر میکرد که رئیس جمهور اوکراین مجبور به فرار از منزل خود میشود و چه کسی فکر میکرد که نخست  وزیر قبلی تیموشنکو، پس از دو و نیم سال در زندان، برای هزاران نفر در کیف سخنرانی میکند و شاید هم دوباره به قدرت برسد؟ چند نفر از شما فکر میکرد که این انقلاب اینقدر سریع محقق شود؟ دیر یا زود، هر دیکتاتوری سقوط میکند، در اوکراین و اروپای شرقی. همانطور که در گذشته گفته شده، ما تعدادی نمونه داریم که دیکتاتورها همیشه سقوط میکنند و دیگران به قدرت میرسند و من اطمینان دارم که این امر به زودی در ایران تحقق خواهد یافت. بنابراین، خانم رجوی ما امیدواریم که به زودی شما به تهران برگردید و برای جمعیت انبوه مردم در تهران سخنرانی کنید و این ممکن است و من فکر میکنم که زودتر از آن که بسیاری از ما فکرش را میکنیم محقق خواهد شد. بنابراین اجازه دهید به این روز امیدوار باشیم. با تشکر.

کریستین لوند
با تشکر از خانم رجوی. خانمها و آقایان، من سخنرانیم را آماده کرده بودم اما از آنجایی که این همه سخنران عالی بودند، دیگر آن را ایراد نخواهم کرد. به جای آن کمی از ته قلبم صحبت خواهم کرد. من یک سرهنگ بودم و سربازانی را برای شرکت در جنگ علیه عراق آموزش میدادم. به عنوان یک سرهنگ به این جنگ اعتراض کردم و گفتم که ما آماده برقراری صلح در این کشور نیستیم بلکه تنها آماده پیروزی در جنگ علیه این کشور هستیم. نتیجه چه بود؟ نتیجه این بود که افراد این مقاومت توسط کسانی که ما به قدرت رساندیم اعدام و کشته میشوند. این یک فاجعه بود و من از آن ناراحتم. من همچنین از این موضوع ناراحت شدم که عراق 52 نفری را که به قتل رسانده است، دفن کرد. این یک فاجعه است. موضوع دوم وضعیت در ایران است. چرا که تنها وضعیت در کمپ لیبرتی نیست بلکه وضعیت در ایران هم هست. بسیاری از افراد میگویند که ما میتوانیم با رئیس جمهور جدید رژیم گفتگو کنیم و او فردخوبی است! افراد خوب افراد را به قتل نمیرسانند. او در حال اعدام افراد زیادی است. او فرد خوبی نیست، او آدم بدی است و ما نمیتوانیم با وی گفتگو کنیم. رژیم باید تغییر کند. 35 سال پیش وقتی که شاه سقوط کرد، ما شاهد تغییر رژیم بودیم و انتظارات زیادی از دولت جدید در ایران داشتیم. من آن موقع جوان بودم و امیدوار بودم که دوره خوبی باشد. نتیجه چه بود؟ ملاها! آمریکا و اتحادیه اروپا چکار کردند؟ به جای ملاها، آنها سازمان مجاهدین را در لیست تروریستی قرار دادند. این یک فاجعه بود. من به عنوان نماینده پارلمان انتخاب شدم و توانستم سازمان مجاهدین را از لیست تروریستی دور کنم. خوشحال بودم که توانستم چنین کاری بکنم امروز میخواهم حرفهای زیادی بزنم چرا که از ته قلب سخن میگویم، ما نمیتوانیم به این رژیم اعتماد کنیم. به چه کسی میتوانیم اعتماد کنیم؟ رئیس جمهور رجوی. همانطور که در همه سخنرانیهایم می گویم، رئیس جمهور رجوی، من امیدهای بسیاری به شما دارم، من امیدوارم که شما کشوری دموکراتیک داشته باشید، که در آن انتخابات آزاد و عادلانه برگذار شود. کشوری که حقوق بشر زنان را به رسمیت بشناسد. کشوری بدون تسلیحات هسته یی. کشوری که به حقوق اقلیتها احترام بگذارد. کشوری که در آن اعدام نباشد. کشوری که هر کس بتواند در آن ابراز عقیده کند و به خاطر آن حلق آویز و زندانی و شکنجه نشود. من این انتظار را از شما دارم و شما به من قول دادید که به زودی محقق خواهد شد. اینطور خواهد شد و من شاهد ایرانی آزاد خواهم بود! دوباره به شما میگویم که اگر روزی سوار بر هواپیما به تهران پرواز کردید، بگویید که من دارم میآیم و سر ساعت 12 در تهران خواهم بود و شما میتوانید بیایید و از من پشتیبانی کنید. من با شما خواهم رفت و از شما حفاظت خواهم کرد. ما خواهان ایرانی آزاد هستیم! ما خواهان صلح در ایران هستیم. ما خواهان صلح در کل منطقه هستیم. و ما خواهان حفاظت از ساکنان لیبرتی هستیم. متشکرم که اجازه دادید از ته دل سخن بگویم.

