تمرکز ما بر روی موضوع جلسه امروز است و اشتباهات آمریکا و کارهایی که باید در آینده نزدیک انجام شود...
اجازه بدهید چند نکته را در این رابطه با شما در میان بگذارم. آشوب و ویرانی در آن منطقه بدون شک مورد بررسی تاریخ نویسان قرار خواهد گرفت و من احترام فوق العاده ای برای همکاران خود دارم، مخصوصا آقای سفیر که زبان آن منطقه را صحبت میکند و میتواند دلایل این آشوب و خونریزی را د رآنجا برای شما را شرح دهد. اما یک نکته اساسی وجود دارد که به نظر من ما را متوجه سه علت اصلی میکند: رژیم ایران، رژیم ایران و رژیم ایران...
در سوریه، آمریکا اساسا بیش از سه سال را نادیده گرفت، وقتی میتوانست اقدامات مهمی انجام دهد و تاثیرات سوء را کاهش دهد. اما انتخاب این بود که این کار انجام نشود. چه کسی بیشترین سود را برد؟ رژیم ایران. چه کسی بیشترین سود را از آشوب در جنوب لبنان میبرد؟ و غزه. به نظر من رژیم ایران. و چه کسی مواد منفجره و تکنولوژی و قابلیت ها برای کشتار سربازان آمریکایی در افغانستان و عراق را مهیا میکند؟ رژیم ایران. چه طرفی بیشتر از رئیس جمهور آمریکا و کنگره آمریکا بر روی مالکی در بغداد تاثیر میگذارد؟ رژیم آخوندها در ایران. بنابراین، مهم نیست که نقشه را چگونه بکشید. به هر حال، در هر نقطه ای در آن منطقه که شرایط مخرب وجود داشته باشد، سرنخ آنها رژیم ایران است...
اما هم اکنون روشن است که رژیم ایران بزرگترین دولت حامی تروریسم است و بیشتر به یک ایده شباهت دارد اما شاید تاریخ دانان بیشتر روی این موضوع تامل کنند و نتیجه متفاوتی بگیرند...
باید بر روی رژیم ایران متمرکز شد. چرا؟ به دو دلیل. من امروز اینجا هستم زیرا فکر نمیکنم هیچ هدف مهم تری از این باشد که آمریکا به قول خود نسبت به زنان و مردان کمپ لیبرتی وفا کند. قدمت این تعهد ده سال است. تعهدی که اکنون شاید برای زنان و مردانی که در آنجا هستند قدیمی شده و کررا توسط آمریکا مورد اغماض قرار گرفته و نقض شده است. من در رابطه با وجهه آمریکا در جامعه جهانی صحبت کرده ام. اگر جامعه جهانی به آمریکا نگاه کند و با خود بگوید که آمریکا نامه ای امضا کرد و به تک تک ساکنان داد و گفت ما مسئول امنیت شما خواهیم بود، و بعد به وقایع پنج یا شش سال گذشته نگاهی اندازد، چه نتیجه ای خواهد گرفت؟ اگر رهبر یک کشور دیگر بودید چه فکر میکردید، وقتی آمریکا قول داد که اگر شما کاری نکنید ما کاری خواهیم کرد. فکر میکنم بسیار در بهترین حالت نامطمئن و به احتمال زیاد مشکوک خواهید بود. زیرا در دنیای ژئوپلتیک اعتماد بسیار مهم است و شما باید کاری را که به آن تعهد دارید انجام دهید.
