گردهمایی جوامع ایرانیان با حضور رئیس جمهور برگزیدة مقاومت - نمایندگان 60 تشکل ایرانی از کشورهای نروژ، سوئد، دانمارک و فنلاند

فراخوان به جامعه بین المللی برای محکومیت اعدامها و جنایات ضدانسانی رژیم آخوندی و تأمین امنیت مجاهدان اشرفی در زندان لیبرتی

یوکوکاله، نمایندة پارلمان استونی
با تشکر فراوان، من در شوروی بزرگ شدم و استونی توسط روسیه شوروی به مدت 50 سال اشغال بود، سرنوشت ایران به طور واقعی قلب من را تکان میدهد. این را جدی میگویم. به عنوان مثال پدر بزرگ من از سالهای 1940 که شوروی حاکم بود. و شما مطلعید که چه گذشت و الی آخر، شروع کرد به نوشتن خاطرات خود و هر زمستان او در دفتر خاطرات خود مینوشت که امسال سال آخر سلطة شوروی است و این حکومت مدت زیادی ادامه نخواهد یافت. او همین جمله را تا هنگام مرگش در 1982 هر سال تکرار میکرد و مینوشت، و هنوز 10 سال مانده بود که استونی به آزادی برسد.
این بدین معنی است که آزادی شاید به آرامی به دست برسد ولی خیلی سریع میتواند از ما گرفته شود. این یک مسأله بسیار شکننده است، و در برخی مواقع من به عنوان عضو پارلمان یک کشور آزاد و عضو کمیتة روابط خارجی پارلمان کشوری که خود عضو اتحادیه اروپا است، از خودم میپرسم که معنی آزادی چیست؟
ما صحبت زیادی از اوکراین کردیم و وقتی اعتراضات شروع شد من در کی یف بودم. بار دیگر اتحادیه اروپا و آمریکا هیچ اقدامی نکردند. من خودم تلاش کردم که دو حرکت را از اتحادیه اروپا به جریان بندازم اما هیچ چیزی به وقوع نپیوست. هیچ اقدامی به طور واقع انجام نشد و مردم اوکراین همه کارها را خودشان کردند. ما فقط نظارهگر بودیم.
دوستان عزیز، نگاه کردن به آینه غم انگیز است، و بعضاً به نظر میرسد برای درک اینکه آزادی واقعی چیست شاید ما باید خودمان بار دیگر از شما این را فرا بگیریم تا هرگز آن را از دست ندهیم.
دوستان عزیز، من میدانم که بعد از انتخابات(رژیم ایران) امور واقعاً دارد بدتر میشود. شما بهتر مطلع هستید و نیاز نیست در مورد آن صحبت کنیم. از قلب من و از پارلمان استونی، خانم رجوی، من مفتخر بودم که از ایشان در سال پیش استقبال کنم. من واقعاً برای شما آرزوی قدرت میکنم، و برای خودمان توان فراگیری آزادی از شما را دارم.
من آرزو میکنم که روزی با خانم رجوی در تهران آزاد، ایران آزاد و جهانی آزاد یک لیوان چای صرف کنم.

پاول یواخیم ساندوی، رهبر جوانان حزب محافظه کار نروژ
با تشکر فراوان، اجازه دهید خودم را معرفی کنم. پاول ساندوی، رئیس سازمان جوانان محافظهکار نروژ هستم. حزب جوانان محافطه کار که شاید برخی از شما با آن آشنا باشید، که همچنین حزب جوانان نخست وزیر است. قبل از هر چیز اجازه دهید عذرخواهی کنم که لباسم ممکن است کمی برای این برنامه نامناسب باشد، زیرا این یونیفورم جوانان سیاستمدار در نروژ است و تلاش میکنیم به این نحو خودمان را از افراد بزرگتر که در کت و شلوار هستند جدا کنیم، زیرا جوان بودن یک امر متفاوتی است و به همین دلیل است که من اینجا هستم.
حزب من اعضایی از سنین 15 تا 25 ساله دارد و ما به طور خاص این را وظیفه خود میدانیم که از حقوق بشر حمایت کنیم و همبستگی خود را با جوانان سرکوب شده در سراسر جهان ابراز کنیم. ایران یکی از جوانترین و همچنین سرکوبشده ترین جمعیتهای جهان را دارد. نقض حقوق بشر به طور خاص بر جوانان کشور تأثیر میگذارد و به عنوان رهبر سازمان جوانان مایلم انزجار اخلاقی خود را نسبت به اعدامهای فزاینده در ایران ابراز کنم. این همچنین شامل سرکوب آزادی بیان و جوانان شجاعی میشود که علیه رژیم بنیادگرا اعتراض میکنند. در این رابطه مایلم حمایت اخلاقی خود را به جوانان کمپ لیبرتی ابراز کنم. آنها جان خود را برای آزادی در کشور خود فدا کرده و قتل عام شده و در معرض خطر حملات قرار گرفته و به طور روزمره حقوق آنها نقض میشود. من با آنها ابراز همبستگی میکنم.
اجازه بدهید از این فرصت استفاده کنم و به خانم رجوی در سفر به نروژ خوشآمد بگویم. به عنوان یک زن پیشگام او یک پیشتاز در مبارزه برای برابری در ایران است. من از حزبی هستم که این حزب و رهبر آن که نخست وزیر نروژ هم هست کم و بیش با رهبری زنان آشنایی دارد و مردم نروژ میدانند که تنها روش تضمین یک دولت دموکراتیک واقعی تحقق برابری جنسی است. در این رابطه ما به طور خاص از کار خانم رجوی تقدیر میکنیم.
اجازه بدهید با توضیح اینکه چرا این مسأله برایم مهم است سخنان خود را پایان دهم. این در مورد حقوق بشر است. بدون حقوق بشر اولیه ما بیدفاع هستیم. حقوق بشر فراتر از اختیارات دولتها و پارلمانها ست زیرا از ارزشهای ما که انسان هستیم نشأت میگیرند. اما دولتها و پارلمانها نقش کلیدی در تضمین این حقوق جهانشمول دارند. بنابراین میخواهم به شما تبریک بگویم که این مسأله را در بسیاری از پارلمانهای کشورها در سراسر جهان، از جمله نروژ در امروز و فردا، مطرح کرده اید و میکنید.
