رویتر ـ 12آوریل 2014 ـ روزشنبه مریم رجوی به کشورهای غربی فراخوان داد روابط خود با رژیم را منوط به موضوع حقوق بشر در ایران به ویژه ملغی کردن اعدام، پایان دادن به شکنجه و سرکوب و پذیرفتن احترام به آزادی بیان، کنند. او که سخنران اصلی یک کنفرانس بین المللی در پاریس بود، به غرب فراخوان داد «سیاست استمالت و باج دادن به رژیم را متوقف کنند».
مریم رجوی با اشاره به واکنش هیستریک رژیم به قطعنامه اخیر پارلمان اروپا در مورد نقض حقوق بشر در ایران، خاطرنشان کرد: «ترس عمیق آنها از حقوق بشر بیمورد نیست. زیرا کمترین شکافی در این زمینه، راه را برای قیامهای سیلآسا و شکستن زنجیر اختناق باز میکند».
رجوی از سازمان ملل و آمریکا خواست دولت عراق را وادار سازند به تعهداتش برای تأمین امنیت و سلامت ساکنان لیبرتی عمل کند. این حفاظتها از جمله نصب تی والها و لغو محاصره تحمیل شده بر ساکنان است.
در این کنفرانس، نمایندگان جوامع دمکراتیک جوانان ایرانی خاطر نشان کردند «روحانی نشان داده است که او بخشی از حاکمیت فاشیسم مذهبی است و ماموریتی جز حفظ این رژیم ندارد. تنها راه برون رفت ایران از بحران کنونی، تغییر این رژیم است ».
شخصیتهای سیاسی از آمریکا، از جمله رودی جولیانی، شهردار سابق نیویورک؛ هاوارد دین، رئیس پیشین حزب دموکرات؛ مایکل موکیزی، وزیر سابق دادگستری آمریکا؛ لوئیس فری، رئیس سابق اف. بی . آی ، آلن درشویتز، برجسته ترین وکیل حقوق مدنی و سناتور رابرت توریسلی، از جمله سخنرانان این گردهمایی بودند.
شهردار رودی جولیانی
با تشکر، با تشکر فراوان، خانم رجوی! حضار محترم! همة شما در این سالن،
و به طور خاص ساکنان اشرف و لیبرتی که برای ما الهامبخش هستند و روحیه و عزم آنها باعث آزادی مردم ایران خواهد شد. من در این رابطه شکی ندارم. امروز ما برای موضوعاتی که جنبه بود و نبود دارند، اینجا هستیم، برای امنیت و سلامتی ساکنان کمپ لیبرتی، برای امنیت و آزادی مردم ایران و کل جهان. من بارها اینجا بودهام و امروز به دو دلیل بسیار شگفت زده هستم. اولاً، تعداد بسیار بالایی از افراد جوان که در جمعیت اینجا حاضر هستند. شما میانگین سن گروه ما را به میزان 100 درصد کاهش دادهاید. این فوق العاده دلگرم کننده است. فوق العاده دلگرم کننده است که افراد جوان را ببینیم بخشی از این جنبش هستند، چرا که برای آیندة این جنبش بسیار عالیست. من به شما میگویم که این امر چه پیامی به رژیم ایران میفرستد: این جنبش دارای یک عمر بسیار بسیار طولانی است و کنار رفتنی نیست.
