گردهمایی جوامع ایرانیان مقیم آمریکا در کالیفرنیا

جامعه کالیفرنیا برای دموکراسی درایران

زنان برای توسعه حق پناهندگی شمال کالیفرنیا
جامعه ایرانیان شمال کالیفرنیا
انجمن جوانان جنوب کالیفرنیا
انجمن متخصصین شمال کالیفرنیا
 انجمن جوانان شمال کالیفرنیا
انجمن زنان جنوب کالیفرنیا
و خانوادههای مجاهدان اشرفی در کالیفرنیا

شکوفه شریف
خانم ها و آقایان،
هم میهنان عزیز،
سخنرانان محترم،
اسم من شکوفه است ... من و همسرم، به همراه دو پسرم که امروز در اینجا حضور دارند، بازرگانان ساکن اورنج کانتی هستیم و بسیار به هویت و میراث ایرانی خود افتخار می کنیم.
من به نیابت از جامعه کالیفرنیا برای دموکراسی در ایران که عضوی از سازمان جوامع ایرانیان مقیم آمریکا است، به همه شما که در این سمپوزیوم حضور دارید خوش آمد می گویم.
در ابتدا، اجازه بدهید گرمترین درودهای خود را نثار قهرمانان مردم ایران، اشرفیانی که هم اکنون در زندانی با نام بی مسمای لیبرتی هستند، کنیم. ما خطاب به این قهرمانان می گوییم: شما منبع امید و الهام بخش همه ما هستید. شما مشعلهای فروزان ملت ما در راه جستجو برای دموکراسی و دنیایی بهتر هستید. شما ثابت کرده اید که هیچ چیز، آری هیچ چیز، در دنیا وجود ندارد که بتواند ما را از دستیابی به آزادی و دموکراسی برای مردم ایران که به نفع همة دنیا است، بازدارد. شما بی اعتنا به محدودیتهای فزاینده یی که با آنها روبرو می شوید، یا حمله های وحشیانه، یا رفتارهای ضدانسانی که در معرض آنها قرار می گیرید، یا خیانتهایی که به شما می شود، و بی اعتنا به ناچیز بودن منابع تان، در هر حال آنچه را که خانم مریم رجوی همواره به ما آموخته است را ثابت کرده اید: «می توان و باید». شما الهام بخش جوانان و زنان ایرانی هستید. مردم منطقه به شما عشق می ورزند، و ملتهای اروپا و آمریکا شما را ستایش می کنند. شما موضوع جدید دعاها و نیایشها در کلیساها و کنیسه ها و مساجد هستید. و بله، به همین دلیل است که ملایان حاکم بر ایران تا این اندازه از شما هراس دارند، و مردم ایران شما را به عنوان امید خود می بینند. آنها شما را به مثابه موتور تغییر می بینند. و به همین دلیل است که همه ما به شما عشق می ورزیم.
زمانبندی این برنامه بسیار مناسب است، زیرا با تظاهرات گسترده ضدرژیم در شهرهای مختلف ایران از جمله اهواز و دزفول و اندیمشک و مسجد سلیمان و الیگودرز و ایذه، مخصوصاً توسط هموطنان بختیاری، همزمان شده است و پس از افزایش اعدامها در ملأ عام و سرکوب بیش از پیش صدای مخالفان در داخل ایران رخ می دهد. جلسه ما هم چنین بعد از آخرین دور مذاکرات اتمی برگزار می شود که این بار در شهر وین بین، (میان) گروه پنج بعلاوه یک و فرستادگان رژیم جنایتکار حاکم بر ایران جریان داشت.
ما امروز سخنرانی چهره های شاخص ایرانیان مقیم آمریکا را خواهیم شنید که سازمانها و انجمنهای مختلف در سراسر کالیفرنیا را نمایندگی می کنند.
ما هم چنین صحبتهای شماری از سخنرانان ذیصلاح در رابطه با این مسائل و هم چنین ضرورت تأمین حفاظت و امنیت و سلامت هزاران تن از خویشاوندان و دوستان خود در کمپ لیبرتی را خواهیم شنید. برخی از سخنرانان امروز عبارتند از: رئیس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا و کاندیدای ریاست جمهوری، نوت گینگریچ، وزیر پیشین امنیت داخلی، فرماندار تام ریج، فرماندار سابق ایالت پنسلوانیا و رئیس کمیته سراسری حزب دموکرات، اد رندل، نمایندة پیشین کنگره، پاتریک کندی، و آخرین فرماندة نیروی ضربت مشترک آژانسهای دولتی، سرهنگ لئو مک گلاسکی. ما هم چنین سخنان تعدادی از نمایندگان جوامع مذهبی در کالیفرنیا را خواهیم شنید.
قبل از شروع برنامه، از همه شما تقاضا می کنم که برای ادای احترام به 52 قهرمان قیام کنید، آنها در روز اول سپتامبر 2013 در کمپ اشرف به دست نیروهای عراقی به شهادت رسیدند و پیکرهای آنان مخفیانه توسط دولت عراق در نقاط نامعلوم دفن شدند تا شواهد این جنایت از بین برده شود. اجازه بدهید که همگی یک دقیقه به نشانه تجلیل  از آنها کف بزنیم.