از این که من را دعوت کردید تشکر میکنم. این واقعاً انگیزاننده است. امیدوارم در تلاشهای خود برای رسیدن به یک ایران آزاد و دموکراتیک موفق باشید.
با تشکر

طاهر بومدرا، مسئول پرونده اشرف در سازمان ملل
با تشکر، خانمها و آقایان، من از یک وظیفه اخلاقی برخوردارم تا در مورد وضعیت اشرفیها صحبت کنم. نمیخواهم صحبتهایم را به مسائل دیگر گسترش دهم و مایلم روی اینکه چگونه می توانیم برای اشرفیها گام مثبتی برداریم، متمرکز شوم. من به عنوان رئیس سابق حقوق بشر و مشاور سابق نمایندة ویژه دبیر کل ملل متحد، به اطلاعاتی دسترسی داشتم که افراد عادی به آن دسترسی ندارند.
آیا میدانید دستور کار یونامی چیست؟ یونامی دفتر مساعدت ملل متحد برای عراق است. پس چرا باید یونامی دفتری در تهران داشته باشد!؟ آیا هرگز این سؤال را کردهاید؟ نتیجه گیری را بر عهده خودتان میگذارم. اغلب شما در اروپا مالیات میپردازید. مالیات شما نباید برای حمایت از دولتهایی استفاده شود که ساکنان اشرف و لیبرتی را به قتل میرسانند. آیا میدانید که اتحادیه اروپا 3.5 بیلیون یورو جهت حمایت از برنامه 4ساله نخست وزیر مالکی صرف میکند؟ شما همچنین میدانید که آمریکا 15 بیلیون ، یک، پنج، 15 بیلیون دلار صرف تأمین تجهیزات و آموزش برای ارتش عراق کرده است، که دارند ساکنان اشرف و لیبرتی را به قتل میرسانند. من فکر میکنم مالیاتدهندگان نباید تنها به حرف راضی شوند .ما باید حفاظت را تأمین کنیم. ما میخواهیم نزد نمایندگان خود در پارلمان و در دولت برویم، همه جا برویم و بگوییم پولهای ما دیگر نباید به عراق بروند، نباید علیه مردم ما استفاده شود، باید جهت حفاظت از مردم ما استفاده شود. شما میدانید که اتحادیه اروپا پول زیادی جهت ترویج حقوق بشر در عراق صرف کرده است. از من هم خواسته میشد که در رابطه با برنامههای حقوق بشر در عراق کمک کنم. ما سربازان را آموزش میدادیم که چگونه به قوانین حقوق بشر احترام بگذارند. اما از آن آموزش برای دور زدن پروسة قانونی و مسئولیتها استفاده شده است. البته کسی که در امر حقوق بشر آموزش دیده است به خوبی میداند چگونه حقوق بشر را شکست دهد، و این چیزی است که در حال وقوع است، چرا که مقامات دولت عراق و مشاور امنیت ملی علناً گفته است که به حقوق ساکنان اشرف و اکنون لیبرتی احترام نخواهد گذاشت. در عین حال اتحادیه اروپا و آمریکا کماکان دارند از آنها به لحاظ مالی و سیاسی حمایت میکنند. این شمایید که تأثیرگذار هستید متشکرم

افشین متولی، انجمن حمایت از جوانان قیام ـ نروژ
خانمها و آقایان
این افتخاری است که امروز اینجا هستم
برای کسانی که من را نمی شناسند، اسم من افشین است و در نروژ زندگی می کنم. در حال حاضر دانشجو و یک مددکار اجتماعی هم هستم.
من انجمنی را نمایندگی می کنم که خیزش جوانان را در ایران حمایت و پشتیبانی می کند. انجمن ما سالها پیش  بعد از خیزش سال 2009 در داخل ایران تأسیس شد.
در ماه ژوئن 2009، ایرانیان به خیابانها ریختند تا خواهان آزادی و دموکراسی شوند. اما با گلوله و باتوم از جانب نیروهای بسیجی روبرو شد. هزاران نفر به وسیله نیروهای سپاه پاسداران دستگیر و زندانی شدند، شکنجه شدند و از آنان هتک حرمت شد، تنها برای اینکه جرأت کرده بودند آزادی بخواهند. جوانان  و مردم می خواستند که رژیم عوض شود. ولی جناحهای داخلی رژیم بی شرمانه  می خواستند که در قدرت شریک باشند.
من که از نروژ اخبار را دنبال می کردم از تعداد نفراتی که به خیابانها ریخته بودند، متعجب شدم. چگونه می تواند عطش آزادی را با دستگری و زندانی کردن آنها سرکوب کند؟
و چگونه رژیم می خواهد آنان را به انقیاد و اطاعت وادارد. خیلی ساده است با ترویج مواد مخدر.
خانمها و آقایان
رژیم ایران یکی از بزرگترین مشکل اعتیاد در دنیا هست. یک تخمین محافظه کارانه این است که شش میلیون معتاد به مواد مخدر در ایران وجود دارد.  این اعتیاد سوخت فحشا است. جوانان ایرانی با اشکالی از تظاهرات به نفع دموکراسی و با حمایت از سازمان مجاهدین خلق در داخل ایران موتور نیروهای تظاهرکننده شدند علیه همه آنانی که فراخوان به آرامش داده و مردم را به برگشتن به خانه های خود فرا می خواندند و به سکوت ترغیب می کردند. اما مردم ایران فریاد و خواستشان تغییر رژیم بود و مثل حالا تغییر رژیم را دنبال می کردند.  
انجمن ما تأسیس شد تا همبستگی و پشتیبانی خود را با جوانان ایرانی نشان دهد. همچنانکه اشرف مانند یک چراغ راهنما برای جوانان الهام بخش آنان برای تغییر شد و به همین دلیل تعجب برانگیز نیست که رژیم ایران برای نابودی کمپ از هیچ کاری فروگذار نکرد.