پرویز خزایی، نمایندة شورای ملی مقاومت در کشورهای نوردیک
 بسیار متشکرم . برای این فرصتی که فراهم شد فوق العاده سپاسگزارم. بعد از سخنان عالی دوستم آقای لوند، که در فارسی می گوییم «سخن چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند».
من مایلم کمی شهادت بدهم به عنوان یک دیپلومات و رئیس هیأت در سوئد و نروژ  بعد از انقلاب ضدسلطنتی و همچنین به عنوان یک دیپلومات در زمان شاه که فعالانه در انقلاب شرکت کردم و ابداً یک انقلاب اسلامی نبود. آن انقلاب ربوده شد، همانطور که اکنون تلاش می کنند همان کار را در خاورمیانه و در جهان عرب انجام دهند.
من یک فرد حرفه یی بودم. من یک شاهد بودم. من عضو هیچ حزب سیاسی نبودم. در ضمن من یک فرد مذهبی نیستم. من یک بشر دوست هستم و صرفاً می خواستم بدانم که چه اتفاقی خواهد افتاد و چه کسی به طور واقعی آرزوهای مردم ایران برای دموکراسی و حقوق بشر را  محقق خواهد کرد. من در دانشگاه تهران دانشجوی حقوق بودم و بعداً در دانشگاه پاریس به مطالعه قانون بینالمللی پرداختم. من شاهد بودم که مطلقاً هیچ روشی نبود که یک جنبش مستقل دانشجویی در دانشگاه خودم، دانشگاه تهران، تشکیل دهیم. همة آنها نابود، سرکوب و منحل شده و تنها جایی که باز بود مساجد ملایان بود و شاه ایران به آنها پولهای کلان پرداخت میکرد تا آنها را وادار کند که تأیید کنند قدرت شاه از خدا نشأت میشود. به همین دلیل است که پادشاهان ایران همواره ملقب به سایه خدا بودند.
این باعث شد که ارگانهای سیاسی وجود نداشته باشند. همة افراد سیاسی، همه افرادی که برای دموکراسی و حقوق بشر مبارزه میکردند روانة زندان یا از کشور تبعید شدند و در خلأ قدرت راه برای به دست گرفتن قدرت توسط آخوندها و ربودن آن انقلاب خارق العاده هموار شد. در حالیکه شانه به شانه، بسیاری از ما از مناطق مختلف ایران، اقلیتهای قومی و مذهبی، روحانیون، همگی روانه تهران و دیگر شهرها شده و خواهان دموکراسی و حقوق بشر بودیم. این یکی از دلایل اصلی است که امروز ما در جهان عرب و جهان اسلام و به اصطلاح «بهار عرب» شاهد آن هستیم که این خلأ  قدرت برای آن ملتها هم مشکلات بسیار زیادی ایجاد میکند. من از بابت تونس خوشحال هستم که میتواند رو به آینده حرکت کند.
