"آزاده" بود و آزاد
به فراخنای روحی بزرگ
که قالب او را
دیگر توان کشیدن نداشت.
پر کشید و رفت
تا بزرگی اش
دریای ستاره ها را بوسه زند
که دیگر، که دیگر
این کالبد کوچک را
یارای حمل "دوست" نبود.
حببیبی آزاده
و "آزاده" ای حبیب
که به حب آزادگی
و آزاده زیستن در سایه دوست
وفادار ماند
تا آخرین نفس
تا آخرین نفس . . .
26 تیر نود و سه