اجازه بدهید از نمایندگان جوامعی که نام آنها را قرائت خواهم کرد دعوت کنم تا به روی سن تشریف بیاورند:
•    جامعه کالیفرنیا برای دموکراسی در ایران
•    انجمن حمایت از زنان پناهنده - شمال کالیفرنیا
•    جامعه ایرانیان مقیم شمال کالیفرنیا
•    جامعه جوانان جنوب کالیفرنیا
•    جامعه متخصصین ایرانی مقیم آمریکا در شمال کالیفرنیا
•    انجمن جوانان ایرانی برای دموکراسی - شمال کالیفرنیا
•    کمیته زنان در جنوب کالیفرنیا برای ایران
•    نمایندگان خانواده های اشرفیان

پاتریک کندی
اجازه دهید در ابتدا بگویم که من خیلی خوشحالم امروز اولین نفر بودم که سخنرانی می کنم،
این ماه سی و پنجمین سالگرد انقلابی است که به مردم ایران قول آزادی و دموکراسی داد. همانطور که در تصاویر دیدید، ملاها انقلاب شما را ربودند. اما بالاخره بعد از 35 سال، امروز ما فرصت بسیار بزرگی داریم، اگر به تلاشمان برای رسیدن به تعهد به دست آوردن آزادی و دموکراسی در ایران بیافزاییم. ما بهترین شانس را داریم که بعد از 35 سال بالاخره آن تعهدات و قولها را عملی کنیم.
رژیم ایران منزوی است، به حاشیه رانده شده و از داخل در حال فروپاشی است. تنها دوست او در دنیای خارج فقط کره شمالی است. همانطور که سخنران قبلی گفت این رژیمی است در حال پیوستن به زباله‌ دان تاریخ.
امروز ما اینجا رهبران بزرگی ازهر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه را در این سمپوزیوم به همراه خود داریم که رهبری گروههای مختلف سیاسی در کشورمان را نمایندگی می کنند و همگی یک حرف دارند و این است که ایالات متحده آمریکا باید سیاست خود را در مقابل رژیم ایران تغییر دهد و باید آن را همین الان عملی کند.
3 دلیل اصلی برای این تغییر وجود دارد: امنیت ملی خودمان به عنوان یک کشور، قوانین بین المللی و البته مسئولیت و تعهد اخلاقی ما به حقوق بشر برای مردم ایران که حقوق انسانی شان در حال پایمال شدن است.
یک، امنیت ملی: همانطور که گفته می شود، رژیم ایران بزرگترین کشور حامی تروریسم هم در کشور خود و هم در سراسر جهان است. رژیم ایران رتبه اول جهانی در اعدام شهروندان خود را داراست، و البته همین جا تمام نمیشود. رژیم ایران تمامی 78 میلیون مردم خود را زندانی کرده و در زیر فشار و شکنجه گذاشته است. ولی این تمامی آن نیست. رژیم ایران بانک مرکزی و سردمدار تسلیحات رسانی و کمک به بزرگترین سازمانهای تروریستی در جهان است. گروههای تروریستی که پول و اسلحه می خواهند به تهران می روند.
اگر تا اینجای کار کافی نیست، باید اضافه کنم که  رژیم تهران خشن ترین حکومتهای خاورمیانه را حمایت می کند. اسد در سوریه و مالکی در عراق. دوستان من، این یک نمونه از حمایت آنان از جنایتکاران جنگی بین المللی است.
حال با وجود تمام اینها، رژیم ایران در مذاکرات جدی گرفته شده است، که گوئیا می توان به آنها اعتماد کرد! بعد از این همه، آیا آنها می توانند پشت میز مذاکره بنشینند و با صداقت درمورد بمب اتم مذاکره کنند؟ چه کسی است که نداند، داریم خودمان را گول می زنیم؟
حالا به آخرین دلیل خود پس از خطر امنیت ملی و قوانین بین المللی می رسم که چرا ما باید سیاست خود را تغییر دهیم. این بر پایه اخلاقیات و وظائف انسانی است. تغییر این سیاست مبتنی بر سه دلیل یادشده با موضوع سازمان مجاهدین خلق ایران و خانم رجوی و از خود گذشتگی شجاعانه ساکنان  لیبرتی و اشرفیها، در هم گره خورده است.
اگر سازمان مجاهدین خلق ایران نبود، دنیا هرگز از برنامه مخفی اتمی رژیم ایران با خبر نمی شد. این سازمان مجاهدین خلق ایران و مقاومت ایران بود که دنیا را در مورد توسعة سلاح اتمی ملاها بیدار کرد. بدون مریم رجوی و اشرف، جهان و مردم ایران نمی دانستند که برای رژیم ملاها آلترناتیوی هست. نمیدانستند که جایگزینی برای این رژیم وحشی، بیرحم، و دیکتاتور هست.
اگر شما نمیدانید که آینده ایران چگونه خواهد بود فقط نگاهی به عکسهای زیبای اشرف بیاندازید. برای اینکه تصوری از آینده ایران به عنوان کشوری آزاد و دموکرات با آزادی برای شهروندانش داشته باشید. به عکسهای اشرف نگاهی بیاندازید. به صورتهای اشرفیان و ساختمانهایی که در بیابان بنا کرده و ساختند، نگاهی به شهر زیبای اشرف بیاندازید.