هر چند این مسأله ممکن است در کشور من به نسبت اینجا در فرانسه و اروپا مهمتر باشد، من همچنین بسیار شوکه هستم، در گذشته هم بودهام اما این را ابراز نکردهام، که به دلیل شرکتکنندگان آمریکایی، از آلن درشویتز گرفته تا لوئیس فری، مایکل موکیزی، سناتور توریسلی یا هاوارد دین، که فکر نکنم هیچ موضوع دیگری در جهان وجود داشته باشد که ما حول آن به توافق رسیده باشیم. من نمیگویم پیرامون خیلی مسائل توافق نداریم و افراد فکر میکنند آمریکا خیلی تجزیه شده است. ما به طور واقع حول خیلی از مسائل بنیادی توافق داریم. اما این را میگویم که اختلافات زیادی هم داریم. دو عضو برجستة حزب دموکرات، یکی که ریاست این حزب را برعهده داشت و کاندید مقام ریاست جمهوری بود و از همان نتایجی برخوردار بود که من در هنگام انتخابات برای ریاست جمهوری در حزب جمهوریخواهان داشتم. ما در این رابطه یک فصل مشترک داریم. دو وزیر دولتی برجسته در اینجا شرکت دارند، یکی که از طرف بوش تعیین شد و دیگری از طرف کلینتون و یک وکیل مشهور آمریکایی که برای حقوق مدنی و حقوق بشر در خیلی از عرصهها مبارزه کرده است، یعنی آلن درشویتز. این یک ترکیب بسیار بسیار عجیب از طیف راستها، چپها و میانههای سیاسی است، و من نمی فهمم که چرا دولتم آن قدر با این موضوع مشکل داشته است. اصلاً نمیفهمم که چرا ما در این رابطه آن قدر در ابهام هستیم. در آمریکا ما به این میگوییم یک امر بدیهی. ساکنان اشرف و لیبرتی باید از حفاظت برخوردار شوند. چرا؟ چون به آنها قول داده شده بود. این به آنها توسط آمریکا خیلی وقت پیش به طور مکتوب قول داده شده بود. باید از حفاظت برخوردار شوند، آمریکا باید به وعدههای خود عمل کند و آمریکا باید فوراً بدون هیچ سؤالی هواپیماهایی به عراق بفرستد و آنها را به آمریکا منتقل کند. این راه حل شرافتمندانه، درست و انسانی است. اینکه چرا صورت نمیگیرد، خودش یک فاجعه است.
امروز ما اینجا در سالروز دومین حمله به اشرف گرد آمدهایم، که طی آن 36 تن کشته و صدها تن مجروح شدند. رژیم مالکی، تحت هدایت رژیم ایران، تا کنون آن طور که من شمارش کردهام 6 حمله بزرگ انجام داده، یعنی 3 حمله علیه اشرف و 3 حمله علیه لیبرتی. بعد از اینکه به آنها وعدة حفاظت در کمپ لیبرتی داده شد، سه حمله علیه کمپ لیبرتی صورت گرفت که کشته و مجروحین زیادی برجای گذاشته است. همچنین افرادی از کمپ اشرف به گروگان گرفته شدهاند. همه اینها تحت وعدههای حفاظت صورت گرفتند. سالهای سال حفاظت از طرف آمریکا و ملل متحد وعده داده شده بود. طی سه سال اخیر حفاظت از جانب ملل متحد وعده داده شده است، از وزیر خارجه هیلاری کلینتون، افراد دیگر از وزارت خارجه و قولهایی از حفاظت که آنها دادهاند. نتیجه نهایی چه بوده است؟ قتل عام، کشتار. خیلی وقت پیش من گفتم که کمپ لیبرتی یک اردوگاه کار اجباری خواهد بود، نه یک کمپ بازداشت، بلکه یک اردوگاه کار اجباری. ملل متحد اکنون در گزارش خود که خانم رجوی به شما نشان داد با این نظر موافق است. اما این بدتر از آن است که من تصور می کردم. این یک کمپ بازداشت نیست، بلکه یک قتلگاه است. این افراد در حالیکه ما داریم با آنها صحبت میکنیم، در حالیکه فردا یا روز بعد از آن به ما گوش میدهند، جانشان درخطر است. این وضعیت نباید در دنیای مدرن امروزی وجود داشته باشد. این نباید در یک جهان که دارای ملل متحد است وجود داشته باشد. این وضعیت نباید در جهانی که دارای یک ایالات متحده است که در آن تعهداتی داده شده، وجود داشته باشد. چرا این تعهدها نقض میشوند؟ به خاطر بدترین دلایل نقض میشوند.
