با شرکت شخصیت های برجسته سیاسی:
کن بنت: وزیر کشور ایالت آریزونا
سناتور جان مک کومیش: رهبر سناتورهای جمهوریخواه در سنای آریزونا
سناتور کلی وارد: معاون کمیتة بهداشت در سنای آریزونا
ریک گری: ناظم اکثریت جمهوریخواهان در کنگره آریزونا
دبی لسکو: رئیس کمیتة راهها و روشها در کنگره آریزونا
دیوید لیونگستون: رئیس کمیتة مالی در کنگره آریزونا
سناتور جف دایل: رئیس کمیتة آموزش عالی و نیروی کار و توسعه
رابرت گراهام: رئیس حزب جمهوریخواهان در سنای آریزونا
توبی ریورو: عضو شورای شهر پیوریا
چارلز جانسون: رئیس گروه سیاست اجتماعی آریزونا
شهردار رودی جولیانی، ژنرال جرج کیسی، لیندا چاوز
امیر عمادی فرزند مجاهد شهید علی اصغر عمادی
میهمانان عزیز، سخنرانان برجسته، ما بسیار خوشحال و متشکریم که شما در این برنامه بسیار مهم و به موقع شرکت کردید. من امیر عمادی هستم. که فوق لیسانسم را از دانشگاه تاندربرد در آریزونا، در رشته مدیریت بیزنس گرفته ام. از طرف میزبان برنامه امروز، جامعه ایرانیان مقیم آریزونا، از شما تشکر می کنم.
برای جامعة ما افتخار بزرگی است که امروز چنین میهمانان برجسته یی داشته باشد، آقای رودی جولیانی، ژنرال جرج کیسی و خانم لیندا چاوز. با تشکر از خدمات شما. من همچنین مفتخرم که مقامات ایالت آریزونا که برخی از آنها با ما صحبت خواهند کرد، در اینجا هستند. وزیر کشور کن بنت و رهبر اکثریت جان مک کومیش.
قریب به 24 تن از اعضای خانواده من قربانی سرکوب و حملات مستمر توسط عوامل رژیم ایران در حکومت مالکی در عراق، هستند. پدر من جان خودش را در جریان یکی از این حملات در ماه سپتامبر از دست داد و تقریباً 24 تن از اقوام من به دلیل اعتقاداتشان در زندانهای ایران مانند زندان مخوف اوین هستند، که این هفته زندانیان سیاسی در آن به نحو خشونت باری مورد حمله قرار گرفتند. آنها هر روز شکنجه فیزیکی و روانی را تحمل می کنند اگر چه برایم زدن این حرف خوشایند نیست، ولی باید بگویم که از سیاست هایی که دولت آمریکا در ارتباط با رژیم ایران دنبال می کند، بسیار سرخورده هستم. زیرا این رژیم نه تنها مسئول قتل پدر من، بلکه مسئول کشتار دهها هزار ایرانی و صدها آمریکایی در لبنان، عراق و افغانستان و سایر کشورهاست و به نحو گستاخانه یی یک گروگانگیر و یک جنایتکار را به عنوان سفیر خودش در ملل متحد نامزد می کند. دولت آمریکا نسبت به این جنایات بی اعتناست و دست دیپلماسی اش را به سوی رژیم ایران دراز می کند تا به نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم بین المللی توسط این رژیم واکنش نشان ندهد.
من سؤالی را با شما طرح می کنم تا در حالی که در این جلسه شرکت دارید به آن فکر کنید: آیا این وضعیت به شما مربوط می شود یا نه؟ من پاسخ خودم را دارم.
با تشکر مجدد از شما.
لیندا چاوز، مدیر پیشین روابط عمومی کاخ سفید
به همة شما خوشامد می گویم، به جامعة ایرانیان مقیم آمریکا در آریزونا و همة همسایگان و دوستان آنها، به همة نمایندگان کنگره که امروز در اینجا حضور دارند و تمام کسانی که به موضوع حقوق بشر دل بسته اند.