در آخر، بدون آن شهدا، که در میان آن دیوارها خفته اند، کسانی که جان خود را برای سالیان فدای آزادی ایران کردند و هم اکنون در آنجا آرمیده اند، بدون آنان هرگز جهان با خبر نمی شد که بر کمپ لیبرتی چه می رود. هنوز هم حفاظت و امنیت 3000 پناهنده باقی مانده در کمپ از آنها دریغ می شود. سنگرهایشان از آنها دریغ میشود. تی والهایشان که برای حفاظت آنان در مقابل حملات آتی است، از آنها دریغ میشود.
جهان با خبر نمی شد که آمریکا  زیر قول خود برای دفاع از پناهندگان ایرانی در کمپ اشرف و کمپ لیبرتی زده است. و جامعه جهانی با عدم حمایت و حفاظت از ساکنان کمپ اشرف و لیبرتی که به آنها قول حفاظت و امنیت داده بود، کنوانسیون چهارم ژنو را نقض کرده و به زیر پا گذاشته است. زمانی که رژیم ایران مترسک خود نوری مالکی را برای قتل عام ساکنان به کار گرفت، جامعة جهانی و آمریکا آنان را تنها گذاشتند و اجازه دادند که مالکی درخدمت ملاهای ایران، مبارزان آزادی در کمپ اشرف را قتل عام کند.
امروز روز تولد پدرمن است، و او کسی است که در طرف درست تاریخ ایستاد. در سال 1980 زمانی که «کنگره ملی آفریقا» ، یک گروه تروریستی خوانده می شد و از نظر آمریکا «نلسون ماندلا» یک تروریست بود. سؤال این بود که ما کدام طرف را خواهیم گرفت. این پدرم «تد کندی» بود که گفت آمریکا باید در کنار مردم آفریقای جنوبی باشد، و او بر خلاف رئیس جمهور آمریکا در آن زمان بود  و لایحة تحریم دولت آفریقای جنوبی را که  پدرم ارائه داده بود، وتو کرد. ولی پدرم در کنار «کنگره ملی آفریقا» و نلسون ماندلا ایستاد.
و هم اکنون در سالروز تولد او، من در کنار مبارز جدید آزادی، مریم رجوی، و در کنار سازمان مجاهدین خلق ایران، می ایستم و می گویم که تاریخ باردیگر تکرار خواهد شد. می گویم، زمانی که رژیم را در تله انداخته اید، رهایش نکنید. زمانی که فشار تحریمها از هر زمان دیگری بیشتر است، نباید از آن کاست. این زمانی است که باید شدت تحریمها را دو چندان کرد. ما باید به رئیس جمهور آمریکا بگوییم که به خواست ملاها تن ندهد، بلکه برعکس به نیروهای آزادی طلب و دموکراسی بپیوندد. و شدت تحریمها را افزایش دهد و از اپوزیسیون دموکراتیک ایران حمایت کند تا آزادی و دموکراسی را به کشور زیبای ایران بیاورند.
من ایرانی هستم،
من ایرانی هستم،
من ایرانی هستم.


تام ریج، وزیر امنیت آمریکا 2003 ـ 2005
فکر می کنم همة شما با من موافق باشید که بعد از سخنرانی فوق العاده نیرومند پاتریک کندی، پدر فقید او که از بالا شاهد است بسیار به او افتخار خواهد کرد. پسر مثل پدر است.
آبراهام لینکلن گفت: «انقلابها عقبگرد نمی کنند». بعضی اوقات مدتی طول می کشد که برخی انقلابات تحقق یابند و به هدف خود برسند. اما طی هشت نه سالی که من با این جنبش فوق العاده آشنا شده ام که متشکل از زنان و مردانی مثل شماست، اگر نه از هزاران بلکه از صدها منبع الهام و انگیزه گرفته ام. من خیلی این جمله را دوست دارم که: «شما ارزش یک لحظه را نمی دانید تا وقتی که تبدیل به خاطره می شود». این عبارت قوی است. و من به یاد می آورم در کنار برخی از مادران، همسران، برادران، و خواهران بودم که تصاویری از اعضای خانواده های خود را به من نشان می دادند که توسط آخوندها قبل از پیدایش اشرف و لیبرتی و پس از آن کشته شده بودند. فکر می کنم همة ما تحت تأثیر سخنان نیرومند جوانان هم در اینجا و هم در ایران قرار گرفته ایم.
یکی از نکات شگفت آوری که امروزه در واشنگتن وجود دارد حمایت چشمگیری ـ خانمها و آقایان من روی کلمه «چشمگیر» مکث می کنم ـ است که رهبران سیاسی آمریکا از هر دو حزب از اپوزیسیون ایران می کنند، شامل فرماندهان ارشد نظامی ـ شما از یکی از آنها امروز خواهید شنید اما تعداد بسیار دیگری نیز هستندـ  استادان دانشگاه، و رهبران مذهبی. من می توانم به جرأت بگویم که هیچ جنبش سیاسی در واشنگتن وجود ندارد که به اندازة آرمان آزادیخواهان در لیبرتی از حمایت چنین گروه قدرتمند و متعهدی برخوردار باشد. ما به کمک تک تک شما صدای خودمان را بلند می کنیم.