چرا کشور من وعدههای خود را جهت حفاظت از این افراد، نادیده میگیرد در حالی که دارند کشتار میشوند؟ چرا به آنها پشت کردهاند؟ چرا آمریکا به سند مکتوب حفاظتی که تک تک این افراد دریافت کردند، پشت میکند؟ چرا داریم این کار را میکنیم؟ چرا که نمیخواهیم باعث رنجش رژیم ایران شویم. نمیخواهیم باعث رنجش ملایان شویم. ما خواهان یک توافق جهت متوقف کردن تکثیر تسلیحات هستهیی در ایران هستیم. بنابراین، ما نمیخواهیم باعث رنجش آنها بشویم. از چه موقع ما اجازه میدهیم افراد کشتار شوند چرا که نگران ناراحت کردن دیکتاتورهای قاتل هستیم، یعنی افراد بیرحم و دهشتناکی که میلیونها نفر را کشتهاند و بزرگترین حامی تروریسم دولتی در جهان هستند. آنها دارند از قتل عام در سوریه حمایت میکنند و آمریکا نگران است که باعث ناراحتی آنها شود. شرم بر ما.
شجاعت ما کجا رفته؟ اصول ما کجا رفته؟ برآشفتگی اخلاقی ما کجا رفته است؟ و همة اینها به خاطر مذاکرات هستهیی و از توافق موقت است. به نظر میرسد که مذاکرات هستهیی هم اشتباه فاحشی خواهد بود. در توافق موقت شما خواهید دید که توافق نهایی چه به ما خواهد داد.
این سالها قطعنامههای ملل متحد را کاملاً نادیده گرفته است. سالها اندیشه، استدلال و مناقشه را نادیده گرفته است. تمام هدف قطعنامههای ملل متحد و مذاکرات این بود که یک ایران غیراتمی داشته باشیم. این به معنی یک ایران بدون هیچگونه مواد اتمی است، رژیم ایران نمیتواند اورانیوم را برای اهداف صلحآمیز غنیکند. میپرسید چرا، چرا نباید اجازه داشته باشند برای اهداف صلحآمیز استفاده کنند؟ زیرا آنها یکی از شرورترین، غیر قابل اتکاترین و دیوانهترین رژیمها در جهان هستند. به این دلیل است. ما به افراد دیوانه اجازه نمیدهیم تسلیحات اتمی داشته باشند.
و اگر نیاز باشد افرادی را در کشور خودم از خواب بیدار میکنم. آنها بیش از هر کشور دیگر برای کشتن آمریکاییها طی 20 تا 30 سال اخیر اقدام کردهاند، از جمله گروگان گرفتن آنها و همدستی در کشتار سربازان ما در عراق. ما میخواهیم به آنها اجازه غنی سازی اورانیوم بدهیم و ادعا کنند که برای اهداف صلح آمیز است؟ به آنها اعتماد کنیم که آن اورانیوم که برای اهداف صلحآمیز استفاده میکنند را ظرف یک ماه، دو ماه یا سه ماه به درجه تسلیحاتی و تسلیحات هستهیی تبدیل نکنند؟ آیا فکر میکنید میتوانید به این رژیم اعتماد کنید؟ آیا در این رابطه شکی دارید؟ چه مرگمان است؟ ما کاملاً داریم به سمت اشتباهی میرویم، و فاجعه این مسأله این است که داریم جان افرادی را در کمپ لیبرتی و در ایران قربانی میکنیم. ما حتی کشتاری که در ایران صورت میگیرد را نادیده میگیریم تا به توافقی دست یابیم که توافق اسفناکی خواهد بود. من مطمئن نیستم که حتی اگر یک توافق خوب بود باید این موارد را نادیده میگرفتیم. ما قطعاً نباید این موارد را برای یک توافق خطرناک و افتضاح نادیده بگیریم. توافق باید این باشد، نه چیزی کمتر، و کنگره آمریکا نباید توافقی را تصویب کند، مگر اینکه تک تک این مفاد در آن وجود داشته باشد:
اولاً و از همه مهمتر، این تو.افق باید صریحاً قید کند که رژیم ایران نباید قادر به داشتن هرگونه مواد اتمی از هر نوع باشد. تمامی آن باید نابود شده و منتقل شود، زیرا نمیشود به آنها اعتماد کرد. آنها قبلاً ما را فریب دادند و دیگر اجازه نخواهند داشت که بار دیگر ما را فریب دهند.
ثانیا، شفافیت. این حکومت باید رو به بازرسیها باز باشد. برای اینکه کشوری درهای خود را به بازرسیهای معنی دار باز کند، باید درها را برای بازرسی باز کند. بنابراین ما نیاز به شفافیت داریم. باید به حقوق بشر احترام گذاشته شود. زندانیان سیاسی باید آزاد شوند و قطعاً در کوتاه مدت آنها باید اجازه ملاقات داشته باشند تا ما بتوانیم ببینیم با آنها چگونه رفتار میشود.