از نظر من به عنوان یک شاهد بهترین عامل بازدارنده، همچنین به عنوان یک دیپلومات با سابقه و کسی که با هیچ حزب سیاسی ارتباط نداشت می گویم، غرب فراموش کرد که این بنیادگرایی متکبر تنها توسط مسلمانهای واقعی مهار شود. شما نمیتوانید این کار را انجام دهید. در قرون وسطی همه میدانند و تاریخدانان در این کشورها میدانند که چه کسی پاپ را مهار کرد، کسی که خود یک ولی فقیه بود و نمایندهیی در کنار هر امپراتور در اروپا قرار میداد. چه کسی این کار را کرد؟ مارتین لوتر که قیام کرده و گفت این دین من نیست و این دیدگاه من به مسیحیت نیست، و این مسیح من نیست. من یک دانشجو بودم و این را در مسعود رجوی دیدم، به عنوان یک مسلمان. او هم دانشجوی حقوق بود. او برای تشکیل سازمانی تلاش کرد که برای اسلام دموکراتیک و مبتنی بر جدایی دین از دولت ایستادگی میکرد و این همان چیزی است که به طور واقعی ما امروز در جهان به آن نیاز داریم. چرا خلاء قدرت  توسط این افراد پرمی شود؟ چرا وقتی خلاء قدرتی وجود دارد، اخوان  المسلمین، دیگران و دیگران، آنها میآیند و سریع این خلاء قدرت را پر میکنند، چون هیچ رویارویی جدی با بنیادگرایی اسلامی وجود ندارد. اروپاییها این را دیدهاند که چه کسی در قرون وسطی چنین آشوبی را به هم زد. این مسیحیان مترقی بودند و چه کسی این بهم ریختگی را در جهان اسلام جمع خواهد کرد؟ کسانی که مترقی هستند و اسلام را دموکراتیک و سازگار با جدایی دین از دولت و حقوق بشر تفسیر میکنند. به عقیده من ، نمیتوانستم بعنوان یک دیپلمات کسی را پیدا کنم که بتواند درایران این را حل کند . چه کسی چه کاری خواهد کرد؟ چه تحولی رخ خواهد داد؟ ناگهان مجاهدین خلق به قویترین حزب سیاسی در ایران تبدیل شدند و آنها در برابر خمینی ایستادند و به او گفتند ما انقلاب نکردیم که یک نظام اسلامی برپا کنیم. ما که مسلمان و مجاهد هستیم ما علیه این هستیم و معتقدیم یک «نظام اسلامی» به فاشیسم تبدیل خواهد شد. خمینی از آقای مسعود رجوی و آقای ابریشمچی که همانجا ایستاده است، دعوت کرد تا نزد او رفته و از آنها سؤال کند که چه میخواهند؟ ما هم اسلام داریم و شما هم مسلمان هستید، شما مجاهدین خلق هستید، آیا میخواهید که من به شما مقام ریاست جمهوری را بدهم؟ مقام نخست وزیری را بدهم؟ وزرا؟ مشکل در چیست؟ آقای مسعود رجوی، آقای ابریشمچی اگر اشتباه کردم من را تصحیح کنید. آقای مسعود رجوی گفت خیر، این اسلامی نیست که ما دنبالش هستیم. یک ضرب المثل انگلیسی هست که میگوید ما نمیخواهیم از تاوه به آتش بپریم. ما میخواهیم یک ایران دموکراتیک داشته باشیم. ما برای دموکراسی جنگیدیم و قیمت آن را با خون خود دادیم، نخیر ما چیزی برای صحبت حول آن نداریم. من شاهد این بودم و در اخبار پخش میشد. بعد از آن تمام جوامع ایران به دو طرف تقسیم شد. من این را به عنوان شاهد میگویم، همانطوری که دوست خوبم آقای بومدرا شهادت خوبی در مورد ملل متحد داد، من میخواهم یک شهادت تاریخی بدهم، به عنوان یک دیپلومات بیطرف که نظارهگر صحنه بوده و از ظهور بنیادگرایی که به دنبال سرقت انقلاب صورت گرفت، متأسف بودم.