شاید برخی اوقات به نظر برسد که این انقلاب متوقف شده یا کمی آهسته تر به پیش می رود. اما اگر به دقت به حرفهای زنان و مردان در ویدئویی که دیدیم گوش دهید، شما اشتیاق و تعهد آنها را در خواهید یافت و این که این مقاومت پایدار هیچ چیزی به جز یک ایران آزاد، مبتنی بر جدایی دین از دولت و غیراتمی را به رسمیت نخواهد شناخت. شما درک خواهید کرد که آنها در اشرف ایستادگی کردند، آنها در لیبرتی هم ایستادگی می کنند و ما باید قدم به قدم در کنار آنها بمانیم. صدای شما و تبعیدیان در سراسر جهان اکنون به صدای آنها پیوسته است.
موضوع این جنبش برای برخی از ما بعد شخصی دارد. البته نه به اندازه شما که خویشاوندانتان فداکاری کرده و به دست این رژیم سرکوبگر کشته شده اند. اما برخی از ما بحثهای زیادی با وزارت خارجة آمریکا داشتیم. می توان گفت که دولت آمریکا از ما خواهان کمک شده بود. دولت از فرماندهان ارشد نظامی، رهبران سیاسی و دانشگاهیان تقاضا کرده بود که خانم رجوی و رهبری اشرف را متقاعد سازند که از اشرف به لیبرتی نقل مکان کنند. تلفنهای زیادی شد و صورت جلسات جالبی وجود دارد که ممکن است روزی فاش شوند. صحبتها کتباً ثبت شد، زیرا تعهدها و وعده هایی داده شد. و بعد از ماهها مذاکرات و امید بستن و دعا، همة ساکنان به غیر از صد تن به لیبرتی منتقل شدند. و خانمها و آقایان، باید گفت که تضمینهای بسیاری داده شد، مثلاً: «ما شرایط زندگی در لیبرتی را بهبود خواهیم بخشید». این شرایط رقت انگیز بود. آنها گفتند: «اما نگران نباشید. شرایط آنجا را سامان خواهیم داد. امنیت و سلامت ساکنان را تأمین خواهیم کرد. آمریکا در آنجا حضور قدرتمندی خواهد داشت و مرتب از آنجا بازدید خواهد کرد. روند بازاسکان را تسریع خواهیم کرد».
همة اینها کلمات توخالی و وعده های پوچ بودند. من به عنوان یک سرباز سابق، می توانم حدس بزنم که ساکنان اشرف وقتی تسلیحات دفاعی خود را به ارتش آمریکا تحویل دادند، آسوده خاطر شدند که به ازای آن وعدة تأمین امنیت و حفاظت دریافت کرده اند. زیرا وقتی یک سرباز آمریکایی قولی بدهد، وقتی یک ژنرال و فرمانده آمریکایی قولی بدهد، شما باور خواهید کرد که آمریکا این قول را داده است. و از آن زمان تا کنون، آمریکا بارها و بارها قول و وعده داده است. و برای شخص من، به عنوان یک سرباز سابق، یک دولتمرد سابق و حالا هم بعنوان یک شهروند، این موضوع که کشور من به قول خود وفا نکرده آزاردهنده است. اما انقلاب عقبگرد نمی کند.
ما از انسانهایی مثل شما و پژواک گردهماییها در سراسر دنیا که همصدا با ساکنان لیبرتی است، انگیزه می گیریم. و باید بگویم که برای ما تعجب آور است و شاید بهتر بتوان گفت که غیرقابل باور است که برخی فکر کنند امتیاز دادن به رژیم ایران می تواند آن را مدره کند. رژیمی که کانون تروریسم در سراسر جهان و دلیل اصلی بی ثباتی است. به تحولات آن منطقه از جهان فکر کنید. رژیم ایران از اسد با فرستادن نیرو، تسلیحات و پول پشتیبانی می کند. آنها از حزب الله در جنوب لبنان حمایت می کنند. و مالکی در عراق عروسک دست نشانده یی بیش نیست که آخوندهای ایران او را می رقصانند. دمشق و لبنان و سوریه و عراق. می بینید که رویای آنها برای آینده این کشورها این است که به ایران ضمیمه شوند. آنها دیگر نه تنها تروریسم را تغذیه مالی می کنند بلکه مستقیماً جنگ افروزی می کنند، ثبات آن منطقه را به هم می زنند.
رژیم سرکوب در داخل و تروریسم در سراسر جهان و به خصوص در خاورمیانه را تغذیه مالی می کند. به رغم این، ما می دانیم که انقلابات عقبگرد نمی کنند. ما می دانیم که زنان و مردان اشرفی به رغم حملات مرگبار ایستادند و همچنان هم ایستادگی می کنند. ما می دانیم که حنجره های جوان در لیبرتی آماده اند تا بر اصول خود پافشاری کنند. آنها آماده اند در راه آرمان خود جان خود را فدا کنند. آنها میهن پرستان واقعی اند! ما به آنها ملحق می شویم.
اجازه بدهید حرفهایم را خاتمه دهم. بی نظیر بوتو روزی گفت که: «شاید بتوان انسان را زندانی کرد اما نمی توان یک ایده را حبس کرد. شاید بتوان انسان را تبعید کرد، اما نه یک ایده را. شاید بتوان انسانی را کشت اما نه یک ایده را».