همسر نخست وزیر مقتول لبنان، قتلی که شاید به رژیم ایران راه ببرد، زمانی به من گفت که در آن منطقه از جهان «بهتر است که مورد احترام باشید تا مورد پسند». اما آمریکا اکنون در آنجا هیچیک از این دو نیست. و این مشکل ایجاد میکند. بنابراین موضوع مجددا کشور خسته از جنگی میشود که نمیخواهد سرباز بفرستد. پس چه کار کنیم؟ ما از کنگره چه میخواهیم و میخواهیم کنگره رئیس جمهور را دعوت به انجام چه کاری کند؟ ما میخواهیم که آنها شرایط واقعی عراق را آنطور که هست درک کنند. مشکل دیگری که تحلیل گران جدید به آن میپردازند موضوع داعش در عراق است. میگویند داعش در آنجا حضور دارد. ولی برای درک موضوع چه باید کرد، باید به آنچه در چهار سال گذشته اتفاق افتاده توجه کرد. مالکی در انتخابات بازنده بود اما وزارت خارجه آمریکا اطمینان حاصل کرد که او در مسند خود باقی بماند. و در عوض به ما قول داد که دولت اتحاد ملی تشکیل دهد. یعنی با حضور عشایر و سنی ها و سایرین. به دلایلی ما حرف های او را باور کردیم، برغم همه کارهایی که انجام داده بود. و از آن زمان تا بحال چه اتفاقی افتاده است؟ دولت اتحاد ملی در کار نیست. به محض اینکه وارد دفترش شد، مسیر کاملا مخالف این را برگزید...
من در عراق بوده ام و باز هم اگر به من اجازه داده شود به آنجا خواهم رفت. روسای عشایر و اکثر رهبران سنی خواهند پرسید که پس دولت اتحاد ملی چه شد؟ و مهم تر از آن، چرا مالکی و شبه نظامیان و ارتش او توسط آمریکا و رژیم ایران حمایت میشود، که در چندین نوبت آنها را سرکوب کرده اند؟ مالکی نخست وزیر منطقه سبز است. او نخست وزیر کل کشور نیست. چرا؟ زیرا وعده هایی به مردم عراق داد که به آنها وفا نکرد. و طنز تلخ این است که ما اطمینان حاصل کردیم که او قدرت خود را حفظ کند برغم اینکه در جریان انتخابات اکثریت کرسی ها را کسب نکرد. این شرم آور است. نمیتوان به عقب برگشت پس چه کار میتوان کرد؟ خب، ما میخواهیم که رئیس جمهور این کشور و تحلیل گران را دعوت کنیم که به تاریخچه سه سال گذشته توجه کنند و به داعش بعنوان سرچشمه شورش نگاه نکنند. روسای عشایر و رهبران سنی با دولت سرکوبگر عراق که از طرف رژیم ایران حمایت میشوند در جنگ هستند. باید این را درک کرد.
از ما پرسیده میشود که آیا باید از نیروهای هوایی خود استفاده کنیم تا از تلاش رژیم ایران و دولت مالکی برای بمباران شهروندان بیگناه حمایت کنیم و سنی هایی را بمباران کنیم که زمانی از آنها خواستیم که از مالکی حمایت کنند زیرا او دولت فراگیر تشکیل خواهد داد؟ فکر نمیکنم. پس چه کار باید کرد؟ اولا، خیلی دوست دارم که اعضای مجلس و سنا مخالفت خود را بیش از پیش در رابطه با مالکی ابراز کنند. و خواستار کناره گیری او شوند. مهم نیست که استعفا باشد، او احتمالا پول زیادی به جیب خواهد زد و از کشور خارج خواهد شد و به کشور خنثی خواهد رفت و همه پول را در حساب بانکی خود حفظ خواهد کرد. این چیزی است که من فکر میکنم اتفاق خواهد افتاد. بنابراین او باید برود. و ما باید خواستار یک دولت فراگیر شویم که شامل روسای عشایر و رهبران سنی شود و همچنین کردها. یک دولت اتحاد ملی. تنها رئیس جمهور آمریکا و کنگره میتوانند صدای خود را بلند کرده و یکصدا بگویند که بعنوان آمریکایی هایی که مدت زیادی خون و قیمت داده در آن منطقه داده ایم، این خواسته ما است. ما از شما در سال 2010 حمایت کردیم اما شما اعتماد ما را از دست دادید. و وعده هایی که به مردم عراق دادید را نقض کردید. بنابراین بروید بیرون.