از جانب انجمن جوانان از شما حمایت می کنیم و در کنار شما می ایستیم و به شما درود می فرستیم و همینطور از مجاهدین مستقر در لیبرتی، به خصوص جوانان و می گویم که از شما حمایت می کنیم و در کنار شما می ایستیم و به شما درود می فرستیم.   

احسان توتونچیان انجمن پژوهش و فن‌آوری کامپیوتر در نروژ
خانمها و آقایان دوستان عزیز از ایران آزاد، خانم رجوی
من احسان توتونچیان هستم، من یک دانشجوی پزشکی هستم که در تبعید در نروژ زندگی می کنم. من در ایران بدنیا آمدم، وقتی4 ماهه بودم پدر و مادرم توسط رژیم ایران دستگیر شدند، تقریباً دو سال از زندگیم را در زندان اوین گذراندم. من راه رفتن و حرف زدن را در زندان در ایران فرا گرفتم. 8 عضو خانواده ام توسط رژیم ایران اعدام شده اند، طی قتل عام سال 67، 30000 زندانی سیاسی به خاطر هواداری از سازمان مجاهدین خلق اعدام شدند. متأسفانه در آن زمان اینترنتی وجود نداشت.
با هماهنگی سازمان مجاهدین ما قادر شده ایم که بر سانسور رژیم ایران فائق بیاییم. در جریان قیام 2009، اینترنت و رسانه های اجتماعی برای بقیه جهان آشکار ساخت که در ایران چه می گذرد.  تظاهر کنندگان در تهران و دیگر شهرهای اصلی ایران  دستگیر، و موردحمله و کشتار قرار می گرفتند. به یمن اینترنت و رسانه های گروهی تمامی جهان شاهد این قضایا بود. طی  تنها دو سال، رژیم ایران نیروی سرکوبگر جدیدی به نام پلیس سایبری به وجود آورد که مأموریت آن مانتیور کردن فعالیتهای اینترنتی مردم ایران است. بسیاری از مردم به دنبال اظهار نظرشان علیه رژیم بر روی اینترنت مورد تعقیب و دستگیری قرار گرفتند. یکی از اولین قربانیان وبلاگ نویس شهید ستار بهشتی بود. یک وبلاگ نویس ضد رژیم که توسط پلیس سایبری رژیم ایران مورد تعقیب و دستگیری قرار گرفت و بعد از یک هفته شکنجه های بسیار توسط رژیم ایران به قتل رسید. کار او اعلام و هشدار به جهان در بارة نقض فزاینده حقوق بشر توسط رژیم ایران بود.  
دوستان ایران آزاد. من باید به تمام جهان در مورد خطر فزاینده نقض حقوق بشر در ایران توسط رژیم ایران هشدار بدهم. ما صدای تظاهر کنندگان ایران بوده ایم. صدای دانشجویان ایران، ما صدای بی صدایان در ایران بوده ایم. ما صدای زندانیان سیاسی در زندان اوین بوده ایم. در زندان گوهردشت، در زندان قزل حصار، در زندان اهواز، در زندان کهریزک، در زندان ارومیه، در زندان تبریز، صدای رزمندگان آزادی که در زندان لیبرتی هستند، بوده ایم. ما امروز اینجا هستیم تا قول بدهیم به دانشجویان و تظاهر کنندگان در ایران و نیز همة رزمندگان آزادی در کمپ لیبرتی که به صدای شما بودن ادامه خواهیم داد. تا به آخرین روزهای تمامیت رژیم ایران پایان دهیم.

مریم هادیزاده - انجمن جوانان نروژ
 دوستان عزیز، خانمها و آقایان، خواهران و برادران در لیبرتی،
این افتخاری است برای من که امروز در مقابل شما از جانب ایرانیان مهاجر در نروژ و جوانان ایرانی صحبت کنم.
نام من مریم است و در نروژ زندگی می کنم. بیش از 20 سال است که در نروژ زندگی میکنم.  اینجا فارغ التحصیل شده و به عنوان یک کارمنداجتماعی در نروژ کار می کنم. در اینجا نه فقط به عنوان نماینده جوانان ایرانی در نروژ و حتی خارج کشور بلکه به عنوان صدای جوانان داخل ایران صحبت می کنم. می خواهم صدای جوانان ایرانی باشم که از آزادیهایی که من از آن برخوردارم، محرومند، آزادی تفکر و اینکه آزادانه آرزوها و دیدگاههایم را بیان می کنم.  می خواهم صدای دختران جوانی باشم که از آزادی انتخاب لباس خود هم محروم شده اند. می خواهم صدای دختران دانشجوی جوانی باشم که از آزادی (تحصیل در) رشته تحصیلی مورد علاقه خود فقط به خاطر اینکه زن هستند، محرومند. می خواهم صدای بی صدایان باشم. صدای دخترکانی باشم که مجبور به ازدواج شده اند. بله من صدای آنان هستم. بگذارید دنیا صدای ما را واضح و بلند بشنود. ما می خواهیم به وحشیگری پایان دهیم، می خواهیم به حکومت مذهبی، سرکوب و کنترل عقیده خاتمه دهیم. ما خواهان تغییر رژیم هستیم و به چیزی کمتر از آن رضایت نخواهیم داد.
بگذار جهان صدای ما را بلند و واضح  بشنود، بگذارید رئیس جمهور اوباما و دیگر رهبران جهان بدانند ما خواهان سرنگونی این رژیم هستیم. این آمال و آرزوی مردم ایران است. شما نمی توانید یک قاتل مانند روحانی را یک مدره قلمداد کنید و انتظار داشته باشید مردم ایران آن را قبول کنند، تنها به این دلیل که می خواهید با کریه ترین مردم روزگار که بر کشور من حاکم شده اند، معامله کنید. این شرم آور است. این برای کسانی که می خواهند یک قاتل را به عنوان یک مدره تنها به خاطر اینکه سیاست ننگین مماشات را توجیه کنند، جا بزنند خجالت آور است.
