• علت حکم اعدام من افشای اعمال وحشیانه وزارت اطلاعات و عدم قبول همکاری اطلاعاتی و مصاحبه تلویزیونی علیه سازمان مجاهدین خلق بوده است
• بگذار به خاطر هواداری از مجاهدین به چوبه دارسپرده شوم ما وظیفه میهنی و آرمانی مان را انجام میدهیم و آماده فدا شدن و پرداخت بهای آن در هر سطحی هستیم
غلامرضا خسروی زندانی مقاوم صبح یکشنبه 11خرداد (امروز) پس از 12 سال شکنجه و اسارت به دست دژخیمان رژیم آخوندی در زندان گوهردشت حلق آویز شد. دژخیمان در طول سالهای گذشته غلامرضا را تحت شدیدترین فشارها و شکنجه ها قرار دادند تا او را در هم بشکنند و او را وادار کنند که از هواداری از مجاهدین دست بکشد، اما او تا آخرین ساعات که در سلول انفرادی دست و پایش در زنجیر بود، داغ تسلیم و کرنش را بر دل دژخیمان گذاشت.
او در روز 12 سپتامبر 2013 در مصاحبه یی که متن آن به طور مخفیانه به بیرون زندان منتقل شد، گفت به خاطر عدم همکاری با اطلاعات و عدم مصاحبه تلویزیونی علیه مجاهدین و افشای اعمال وحشیانه اطلاعات آخوندی به اعدام محکوم شدم. او در این مصاحبه گفت:
«از بدو دستگیری مجددم در تاریخ 5/12/86 تا 25/4/90 به مدت 40 ماه در سلولهای انفرادی بازداشتگاهای مختلف بودم، بدون هیچ گونه امکانات رفاهی و انسانی با سالی دو ملاقات و بدون حق تلفن... علوی جنایتکار [سردژخیم رضا سراج با نام مستعار علوی، سربازجوی مجاهدین خلق] به برادرم گفته بود که من خودم حکم غلامرضا را از سه سال به اعدام کشانده ام. محتویات حکم، نشان از بغض و کینه رژیم نسبت به ما از همان دهه شصت بوده است چون مسائل مربوط به دهه شصت را در حکم من آورده بودند. علت دیگر افشاگریهای من در بیدادگاه رفسنجان به خاطر اعمال وحشیانه و غیر انسانی وزارت اطلاعات و عدم قبول همکاری اطلاعاتی و مصاحبه تلویزیونی بر علیه سازمان مجاهدین خلق بوده است...
من در جهت افشای ماهیت جنایتکارانه و جنگ طلبانه ضد میهنی رژیم و گسترش فقر و فساد و تباهی توسط آنها، فعالیتهایی در ارتباط با سیمای آزادی داشتم و مطالب اطلاعاتی برای آنها می فرستادم و به آن شبکه تلویزیونی کمک مالی کرده بودم».
غلامرضا در مورد سوابق خود می گوید: «از سال 57 با اوج گرفتن انقلاب ضد سلطنتی با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شدم که این آشنایی بعد از پیروزی انقلاب به یک ارتباط مداوم و پیوسته تبدیل گشت و در نهاد دانش آموزی سازمان مشغول به فعالیت شدم که نهایتا در مردادماه سال 60 به همین دلیل دستگیر شدم، فعالیتم در شهرهای آبادان، نورآباد ممسنی و کازرون بود. در مردادماه سال 60 به اتهام هواداری فعال از سازمان مجاهدین خلق ایران در حالیکه 16 سال داشتم دستگیر شدم. چهار سال در زندان سپاه پاسداران کازرون و یکسال هم به زندان عادل آباد شیراز تبعید شدم که آن دوران هم تؤام با زجر و شکنجه و سختیهای بسیار بود و در مرداد سال 65 آزاد شدم. بعد از آزادی از زندان علیرغم قبولی در کنکور ورودی دانشگاه از ادامه تحصیل محرومم نمودند و شرط ورودم به دانشگاه را قبول همکاری اطلاعاتی با وزارت اطلاعات قرار دادند که هیچ وقت آن را نپذیرفتم».
او در رابطه با موضع سیاسی خود می گوید: «از اینکه اعلام نمایم هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران هستم هیچ ترس و هراسی ندارم و بگذار به خاطر این هواداری و بغض و کینه ضد انسانی رژیم نسبت به سازمان و هوادارانش به چوبه دار سپرده شوم. باشد که پرچم شرف و آزادگی خلق قهرمان ایران باشم و شهادتمان موجب روسیاهی و سرنگونی هر چه سریعتر این رژیم ضد بشری گردد».
او در باره شرایط بیدادگاهی که او را محاکمه کرد تصریح می کند: «این رژیم سفاک اجازه نداد که قبل از محاکمات، من حتی یک دقیقه بتوانم با وکلایم صحبتی داشته باشم. مأموران اطلاعاتی و امنیتی و دفتردار شعبه بیدادگاه به شدت از ارتباط و صحبت من با وکلایم ممانعت به عمل می آوردند. وکیل حضور داشت ولیکن هیئت منصفه یی وجود نداشت. ضمنا رأی ها از قبل به قضات ابلاغ می شود».
غلامرضا در باره وعده های روحانی در مورد بازنگری پرونده ها و وعده آزادی زندانیان سیاسی گفت: «از دید من اگر حسن روحانی وعده یی داده است صرفا فریبکارانه و تبلیغاتی بوده، برای فریب توده مردم و جهانیان به منظور کم کردن فشار افکار عمومی داخلی و خارجی و جلوگیری از محکومیتهای بیشتر بین المللی و تحریمهای بیشتر بعدی بوده و ضمن اینکه از دید رژیم، زندانیان عقیدتی و سیاسی فقط زندانیان خودشان و باندهای داخلی خودشان است نه دیگران، و اینها همان جنایتکاران دهه های قبل می باشند که بارها این را در بازجویی ها و محاکمات گفته اند که، افسوس آن شرایط قبلی نیست وگرنه یک دقیقه هم شما را زنده نمی گذاشتیم و اگر هم تغییری انجام دهند، بر اثر فشارها و اوضاع آشفته و رو به زوال و نابودی شان می باشد و به هدف نجات خودشان.
مطلب دیگر اینکه من دشمن خدا و خلق و خود را خوب شناخته ام و انتظار دیگری جز این از این ها ندارم و هر لحظه آماده شهادت در راه خدا و خلق و آرمان های رهایی بخش و توحیدی مجاهدین خلق ایران می باشم و همین حکم اعدام را هم در چارچوب قضا و قدر الهی دانسته و هر شرایطی و هر حکمی را خیر مطلق می دانم و با جان و دل می پذیرم و برای آن هم افتخار می کنم و اصلا هم نگاهم و امیدم به این نیست که حسن روحانی چه می خواهد بکند یا نکند، یا چه شعاری می دهد و یا نمی دهد. ما وظیفه ملی، میهنی و آرمانی خودمان را انجام می دهیم و آماده فدا شدن و پرداخت هزینه و بهای آن در هر سطحی می باشیم.حسن روحانی کیست؟ما نگاهمان فراتر و بالاتر از این هاست. از مخاطبینم هم می خواهم که عزم خود را برای سرنگونی این نظام جنایتکار و ضد بشری جزم نموده و تمام تلاش خود را معطوف به براندازی این رژیم با همه دار و دسته هایش و سپس برقراری حاکمیت مردمی، آزادی، دموکراسی، برابری و عدالت برای تک تک آحاد ملت نماید».
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
11خرداد 1393 (اول ژوئن 2014)