این انقلاب هیچگاه عقبگرد نخواهد کرد. من به شما اطمینان می دهم و به نیابت از صدها تن از همکارانم که در کنفرانسهای مطبوعاتی، ملاقاتها، مصاحبه های تلویزیونی و نوشتن مقالات و غیره در کنار ما بوده اند، می گویم که کمک ما به این آرمان خیلی ناچیز بوده، زیرا جنگجویان آزادی در آنجا هر روز با خطر مرگ روبرو هستند. زمان و شرایط خطرناک است، اما عملکرد و شیوه زندگانی آنها انگیزه بزرگی به همة ما می دهد. و به خاطر عملکرد، شجاعت، و فداکاری آنهاست که این انقلاب هیچگاه به عقب نخواهد رفت بلکه پیروز خواهد شد. از شما خانمها و آقایان متشکرم.


فرماندار اد رندل، رئیس پیشین حزب دموکرات آمریکا
سلام به همه، با تشکر از شما متشکرم.
 تام(ریج) راست می گوید: انقلاب به عقب بر نمی گردد. و من واقعاً معتقدم که ما یک ایران آزاد را مشاهده می کنیم و یک روز در تهران ملاقات خواهیم کرد.
 پنج یا شش بار اشرفیها، مورد حمله واقع شده اند. آنها در سال 2009 و 2011 در اشرف مورد حمله قرار گرفتند. آنها چند بار در لیبرتی مورد حمله قرار گرفته اند، اول سپتامبر سال گذشته، و سپس 26 دسامبر سال گذشته. مورد حمله قرار می گیرند. شما می دانید که چه کسی مسئول این حملات است. من می دانم که چه کسی مسئول این حملات است. همه در اینجا می دانند که مسئول این حملات کیست. وزارت امور خارجه ایالات متحده می داند که مسئول این حملات کیست. سازمان ملل متحد می داند که مسئول این حملات کیست. اما کاری در مورد دولت مالکی انجام شده است؟ ما کماکان از آنها حمایت می کنیم، به آنها بیشتر می دهیم. هیچ چیز انجام نشده است. ما مرتب می شنویم «یک تحقیقات مستقل توسط دولت عراق صورت خواهد گرفت». دولت عراق و تحقیقات مستقل؟ مانند درخواست از آل کاپون برای بررسی قتل روز سنت ولنتاین است. آنها به ما وعدة یک تحقیقات مستقل در مورد آنچه در اول سپتامبر اتفاق افتاده است را دادند. تحقیقات مستقل تاکنون آغاز نشده است و آنچه که اتفاق افتاده اجساد به خاک سپرده شده تا شواهد مهر و موم شود و ما هیچ کاری نمی کنیم!
و سازمان ملل متحد: چقدر نامیدن لیبرتی برای آنچه که هست  یک کمپ پناهندگان ـ اشتباه است؟ و چه اشتباهی خواهد بود که کلاه آبیها را در کمپ پناهندگان، کلاه آبی های مسلح را مستقر کنیم؟ ما این کار را در سراسر جهان می کنیم. اما آن را در اشرف نمی کنیم و در لیبرتی نمی کنیم. شرم بر سازمان ملل متحد. سازمان ملل متحد قرار بود آن 52 جسد را بگیرد. به خاطر دارید؟ آنها را نگرفتند. آیا کاری در مورد آن می کنند؟
اما می دانید، ایالات متحده، ما سزاوار بیشترین انتقاد هستیم چون فرانسویها وعدة حفاظت از اشرفیها را ندادند، انگلیسیها وعدة حفاظت از اشرفی ها را ندادند، اسپانیاییها وعدة حفاظت از اشرفی را ندادند، آلمانیها وعده حفاظت از اشرفی ها را ندادند. ولی ما دادیم. ما قول دادیم. ما قراردادی با همة افراد اشرف بستیم که اگر آنها سلاحهای خود را بدهند، این بهای آن است، بهای حقوقی، اگر سلاحهایشان را بدهند ما از آنها حفاظت خواهیم کرد. آنها قرار بود «افراد حفاظت شده» تحت کنوانسیون ژنو باشند. و ما تا سال 2009 کار معقولی انجام دادیم. و بعد ما این مسئولیت را مثل سایر چیزها به دولت عراق سپردیم. و دولت عراق بارها و بارها نه تنها در مورد حفاظت شکست خورده است، بلکه خود عامل تهاجم بوده اند، و ما می دانیم که آنها مهاجمان بوده اند. درست است؟ آنها مهاجمان بوده اند. رژیم ایران را برای یک لحظه فراموش کنید. چرا ما روی دولت عراق فشار نیاوردیم؟ چون اگر روشن می ساختیم که دولت عراق این کارها را می کند، کل سیاست ما از رفتن به عراق در وهله اول، از دست دادن بیش از 5000 آمریکایی - مردان و زنان جنگجو- کل سیاست ما را یک شکست کامل به نظر می رساند . ما چه آورده ایم؟ ما مالکی را آورده ایم، ما کسی را آورده ایم که مردم خودش را می کشد و به تعهداتی که به ما داده عمل نمی کند. خسارتهای ناخواسته، این همه چیز است.
