رضا رضایی که در شهریور50 همراه با سایر اعضای کمیته مرکزی سازمان دستگیر شده بود، سهماه بعد، در سومآذر50، با فرار بزرگ خود ضربه غیرقابلجبرانی بهساواک شاه وارد کرد. او در بیرون زندان به همراه مجاهد شهید احمد رضایی بهبازسازی سازمان و سازماندهی اعضای باقیمانده پرداخت و رهبری مجاهدین را در آن مقطع در بیرون زندان بهعهده گرفت و همچنان که خود در یکی از نامههایش نوشته بود، سازمان مجاهدین را ماندگار کرد.
شهادت رضا رضایی در 25 خرداد1352 که دیکتاتوری شاه و ساواک به خاطر آن شادی بسیار کردند، زمینه ساز اپورتونیستهای چپ نمایی شد که با ضربه خائنانه خود باعث متلاشی شدن بزرگترین سازمان انقلابی مسلمان قبل از انقلاب ضد سلطنتی شدند که ارتجاع خمینی بیشترین بهره برداری را از آن را در سرقت رهبری انقلاب به عمل آورد.
رضا رضایی خود درباره جوشش خون شهیدان مجاهد خلق و پیروزی محتوم مقاومت و انقلاب، به رغم شادی دشمنان خلق، در نامه یی خطاب به پدر ومادرش نوشته بود :« ما تاکنون شهدای فراوانی دادهایم. دشمن میخواهد وانمود کند که این شهیددادنها همه نشانه این است که ما محکوم به شکست هستیم و او سلطنت ابدی خواهد داشت، ولی درست وقتی که حوادث را بررسی کنیم، نتیجه برعکس است.... برنامههای آینده ما باعث خواهد شد که رژیم با همه باد و زورش، دیوانهوار سروکلهاش را بههمهجا بکوبد…»