رژیم ایران باید دخالت خود در قتل عام در سوریه را فوراً متوقف کند و در اقدام در این موارد، و هر چیز دیگری که در این توافق وجود داشته باشد، هرگز نباید از موضع آمریکا که حامی تغییر رژیم در ایران است، کوتاه بیاییم، چرا که این تنها پاسخ واقعی است و این یک برنامه واقعگرا خواهد بود. برای رسیدن به این برنامه، باید نسبت به این رژیم که دههها مشغول کشتار است، واقعبین باشیم. 120 هزار عضو مجاهدین خلق توسط این رژیم قتل عام شدهاند و این تنها بخش کوچکی از افرادی است که آنها از 1980 و 1981 تاکنون کشتهاند.
افراد میگویند روحانی یک مدره شده است. آری، او واقعاً یک مدره شده است! در دوره همین روحانی «مدره» بیش از 700 اعدام در ایران صورت گرفته است. اعدامهای علنی، آنهایی که میتوانیم بشماریم و نه اعدامهایی که در خفا صورت می گ یرد و ما نمیبینیم. 700 مورد. این بیش از هر دورهیی تحت ریاست احمدینژاد است. بنابراین احمدینژاد شاید مانند یک قاتل دیوانه صحبت میکرد، اما روحانی دارد مثل یک دیوانه قاتل عمل میکند. او دارد افراد را در تعداد انبوه میکشد. چرا چنین افزایشی در اعدامها بوده است؟ من معتقدم دو دلیل وجود دارد. یکی، نگرانی از اینکه دارند کنترل خود را از دست میدهند.
تنها چیزی که ملایان میفهمند، حفظ خود است. بنابراین، آنها دارند کنترل و خشونت حتی بیشتری اعمال میکنند. آنها حتی سرکوب را شدت بخشیدهاند در حالیکه گزارشگران ملل متحد به این موارد اشاره کردند، این صحبتها از مدراسیون جهت فریب ملل متحد و غرب است، زیر آنها فکرمی کنند که این فریب دادن می تواند رو به مردم خودشان هم به آنها کمک کند. به این دلیل است که آن قدر اعدام میکنند و ما بیش از حد نفهم هستیم اگر آن را درک یا قبول کنیم.
غنی سازی آنها توسط اعضای مجاهدین در دو نوبت کشف شد. بنابراین، اگر الان وارد این برنامه میشوی و به بازرسیها جواب مثبت میدهی ولی در عین حال میخواهی فریبکاری کنی، پس باید افرادی را که ممکن است این فریب تو را کشف کنند، از میان برداشت. آنها را دلسرد میکنید، طرد میکنید، میترسانید و تهدید میکنید و من معتقدم بسیاری از قتلهایی که دارد صورت میگیرد جهت حذف اعضای مجاهدین خلق است و حذف دیگرانی که میتوانند گزارشهایی مربوط به فریبکاری رژیم ایران بعد از اجازه بازرسیها را بدهند. ما این را هم به رسمیت نمیشناسیم.
نتیجه گیری اجتناب ناپذیر از همة این مسائل این است که ما باید یک تغییر رژیم داشته باشیم. ما تغییر رژیم در مصر و لیبی داشتیم. ما باید تغییر رژیم در سوریه داشته باشیم. این ممکن است صورت نگیرد. ما از همة اینها حمایت کردیم و در آن شرایط ما یک مشکل جدی داشتیم که آیا از بد به بدتر نمی رویم ؟ در چند مورد ما از بد به بدتر رفتیم. اما موضوع حاضر ما چنین مشکلی نداریم. تغییر رژیم در ایران نسبت به لیبی، مصر یا سوریه لازم است، مشروع است و مهم است. اما اینجا ما وضعیتی نداریم که آیا از بد به بدتر میرویم یا خیر، چرا که میدانیم میتوانیم از بد به خیلی خوب برویم. این سازمان مدافع تمامی اصولی است که برای تشکیل یک ایران مسئول و درست ضروری است. آنها این را با خون 120 هزار نفر اثبات کردهاند. آنها این را با خون شهدای اشرف و لیبرتی اثبات کردهاند، چرا که همه این موارد آنها را قویتر و متعهدتر به اصول دموکراسی، انتخابات، حقوق اپوزیسیون، آزادی ادیان و حقوق زنان کرده است. رهبر آنها یک زن است، یک زن فوقالعاده.