اگر کسانی در میان شما هستند که با شرایط ایران آشنا نیستند، که مطمئنم تعدادشان در اینجا زیاد نیست، حقیقت این است که زنان در ایران از پایه یی ترین حقوق بشر محروم هستند. آنها از حق برابر طلاق برخوردار نیستند. وقتی زنان طلاق می گیرند، حق سرپرستی کودکان خود را ندارند. آنها دستگیر می شوند، شکنجه می شوند، و به خاطر بدحجابی و نقض قوانینی که توسط نیروهای رژیم در خیابانها و شهرهای ایران تحمیل می شود، ناپدید می شوند.
امروز سخنرانان مختلفی با ما صحبت خواهند کرد و بر روی برخی از موضوعات تمرکز خواهیم کرد که بسیار در رابطه با سرنوشت مردم آمریکا حائز اهمیت هستند، ازجمله نقش رژیم ایران در جهان و تلاش رژیم برای کسب تسلیحات اتمی و تهدیدات آن نه تنها علیه مردم ایران و منطقه بلکه علیه مردم تمام جهان.
همچنین مهم است که در رابطه با مسئولیت خودمان به عنوان مردم آمریکا نسبت به گروهی از مخالفان ایرانی توجه داشته باشیم. شما در ابتدا نکاتی شنیدید در رابطه با کسانی که در کمپ اشرف مورد حمله قرار گرفتند و ما تصاویر شهیدان را در اینجا می بینیم، دهها نفری که در این حمله کشته شدند. اما این تنها حمله نبود. بلکه تنها یکی از حملاتی بود که در عراق صورت گرفت. ما همچنین سخنان کسی را خواهیم شنید که از شرایط عراق در رابطه با 3000 مخالف ایرانی اطلاع دارد که در کمپی با نام بی مسمای لیبرتی زندانی شده اند. فکر می کنم ما باید نسبت به این مسأله حساس باشیم زیرا دولت ایالات متحده، زمانی که آمریکا عراق را اشغال کرد با ساکنان کمپ اشرف به توافق رسیدآنها تسلیحات خود را تحویل دهند و به ازای آن از تعهد آمریکا برای حفاظت برخوردار شوند. اما این تعهد بعد از اینکه آمریکا آنجا را ترک کرد بارها و بارها نقض شد. بنابراین من فکر می کنم باید برای ما به عنوان مردم آمریکا مهم باشد چون ما در قبال این موضوع مسئولیت داریم و مسئولیم تا هرآنچه در توان داریم، انجام دهیم. در این رابطه هم مطالبی خواهیم شنید، تا به 3000 نفری که هنوز در عراق هستند کمک شود، کسانی که توسط دولت مالکی مورد اذیت و آزار قرار می گیرند، دولتی که در واقع به عنوان آلت دست رژیم ایران عمل می کند. این یک فاجعه و به باور من لکه سیاهی است بر اعتبار ایالات متحده آمریکا.
من خوشحالم که همة شما را در اینجا می بینم. من از دیدن تعداد زیاد افرادی که در اینجا حضور دارند، بسیار خوشحال شده ام. فکر می کنم این بیانگر اهمیت فوق العاده موضوعی است که ما حول آن گردهم آمده ایم.