من به آنان می گویم، نگاه کنید به رنج زنان در ایران و از حمایت از چنین رژیمی خجالت بکشید، به جوانانی نگاه کنید که در ملأ عام اعدام می شوند و از رنگ کردن روحانی به عنوان یک مدره خجالت بکشید.
مادرم وقتی من بسیار کوچک بودم به دست این رژیم به شهادت رسید، خاطره زیادی از او در ذهنم نمانده است. من هفت سالم بود وقتی او به شهادت رسید. به او افتخار میکنم. او در سال 1988 به دست کسانی که در قدرت بودند و الان به آنان مدره گفته می شود، کشته شد. کسانی که  دستور قتل عام 30000 زندانی سیاسی را در ایران صادر کردند. بگذارید این افراد  شناخته شوند، مادرم بیهوده کشته نشد، هنگامیکه به خود نگاه می کنید، هنگامی که به 100000 نفری که در پاریس در حمایت از سازمان مجاهدین خلق گرد آمدند، نگاه می کنید، به قیام مردم ایران در سال2009 نگاه می کنید، به مقاومت زندانیان سیاسی زیر شکنجه نگاه می کنید، مادرم را می توانید ببینید. پیام او را می توانید بشنوید، من او را در ساکنان لیبرتی می بینم.
رژیم ملایان سرنگون خواهد شد. ایران آزاد خواهد شد، هیچ چیزی جلوی ما را نخواهد گرفت، ما از اشرفیها و از مقاومت شان در لیبرتی الهام میگیریم، ما در کنار آنان و سازمان مجاهدین خلق ایران ایستاده ایم.
آینده از آن ماست و نه ملاها
از همگی شما متشکرم.

اکبر پریزانی،  اتحادیة سراسری حامیان آزادی بیان در ایران ـ اسکاندیناوی
من اکبر پریزانی هستم از اتحادیه انجمنها برای دموکراسی و آزادی بیان.  من امروز خدمت شما هستم که گوشه های از جنایات رژیم ضد بشری خمینی را به عنوان یک زندانی سابق سیاسی که به مدت بیش از 5 سال و دو ماه را در زندانهای مختلف این رژیم سپری کرده، گوشه هایی از آن را برای شما بیان کنم. من در طی این سالیان شاهد نقض فاحش حقوق بشر به طور سیستماتیک در چندین زندان در تهران و کرج بودم. من در طی این دوران، در دوران اولیه دستگیریم یعنی در اسفند 59 به مدت 2 ماه و در آغاز سال 60 آزاد و دوباره شروع به فعالیت سیاسی خودم کردم. و بعد از تظاهرات سی خرداد 60 در حالی که در این تظاهرات مجروح شده بودم و بعد به زندگی مخفی وادار شدم. زندگی مخفی ادامه داشت تا اسفند سال 60 ادامه داشت. لازم به یادآوری  است پیش از آن برادر بزرگتر من عباس پریزانی از سال 59 در زندان و تحت شکنجه بود. سپس همسر خواهر من جلیل معافی، در شهریور سال 1360 در حالی که من مخفی زندگی می کردم  به زندان افتاد و راهی اوین شد. در تاریخ 4 اسفند60 در بحبوحه اعدامها منزل مسکونی ما مورد تهاجم مسلحانه پاسداران خونریز خمینی قرار گرفت، و در طی این حمله مجاهد شهید قاسم حمادی دستگیر و همراه با خواهرم شهین  پریزانی و 3 فرزند او، بنفشه 9 ساله، بهنام 11 ساله، بهزاد 12 ساله، به همراه مادر خودم. فاطمه خواجه تبریزی60 ساله، دستگیر و روانه زندان شدند. این نمونه بارزی است از جنایت و شقاوت این رژیم که می تواند فقط و فقط از این رژیم ضد بشری ساطع شود. یعنی 3 نسل همزمان در زندان که واقعاً منحصر به فرد است. من در هیچ کجا سراغ ندارم. بله من به عنوان یک زندانی که طی این سالها در زندان بودم، شاهد نقض سیستماتیک حقوق بشر بودم، من شاهد روزانه دهها اعدام  بدون محاکمه در زندانها بودم. واقعیت این است، مماشاتگران بدون توجه به تاریخچه خونبار این مقاومت که از همان فردای به قدرت رسیدن خمینی آنچه که بر مردم ایران گذشت همانگونه که اشرف رجوی گفت، جهان نفهمید که بر ما چه گذشت. ما را به یاد جمله ای از برادر مجاهد، بزرگ معلم آزادی مسعود رجوی می اندازد که هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره هاست. به نام 52 قهرمان شهید اشرف اگر که لازم است، بیشتر از این مجاهدین و هواداران آنها بهای آزادی را خواهند پرداخت. درود می فرستم به خواهران و برادرانم در زندان لیبرتی، که هر چه موتور محرکه آنهاست، که این ما را در اینور اقیانوس در اینور دنیا. اگر انگیزه ای هنوز برای مبارزه و هنوز همان حرف سرنگونی را، همانگونه که بزرگ معلم آزادی گفت: سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی، این را محقق خواهیم کرد. صحبت از اعتدال و مدراسیون می شود با آخوند روحانی، بدون این که پیشینه این جنایتکار را طی سالیان در شورای امنیت ملی رژیم در نظر بگیرند. از نشانه های مدراسیون آخوند روحانی. در طی 6 ماه بیش از 600 اعدام اعلام شده، این آمار، آماری است که از درون خود ورق پاره های رژیم استخراج شده. من می خواستم شما را توجه بدهم، با در نظر گرفتن سانسوری که به طور سیستماتیک در طی این 30 سال- 35 سال اعمال شده، بر خبرنگاران. تعداد زندانیان خبرنگار،تعداد بعضی از وبلاگ نویسانی که تحت شکنجه قرار گرفتند. خود گواه این مطلب است. ستار بهشتی را نام بردم. یکی دیگر از نشانه های مدراسیون به نوع آخوند روحانی، انتخاب مصطفی پورمحمدی، این جانی جنایتکار، کسی که در هیأت مرگ در سال 1367 و با فتوای خمینی جلاد اقدام به قتل عام زندانیان سیاسی کردند، و در طی بیش 8 الی 9 هفته، موفق شدند بیش از 30 هزار تن از زندانیان سیاسی این برادران و این شیرزنان و کوه مردان را به خاک و خون بکشند در سراسر ایران، صحبت از مدراسیون با اینها می زنند. اگر مدراسیون شاخصهایش اینهاست البته این فقط شاخص آخوندی است و بس. بیش از این وقت شما را نخواهم گرفت، مجدداً درود می فرستم به این قهرمانان خواهران و برادرانم در زندان لیبرتی. و آرزو می کنم که ایکاش پرزیدنت اوباما، قدری به خود بیاید و آن قولهایی که داده، چرا که این افراد، تماماً، تماماً تحت کنوانسیون 4 ژنو، افراد حفاظت شده محسوب می شوند. خانم رجوی، دوستان با تشکر از شما و با درود به تک تک قهرمانان در کمپ لیبرتی آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.