آنها حامی یک ایران شفاف، ایرانی که طبق اصول و صادقانه نسبت به بازرسیها روی باز دارد و مهمتر از همه آنها حامی ایرانی غیر اتمی هستند. به طور واقع ایرانی غیر اتمی. بنابراین، تغییر رژیم هدف نهایی است.
خطاب به ساکنان لیبرتی و اشرف، که همواره دوست دارم سخنانم را با صحبت با آنها تمام کنم چون مطمئنم آنها این را میشنوند، (می گویم) هرگز امید را از دست ندهید. میدانم که روزهای بسیار سختی وجود دارد. اما روز آزادی برای ایران در پیش است. من روز آن را نمیدانم، ساعت آن را نمیدانم، اما میدانم که در پیش است، چرا که در قلب شما است، در دعاهای شما است و به یمن فداکاری شما دارد محقق میشود و دارد همچنین به یمن جانفشانی همه این افرادی که از شما حمایت میکنند، محقق میشود، افرادی که به شما اعتقاد دارند و عشق میورزند. و وقتی این تحول صورت بگیرد، که حتماً صورت می گیرد، به یمن رهبری خانم رجوی و همة شما و کاری که شما کرده اید، ایران جدید بر اساس روح آزادی بنا خواهد شد. آزادی حقیقی، شهدای آزادی، چرا که آنها به ایران عزم، شجاعت، قدرت و شهامت خواهند داد تا این دیکتاتورهای قاتل را نابود کنند و به مردم ایران دولتی بدهند که شایستة آن هستند. با تشکر از شما و برکت خدا بر شما باد.
فریدون سید احمدی
با سلام به شما و با درود و اجازه از خواهر مریم، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران، من فریدون سید احمدی هستم و امروز مفتخرم که همراه با جوانان مسئولیت اجرای بخشی از برنامه را بر عهده دارم. پدرم سیدعلی سیداحمدی از شهیدان سرفراز کهکشان زهره در 10 شهریور در اشرف که به همراه 51 مجاهد قهرمان دیگر جانش را برای آرمانش و در راه خدا و خلق فدا کرده. من به عنوان یک انسان، یک ایرانی، یک مبارز آزادیخواه و یک مجاهد خلق به همه آنها درود می فرستم و به آنها افتخار می کنم. همچنین از اینجا به رزم آوران آزادی در لیبرتی سلام می کنیم و با آنها عهد میکنیم که با همه توش و توانمان در مسیر آنها که مسیر آزادی و رهایی خلق و میهن اسیرمان است و در دفاع از سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، گنجینه بزرگ استقلال و آزادی ملت ایران دمی از پای نخواهیم نشست. در این مسیر، صباها و آسیهها و رحمان ها برای ما نقطة انگیزش هستند. و به یاد آنها عزممان هر روز برای جنگ صدبرابر برای سرنگون کردن این رژیم ضدبشر هر روز جزمتر میشود.
اسم من فریدون سید احمدی فرزند سیدعلی سیداحمدی یکی از 52 شهید که در سال گذشته در حمله به کمپ اشرف جان باخت. من هیأتهای جوانان را که امروز سخنرانی دارند، نمایندگی می کنم.
در برنامه امروز 43 انجمن و کمیته و اتحادیه و کمیتة جوانان هوادار مقاومت ایران حمایت خودشان را از این گردهمایی اعلام کردند و نمایندگان آنها برای شرکت در این برنامه حضور دارند. متأسفانه به دلیل کمبود وقت فقط میتوانیم برخی از آنها را بشنویم. الان از نمایندگان انجمنهای فرانسه و کانادا میخواهم که روی سن بیایند. سارا نوری، نماینده انجمن جوانان برای ایران آزاد از فرانسه، سهند آذری، نمایندة انجمن جوانان ایرانی دموکرات از کانادا، رضا رضایی نماینده انجمن، صبا: تا آخرش ایستادهایم از کانادا، خواهش می کنم بفرمایید.