شهردار رودی جولیانی
خانمها و آقایان، آقای وزیر، آقای رئیس، مقامات رسمی برجسته و میهمانانی که در اینجا حضور دارید،
من از تعداد زیاد حضار در اینجا و میزان علاقه چشمگیری که شما نسبت به تحولات ایران و عراق نشان می دهید و نسبت به کسانی که ما خیلی برای آنها نگران هستیم، بسیار تحت تأثیر قرار گرفته ام. مسائل زیادی وجود دارد. اما اجازه بدهید نخست به مهمترین موضوع بپردازم. عکسهایی که شما در سمت راست خود می بینید بیانگر تنها یک نمونه از کشتاری است که در داخل عراق جریان داشته است. این تصاویر مربوط به روز اول سپتامبر 2013 است که طی آن 52 تن از ساکنان کمپ اشرف قتل عام شدند. افراد مسلح به طور غافلگیرکننده ای وارد شدند و 52 نفر را کشتند و دهها تن دیگر را مجروح کردند. اینها تصاویر انسانها و چهره هایی است که در آن روز کشته شدند. این تنها حمله یی نبود که در عراق اتفاق افتاد. اگر من درست فهمیده باشم، در دوران حکومت مالکی، حداقل شش حمله صورت گرفته، شامل سه حمله در اشرف و سه حمله علیه کمپ لیبرتی. ما از خودمان می پرسیم که چطور ممکن است چنین چیزی در عصر حاضر روی دهد؟ چطور ممکن است چنین چیزی اتفاق بیافتد؟ فراموش نکنید، تک تک این افرادی که شما تصاویر آنها را می بینید و قتل عام شده اند، تک تک آنها نامه یی از طرف دولت آمریکا در دست داشتند که حفاظت آنها را تضمین می کرد. ایالات متحده آمریکا به همة آنها قول حفاظت داده بود. به رغم این قول بود که آنها قتل عام شدند. اگر ما به عنوان شهروندان آمریکا از این موضوع به شدت برآشفته و خشمگین نشویم، اگر دولت اوباما از این موضوع به شدت برآشفته نشود، در واقع با شرافت خود وداع کرده ایم. در آن صورت دیگر کشور شرافتمندی نخواهیم بود. کشوری نخواهیم بود که بتوان نسبت به آن احترام قائل شد.
سازمان مجاهدین خلق سازمانی است که (در مورد آن بعداً بیشتر توضیح خواهم داد)، مخالف رژیم ملایان و استبداد مذهبی حاکم بر ایران است. این سازمان خواهان سرنگونی آن رژیم است و خانم رجوی که رئیس جمهور برگزیدة شورا است این اصول را به نحو بسیار بسیار خوبی شرح داده است. آنها می خواهند دولتی جایگزین رژیم فعلی ایران شود که به طور آزادانه انتخاب گردد، دولتی که حقوق اساسی بشر را تضمین کند، دولتی که به آزادی ادیان احترام بگذارد، جدایی دین از دولت را به رسمیت بشناسد و دولتی که نسبت به شأن و مقام زنان احترام قائل باشد. در حقیقت این سازمان توسط یک زن رهبری می شود. من در طول پنج یا شش سال گذشته فعالیتهای زیادی در کنار این سازمان داشته ام و دیده ام که بسیاری از مسئولیتهای سطوح بالا در این سازمان را زنان برعهده دارند. این سازمانی است که به حرفهای خودش جامة عمل می پوشاند. چنانچه این گونه سازمانی بتواند در دولت ایران نقش مهمی ایفا کند، این تحول بسیار بسیار مثبتی برای خاورمیانه خواهد بود و الگوی بسیار عالی برای سایر کشورهای خاورمیانه به شمار خواهد رفت. این اصولی است که مورد احترام آنها است.
آنها با حکومت شاه مخالف بودند. آنها باور و امید داشتند که دولتی با خصوصیاتی که شرح دادم جایگزین حکومت شاه شود، یک دولت مبتنی بر جدایی دین از دولت و دموکراتیک. اما حکومت توسط خمینی و حالا هم خامنه ای غصب شد. ما می دانیم که چه اتفاقاتی رخ داد. موضوع گروگانگیری و هزاران هزار، صدها هزار ایرانی به قتل رسیدند. شما این وقایع را حتماً در گزارشهای تلویزیونی در دهه های 1970 و 1980 دنبال می کردید. دیدید که سیل خون در خیابانهای تهران جاری بود. اقداماتی بودند که به دست حاکمان فعلی ایران انجام شدند. همین دولت فعلی به اصطلاح مدره قصد داشت یکی از همان گروگانگیرها را که شهروندان آمریکایی را گروگان گرفته بود، یکی از آن تروریستها به نام ابوطالبی را به عنوان سفیر خود به سازمان ملل بفرستد! باور می کنید؟ این فرد در قتل یکی از اعضای شورای ملی مقاومت در رم در سال1993 دست داشته است. در طول سالیان گذشته، سازمان مجاهدین خلق ایران سخت تلاش کرده تا حکومت مذهبی ایران را سرنگون کند. فراز و نشیبهای فراوانی در این مسیر وجود داشت و بعد جنگ آمریکا علیه عراق رخ داد. در آن زمان تعدادی از این افراد میهن پرست در کمپ اشرف در عراق بودند. آمریکا در عراق بود و به ساکنان وعده حفاظت از طرف دولت ایالات متحده داد. اما دولت آمریکا، همانند سازمان ملل، به طور کامل این قول را زیر پا گذاشته و آن را نقض کرد.