سرنگونی سرنگونی، سرنگونی.

ناهید اخلاقی،کمیته برگزاری پروژه ها درحمایت از اشرفیان لیبرتی ـ نروژ
با خیر مقدم به خواهر عزیزم مریم و مهمانان گرامی
حضار محترم، من ناهید اخلاقی مترجم، در نروژ زندگی می کنم. قریب 30 سال است که هواداری از سازمان مجاهدین خلق می کنم حتی‌المقدور در شرایط مختلف همکاری با آنها کردم. امروز نیز از طرف کمیته برگزاری پروژه ها در حمایت از اشرفیان لیبرتی در اینجا حضور دارم. از نظر کمیته ما دفاع از اشرفیان یک وظیفه ملی برای هر مخالف رژیم آخوندی فارغ از هر عقیده ای است. اشرفیها سمبل پایداری استقامت و پرداخت بها برای آزادی هستند و درست در نقطه مقابل کسانی هستند که ایدئولوژی آنها بر بی هزینگی استوار است، اشرف یک قطعه زمین یا یک مکان  نیست، یک آرمان است، آرمان آزادی مردم ایران و آرمان رها کردن ایران از یوغ فاشیسم مذهبی، به همین دلیل تمام شدنی نیست این آرمان تا سرنگونی نظام و تا استقرار یک نظام دموکراتیک در ایران ادامه خواهد داشت. آخوندها برای نابودی اشرف از هیچ جنایتی فروگذار نکردند زیرا از آن وحشت دارند و در آرمان اشرف نفی تمامیت حاکمیت خود را می بینند. فعالیتهای ما در دفاع از مجاهدین لیبرتی بخشی از مبارزه برای سرنگونی رژیم است، چرا که پایداری مجاهدین لیبرتی قلب نبرد با رژیم آخوندی است پس ما هم به نیابت از آنها به آخوندها می گوییم بجنگ تا بجنگیم.

داوود رهبر، انجمن دانش آموختگان ایرانی مقیم سوئد
با سلام خدمت خانم رئیس جمهور، خانمها و آقایان محترم
خوشحالم که در این شرایط مهم سیاسی که رژیم درمانده ملاها در تنگنای بیچارگی مجبور به سر کشیدن جام زهر شده، ما در حال بنیانگذاری نهادهای دموکراتیکی هستیم که رو به آینده دارد و نوید ساختار و پایه ریزی جامعه دموکراتیک فردا را می دهد. من داوود رهبر فارغ التحصیل رشته حقوق سیاسی از دانشگاه استکهلم هستم و به نمایندگی از  طرف انجمن دانش آموختگان  ایران و سوئد با شما صحبت می کنم. همانطور که اطلاع دارید این روزها رژیم ملاها، در تلاش برای برون رفت از بحران گریبانگیر رژیمش، تلاش زیادی می کند برای جذب سرمایه داران خارجی و به همین خاطر با دعوت از مقامات کشورهای مختلف دنبال خریدن مشروعیتی برای خود است، و با توجه به این که برخی از سرمایه داران خارجی نیز به فکر سرمایه گذاری در ایران افتاده اند،  باید به عنوان یک شهروند ایرانی به رهبران دولتهای غربی بگویم،
1- باید بدانید که مردم ایران غیر از سرنگونی رژیم ملاها به هیچ چیز دیگری رضایت نمی دهند. و با توجه به فداکاریهای فرزندان خود درسالهای گذشته و با فدای 120هزارشهید، خمینی دجال را بی آبرو کرده و از سر گذرانده اند و دیگر فریب آخوند شیادی مثل روحانی را نخواهند خورد.
2- اگر امروز رژیم در زمینه هسته ای یک قدم عقب نشسته، در اثر ترس از سرنگونی است. و شما متأسفانه با یاری رساندن به این رژیم عملاً در مقابل خواسته های به حق مردم ایران قرار گرفته اید. شما با سیاستهای خود در مقابل اشرف و لیبرتی در کنار قاتلان مردم ایران ایستاده اید، ولی باید بدانید اشرفیها در دل مردم وطن خود جای دارند، ولی شما به خاطر دلجویی از رژیم و آلت دست آن مالکی به آنها خیانت کرده اید. ما ایرانیان همیشه یار و پشتیبان فرزندان مجاهدمان بودیم و تا به آخر خواهیم بود و از حمایت آنها دست نخواهیم برداشت. مردم ما ریشه در تاریخ کهنی دارند که هرگز تن به تسلیم در مقابل آخوند فریب کاری چون روحانی نخواهند داد. مردمی که فرزندان مبارز و مجاهد در راه آزادی میهنشان را در دامان خود پرورش داده اند، همیشه وفادار به فرزاندان خود هستند و خواهند بود، پیروز باشید.

مهدی امینی، انجمن هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران ـ یوتوبری ـ سوئد
با سلام و احترام خدمت رئیس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی
و مهمانان گرامی و همینطور تک تک شما و دوستان مقاومت و با هزاران درود به اشرفیان قهرمان در لیبرتی و در هر کجا هستند و با سلام مخصوص به جان جانان برادر مسعود که خدایا هر کجا هست به سلامت دارش.