دوما، باید بر روی دوستان خود متمرکز شویم. یعنی میهن دوستان و مخالفان ایرانی. چه باید کرد؟ خب، 300 مشاور آمریکایی به عراق اعزام شده اند. برای من جالب است شعار دولت را بشنوم که می گوید ما سربازان در صحنه نداریم. حداقل اکنون 300 زن و مرد در معرض خطر هستند. دوستان این ها سربازان در صحنه هستند. من فکر نمی کنم در هیچ نقطه ای از عراق ما منطقه ای که آتش دوستمان باشد، وجود داشته باشد. لذا سعی نکنید بگویید که شما می توانید مردان و زنان ما را در معرض خطر قرار دهید و اتفاق بالقوه ای برای آنها رخ نخواهد داد. و شما سربازان را برای تأیید یک موضوع به صحنه اعزام نمی کنید. آنها را می فرستید، با این ایده که به گونه ای ما ممکن است درگیر شویم اما دستمان را تمیز نگاه داریم. این خیلی عجیب است. ولی آنها در آنجا حضور دارند.
وزارت خارجه آمریکا به همکاران من، جمهوریخواه و دمکرات، اعضای جامعه آکادمیک، نظامیان، جوامع اطلاعاتی و انتظامی، گفته است: «ما حضور دائمی در کمپ لیبرتی داریم». سازمان ملل گفته است: «ما حضور دائمی در کمپ لیبرتی داریم». آنها هر دو گفته اند که «اگر از اشرف به لیبرتی بروند، ما هر چه در توان داریم انجام خواهیم داد تا نقل مکان آنها تسریع شود». و وعده ها یکی پس از دیگری نقض میشود. غذرخواهی میکنم اگر تکرار مکررات است. اما افرادی که شایسته است از آنها عذرخواهی شود، ساکنان کمپ لیبرتی هستند. زیرا آنها به ما اعتماد کردند و ما به دولت خودمان اعتماد کردیم. بنابراین از نظر بسیاری از ما این یک موضوع شخصی است. دولت ممکن است نگران وجهه و وعده خود نباشد. اما ما نگران وجهه خودمان هستیم و این گروه از زنان و مردان فوق العاده به راه خود تعهد دارد...
رژیم ایران در حال حاضر منبع تمامی شر در منطقه است و بزرگترین تهدید بشمار می آید، در برابر حیات و آزادی زنان و مران کمپ لیبرتی.این یک تناقض است. بسیار متشکرم.
سرهنگ وسلی مارتین
زمانیکه در سال 2005 به عراق بازگشتم، پس از ارتکاب به تمام آن جنایات جنگی در زمانیکه در پنتاگون بودم، دیدم تمامی مناطق نفوذ (رژیم) ایران دیگر بهطور کامل تحت کنترل حکومت ایران در آمده بود. شاهد منطقة جدیدی از درگیریها بودم. و آن استان دیالی و همچنین بغداد بود. سپس شاهد گسترش نفوذ رژیم ایران و تقویت بنیادگرایان شیعی از بغداد بهسمت شمال بودم. و این دقیقاً محلی بود که اشرف در آنجا واقع شده است.
ما بهطور مداوم به دولت خود گوشزد کردهایم که مالکی شخص خوبی نیست. او یک مدره نیست، او عروسک خیمهشب بازی رژیم ایران است. و دیدیم چگونه هواپیماهای (رژیم) ایران از بر فراز سر عراق گذشته تا از دولت اسد در سوریه حمایت کنند. ما ظلم و ستم را در عراق دیدیم. ما نفوذ ادامهدار و فزاینده را دیدیم.
یکی از مزدورترین نفرات رژیم ایران، مشاور امنیت ملی موفق الربیعی بود.. ژنرال گاردنر به ما گفت، به ربیعی اعتماد نکنید. او یک اوباش است.