حتماً از خود می پرسید که چرا عراق اجازه داده تا چنین چیزی رخ دهد؟ چرا نیروهای عراقی حداقل در شش نوبت طی سالیان اخیر به اشرف و لیبرتی حمله کرده و ساکنان را قتل عام نموده اند؟ چرا آنها به این کار دست می زنند؟ آیا موضوع صرفاً این است که با آنها خصومت دارند؟ پذیرش این موضوع شاید برای دولت فعلی آمریکا دشوار باشد زیرا نشان می دهد که رئیس جمهور اوباما و معاون او بایدن توانستند که یک پیروزی را به یک شکست تبدیل کنند. آنها در زمانی پرونده عراق را از دولت بوش و ژنرال پترئوس تحویل گرفتند که استراتژی افزایش نیروها در آنجا کارساز شده بود. و حالا عراق تبدیل به چه کشوری شده است؟ من خیلی اکراه دارم که این را بگویم بخاطر اینکه فداکاری های زیادی در عراق صورت گرفته است. اما عراق تبدیل به آلت دست رژیم ایران شده است. وقتی رژیم ایران خواستار کشتار ساکنان می شود، که همیشه خواستار آن بوده است، آنگاه دولت عراق با اتکا به نیروهای خودش یا با کمک مأموران رژیم ایران به اشرف و کمپ لیبرتی هجوم می برد و ساکنان را به قتل می رساند.
چرا شرایط بدتر از این هم خواهد شد؟ این چیزی است که ما را به موضوع مذاکرات هسته یی با رژیم ایران می رساند، موضوعی که برای کل دنیا بسیار حائز اهمیت است و نه تنها برای مردم آن منطقه. دولت اوباما و بسیاری در مطبوعات می خواهند این تصویر را ارائه دهند که رژیم ایران به نحوی مدره شده است. می گویند روحانی یک عنصر مدره است و خواهان صلح است و به دنبال کسب تسلیحات اتمی نیست. خب، قبل از هرچیز، از آنجا که این موضوع در مطبوعات منعکس نمی شود، شما باید بدانید که به گفتة سازمان عفو بین الملل، روحانی افراد بیشتری را در مقایسه با سلف خود کشته شده است. کشتار و قتل لجام گسیخته یی در داخل ایران در جریان است. سال گذشته آنها 700 نفر را به قتل رساندند. امسال تا به حال بیش از 200 نفر را کشته اند. این مربوط به شرایط داخل ایران است. چرا در داخل ایران با مردم اینگونه رفتار می کنند؟ چرا دست به این اقدامات می زنند؟ بگذارید این مطلب را برای شما بخوانم: «گزارشگر ویژه سازمان ملل در رابطه با وضعیت حقوق بشر در ایران، احمد شهید، به رشد چشمگیر اعدامها اشاره کرد و گزارش داد که حداقل 687 تن شامل 28زن در ایران در سال 2013 اعدام شدند. دو سوم این اعدامها در دوران روحانی انجام شد. امسال طبق گزارشها حداقل 200 تن دیگر کشته شده اند. طبق گزارش سازمان ملل، روند رو به رشد دستگیریهای خودسرانه به خاطر فعالیتهای مسالمت آمیز در زمینه حقوق اساسی آزادی بیان، انجمن، اجتماعات و اعتقاد و ادیان همچنان ادامه دارد».