زمان آن است که یک قانون برای تعلیق انتقال سلاح و پرداختها و پول به دولت مالکی تا زمانی که اشرفیها و لیبرتی آن طور که ما می خواهیم حفاظت شوند، با رضایت ما، تصویب شود! ارسال پول به دولت عراق را متوقف کنید. قطعنامه نه، تصویب یک قانون، قانون، که دولت آمریکا جریان پول به عراق را متوقف کند. ما باید این کار را بکنیم.
ما در سال اول دانشکده حقوق ـ در قراردادها ـ آموختیم برای این که یک قرارداد قانونی باشد باید به نوعی یک قیمت در آن ملاحظه شده باشد. بنابراین، هنگامی که ایالات متحده به هر یک از ساکنان اشرف یک برگه داد که اگر آنها سلاحهای خود را بدهند، تحت حفاظت ما خواهند بود و آنها به عنوان افراد تحت کنوانسیون چهارم ژنو، حفاظت می شوند، این یک قول قراردادی توسط ایالات متحده بود. و قیمت آن دادن سلاح بود. این همان چیزی بود که اشرفیها ما به ازای آن قول قیمتش را دادند. این یک قرارداد بود. این یک توافقنامه بود. و ایالات متحده هرگز به آن پایبند نبود. هنگامی که سال 2009 پایان یافت، ما پشتمان را به آن قرارداد کردیم. ما پشتمان را به آن مسئولیت قانونی کردیم.
 و تنها یک چیز است که ذهن دولت را تغییر خواهد داد: قانون کنگره که پول و اسلحه به عراق را متوقف کند ـ و پوشش رسانه یی بعد ـ این توجه آنها را جلب خواهد کرد.
من این را به راحتی نمی گویم. نگاه کنید، من یک آمریکایی هستم، و این که رئیس جمهور جمهوریخواه یا دموکرات باشد، من به طور کلی معتقدم که ما باید از دولت حمایت کنیم. این کشور ماست. اما زمانی که کشور ما اشتباه می کند، ما نیاز به انجام یک تصحیح مسیر داریم. و و این به همه ما بستگی دارد که  یک تصحیح مسیر را انجام دهیم.
از همه شما متشکرم

  ناصر شریف، جامعه کالیفرنیا برای دموکراسی در ایران
خانم ها و آقایان،
میهمانان محترم،
من ناصر شریف رئیس جامعة کالیفرنیا برای دموکراسی در ایران هستم. مایة افتخار من است که امروز در کنار شما باشم. من به ویژه مفتخرم که انجمن ما برنامه امروز را سازماندهی کرده و میزبان چنین سخنرانان برجسته و شجاعی است. که سابقه ممتازی در کارشان در آمریکا دارند و به خصوص به خاطر حمایت پایدار خود از مردم ایران و اپوزیسیون سازمانیافته آنان در مسیر مبارزه برای آزادی و دموکراسی در ایران شناخته می شوند. اجازه بدهید از همه شما که در این برنامه حضور دارید قدردانی کنم و از میهمانان برجسته نیز به خاطر فعالیتهایشان تشکر کنیم. امیدواریم که حمایت های آنها را در یک ایران آزاد و دموکراتیک جبران کنیم.
اجازه بدهید از این فرصت استفاده کنم و به هزاران مبارز آزادیخواه، اعضای اپوزیسیون اصلی سازمان مجاهدین خلق ایران در لیبرتی در عراق هم درود بفرستم. شما با ایستادگی، شجاعت و فداکاری خود به ما نیرو و امید داده اید تا به مبارزه و فعالیتهای خود در راستای ایجاد یک جمهوری دموکراتیک، مبتنی بر جدایی دین از دولت و غیراتمی در ایران ادامه دهیم.
انجمن ما، همانند سایر انجمنها و جوامع مشابه در ایالتهای سراسر آمریکا، بخشی از سازمان فراگیر جوامع ایرانیان مقیم آمریکا (OIAC) است که سالهای زیادی است در این کشور فعال بوده اند. ما تلاش کرده ایم افکار عمومی ایرانیان و آمریکاییها را در رابطه با نقض وحشیانه حقوق بشر در کشورمان ایران آگاه کنیم و هم چنین حمایت رژیم ایران از تروریسم و مداخلات آن در کشورهای همسایه، از جمله سرازیر کردن سپاه پاسداران، تسلیحات و مهمات به سوریه برای در قدرت نگهداشتن رژیم خونخوار اسد.
ما هیچگاه مسحور دروغهای خاتمی در رابطه با مدره شدن رژیم نشدیم و متقابلاً مغلوب تهدیدهای احمدی نژاد نیز نشدیم و قطعاً تحت تأثیر لبخندها و تلفنهای روحانی هم قرار نگرفته ایم. ما روحانی واقعی را می بینیم: یک شارلاتان دجال، و یک آخوند قاتل. فقط همین. او خودش با «افتخار» از سرکوب دانشجویان صحبت می کند همچنان که با «افتخار» می گوید غرب را فریب داد. اما ما فریب نخواهیم خورد. از نظر ما اعمال روحانی را باید قضاوت کرد. بیش از 500 نفر از زمانی که او در تابستان گذشته بر سر کار آمد اعدام شده اند. در همین ماه اخیر، رژیم حکم قطع دست و پای یک زندانی را صادر کرد. این اعمال هیچگونه نشانه یی از مدراسیون را در بر ندارد. بلکه بربریت محض است.