مالکی انتخابات سال 2010 را دزدید. علاوی در انتخابات شرکت کرده بود و بیشترین کرسیها را بهدست آورده بود. طبق قانون اساسی، قرار بود علاوی دولت را تشکیل بدهد و آیتالله سیستانی به مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و مالکی گفت که علاوی باید اجازه داشته باشد دولت را تشکیل بدهد. مالکی تصمیم گرفت از این امر جلوگیری کند و دولت خودش را تشکیل داد. او شیوة جالبی از انتصاب نفرات به پستهای دولتی دارد. نوع دولت او خانوادگی است. او اقوامش را در همة مناصب میگذارد. ما به آن میگوییم، طرح دوستان و خانواده. لذا وابستگانش وارد وزارت دادگستری شدند و تضمین کردند که مالکی دولت را تشکیل دهد.
مالکی دولت را تشکیل داد و بعد انتخابات بعدی آمد و او میخواست مطمئن شود که در قدرت میماند. و او اکنون میگوید، می خواهد در قدرت بماند. او با استفاده از بشکههای انفجاری فلوجه را بمباران کرد. او با هلیکوپتر کل شهر را بمباران کرد، بیمارستان را هدف قرار داد و چندین کودک و یک دکتر را به قتل رساند و دکترها را مجبور کرد قبل از انتخابات فرار کنند. ولی این کافی نبود. او میخواست تعداد بیشتری فرار کنند. او دستور داد که آب سدهای فلوجه را رها کنند و نتیجه این شد که منطقة ابو غریب را سیل گرفت، لذا آنها نتوانستند بهپای صندوقهای رأی بروند. او از ارتش خواست یک روز قبل از اینکه برای حفاظت از انتخابات بسیج بشوند رأی بدهند و آنها در برابر فرماندهانشان رأی دادند. استرون استیونسون، رئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا دریافت و تأیید کرد که بسیاری از صندوقهای رأی مفقود شدند و صندوقهای رأیی که مملو از رأی مالکی بود جایگزین آنها شد. در عین حال، مالکی همچنان بهعنوان وزیر کشور عمل میکرد. او هم وزیر کشور است و هم وزیر دفاع. او مشخص کرده است که میخواهد در پست خودش باقی بماند. لذا او میخواست مطمئن شود در قدرت باقی میماند و همة نیروهایش را در موضعشان حفظ خواهد کرد. در حقیقت، یکی از بازداشتگاههای غیر قانونی که ما آنرا کشف کردیم، در مقر وزارت کشور بود. و یکی دیگر هم در داخل مجموعة وزارت کشور بود.
لذا، در سراسر کشور، نوری مالکی اجازه داشته است که جنایات و نسلکشی خودش را ادامه بدهد. یکی از بدترین جنایات او که بهخاطر فقدان واژة بهتر باید به آن نسلکشی گفت، اول سپتامبر 2013 در کمپ اشرف رخ داد. از ضلع شمالی، در نقطهیی که ما در آنجا مستقر بودیم و بعد نیروهای عراقی در آن مستقر شدند، لشکر طلایی و نیروهای سوآت یونیفرمپوش وارد شدند. همانطور که فرماندار دین گفت، آنها آمدند، نفرات را دستبند زدند و بعد به پشت سر آنها شلیک کردند. به کلینک مراجعه کردند و کسانی را که در حال مداوا بودند به قتل رساندند و بهطور سیستماتیک در داخل کمپ کشتار کردند.