بنابراین، جامعه به دو قسمت تقسیم شد. در یک طرف خمینی بود و کمونیستهای (حزب توده) که خواهان یک دستگاه تک حزبی بودند و دشمن را امپریالیسم میدانستند و فکر میکردند که اکنون باید با آمریکا و سرمایهداری جنگید و خمینی امام است. بزرگترین رهبر آنها گفته بود که خمینی ادامه مارکس و انگلس است. از طرف دیگر ما مجاهدین و همه نیروهای دموکراتیک و طرفداران مصدق را داشتیم. آنها خواهان برگزاری انتخابات بودند و انتخاباتی هم صورت گرفت. من رئیس سفارت در سوئد بودم. ما در آنجا یک صندق رأی چوبی برپا کردیم و من شاهد بودم که خمینی دید همه نیروهای دموکراتیک، مسلمان و غیر مسلمان، مسیحی و ... همگی از آقای رجوی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری حمایت میکردند و دیگران از کسانی دیگر حمایت میکردند. آقای رجوی در همه نظرسنجیها نزدیک بود و همه میگفتند که او برنده خواهد شد. آنگاه خمینی آمد و کاندیداتوری وی را لغو کرد و گفت این فرد میگوید که مسلمان است، اما مسلمان نیست. او یک منافق است و در رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی شرکت نکرده است، بنابراین حق ندارد یک کاندیدا باشد. این نبرد رفت و برگشت داشته و امروز هم ادامه دارد. آقای رجوی موفق شد که همه نیروهای دموکراتیک را گردهم آورد و شورای ملی مقاومت ایران را تأسیس کند. آنگاه سرکوب و کشتارها شروع شد. سلسه تظاهرات صلح آمیز برقرار بود و همه به دنبال مدراسیون بودند و خواهان یک  روحانی مدره بودند. فکر میکنم که آیتالله طالقانی یک نفر مناسب برای این کار بود اما متأسفانه او فوت کرد. آنگاه جامعه به شدت به دو قسمت تقسیم شد و این تا زمانی بود که خمینی به آن چیزی که خودش آن را مائدة آسمانی میگفت، رسید. منظور جنگ  ایران و عراق بود. این چیزی بود که خمینی به آن نیاز داشت. این در کتابی در سال 1984 مطرح شده بود که رژیم ایران به یک دشمن خارجی نیاز دارد. این در زمان مناسبی شروع شد و خمینی توانست همة احزاب سیاسی و نهادهای سیاسی را از میان بردارد و به آنها مارک کافر بزند. او از قم به تهران برگشت و شروع کرد بازرگان را به عقب راندن، این دوره شش ماهه، اولین دموکراسی بود که داشتیم و «دولت اسلامی» را تشکیل داد. در آن زمان مجاهدین در حال جنگیدن بودند. برایم تأسف آور است که ما در غرب، به خصوص تاریخ نگاران، باید به تاریخ ایران را  به صورت دینامیک نگاه کنیم. ما نمیتوانیم به صورت گزینشی موضوعاتی را انتخاب کنیم و بگوییم این و آن و بعد تصمیم گیری کنیم. من یکی از افسران وزارت امور خارجه بودم و میدانستم که مجاهدین خلق در جنگ علیه اشغال عراق شرکت داشتند. چرا عراق ایران را اشغال کرد؟ این یک موضوع دیگر است چرا که 60 درصد جامعه عراق مسلمان شیعه هستند و در حالی که خمینی در ذهنش حاکمیت «اسلامی» را تصور میکرد، گفت که اولین کشور برای تشکیل جمهوری اسلامی باید عراق باشد و از آنجا فراتر و فراتر برویم و مشابه اتحاد جماهیر شوروی یک اتحاد جمهوری اسلامی در منطقه تشکیل دهیم. من شاهد آن بودم که مجاهدین در این جنگ شرکت داشتند. همه در آن شرکت داشتند تا سربازان (عراقی) را از ایران خارج سازند. دولت عراق ترسیده بود چرا که خمینی به عراقیها میگفت مالیات ندهید و پول برق ندهید و بیایید اسلام بیاورید و اسلام به شما همه چیز را مجانی خواهد داد، برق و اقتصاد خوب و همه چیز دیگر. بنابراین دولت عراق ترسید و این اشتباه را مرتکب شد و اول حمله کرد. اما بعد از یک و نیم سال و به خاطر مقاومت مردم، و مجاهدین به گواه من در طرف ارتش ایران بودند و علیه نیروهای خارجی میجنگیدند. آنگاه عراق از ایران بیرون رانده شد. کل جنگ آماده آتش بس بود. کل دنیا خواهان آتش بس بود. حتی دنیای عرب میخواست به رژیم ایران پاداشی بدهد و از خمینی بخواهد که جنگ را متوقف کند اما وی این کار را نکرد و گفت نه! ما ادامه خواهیم داد. در آن زمان آقای رجوی توافق صلح و آتش بس را با دولت عراق در پاریس به امضا رساند. من کتابی دارم از 6000 سیاستمدار ارشد، من نسخه یی از آن را به کمیته نوبل خواهم داد. چرا که این یک کارزار شیطانسازی علیه  اعتبار مجاهدین و مقاومت ایران بود. همة سیاستمداران غرب ازجمله خانم گروهالم بروتلند همة سران احزاب سیاسی آن را امضاکردند و گفتن احسنت آقای رجوی، احسنت شورای ملی مقاومت که بر اساس قرارداد 1975 به این توافق صلح با عراق دست یافتید. من نمیدانم که یک مقاومت چطور میخواست جلوی یک جنگ را بگیرد چرا که خمینی 6 تا 7 سال بعد، آن را ادامه داد. این باعث کشته و مجروح شدن میلیونها نفر شد. بسیاری از خانهها و شهرها نابود شدند. همه فقط به این خاطر بود که او میخواست به بیتالمقدس برود. و این نباید توسط تاریخدانان و روشنفکران ما فراموش شود. باید به تاریخ همانطوری که هست نگاه کرد. جنبش مقاومت نروژ، نیروگاههای هستهیی رژیم هیتلر را در این دره منفجر کردند.