بنابراین از یک طرف رژیم ایران تصویری را به دنیا و به مطبوعات آمریکا و به دولت اوباما ارائه می دهد که گویا مدره است. یعنی روحانی مدره است، هرطور که بخواهید آن را تعریف کنید. اما از طرف دیگر رژیم نمی خواهد مردم ایران تصور کنند که مدره خواهد شد زیرا شما خوب می دانید که وقتی یک حکومت دیکتاتوری روند لیبرال شدن را آغاز کند چه اتفاقی خواهد افتاد. همة نیروهای آزادیخواه به صحنه خواهند آمد و آن را به زیر خواهند کشید. سردمداران رژیم ایران هرچه که نباشند، اما حقه باز و منفعت طلب هستند. بنابراین آنها از یک طرف می خواهند چهرة مدراسیون را به دنیا غالب کنند. اما در داخل ایران سرکوب، کشتار و قتل عام و وحشت را اعمال می کنند تا مردم ایران به فکر قیام و شورش نیافتند، مانند قیامهایی که چند سال پیش رخ داد. این یکی از دلایلی است که روحانی «مدره» در خارج، در واقع یک قاتل در داخل ایران است. در بیرون یک «مدره» در داخل یک آدم کُش.
طی سالهای 2002، 2003، 2004و 2005. روحانی «مدره» در واقع در خاطرات خود به این موضوع افتخار می کند که طرف حسابهای رژیم را فریب داد و به آنها گفت که غنی سازی را متوقف کرده اما به طور پنهانی در دو سایت مخفی در نقاط دورافتادة ایران آن را ادامه می داد. او در این کتاب به خود می بالد که طرفهای غربی را در گذشته فریب داده همان طور که اکنون فریب می دهد. اما در دو نوبت، یکی در سال 2003 و بعد در سال 2005، دست آنها رو شد. فریبکاری آنها در مقابل دیدگان جهان افشا شد. چه کسی این افشاگری را انجام داد؟ سازمان مجاهدین خلق ایران. هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران در داخل ایران جان خود را به خطر انداختند و رژیم را افشا کردند. برخی از آنها در این مسیر جان خود را از دست دادند. ماهیت فریبکارانة رژیم ایران برای تمام دنیا افشا شد. این بار آنها می خواهند اطمینان یابند هرکسی را که می تواند اعمال آنها را برای سازمان ملل و آمریکا افشا کند از بین رفته باشد. آنها می خواهند مطمئن شوند هر تعدادی را که ممکن است حذف کنند و سایرین را به تسلیم وادارند. این دومین دلیل برای اعمال اینگونه قتل عامها است.
شما تنها وقتی می توانید در مذاکرات با تروریستها و دیکتاتورها و قاتلان و افراد بدسرشت و غیراخلاقی پیروز شوید که نسبت به آنها قدرت بیشتری نشان دهید. شما باید اهرمهای فشار بیشتری نسبت به آنها داشته باشید. هیچ شکی وجود ندارد که تحریمها در وادار کردن رژیم ایران به مذاکره مؤثر بودند. به یاد داشته باشید که این تحریمها در واقع به اوباما تحمیل شدند. اوباما نمی خواست تحریمها را اعمال کند و در واقع کنگرة آمریکا وی را مجبور کرد. حالا او مدعی می شود که حاصل کار خودش بوده ولی در آغاز راه او نمی خواست این تحریمها را اعمال کند. او نمی خواست تا این حد سخت رفتار کند. خوب حالا تحریمها رژیم را به میز مذاکره کشانده اند.
ده سال بود که با هرگونه استفاده از انرژی هسته یی توسط رژیم ایران مخالفت می شد. چرا؟ چون این رژیم قابل اعتماد نیست. چرا؟ زیرا این رژیم بزرگترین حامی تروریسم در جهان است. چرا؟ زیرا در میان همة حکومتهای جهان، رژیم ایران بیشترین تعداد آمریکایی را کشته است. چرا؟ چون این رژیم از نسل کشی در سوریه حمایت می کند. چرا؟ چون این رژیم بدنبال نابودی اسرائیل است. آیا بیشتر از این لازم است دلیل آورد تا نشان داده شود که آنها نباید به تسلیحات اتمی دست یابند؟! در جریان جنگ سرد بدترین کابوس این بود که یک فرد دیوانه به تسلیحات اتمی دست یابد. خوب، رژیم ایران دیوانه است. و اگر واقعاً دیوانه نیست، خیلی خوب ادای یک دیوانه را در می آورد! اصلاً نباید به آنها اجازه داد که به هیچگونه قابلیت اتمی دست یابند، حتی یک ذره، زیرا قابل اعتماد نیستند. ضمناً، رژیم اصلاً چه نیازی به استفاده صلح آمیز از انرژی هسته یی دارد؟ آنها نفت دارند. این کشوری نیست که نیاز به دیگر منابع انرژی داشته باشد. کشوری نیست که نیازی به انرژی هسته یی برای مقاصد صلح آمیز داشته باشد.