دو تن از بهترین دوستان من، یکی از آنها که با من بسیار نزدیک بود، به نام حسین، کشته شدند. فرمانده زهره یکی دیگر از دوستان خوب من بود و من به خاطر دارم که بارها با او در اتاقهای کنفرانس و خارج اتاقهای کنفرانس در داخل کمپ اشرف کار میکردم. مستمراً تلاش میکنم همة خاطرههایم با آنها بهخصوص آنهایی را که با حسین داشتم، بعد از کشتهشدنش، به خاطر بیاورم و نمیتوانستم از فکر دربارة خاطرات جدید خودداری کنم، چون به محض این که فکر میکردم اینها همة تجربیاتی است که بهخاطر دارم، یک خاطرة جدید به ذهنم میآمد. وقتی دیدم که او در گوشة دیوار افتاده و دو شلیک به سرش شده است، یکی با تفنگ و یکی هم با هفتتیر، و یک شلیک هم به شکم او، این یک جنایت آشکار بود. و اولین کاری که آمریکا کرد چه بود؟ وزارت خارجه جلو پرید و گفت هیچ مدرکی وجود ندارد که دولت عراق درگیر این جنایت بوده است. ولی من میخواهم اینرا بگویم که هر کس میگوید دولت نوری مالکی درگیر قتل عام اشرف نبوده است یا یک دروغگو است، یا احمق است و یا هر دو آن. من نمیتوانم صریحتر از این صحبت کنم، مگر نه؟
بپردازیم به مسئلة داعش. یک راه کار وجود دارد که میتوانیم آنرا در پیش بگیریم و ثبات را به این کشور بیاوریم. در بیانیههای من در مورد تهدیدات، بهویژه آن که یک ماه پیش در آمد، بار دیگر آن شش گروه تهدید را مشخص کردم. اما در حال حاضر ما شاهد ظهور گروههای تهدید بیشتری هستیم. ما شبه نظامیان را داریم. ما ارتش عراق و خود پلیس عراق را داریم. ومن تهدید رو به رشد دیگری را میبینم، و آن نیروی قدس است. اولین گزارشهای من در بیش از یک ماه پیش نشان میداد که نیروی قدس در واقع در جنگ عراق حضور دارد.
همانطور که اشاره کردم، یک راه برای حرکت به جلو وجود دارد و آن این است که با میانهروها، هم در طرف شیعه و هم در طرف سنی، کار کنیم. تعداد زیادی از آنها وجود دارند. مردم عراق همان چیزی را میخواهند که هر کسی میخواهد و آن نیازهای اولیه است. شما میخواهید نیازهای فیزیکی، غذا، سرپناه، پوشاک و لباس تأمین شوند. شما امنیت میخواهید. شما خواهان مشارکت، که به زبان ساده به آن میگویند عشق، هستید. اما بیشتر از آن، شما خواهان مشارکت در جامعة خود هستید و شما میخواهید اعتماد به نفس و خود شکوفایی داشته باشید. شما واقعاً میخواهید در آنچه انجام میدهید خوب باشید. اینها تمام چیزهایی است که مردم عراق میخواهند.
اجازه بدهید من یک دقیقه برای کمپ لیبرتی صحبت کنم. همانطور که توسط سخنرانان قبلی اشاره شد، ما یک توافق بهعمل آوردیم. یکی از چیزهایی که در موافقتنامهها هست این است که وقتی شما آنها را در وسط مبارزه بهعمل میآورید، یعنی سربازان آمریکایی موافقتی را انجام میدهند، چه بهصورت نوشته یا شفاهی، مثل این است که آن توافق در بتون قفل شده باشد و از آن به بعد بخشی از شخصیت شما میشود. برای افسرانی که به مأموریت در اشرف منصوب شده بودند دیدن نقض این توافقنامهها واقعاً تحریککننده است. به همین دلیل است که میبینید افرادی مثل دیوید فیلیپس، خود من، تام کنتول، لئو مکگلاسکی و دیگران، مصرانه صدایشان را بلند میکنند. و در ضمن، هیچیک از ما برای وقتی که صرف میکنیم، چیزهایی که مینویسیم، سخنرانیهایی که میکنیم ویا هر چیزدیگر حقالزحمهیی را نمیپذیرد. دلیلش این است که ما میدانیم چه چیزی درست است. ما برای انسانیت مبارزه میکنیم و ما برای قولی که خودمان به مردم دادیم مبارزه میکنیم.
در اینجا به سخنانم پایان میدهم. من از میچل برای تمام حمایتها و همه چیز تشکر میکنم.
ولید فارس - محقق و متخصص در امور خاورمیانه
دکتر ولید فارس: بسیار متشکرم اجازه میخواهم از سناتور بلانت بهخاطر دعوت همة ما تشکر کنم. همچنین از جامعة ایرانیان مقیم آمریکا و نهادهای غیر دولتی و نیز جامعة میسوری بهخاطر دعوت از من سپاسگزاری میکنم. برای من مایه افتخار است که در اینجا حضور داشته باشم.