سارا نوری
خانم رئیس جمهور، میهمانان گرامی، دوستان عزیز، با تشکر از فرصت و افتخاری که به من دادید تا در این گردهمایی شرکت کنم. من سارا نوری، یک وکیل ایرانی مقیم فرانسه و عضو کانون وکلای پاریس هستم. والدین من هر دو متولد ایران بودند و بعد از سرکوب وحشتناک مردم ایران توسط رژیم ملایان که 33 سال پیش آغاز شد، آنها وارد تبعید شدند. پدرم یک دیپلومات سابق است که درست در شروع خونریزیها تصمیم به جدایی از رژیم ایران گرفت. او در کنار مقاومت ایران و به طور خاص مجاهدین، که همواره معتقد بود تنها آلترناتیو دموکراتیک و معتبر در برابر دیکتاتوری ملایان هستند، مبارزه کرده است. مادرم یک مهندس معماری است که در پاریس تحصیل کرد، یعنی همانجایی که با پدرم آشنا شد و هر دو زندگی خود را وقف مبارزه برای دموکراسی، آزادی و حقوق بشر در وطن خود کردهاند. مادرم همچنین یک فعال حقوق زنان است و همواره از شورای ملی مقاومت ایران و رهبری مریم رجوی حمایت کرده است. بنابراین، من در محیط سیاسی که حول این آرمان بزرگ نهفته است، بزرگ شدم. من در اوائل جوانیم شروع به شرکت در تظاهرات، جلسات و اعتراضات کردم، یعنی اقداماتی علیه درد و رنجی که دیکتاتوری مذهبی بر مردم ما، به طور خاص زنان و جوانان مانند خودم، اعمال کرده است. در حالی که هنوز یک نوجوان بودم، به شدت تحت تأثیر جانفشانی، ایمان، امید و فداکاری اعضای مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران برای رهایی خلقشان از دیکتاتوری ملایان، قرار گرفتم و کاملاً قانع شدم که این یک مبارزه کاملاً مشروعی است.
میهمانان محترم، اجازه بدهید از فرصت حضور دوستان آمریکایی این جنبش مقاومت استفاده کنم تا نگرانی عمیق خودم را پیرامون رویکرد دولت آمریکا نسبت به مسأله ایران ابراز کنم. به نظر من برخی از افراد مسئول قدیمیترین دموکراسی جهان، به طور خاص در کاخ سفید و وزارت خارجه، بیشتر نگران مماشات با ملایان هستند تا به فراخوان آزادی که از ایران شنیده میشود، گوش دهند. از زمانی که حسن روحانی رئیس جمهور شد، مقامات رژیم بیش از 500 مورد اعدام را اعلام کردهاند، که برخی در ملأ عام بوده است. این شامل زنان و نوجوانان میشود و برخی زندانیان سیاسی به عنوان قاچاقچی مواد مخدر حلقآویز میشوند.
من همچنین به شدت نگران وضعیت 3 هزار عضو مجاهدین شامل1000 زن هستم، که اکنون در زندانی در عراق به نام کمپ لیبرتی هستند. آنها در کمپ اشرف توسط نیروهای عراقی، که دستورات خود را از مالکی میگرفتند و دولت او دستنشاندة رژیم ایران است، مورد حمله و قتل عام قرار گرفتند. بعد از اینکه به اجبار به کمپ لیبرتی منتقل شدند، حملات و کشتارها ادامه داشته است.
ما اینجا یک نمونه فاجعهباری از نقض قانون بینالمللی و همچنین نقض قانون انساندوستانه بینالمللی را داریم. دولت آمریکا دارای یک مسئولیت مستقیم است. دولتهای غربی نباید بار دیگر اجازه دهند توسط رژیم ملایان فریب داده شوند و وارد سلسله اعمالی شوند که تنها در خدمت سیاست توسعه طلبی و ترور از جیب مردم ایران است. بگذار از خود سؤال کنیم چه چیزی در ایران تغییر کرده از زمانی که این به اصطلاح مدره رئیس جمهور شده است؟ من از حضور بسیاری از شخصیتها و شهروندان عادی آمریکایی در طرف ما احساس دلگرمکننده قوی دارم. من بابت هر کاری که برای کمک به این مبارزان آزادی کردهاید، قدردانی میکنم. مبارزان آزادی از انقلابهای فرانسه و آمریکا الهام میگیرند که آزادی و خوشبختی را برای مردم این کشورها به ارمغان آوردند. آنها خواهان چیزی جز کمک برای پایان دادن به دیکتاتوری و بیعدالتی در کشور خودشان نیستند تا این ملت بزرگ بتواند به جهان آزاد و دموکراتیک بپیوندد و به پیشرفتهای آن کمک کند.