بنابراین چه باید کرد؟ ما چه کاری می توانیم در این رابطه انجام دهیم؟ به باور من، ایالات متحده باید چند اقدام را اتخاذ کند. حرکتی باید در داخل آمریکا سازمان داده شود تا این به رئیس جمهور تحمیل شود، همانطور که «تد کروز» و سناتور «شومن» در مقابل پذیرش ابوطالبی به آمریکا توسط اوباما ایستادند و از آن جلوگیری کردند. زمانی که توافقنامه یی به کنگرة ایالات متحده تحویل داده شود، کنگره باید خواستهایی را برای پذیرش آن مطرح کند. خواست اول باید این باشد که سیاست آمریکا در مقدمة توافقنامه قید شود. (یعنی) آمریکا جدا از ماهیت این توافقنامه خواهان تغییر رژیم ایران است. لحظه یی تأمل کنید: ایالات متحده مدافع تغییر رژیم در مصر بود درحالی که رهبری مصر روابط حسنه یی با آمریکا داشت. آمریکا حامی تغییر رژیم در لیبی بود به رغم این که تهدید حاکم لیبی در حقیقت خنثی شده بود چراکه او تمامی تسلیحات کشتار جمعی خود را از دست داده بود. آمریکا مدافع تغییر رژیم در سوریه است اما نمی داند در این رابطه باید چه کار کند و همچنان سردرگم است.
خوب، رژیم ایران از همة این رژیمها بدتر است. بدتر از حکومت مصر، حکومت لیبی و حتی سوریه. پس چرا آمریکا خواهان تغییر رژیم در ایران نیست؟ در حالی که در مورد ایران نکته مثبتی وجود دارد که در سایر نقاط نیست. در حال حاضر اگر هم آمریکا در صدد تغییر رژیم در سوریه باشد، نمی داند چه کسی باید جایگزین آن شود. اما در ایران جایگزین مشخص است. حداقل بخشی از آن را می دانیم. خانم رجوی و افرادی که به اصول قانون اساسی، دموکراسی، حکومت قانون، نقش زنان در دولت و یک ایران غیراتمی احترام قائل هستند. بنابراین ما جایگزین را می شناسیم.
باید تأکید کنیم که در توافقنامه قید شود رژیم ایران نباید از هیچگونه قابلیت هسته یی برخوردار شود. باید زندانیان سیاسی را آزاد کند. رژیم ایران باید بازرسیهای کامل، بسیار جدی و بسیار شفاف را بپذیرد تا دیگران مطمئن شوند که آنها به توافقنامه پایبند خواهند ماند. ما به همین خاطر در اینجا جمع شده ایم. زیرا می خواهیم افراد در این رابطه آگاه شوند. مردم باید از این موضوعات مطلع شوند.
مهمتر از همه، ما باید برخیزیم و شرف کشور خودمان را بازیابیم. باید بخواهیم اشرفیانی که باقی مانده اند و قول حفاظت دریافت کرده اند و تا به حال بسیاری را از دست داده اند، بسیاری کشته شده اند، فوراً در ایالات متحده آمریکا پناه داده شوند. من نمی خواهم نسبت به کشور خودم احساس شرم داشته باشم. اگر ما قولی می دهیم باید به آن قول وفا کنیم. نباید بترسیم که اگر به قول خود وفا کنیم دیکتاتورهای خونخوار آزرده خاطر خواهند شد.