میخواهم یک بررسی استراتژیک در سطح بینالمللی ارائه دهم که ما را به اهمیت ساکنان لیبرتی که در عراق مستقر هستند رهنمون خواهد کرد؛ کسانی که امید مردم ایران هستند و هماکنون در معرض خطرات گسترده قرار دارند.
البته که عنوان جلسة امروز ما نقش رژیم ایران در عراق است و این یک موضوع صرفاً آکادمیک نیست، بلکه سرچشمة آن تهدیدات عاجلی است که از رژیم ایران ساطع شده و همچنین خطراتی که اکنون در عراق دیده میشود. ما اکنون شاهد ظهور داعش هستیم که مشغول از بینبردن نیروهای مدره در جامعة اهل تسنن است. و این نتیجة اشتباهات آمریکا نه فقط در پنج سال گذشته بلکه سالیان بیشتر از آن است.
رژیم ایران در عراق نفوذ کرده و عراق اساس نقشة استراتژیک رژیم ایران برای منطقه است. عراق برای دسترسی رژیم ایران به سوریه نقش حیاتی دارد و سوریه برای دسترسی آن به لبنان و حزبالله نقش حیاتی دارد.
رژیم ایران دههها است که برای منطقه طرحهای استراتژیک ریخته است. بنا بر این من میخواهم در چند دقیقه این ایده را برای شهروندان آمریکایی و جامعة بینالمللی مطرح کنم که رژیم ایران نقشة درازمدتی در رابطه با منطقه دارد و این طرحها را طی سالیان، قبل از جنگ سرد، بعد از جنگ سرد و قبل و بعد از حملات 11 سپتامبر به منصة ظهور نشانده است.
در سال 1987، چند سال بعد از انقلاب و ربودن آن توسط رژیم خمینی، من کتابی به زبان عربی در بیروت نوشتم، قبل از مهاجرت به آمریکا، که نام آن «نظرگاه دراز مدت رژیم ایران و طرحهای استراتژیک آن» بود. در سال 2010، کتاب دیگری بهنام «انقلابی که در راه است» نوشتم که بهار عربی را پیشبینی کرد. امسال نیز یک کتاب دیگر از من منتشر شد. این کتابها در طول سه، چهار دهه نوشته شدند. و آنچه من در آنها گفتهام این است که رژیم ایران دقیقاً میداند که بهدنبال چه چیزی است. چند نسل از مقامات حاکم بر ایران طی حکومت دو ولی فقیه و کسانی مثل وزرای دفاع و غیره که دیدگاه دراز مدت دارند اینرا گفتهاند و ما دیدگاه کوتاهمدت ارائه داده و در برخی مواقع اشتباهات مهلکی را مرتکب میشویم. اهداف اعلامشدة رژیم ایران این است که تا آنجا که ممکن است بهسمت غرب و بهسمت جنوب حرکت کنند. یکی از سنگ بناهای این هدف، اتحاد استراتژیک بین رژیمهای ایران و سوریه است. اینها بخشی از یک استراتژی بسیار قدیمی است که حالا دارد اجرا میشود. همانطور که گفتم، از طریق سوریه بهطرف لبنان و سپس حزبالله.
حال، پا به پای سیاست بسط در منطقه، آنچه رژیم ایران نیاز دارد، نکتهیی که در سالهای 1987 و 2010 و مجدداً 2014 مطرح کردم، یک سلاح بازدارنده است تا بتواند از توسعة منطقهیی حفاظت کند. یعنی آنها نیاز به یک چتر حفاظتی دارند. نام این چتر چیست؟ قدرت هستهیی. آنها سالها است که ناوگانی از موشک را طراحی کرده و گسترش داده اند و این موشکها، همچنان که من همیشه در مطبوعات یا بحثهایمان تأکید میکنم، برای شلیک گل رز نیست. موشکهای دوربرد یا میانبرد، چه چیزی را حمل میکنند؟ البته که نوع مشخصی از سلاح از جمله سلاح هستهیی و سایرین.