آنها امروز قهرمان هستند اشتوفنبرگ سرهنگ آلمانی و جنبش مقاومت آلمان، همگی آنها علیه هیتلر بودند. ما هم اینگونه بودیم چرا که خمینی فاشیسم اسلامی را نمایندگی میکرد. اگر ملایی خنده به لب باشد و عطر خوشبویی بزند، این اصلاً برای ما مهم نیست. ما خواهان اقدام عملی هستیم. آیا به عنوان مثال میگویید که آلبرت اینشتین خائن است زیرا به رئیس جمهور آمریکا هشدار داد هیتلر به دنبال ساخت بمب هستهیی است، اگر او خائن است پس ما هم خائن هستیم. اگر به عنوان مثال افرادی که به استالین پیوستند تا فاشیسم هیتلری را برچینند، خائن هستند، بگذار که اینطور باشد. من امیدوارم که به تحولات ایران به صورت پویا نگریسته شود، همانطور که به تاریخچة دیگر کشورها در خاورمیانه مینگریم و آنقدر گزینشی نباشیم و نگوییم تحریمها در این کشور بسیار خوب هستند اما در آن کشور بسیار بد هستند. خیر، شما باید فشار سیاسی و اقتصادی را علیه این فاشیسم وارد کنید، همانطور که بر علیه دیگر دیکتاتورها در جهان و این منطقه اعمال کردید.
با تشکر
لارش ریسه نماینده پیشین پارلمان نروژ
با تشکر از آقای پرویز خزایی
وقتی ما کودک بودیم بطور معمول هر 45 دقیقه اجازه داشتیم که به بیرون از کلاس رفته و آنتراکت 5 یا 10 دقیقهیی داشته باشیم. اینجا اما خیلی صبور بوده اند و به پایان جلسه رسیدهایم. مایلم از همة شرکتکنندگان و به طور خاص از برخی رهبران جوان که به اینجا آمدند، تشکر کنم. همان طور که گفتم جوانان آیندة ما هستند و در مورد تحولات آینده تصمیم خواهند گرفت. مایلم از آن هولتوهیس مشاور بینالمللی در بخش جوانان حزب کارگر تشکر کنم، همچنین مایلم از هورن هونگرسن مشاور متخصصان اسکیل پدیشن تشکر کنم. تشکر میکنم که صبور بودهاید و اینجا نشسته و به همة ما گوش دادهاید. امیل اندره اشتان از حزب خودم، سازمان جوانان حزب دموکرات مسیحی. نزد ما همچنین رهبر سازمان جوانان حزب کارگر، تورید فیترایت است. ما همچنین رهبر سازمان جوانان حزب میانه آلیلو سان را اینجا نزد خودمان داریم. بنابراین با تشکر از همه شما که به اینجا آمدید و جمعبندی خودتان را خواهید داشت.
مایلم به طور خاص به جوانان بگویم که نبردی در حال وقوع است، در قلوب و اذهان سیاستمداران در سراسر جهان پیرامون وضعیت در ایران و به طور خاص در مورد این جنبش اپوزیسیون.