با تشکر از حمایت و کمکهای شما.
سهند خوش باطن
خانمها و آقایان، و هموطنان هوادار مقاومت ایران
بسیار مفتخرم که در اینجا حضور دارم و این امکان به من داده شد بتوام پیام همکارانم در کانادا را منتقل کنم. من اینجا به نمایندگی از انجمن جوانان دموکراتیک ایرانی گروهی متشکل از دانشجویان ایرانی مقیم کانادا که متعهد به اصول دموکراتیک به طور خاص در رابطه با ایران می باشد، حضور دارم.
من حمله وحشیانه چند سال پیش به اشرف را به یاد می آورم. می بینم که هامویهای اهدایی آمریکایی از روی پناهندگان ایرانی عبور می کنند. کسانی که که به آنها به طور قانونی قول حفاظت داده شده بود.
حرمت حقوق بشردوستانه بار دیگر مورد حمله قرار گرفت ولی این بار بسیار نزدیک به من بود. کاملاً غیرقابل قبول بود که این حمله علیه جان زنان و مردان شجاعی بود که برای دموکراسی و تغییر رژیم در ایران مبارزه می کردند. در آن زمان من در سومین سال تحصیلم در تورنتو بودم که فراخوانی برای اعتصاب غذا در واشینگتن دی سی در اعتراض به حمله به کمپ اشرف توسط نیروهای عراقی شنیده شد. تصمیم در مورد به تعویق انداختن تحصیلاتم آسان نبود، ولی در واقع این بهترین تصمیمی بود که تا به حال گرفته بودم. وقف کردن و صرف زمان برای آرمان مقاومت ایران و دفاع از اشرف کماکان سنگ زیربنا و شالودة زندگی من بوده و امیدوارم که همچنان ادامه داشته باشد. سالها بعد مبارزه ادامه می یابد، آخوندهای مستأصل طی سالیان تلاش می کنند خودشان را از دست تهدید اصلی شان خلاص کنند. اعضای سازمان مجاهدین در اشرف بودند و الان در لیبرتی مستقر هستند. از یکطرف آب، غذا، برق و خدمات درمانی به طور مکرر از آنها دریغ می شود. فراتر از لیبرتی، فرستادن جوخههای کشتار به اشرف بود. از سوی دیگر، یک بسیج شیطان سازی با بودجه رژیم آخوندهای حاکم بر ایران برای بی اعتبار ساختن اپوزسیون اصلی وجود دارد.
خانمها، آقایان!
آنها تلاش کرده اند و تلاش می کنند، ولی شکست خورده اند و باز هم شکست خواهند خورد. یکی از جنبه های انگیزانندة این جنبش برای من انعطاف و ارادة این جنبش است. من همیشه به یاد مردی می افتم که پرزیدنت روزولت در سخنرانی خود از آن یاد می کند، و من به سازمان مجاهدین و زنان و مردان در لیبرتی فکر می کنم. این سخنرانی چنین بود:
این نکوهشگر نیست که به شمار می آید، کسی روی این انگشت نمی گذارد که مرد قوی زمین خورد یا کسی که این کار را کرد می توانست بهتر از آن را انجام بدهد. امتیاز واقعی از آن کسی است که به طور حقیقی در صحنه است، کسی که چهره اش با خاک و عرق و خون پوشیده شده، کسی که شجاعانه تلاش می کند، کسی که بارها و بارها به موفقیت نرسیده، ولی هرگز گمراه نمی شود. چرا که هیچ تلاشی بدون خطا و نقص نیست، اما کسی که جدیت و از خودگذشتگی و اشتیاقهای بزرگ را می شناسد کسی است که خود را وقف یک آرمان با ارزش می کند، در بهترین حالت در پایان پیروزی و موفقیتهای بزرگ است و در بدترین حالت، اگر شکست بخورد، حداقل در شرایطی است که شجاعت زیادی به خرج داده و شکست خورده، به طوری که جایگاهش هرگز با کسانی که روح سرد و ترسو دارند و نه پیروزی و نه شکست را نمی شناسند، یکی نیست.