طی سالیان ما پی بردهایم که فقط یک اپوزیسیون قوی، سازمانیافته، منسجم، با حضور اقلیتهای مختلف و کثرتگرا میتواند جلوی رژیم ایران قرار گیرد و مانع طرحهای آن بشود. هیچ آلترناتیو دیگری وجود ندارد
بگذارید خیلی روشن و صادقانه بگویم که بسیاری در محافل آکادمیک و مطبوعات در آمریکا و اروپا میگویند، این رژیم از پشتیبانی اجتماعی برخوردار است. خب این دروغ در ژوئن 2009 برملا شد. همه در یوتیوب صحنههای آنرا دیدند. هیچکس آن صحنهها را بهطور مصنوعی ایجاد نکرد. ما شاهد تظاهرات میلیونها تن از مردم ایران بودیم. حال دلیل بدوی تظاهرات هر چه بود، از جمله تقلبات در انتخابات، مسئله این است که آنها علیه رژیم تظاهرات میکردند. تحقیقات نشان میدهد که نزدیک به 60 تا 65 درصد تظاهرکنندگان را افرادی تشکیل میدادند که سن آنها زیر 20 یا 21 سال بود. یعنی نوجوانان و جوانانی که آیندة ایران را در دست دارند. در جریان تظاهرات در واقع نوعی آمارگیری و نظرسنجی صورت گرفت. بنا بر این ما شاهد این صحنهها بودیم و در روزهای اول حضور زنان جوان گسترده بود، از جمله ندا و زنان دیگری که بهطور وحشیانه سرکوب شدند. این نشانه و سند این امر بود که مردم ایران آماده تغییر هستند. آنها داشتند با ما حرف میزدند و امید داشتند که جامعة بینالمللی و دولت آمریکا در کنار آنها بایستند. اما متأسفانه این طور نشد و یک فرصت بزرگ از دست رفت.
آخوندها از یک اپوزیسیون سازمانیافته و کارآمد هراس دارند که بتواند تودهها را سازماندهی کند. و وقتی تغییری صورت گیرد، نبرد دیگری در کار خواهد بود، مانند آن چیزی که در جریان بهار عرب دیدیم.
رژیم ایران میداند که تظاهرات بیشتری در راه است. نمیتوان مانع تظاهرات شد. آنچه رژیم ایران سعی کرده انجام دهد، نکتة حیاتی که میتوان به کمک آن درک کرد که چرا رژیم تهران تا این حد بهدنبال رهبری مجاهدین است، این است که آنها هراس دارند، تنها جنبش سازمانیافتهیی که در بهار ایران حضور خواهد داشت از فرصت تاریخی استفاده خواهد کرد و سپس برای انتقال آمادگیهای لازم را انجام خواهد داد. آنها از انتقال میترسند و لذا میخواهند قبل از آن، سر جنبش را جدا کنند و این سیاست رژیم ایران را در عراق برملا میکند.
آمریکا متأسفانه این دیدگاه را نداشت. یعنی دو دولت قبلی و احتمالاً دولتهای قبلتر از آنها. بین سالهای 2003 تا 2008، آمریکا در عراق حضور داشت. باید با جامعة مدنی عراق همکاری میشد. باید ائتلافی از مدرهها در سراسر عراق ایجاد میشد. نه فقط ساختن ساختمانها و بزرگراههای زیبا. کارهای دیگری باید انجام میشد. بین سالهای 2003 تا 2008 آمریکا میتوانست از نظر استراتژیک از اپوزیسیون در تبعید ایران که در عراق مستقر است حمایت کند. نه فقط یک اشرف بلکه ده اشرف، این همان چیزی است که ما در ایران به برخورداری از آن نیاز داشتیم.