من خودم از زمانی که عضو پارلمان بودم شاهد بودهام. من دیدهام چگونه افرادی که مانند پناهندگان بسیار فقیر لباس پوشیده و به پارلمان آمده و مدعی میشوند که اعضای سابق سازمان مجاهدین بوده و میگویند که در معرض ترور و تعقیب قرار گرفتهاند. بنابراین رژیم ایران اکنون از این نوع مأموران استفاده میکند. مأمورانی در سراسر اروپا که پولهای کلانی می گیرند و در واقع به طور خاص آنها دارای یک بخش ویژه در وزارت اطلاعات رژیم ایران هستند، و نام آن بخش نفاق است. این بخش دارای مأموریت ویژه مبازره با اپوزیسیون ایران است. ما باید نسبت به آن هوشیار باشیم. به طور سالانه 14 یا 15 کتاب درتهران منتشر میشود و همچنین برنامههای تلویزیونی زیادی نیز تولید میشود.
بله من یک نفر دیگر را فراموش کردم که فرد بسیار مهمی است. او عضو پارلمان است، آقای مازیار کشوری والدین او پناهندگانی از ایران بوده و بنابراین او درک بسیار ویژهیی نسبت به تحولات دارد.  با تشکر از این که اینجا حضور یافتید.
منظورم این است آن چه الان من میگویم توسط سه جامعة مختلف اطلاعاتی تأیید شده است، در انگلستان، هلند و آلمان و در گزارش سالانه خود منتشر کردهاند. آنها گفتهاند که وظیفة اصلی وزارت اطلاعات و به طور خاص بخش نفاق در تهران پخش اطلاعات غلط در مورد این سازمان است. جالب توجه است که ما دیدهایم این اطلاعات غلط حتی وارد دادگاهها  شده است. در 7 یا 8 سال گذشته این جنبش حداقل به 30 دادگاه بوده که شکایتهای قضایی علیه اتحادیة اروپا،فرانسه، انگلستان و آمریکا داده است، تا از لیست تروریستی خارج شود. من از نزدیک این روند را در دادگاه اروپا در لوکزامبورگ دنبال کردم. من آنجا حضور داشتم وقتی قاضی از وکیل نمایندة انگلستان پرسید آیا هیچگونه تحقیقات مستقل انجام دادید که آنها تروریست هستند یا نه؟ او رو به مستخدمین دولتی کرد و آنها هیچ چیزی نداشتند که در اختیارش بگذارند. دست او کاملاً خالی بود و گفت ما چنین کاری نکرده و تنها همان کاری که فرانسه کرد را انجام دادیم. و فرانسه هم تهدید شده بود که نفتی دریافت نخواهد کرد مگر اینکه آنها را وارد لیست تروریستی کنند. بنابراین سه قاضی مربوطه میخندیدند و البته دولتها در آن پرونده دادگاه شکست خوردند. در 30 پرونده مختلف دولتها شکست خوردند. بنابراین، من مایلم به خانم رجوی تبریک بگویم که در 30 پروندة مختلف پیروز شدهاند و این خارقالعاده است. حتی دیوان عالی در انگلستان، رئیس دیوان عالی در قضاوت خود نوشت به او توصیه شد که دولت انگلستان تمایل داشته علیه اپوزیسیون دموکراتیک ایران اقدام کند. او  از واژههایی استفاده کرد که برای دیوان عالی انگلستان بسیار نادر است. آنها به طور کامل شکست خوردند. همچنین در دادگاه لندن تشخیص داده شد که تنها منبع شواهد آنها علیه این جنبش وزارت اطلاعات در تهران بوده است. این تحولات کنونی است.
من دارم این موارد را به طور خاص به جوانان میگویم تا در مورد وقایع هوشیار باشند.
مفتخرم که به عنوان مجری این جلسه توانستم در اینجا سخنانی ایراد کنم. من از همة شما بسیار تشکر میکنم. با تشکر از آقای لودگارد، با تشکر از سخنرانی شما. با تشکر از پاتریک کندی، با تشکر از بندویک و تشکر از تک تک اعضای پارلمان که اینجا سخنرانی کردند. تشکر ویژه از خانم رجوی و تشکر از نخست وزیر پیشین گیرهارده با تشکر از همة شما و امیدوارم از این 3 ساعت جلسه آموخته باشیم و ما به دنبال ادامه این تلاشها هستیم. با تشکر