بسیار متشکرم
رضا رضایی
دوستان عزیز، میهمان محترم، من رضا رضایی هستم و یکی از انجمنهای دانشجویان ایرانی مستقر در کانادا را نمایندگی میکنم. امروز اینجا نیستم که از کردههایم یا کارهایی که میخواهم بکنم بگویم، من این را به سیاستمداران واگذار میکنم. بلکه اینجا هستم تا امروز در مورد حقیقت بگویم، یعنی احساساتم نسبت به این سازمان و تأثیری که بر من و نسل من داشته است، بگویم.
واقعیت این است که من هرگز کشورم را ندیده و به دور از آن به دنیا آمدم، در میان شهر که اکنون من آن را خانه خود مینامم. دور از گرمای شدید، دور از تعصبات سیاسی و تعقیب مستمری که برای مردم ایران به یک امر روزمره تبدیل شده است. واقعیتی که به خوبی برای بسیاری از شماهایی که اینجا هستید آشنا است، از جمله والدین من. توسط آنها بود که من از کشورم و این سازمان مطلع شدم، از داستانهای فداکاری، پایداری و مقاومت. داستانهایی مانند عموی 32 سالهام که یک جراح مجرب بود و یک زندگی پر از نعمت، امنیت و ثبات را برای آرمانی که او و 120 هزار تن دیگر برای آن شهید شدند، کنار گذاشت. آرمانی که تنها برای زمزمه کلمه مجاهد مرگ حتمی در پیش رو بود. اما آنها از مرگ نهراسیدند، بلکه از آن مانند دوست استقبال کردند، چرا که به چیزی معتقد بودند، چیزی فراتر از خود.
داستانهایی از ساکنان کمپهای اشرف و لیبرتی در 11 سال اخیر که مورد بمباران، حمله، غارت و تاراج قرار گرفتهاند، وجود دارد. آنها امید را از دست ندادهاند و میباید رو در روی واقعیت سخت مقاومت قرار میگرفتند. اجساد عزیزان خود را بلند کنند و بمانند در جایی که قبلاً در آن مستقر بودند. اما باز هم به مقاومت، مبارزه و پایداری ادامه میدهند چرا که به آرمانی معتقدند، آرمانی که با یک دانشجو در دهه 60میلادی آغاز شد که از من بزرگتر نبود. آرمانی برای برابری، آزادی و عدالت اجتماعی. آرمانی که به یک سازمان تکامل یافت، سازمانی که به یک جنبش رشد کرد، جنبشی که نسلی را تعریف کرد، بر علیه نظامی شورید و الهام بخش یک انقلاب بود. جنبشی که امروز بر علیه همه سختیها و بر خلاف همه انتظارات کماکان کامل است، از جلا نیافتاده و بیش از هر زمانی دیگر قوی است. جنبشی که الهام بخش یک نسل جدید بوده است، یعنی نسل من. نسلی از نداها، صباها، ستارها و رحمانها. نسلی که آرام ندارد و تشنه تغییر است. نسلی که خوشبین است و نور را در تاریکی میبیند.
نور در چشمان زنی که این جنبش را به دوران جدیدی از برجستگی هدایت کرده است. زنی که میراث آن دانشجو را ادامه داده است، یعنی محمد حنیف نژاد، و هرگز پشت سرش را نگاه نکرده است. و امروز ببینید چقدر پیشرفت کردهاید، مریم رجوی، شما الهام بخش زنان، جوانان، سرکوبشدگان، الهام بخش ساکنان کمپ لیبرتی، الهام بخش آخرین کلام صبا، هستید.
بنابراین، بگذار بیان شود، همانطور که صبا چقدر شجاعانه گفت، که مریم رجوی، من هم تا به آخر خواهم ایستاد.
با تشکر
پاریس- 23 فروردین 1393