و براستی که اگر سنگ بودند این شهدا چه سنگهای محکمی بودند اگر صخره بودند چه صخره های پایداری بودند و نه اگر کوه بودند چه سلسله جبال راسخی بودند و اینطوره بازهم به قول پدرطالقانی که راه جهاد باز میشه.
اونها در شرایطی بودند که به سادگی می تونستند بهترین و مرفه ترین زندگیهارو برای خانواده شون و برای خودشون فراهم بکنند شاید کسی هم انتظاری ازشون نداشت یک زندگی آرام و مرفه ولی مسئله اینها نبود مسئله رضای خدا بود و اون اون چیزی ست که هر مسلمان انقلابی اگر نسبت بهش آگاه باشه پوستش خواهد لرزید و مو بر اندامش راست خواهد شد.
قدم زدن در جاده توحید در راه خدا و راه خلق مگر ساده است مگر با ادعاست مگر با لق لق زبونه مگر با انقلابی گری است مگر با لباسه؟ نه با قلبه و جان با بن و استخون و امروز اونها رو ما گرامی میداریم بگذار هر چقدر می خواند هر چیزی رو نثار اونها بکنند اما تاریخ بخوبی نشون داده که فی الواقع بقول شهید میهندوست که از قرآن نقل می کرد سرانجام کف روی آب بر طرف خواهد شد و اونچه که به مردم نفع می رسونه خواهد رسوند.
30 فروردین 1354
سالروز شهادت 7 فدایی و 2 مجاهد خلق
30 فروردین، سالروز شهادت 7 فدایی و دو مجاهد خلق، فرمانده کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل، به دست دژخیمان ساواک آریامهری است. در سال 1354 رژیم شاه که شاهد آثار گستردة عملیات و فداکاریهای مجاهدین و فدائیان در جامعه، به ویژه در میان دانشجویان و اقشار آگاه بود، برای مرعوب کردن فضای جامعه به انتقامگیری از زندانیان سیاسی روی آورد و به این جنایت بزرگ دست زد. سپس آنرا تحت عنوان تیراندازی به زندانیانی که گوئیا قصد فرار داشتند، اعلام کرد. فدایی بزرگ بیژن جزنی در رأس 7 قهرمان فدایی بود که در در جریان این توطئة وحشیانه جان باختند. سایر فدائیانی که به شهادت رسیدند عبارت بودند از: حسن ضیا ظریفی، عزیز سرمدی، عباس سورْکی، محمد چوپان زاده، سعید کلانتری و احمد جلیلی افشار.
مجاهدان خلق، فرمانده کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل، زندانیان سیاسی محکوم به اعدام بودند که رژیم شاه در وحشت از محکومیتهای بین المللی حکم آنان را به حبس ابد تبدیل کرده بود. این دو مجاهد خلق نیز در 30 فروردین 1354 همراه با 7 فدایی خلق، در تپه های اوین توسط دژخیمان ساواک آریامهری به رگبار بسته شدند و به عهد خود با خدا و خلق وفا کردند.