انجمن ما سخت کوشیده تا با اعضای کنگره، هم در مجلس نمایندگان و هم در سنا، کار کند تا ضرورت اتخاذ یک سیاست قاطع در رابطه با رژیم ایران و همچنین مسئولیتهای دولت آمریکا در قبال حفاظت و امنیت و سلامت خویشاوندان و دوستان ما در لیبرتی را یادآوری کند. اجازه بدهید از اعضای کنگره تشکر کنم که همواره در کنار ما ایستاده اند.
یک مذاکره کنندة سابق رژیم ایران در مسائل اتمی به نام حسین موسویان، اخیراً در مصاحبه یی که با یک وب سایت حکومتی به نام دیپلوماسی ایرانی در اواخر ژانویه انجام داد، نشان داد که تا چه اندازه از موفقیت سازمان مجاهدین خلق ایران در کنگرة آمریکا گزیده شده است. او گفت هر روز «دهها تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در کنگره آمریکا علیه رژیم ایران کار می کنند». او همچنین اظهار داشت از آنجا که مجاهدین به کنگره آمریکا دسترسی دارند، «ما حق داریم که آمریکا را مقصر بدانیم». آنچه رژیم ایران نمیتواند فهم کند این است که سازمان مجاهدین خلق ایران منعکس کننده صدای رأی دهندگان در تقریباً همة مناطق در سراسر آمریکا است. ما مجاهدین هستیم و در همه جا حضور داریم. صرفنظر از فشارهایی که رژیم ایران بر روی کاخ سفید وارد می کند، صدای ما هرگز خاموش نخواهد شد.
ما هم چنین فعالانه صدای خود را به جوامع مذهبی، رهبران کلیساها و کنیسه ها و سایر مراکز مذهبی رسانده ایم. و از حمایت ارزشمند آنها برخوردار شده ایم.
انجمن ما فعالانه با رسانه ها در کالیفرنیا کار کرده است، دهها مقاله، مصاحبه، و پوشش خبری در رابطه با فعالیتهای خود داشته است. شما می توانید فعالیتهای ما را در شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و توییتر نیز دنبال کنید.
در خاتمه، اجازه بدهید بر حمایت انجمن خود از برنامه 10 ماده یی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران، خانم مریم رجوی باز هم تأکید کنم. این برنامه از انتخابات آزاد، برابری کامل زن و مرد، پایان دادن به تبعیض علیه پیروان مذاهب و اقلیتها و برابر بودن همة آنها در مقابل قانون و همچنین حسن همجواری با کشورهای همسایه ایران و یک جمهوری غیراتمی در ایران حمایت می کند.
از همة شما متشکرم.

رسول امین منصور -  جامعه ایرانیان شمال کالیفرنیا
سلام بر همگی،
من رسول امین همراه با همسر و 2 فرزند دانشگاهی ام در «ساکرمنتو» زندگی می کنم و صاحب یک باشگاه بولینگ بنام « کاپیتال بول» در غرب ساکرمنتو هستم.
 من مفتخرم که امروز جامعه ایرانیان مقیم در شمال کالیفرنیا را در اینجا نمایندگی می کنم. می خواهم از تک تک شما که امروز در اینجا هستید تشکر کنم، مخصوصاً از میهمانان عزیزمان. که نمایندگان واقعی اصول و ارزشهای آمریکا هستند. آنها هم چنان با شور و شوق حقایق را بیان می کنند. و حمایت آنان از عدالت کمک بسیار بزرگی به ما در شرایط سخت، و مشوق خوبی در زمان شادیهایمان است.
جامعه ما از این که جزئی از جامعه بزرگ ایرانیان مقیم آمریکا در سراسر این کشور است بخود می بالد. ما در فعالیتهای مختلفی شرکت داشته ایم، از جمله کار کردن با نمایندگانمان در کنگره آمریکا، برگزار کردن کنفرانسها، جلسات توضیحی، سمپوزیومها، و برگزاری تظاهرات در کالیفرنیا، نیویورک، و واشنیگتن دی سی.
وظیفة ما به طور فعال در 35 سال گذشته روشنگری و افشای دائمی نقض خقوق بشر در ایران برای رهبران مذهبی، سیاسی و افکار عمومی و مقامات آمریکا بوده است.
اجازه بدهید کمی راجع به تجربة شخصی خودم برایتان بگویم. بعد از سقوط شاه در ایران، من برای بازدید به ایران بازگشتم. یک روز که در حال قدم زدن در خیابان بودم با پسران و دختران جوانی برخورد کردم که روزنامه سازمان مجاهدین خلق ایران، به نام «مجاهد»، را می فروختند. ناگهان اوباش طرفدار خمینی به آنان حمله کردند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. من متعجب و حیران فقط شاهد ماجرا بودم. این واقعه حس کنجکاوی مرا در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران برانگیخت و موجب شد که اولین نسخه روزنامة مجاهد را در آن روز بگیرم. وقتی که به منزل برگشتم، از اول تا آخر آن را کلمه به کلمه خواندم.  چیزی که خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد مقاله یی بود که توسط مسعود رجوی نوشته شده بود.