دوستان، خانمها، آقایان، من مهدی امینی هستم حدود 2 سال قبل از انقلاب سال 57 به منظور ادامه تحصیل به سوئد رفتم و در رشته مهندسی راه و ساختمان از دانشکده فنی چالموز یوتوبوری فارغ التحصیل شدم و در همانجا در شرکتهای مختلف مشغول به کار بودم.
اصلاً شهمیرزادی هستم اما  دوران ابتدایی تحصیلاتم را در دبستانهای تقوی و قدوسی تهران گذراندم و دوران متوسطه را در دبیرستان شماره 2 خوارزمی خواندم و الان بسیار خوشوقتم که از طرف انجمن هواداران سازمان پر افتخار سازمان مجاهدین خلق ایران در یوتوبوری سوئد در خدمتتان هستم. دوستان عزیز اجازه بدهید با توجه به این که حدود 2 هفته پیش سالگرد انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران بود، اشاره کنم که به درک من الان که در این نقطه از مبارزه با رژیم جهل و جنایت آخوندی هستیم که در یک طرف ارتجاع با تمامی ویژگیهایش باتمامی دسته بندیها و جناحهایش قرار دارد و به وضوح می شود آن را دید، و در طرف دیگر شاهد مقاومتی سرفراز هستیم که به صورت تاریخی خودش را اثبات کرده، جدا از سرفصلهای مختلفی که مقاومت آنها را شناخته و با سربلندی ازسر گذرانده، و برای هر کدامشان بهای سنگین لازمه را پرداخته، ولی به نظر من اساساً به یمن دو موضعگیری تاریخی هست که ما در این نقطه شکوهمند هستیم.
1- آنجایی که در آغاز مسیر حنیف کبیر گفت مرز بین بی خدا و با خدا نیست. بلکه بین استثمار شونده و استثمار کننده است
 2- تشخیص درست و تاریخی برادر مسعود در سال 54 که گفت تهدید انقلاب ارتجاع است و همانطور که می دانید این از اولین روز بعد از انقلاب در مسیر دستیابی به آزادی در تقدم مبارزه با ارتجاع بارور و جاری شد.
فهم این دو موضعگیری تاریخی و تشخیص درست ماهیت ارتجاع مقاومت مردم ایران را در مصاف با هیولای ارتجاع خمینی برای نیل به آزادی واکسینه کرد، بله در حالی که آنچه که در صحنه هست جز جنگ بین ناخدای استبداد و ارتجاع با خدای آزادی و آبادی نیست، اما هستند جریانات و بوقهایی که، همان بوقهایی که عکس خمینی ملعون را در ماه نشاندند که می خواهند چهره واضح ارتجاع را در پشت پرده ای از ابهامات ببرند، برایش شاخ و برگ بتراشند تا مألاً جان سالم به در ببرند، و از طرفی هم اینگونه وانمود کنند که مقاومتی در کار نیست. اما واقعیت چیست؟ آیا جز این است که در پس گردو خاکهایی که به پا می کنند ما شاهد مقاومتی شکوهمند. پاک، مطهر، سرفراز، اصیل، مستقل، سرزنده و شاداب و دموکراتیک هستیم که صرف بودن و وجود این مقاومت خود یک اعجاز است، یک اعجاز بدون اغراق، مقاومتی با این عظمت با وجود سرکوبی به این شدت، با این ابعاد و با این مدت و مضافاً بر آن سیاستهای مماشات و دستهای غیبی آنچنانی که همواره مدد کار ارتجاع بوده است. با این اعجاز و این مقاومت مألاً ارتجاع حاکم بر ایران را سرنگون خواهد کرد. حتی ذره ای و لحظه ای نباید به این امر شک کرد. همچنان که این مقاومت و ارتش آزادی بخش تنور جنگ خمینی را گل گرفت، همان جنگی که خمینی بنا داشت تا آخرین خشت سالم در ایران به آن ادامه دهد، جنگی که خمینی آن را موهبت الهی می خواند، آخر چگونه می توان جنگ را موهبت الهی نامید، جنگی که باعث کشته و معلول شدن میلیونها انسان بی خانمان شد، جنگی که هزاران شهر و روستا را در خود بلعید. این تعریف که جنگ موهبت الهی است، فقط می تواند از مرجع ارتجاع باشد که هیچ بویی از انسانیت نبرده است. بله همچنان که این مقاومت تنور جنگ خمینی را گل گرفت، با افشاگریهای بین المللی خود در حال تخته کردن کوره های اتمی رژیم است، و آن را مجبور کرده قدم به قدم از برنامه های شناخته شده اتمی خود عقب نشینی کند و جرعه جرعه از جام زهر نوش جان کند، رژیمی که ازترس سرنگونی از طرف جلو پشت بام، با عقب نشینهای خودش مألاً سقوط خواهد کرد. یا با جلو سر ازپشت، پشت بام و یا از پشت، پشت بام با پس سر. بله این مقاومت رژیم را به این نقطه رسانده. نقطه سرنگونی و این مقاومت که توانست با پشتکار و صبر آهنین و انقلابی نام خود را که به خاطرسیاست مماشات غرب با ارتجاع، به ناحق در لیستهای تروریستی کشورهای اروپا و آمریکایی قرار داشت خارج کند. و اگر این مقاومت تا به این لحظه با تمامی دسیسه ها و درد و رنجها وجود دارد و هست، شک نکنید که این رژیم جهل و جنایت را با کمک ارتش آزادی و توده های رنج کشیده کشورمان سرنگون خواهد کرد و به زباله دان تاریخ خواهد فرستاد. خلق جهان بداند مسعود رهبر ماست.