اما جهانی از ایدهها وجود دارد. حال بهعنوان یک تاریخدان، بعد از نزدیک به ده سال، باید بگویم که رژیم ایران از آمریکا در عراق پیشی گرفت. رژیم ایران عوامل خود و سیاستمدارانش را به جلو راند، بسیاری از آنها قبلاً در ایران بودند. بنا بر این آنها از اهمیت تبعیدیان آگاهی دارند. نخستوزیر فعلی و بسیاری از مقامات حول او، از کجا آمدند و چه کسانی بودند؟ آنها در ایران بودند و سالها با رژیم ایران کار میکردند. آنها میدادند که جامعه و رهبری در تبعید وقتی باز میگردند چگونه با آنها رفتار خواهد شد.
بنا بر این بین سالهای 2009 تا 2014، آمریکا مرتکب اشتباهاتی شد. در سال 2009، آمریکا بهنوعی به رژیم ایران، اول از طریق نامهنگاری در اوایل نوامبر، نامهیی که رئیسجمهور به ولی فقیه رژیم فرستاد، و سخنرانی در قاهره و یک نامة دیگر به خامنهای، خواستار تعامل شد. و چند روز بعد تظاهرات بزرگی روی داد که در مورد آن صحبت کردیم و آمریکا گفت که نمیخواهد در امور داخلی ایران دخالت کند. اگر شما در ایران بودید، چه برداشتی از این موضعگیری میکردید؟ نامهیی از رئیسجمهور آمریکا بهدست آنها رسید که میخواهیم با شما تعامل کنیم. بعد دو میلیون تن از مردم شورش میکنند و دولت آمریکا میگوید، نمیخواهیم با شما کاری داشته باشیم. این به چه معنی است؟ یک چراغ سبز. یعنی آمریکا در کنار مردم ایران و اپوزیسیون که شورش میکند نیست، زیرا میخواهد با رژیم تعامل کند. در پاییز 2013، نتیجة سیاست تعامل مشخص شد.
بنا بر این در سال 2011، وقتی بهار عرب در همهجا شعله گرفت، آمریکا در سوریه از مارس 2011 تا آخر آن سال فرصت داشت. آمریکا کاری نکرد، زیرا مشغول کاهش نیرو در عراق بود. و میخواست این کاهش نیرو طبق برنامهریزی انجام شود و به عوامل دیگر متکی نباشد. سئوال اصلی در رابطه با ترک عراق این است که قدرت در آن کشور را در دست چه کسانی رها کرد؟ این دلیل اصلی مشکلات امروز است. وقتی آمریکا از عراق عقبنشینی کرد، قدرت را به جمعی از سیاستمدارانی تحویل دادیم که همانطور که میدانیم در سال 2010 در عراق انتخابات پارلمانی بود و علاوی شیعه رهبر بزرگترین ائتلاف بود. در عوض ما به ائتلاف مالکی کمک کردیم. آمریکا به کردها و سنیهای مدره فشار آورد. در نتیجه قدرت اصلی در عراق به متحدان رژیم ایران تحویل داده شد. بنا بر این هر چه از ژانویة 2012 تا الآن اتفاق افتاده پیامدعادی آن است. بعد از عقبنشینی آمریکا، رژیم ایران عراق را تسخیر کرد. و وقتی آنها عراق را تسخیر کردند، اولین کاری که میخواستند انجام دهند چه بود؟ نابود کردن اپوزیسیون ایران در عراق. نباید لزوماً یک کارشناس علوم سیاسی باشید که اینرا درک کنید. موضوع بسیار روشن است. اگر من خود را جای رژیم خامنهای میگذاشتم، اولین کاری که میکردم این میبود که به مالکی میگفتم، آنها را بیرون کن. و این امر چند ماه طول کشید و اشرف را تخلیه کردند و فشار وارد شده است. آنچه ما دوست میداشتیم در عراق اتفاق بیفتد این بود که ائتلافی از نیروهای مدره تشکیل شود. اما اکنون مالکی سر کار است و متحدان او مرکز عراق را کنترل میکنند. ما باید در مقابل سیاستهای رژیم ایران ایستادگی کنیم و بر روی رژیم فشار بیاوریم. باید از مالکی بخواهیم کنارهگیری کند. وقت آن رسیده که مالکی برود.. از شما بسیار متشکرم.
23ژوئیه 2014(اول مرداد93)