از آن روز به بعد، برای اولین بار احساس کردم کسی هست که درد دل مرا بیان می کند و احساس کردم باید کاری انجام دهم. زمانی که به آمریکا برای به اتمام رساندن تحصیلاتم بازگشتم، دانشجویان بسیاری را دیدم که مثل من فکر می کردند. از آن پس من هرگز خاموش و ساکت نبوده ام، و امروز صدای من به صدای ما تبدیل شده است.
پس به همین دلیل، من فکر می کنم درست باشد که بگوییم ما آخوندها را به خوبی می شناسیم. چون شخصاً آنها را از نزدیک تجربه کرده ایم. در بهترین حالت می توان گفت آنها افراد بی عقلی هستند که به قرون وسطی تعلق دارند. آنها نمی توانند، نمی خواهند و نخواهند توانست جزئی از جامعه مدرن مدنی جهان شوند. تاریخ نشان داده است که اصلاحات در این رژیم غیرممکن است.  هر زمان که رژیم احساس خطر می کند برای فرار از زیر فشار، دست به بازی اصلاحات می زند. و متأسفانه آنها در غرب متحدانی پیدا کردند که این بازی را دوست دارند.
از نظر مردم ایران، ملاها تمامی منابع مادی کشور را برای سرکوب مردم، صدور تروریسم، و کمک به دیگر دیکتاتورها و سازمانهای تروریستی مصرف می کنند. مثل بشار اسد در سوریه، نوری مالکی در عراق و حزب الله در لبنان.  شل کردن فشار تحریمها نتیجه یی به جز بقای موقت ملاها که هم اکنون در زیر فشار از طرف مردم ایران هستند، نخواهد داشت.
پرزیدنت اوباما، اگر شما واقعاَ باور دارید رژیم ایران حامی اصلی تروریسم دولتی در جهان است، چرا می خواهید تحریمها را شل کنید؟ چرا شما مردم ایران، عزیزان ما در اشرف و لیبرتی را به رغم تعهد آمریکا برای حفاظت از آنها رها کرده اید؟ چرا شما با چنان رژیمی از موضع ضعف مذاکره می کنید؟
جهان باید به خاطر داشته باشد که آخوندها 120 هزار تن را در ایران به خاطر عقاید سیاسی شان به قتل رساندند. آخوندها به بشار اسد کمک رسانی می کنند که صدها نفر را هر روز در سوریه به قتل برساند. هیچ آمریکایی نباید فراموش کند که این رژیم ایران بود که قتل آمریکاییان در لبنان، در برجهای خُبر در عربستان و هزاران تن در عراق و افغانستان را هدایت کرده است.
تا آنجا که به اکثریت عظیم ایرانیان در داخل کشور و در ایالات متحده مربوط می شود، شل کردن تحریمها علیه آخوندها پیام غلطی را می فرستد و به ضد خودش عمل خواهد کرد. ما نباید فراموش کنیم که اگر به خاطر افشاگریهای اتمی مجاهدین و تأثیر تحریمها علیه رژیم نبود، آخوندها قبول نمی کردند که حتی یک قدم از جاه طلبیهای هسته یی شان عقب بنشینند. جامعة بین المللی و به طور خاص، ایالات متحده باید هشیاری خود را حفظ کنند و قاطعانه عمل کنند. تنها نتیجه قابل قبول مذاکرات هسته یی باید برچیده شدن کامل برنامه تسلیحات اتمی رژیم و دسترسی بدون مانع آژانس بین المللی انرژی اتمی و بازرسیهای سرزده به تمامی سایتهای مظنون رژیم آخوندی باشد.
در پایان، می خواهم این نکته را خاطرنشان سازم.
از زمان اولین برخوردم، آن پیام آوران جوان صلح و دموکراسی به ذهنم می آیند. من هنوز می توانم چهره های بیگناه اما مصمم آنها را به تصویر بکشم. از خودم سؤال می کنم چه بر سر آنها آمد؟ آیا آنها زنده اند یا توسط خمینی، خامنه ای یا وزیر دادگستری فعلی روحانی، مصطفی پورمحمدی که عضو یک کمیسیون 3 نفره بود که 30 هزار تن از زندانیان سیاسی را در سال 1367 به پای چوبه دار فرستاد، کشته شده اند؟ آیا آنها توانستند ایران را ترک کنند و به اشرف بپیوندند؟ اگر این کار را کردند، آیا توسط نیروهای مالکی در اشرف کشته شدند یا توسط موشکهایی که به لیبرتی شلیک شد، به قتل رسیدند؟ آیا آنها اکنون در کمپ لیبرتی هستند؟
من می دانم که هرگز پاسخ این سؤالات را نخواهم یافت. ولی می دانم و پیام آنها را به خاطر دارم و هرگز از ترویج پیام آنها دست بر نخواهم داشت. من هرگز از حمایت از قهرمانان لیبرتی دست بر نخواهم داشت. من مایلم از همة کسانی که در این سالن حضور دارند و هر کس که این برنامه را تماشا می کند بخواهم که تلاشهای خودشان را برای این آرمان ارزشمند دو برابر کنند. هدف یک چیز است: تغییر رژیم توسط مردم ایران برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران. مردم ایران قطعاَ شایسته چنین چیزی هستند.
از همة شما متشکرم.