دوستان همانطور که قبلاً خدمتتان عرض کردم من از طرف انجمن هواداران این مقاومت در یوتوبوری در خدمتتان هستم. آیا هواداری از این مقاومت با این ابعاد به این شکوهمندی هواداری از شیرزنان و کوه مردان اشرفی که هر کدام مظاهرشرف، ایستادگی، صلابت. فدا، صدق، پاکیزگی و آزادگی هستند چه وظیفه دشواری است؟ هواداری از این اسطورها در حالی که غرور آفرین است چه بار سنگینی  است. چگونه می توان این عظمت را به حد خود بر دوشهای خود قرار داد؟ البته که این مهم به صورت فردی امکانپذیر نیست اما با دست در دست هم قرار دادن که ویژگی همیشگی این مقاومت است با فعالیت در انجمنها حتماً این کار عملی است. دوستان گرامی اجازه بدهید در همین راستا به نکته ای از فعالیتهای انجمن خودمان اشاره ای داشته باشم، ما درشهر خودمان در یوتوبوری به خاطر وجود همین انجمنها برای مثال توانستیم از روز اول سپتامبر تا به حال چندین روز در هفته و بعضی موارد تا شش بار دست به آکسیونهای اعتراضی بزنیم این ممکن نبود به جز فعالیت تک تک اعضای این انجمن در ظرف تشکیلاتی آن به مثابه یک تن واحد. این فعالیتها باعث شد که شهروندان سوئدی، ما را قهرمانان خود بنامند. بله ما می توانیم قهرمانان شهروندان سوئدی باشیم، چرا که قهرمانان خود ما اشرفیها هستند. شیر زنان و کوه  مردانی که اسطوره های تاریخ سرزمین کهنسالمان اما در زمان حاضر هستند. درود بر تک تک آنان که  الهام بخش و رهبری راهمان هستند و درود بر رهبری پاکباز این  مقاومت و انقلاب که  با درایت تمام و فداکاری بی پایان تمامی دسیسه های دشمن را خنثی کردند و راه انقلاب و  رهایی را باز کردند و به ما نشان دادند.
پس ما نه  این که مقهور اتهاماتی که مقاومت و سازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران را به اسمهای مختلف و به اشکال گوناگون قرار داده است نمی شویم بلکه مصمم تر بدون ذره ای چشم داشت و برای درس به دیگران بدون هر شبه ای به آخوندهای رنگارنگ چه اخمو چه خندان و بدون ذره ای توهم نسبت به آخوندهای غیر معمم  به دنبال و به همراه مقاومت شکوهمند ایران و شورای ملی مقاومت این پایدارترین اتحاد سیاسی کشورمان و به طور اخص سازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران به فعالیت و به مبارزه مان با رژیم جهل و جنایت آخوندی تا سرنگونی آن ادامه خواهیم داد. و به جز  این شایسته ما نیست که چرا که ما هواداران اشرفیان و این مقاومت هستیم. درود بر عنصر مجاهد خلق، سلام بر آزادی، سلام بر مسعود، سلام بر مریم

کاک باباشیخ حسینی، دبیرکل سازمان خه بات کردستان ایران
با سلام و با خیر مقدم به همه شما به خصوص خواهر مبارز و انقلابی خواهر مریم. و دیگر دوستان محترم. ما با رژیمی مبارزه می کنیم که در مبارزه هیچ اصول انسانی، اسلامی، و اخلاقی را نمیداند. رژیمی که در مدت 35 سال انواع سرکوب، اعدام، شکنجه را بر مردم ما روا داشته، من تعجبم از کشورهای اروپایی و به خصوص آمریکاست. رژیمی با این سابقه ددمنشانه و این همه اعمال ضد انسانی در مدت 35 سال تا حالا برایشان معلوم نشده که نمیشود با این رژیم کنار آمد. خوب آنها رفسنجانی را امتحان کردند، به او امتیاز دادند، بعد از آن به خاتمی. حالا نوبت آخوند روحانی است، این به اصطلاح آخوند مدرنیته که در مدت 8 ماه دقیقاً نزدیک به 800 نفر را در ملأ عام اعدام کرده، این آخوند انواع سرکوب را بر مردم ایران رواداشته، این آخوند مدرنیته است؟ در میان  این اعدامها حدودا ً60 نفر از همزبانان کرد ایرانی هستند، که این آخوند در ابتدا گفت من برای همه مردم ایران آزادی خواهم آورد و به خصوص از آزادی برای مردم کردستان سخن گفت. و حتی با این سیاستهای ضد انسانی و غیر مسئولانه شان موجب شدند که وضعیت اقتصادی ایران به نوعی بشود که مردم به هر کاری برای امرار معاش دست بزنند. به خصوص مردم کردستان، بیشتر مردم کرد به خصوص جوانان برای امرار معاش روزانه به مرزهای کشور می روند، به مرزهای کردستان ایران و کردستان عراق که آنها را به گلوله می بندند. این رژیم  آیا واقعاً  راهی هست تا با او سازش کنیم؟ حالا به اصطلاح آمده که از سیاست اتمی عقب نشینی کرده، خامنه ای گفته که بله نرمش قهرمانانه، ولی این سیاستی است فریبکارانه، مثل همیشه آخوندها برای تداوم حکومتشان به این سیاستها متوسل می شوند. خوب ببینیم چطور و چگونه فشار بر مردم کردستان و مردم ایران آورده می شود. من به نقطه دیگری اشاره می کنم. نقطه ای که من اشاره می کنم، این فشارها بر قهرمانان لیبرتی و همانطور که گفتیم و قبلاً  اشاره کردم زندان لیبرتی، من با خیلی از این عزیزان آشنا بودم. متأسفانه که دژخیمان رژیم و حکومت دست نشانده رژیم آخوندی در عراق به آنها حمله کرد و این قهرمانان را در اشرف به خاک و خون کشید و با مزدوران رژیم همکاری کرد حکومت عراق، تا بتوانند از انواع تسلیحات نظامی استفاده کنند تا به لیبرتی حمله بشود ومتأسفانه مجاهدان قهرمان به شهادت رسیدند و حالا جنایت ضد بشری و ضد انسانی، دفن کردن و پنهان کردن 52 مجاهد قهرمان که اصلاً مشخص نیست که آنها را دفن کردند و چه کار و چه  بلایی بر سر این عزیزان آوردند. من از اینجا به عنوان نماینده سازمان خه بات کردستان، از راه حلهای خواهر مریم رجوی در مورد عزیزانمان در لیبرتی پشتیبانی می کنم و از صمیم قلب می خواهم به زودی، در واقع این بحران بزرگ که دامن این مقاومت را گرفته که مشکل بزرگی برای همه ماست، به زودی پایان پذیرد. من تأکید می کنم که این رژیم علیرغم همه ترفندهایش سرنگون خواهد شد و مردم ایران و مردم کردستان به آزادی نایل خواهند آمد.