بنابراین بگذارید صحبتهایم را همانگونه که همیشه به پایان می برم تمام کنم. می دانم که ساکنان کمپ لیبرتی طی چند روز آینده این تصاویر را دریافت خواهند کرد. من می خواهم ساکنان کمپ لیبرتی را به طور ویژه مورد خطاب قرار دهم. من و شما عمیقاً در این رابطه فعال هستیم. امیدوارم که خیلی از حضار هم در این رابطه فعال شوند. اما جان ما در خطر نیست، بلکه جان ساکنان در خطر است. تاریخ ایران نوشته می شود، ایران تبدیل به یک کشور آزاد و دموکراتیک می شود، این اتفاق خواهد افتاد، نمی دانم چه زمانی شاید زودتر شاید دیرتر، شاید هم خیلی زودتر از آنچه ما تصور می کنیم، چیزی که در نمونه های دیگر اتفاق افتاده و شاید هم دیرتر، اما ایران آزاد خواهد شد.کشوری آزاد به یمن خون و رنج و اشک ساکنان کمپ لیبرتی و اشرفیان. این شجاعت ساکنان است که آزادی را محقق خواهد کرد و ما در کنار شما می مانیم به طوری که احساس می کنیم نزدیک شما در همانجا هستیم. ما هیچ گاه شما را ترک نخواهیم کرد.
متشکرم و خدا شما را حفظ کند.
کن بنت، وزیر کشور ایالت آریزونا
متأسفم که خیلی نمی توانم به آنچه که شهردار جولیانی ارائه کرده است، چیزی اضافه کنم. ولی من دو سه دقیقه وقت می گیرم که دو ملاحظه را بگویم.
یکی از آنها این است که چرا این جلسه برای آریزونا مهم است.
من ارزشهای خودم را از سه جا فراگرفتم: خانواده ام، کلیسایم و پیشاهنگان و هر چهارشنبه من به جلسه پیشاهنگان می روم و دست خودم را بلند می کنم و سوگند پیشگاهنگی می خورم. 12 اصل وجود دارند، اما دومین آنها وفاداری است. یک پیشاهنگ قابل اعتماد است، وفادار است، کمک کننده است، دوست است، الطاف دارد، مهربان است، تبعیت می کند، خوشحال، تر و تمیز، شجاع و منظم و دوست داشتنی است. من نمی دانم چطور همة این اصول را طی این سالیان به یاد داشتم. ولی می خواهم روی وفاداری متمرکز شوم.
لذا، ما یک فرصت داریم و برای ما در آریزونا مهم است. ما باید در کنار مردم در سراسر این کشور، از هر نژاد، هر رنگ، هر مذهب و هر سابقه یی قرار بگیریم تا مطمئن شویم به تعهداتی که داده ایم، وفاداریم و ما نباید اجازه دهیم چنین وضعیتی در ایران یا هرجای دیگر رخ دهد. آریزونا نمی تواند یک ایران اتمی را تحمل کند.
اجازه بدهید یادآور شوم، به طور خاص در ایالت آریزونا، که ما تا به حال 145 تن از شهروندان آریزونا را در جریان جنگ علیه تروریسم از دست داده ایم. در حال حاضر، بیشترین توجه، متوجه لوری بیستووا است، اولین سرخپوستی که در جنگ آمریکا، در تاریخ کشورما کشته شده است. و نفر دوم پت تیلمن. من فردا صبح ساعت 7:05 دقیقه با 38000 تن دیگر در ماراتن پت تیلمن که 4.2 مایل است شرکت می کنیم. ما نمی توانیم آن 145 نفر را فراموش کنیم. ما نمی توانیم صدها هزار نفر را که به قتل رسیده و کشتار شده اند، فراموش کنیم. اگر شما در جمع 38000 نفر بایستید مثل کاری که من فردا خواهم کرد، و این رقم را در سه، چهار، پنج یا شش ضرب کنید، درک می کنید که ابعاد دهها هزار نفر و صدها هزار نفر که (در ایران) کشته شده اند چیست؟ این نمی تواند ادامه یابد و ادامه نخواهد یافت و آریزونا نیاز دارد بخشی از تلاشی باشد که تضمین کند چنین چیزی هرگز تکرار نشود. با تشکر از همه شما