اینجا لازم می دانم که سلام و درود بلند بفرستم به برادر بزرگ و انقلابی  آقای مسعود رجوی، که در واقع نه این که ما با مقاومت ایران همپیمان هستیم، ما کردها به خصوص سازمان خه بات، با خود ایشان به جز مقاومت همپیمان و دوست و ایشان را پشتیبان خودمان می دانیم.

خزایی، نمایندة شورای ملی مقاومت در کشورهای نوردیک
بسیار متشکرم، بسیار متشکرم. من تحت تأثیر احساسات شما قرار گرفته ام. بسیار متشکرم از شما آقای رئیس جلسه، خانم مریم رجوی عزیز، رئیس جمهور برگزیدة شورای ملی مقاومت ایران، میهمانان برجسته، پارلمانترها و خانمها و آقایان
باعث غرور و مباهات است که در میان شما هستم زیرا مجدداً همبستگی بین المللی حول یک انگیزه و هدف حق دارد به وقوع می پیوندد. و آن انگیزة آزادی و دموکراسی برای ایران و صلح در منطقه است. یکبار دیگر جهان دریافته است که یک اختیار و انتخاب دارد یعنی همگی با هم در یک هدف متفق القول هستند علیه دشمن اصلی تمامی انسانها.  از طرف دیگر   می ببینم هموطنانم را، ایرانیان را در اسکاندیناوی و کشورهای نوردیک  که امروز در یک هدف متحد هستند.   متشکرم، متشکرم ، متشکرم ایران. مایلم خوشحالی خود را از این که  می بینم جامعة بین المللی، شما و صدای شما را به عنوان نمایندة مردم ایران می شناسد و حمایت می کند ابراز کنم. شما، هریک از شما سفیر مردم ایران در کشورهای اروپایی هستید و مردمی که شما را حمایت می کنند، پارلمانترها، سیاستمداران، شخصیتهای برجستة غرب از ایالات متحده و اروپا که شما می بینید بعضی از آنها اینجا نشسته اند. یکبار دیگر این اجماع عمومی دشمن اصلی مردم ایران و نیز مردم جهان را نشان می دهد، به خصوص در منطقه خاورمیانه. می خواهم بگویم عده یی هستند که به تمام جنایات ملاها لبخند می زنند. به روحانی و به رفسنجانی لبخند می زنند، همانطور که روحانی و رفسنجانی  به آنها لبخند می زنند و به اصطلاح روشنفکران و محققینی هستند، کسانی که می خواهند راه را برای این معاملات باز کنند. آنان مانند لوکوموتیو عمل می کنند، پشت سرشان واگنهای زیادی مانند کمپانیهای نفتی، کارخانجات، مؤسسات بازرگانی و دیگر نهادهای اقتصادی  قرار دارد. تنها به نفت فکر میکنند و قیمت نفت برای آنها از خون مردم ایران و ساکنان لیبرتی گرانبهاتر است.
بنابراین بار دیگر بلند و صریح می گویم، آنان نمایندگان غرب و ملاها هم نمایندگان مردم ایران نیستند. شما مردم ایران هستید. اینها مردم جهان هستند که اطراف شما نشسته اند.
هیچ کس نتوانسته ما را فریب دهد. چون ما راه حقیقت را که راه مقاومت است، یافته ایم. راهی که توسط این خانم ارجمند و بزرگ هدایت میشود. مقاومتی که من بسیار مفتخر و بسیار بسیار شکرگزارم در آن قرار دارم.
من به شما اطمینان می دهم افرادی مانند شما که اینجا جمع شده اید، تاریخ جهان هستید و آن را می نویسید، و نه این افراد.  این افراد همانطور که رهبران مقاومت ایران و مجاهدین خلق به درستی می گویند باقی نخواهند ماند، آنان در تاریخ پایدار نیستند. نام آنها فراموش خواهد شد. ولی مردم ایران و شما پیروز خواهید شد و صدای مردم در اینجا در این همبستگی بین المللی پیروز می شود. اهداف ما یعنی دموکراسی و حقوق بشر و آزادی برای ایران عزیزمان محقق  خواهد شد.  

اینگوالد گودال
متشکرم پرویز، ما به پایان این کنفرانس رسیده ایم و من چند کلمه یی خواهم گفت. آن قدر سن دارم که اشغال نروژ توسط آلمانهای نازی را به یاد بیاورم. پدرم یک رزمنده آزادی بود. تعدادی از اعضای خانواده مان به کمپ اسرا در آلمان فرستاده شدند و یکی از آنها در آنجا فوت کرد. در دهه 90 من عضو پارلمان نروژ بودم و نقش فعالی در مبارزه برای آزادی کشورهای بالتیک داشتم. بلافاصله پس از آن، من این افتخار را داشتم که پرویز خزایی را ملاقات کنم. سپس من راجع به وضعیت در کشور شما مطلع شدم و از آن به بعد بود که توانستم مبارزه برای آزادی در ایران را دنبال کنم. این تجربه من بوده که مستبدان همیشه سقوط میکنند و استبداد همیشه به پایان می رسد. اگر بخواهم از این کنفرانس یک نتیجه گیری بکنم، در چهار کلمه اینطور خواهم گفت «امروز اوکراین، فردا ایران»
مایلم از مریم رجوی تشکر کنم. مایلم از تمامی سخنرانان و تمام کسانی که اینجا حضور دارند تشکر کنم و پیشنهاد می کنم که با هم یک تعهد بدهیم و این است که «ما به زودی در تهران همدیگر را خواهیم دید»
اسلو -6  اسفند 1392