در مصاحبه فوق الذکر، گری سیک ضمن ارائه راه حل ها در مورد مسئله ایران می گوید: «یکی از راه ها این است که ما هیچ کاری نکنیم و بگذاریم مردم ایران خودشان ابتکار عمل را در دست بگیرند. راه دیگر، کاری است که ما در عراق کردیم: با ارتش رفتن و رژیم را سرنگون کردن. اکثر افراد در واشنگتن فکر میکنند که این راه خوبی نیست».(3)
احسنت! راه حل عراق نه برای ایران خوب است و نه برای آمریکا عملی. و در بین این دو بوضوح راه حل «ما هیچ کار نکنیم» و «بگذاریم مردم ایران خودشان ابتکار عمل را در دست بگیرند» صدالبته که مرجح تر و قابل پسند تر است. مقاومت ایران در طول این سالیان بارها دولتهای غربی را فراخوانده است که در نبرد سرنوشت ساز بین حکومت آخوندها و مردم
ایران دست کم موضع بیطرفی اتخاذ کنند. در حالی که همگان، از جمله امثال گری سیک، می دانند که دولت آمریکا تاکنون با برچسب تروریستی علیه نیروی اصلی اپوزیسیون، یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران، سالها به نفع رژیم جرزنی کرده است و «ابتکار عمل» را از دست مردم ایران کش رفته است. بنابراین، اگر آقای سیک راست می گوید، یکی از گویاترین معیارهای صداقت و دوری از فضاحت همانا حمایت از لغو برچسب تروریستی از نیروی محوری مقاومت یعنی مجاهدین است. آری، باقی راه و تغییر رژیم البته که از روز اول «کار مردم ایران» و مقاومت سازمانیافته آنان بوده است و بس. این هنر و کشف جدیدی نیست و به قول رهبر مقاومت: «کس نخارد پشت من ...».
اما افسوس که مماشات گران نه در لفظ و نه در عمل حداقل به اندازه یک مثقال هم صداقت پیشه نمی کنند. در مصاحبه ای که ذکر آن رفت، گری سیک ضمن رد حمله نظامی، می گوید که تحریم علیه رژیم کارساز نیست و دلیل اینکه برنامه اتمی رژیم تا این نقطه پیشرفت کرده است همین تحریم ها و عدم تمایل به مذاکره بوده است! معلوم نیست که چرا 8 سال مذاکره با رژیم بر سر موضوع اتمی و ماجرای کلت و کیک و انجیل ایران-گیت ناگهان از صفحه تاریخ (یا حافظه گری سیک) سانسور شده است؟
ثانیا، چه کسی است که نداند سپاه پاسداران اکنون طرف اصلی معاملات و مبادلات تجاری کشورهای دیگر با ایران است و اقتصاد ایران را یک تنه تصاحب کرده است؟ سودهای کلان واردات چندمیلیارد دلاری از طریق اسکله ها و بنادر مخفی و چپاول درآمدهای نفتی و پروژه های خصوصی سازی عمدتاَ صرف سرکوب و گسترش خفقان در داخل کشور می گردد («پول نفت چی شده؟، خرج بسیجی شده!»). بنابراین، اگر کسی واقعا نگران سرنوشت ملت ایران باشد، که البته چنین اتهامی هرگز به جناب سیک و همپالگی هایش نمی چسبد، باید اتفاقا مبلغ اعمال بیشترین و شدید تحریم ها علیه رژیم و سپاه پاسداران باشد.
آقای سیک «معتقد است ... تحریمها سبب تغییر سیاست جمهوری اسلامی نخواهد شد ... تحریمها، به عنوان مجازات در واقع تنها میتوانند به عنوان وسیلهای برای مذاکره به کار گرفته شوند».(4) شگفتا، پس منظور از «هیچ کار نکنیم» مذاکره و تعامل و مماشات و چرب کردن ریش سوخته خامنه ای و سبیل گماشته ولی فقیه بود! و منظور از «تغییر رژیم کار مردم ایران است» عدم حمایت از آنان و رها کردن آنان به حال خود!
ایشان سپس افسوس می خورد که «ایران، زمانی که فقط ۶۴ سانتریفوژ قابل استفاده داشت، آماده بود با ما وارد معامله شود، ما این را نپذیرفتیم ... این استراتژی غلطی بود»(5).
در فرهنگ سیاسی، «مماشات» (appeasement) را اینگونه تعریف می کنند: سیاستی که بموجب آن با خواسته های قدرتی مهاجم موافقت می گردد با این امید که به آنها پاسخ داده شود، اما این معمولا به خواسته ها و امتیازات بیشتری به طرف مقابل راه می برد. لغت نامه «وبستر» هم رویکرد مماشات را اینطور توصیف می کند: «معامله کردن یا قانع ساختن (یک طرفی که ظرفیت تهاجم دارد) از طریق اعطای امتیازات سیاسی یا اقتصادی (معمولا) به قیمت فدای اصول».(6)
بنا بر هر یک از این تعاریف و فارغ از نیت (چه ممانعت از جنگ باشد و چه نباشد)، «معامله» و «اعطای امتیاز یک جانبه» برای خوشنود ساختن طرف دیگر را می توان در زمره ویژگیهای سیاست مماشات شمارد.
معروف است که یکی از مصادیق تاریخی سیاست مماشات، عملکرد «نویل چمبرلن» نخست وزیر وقت انگلیس در کنفرانس مونیخ در روز سپتامبر 1938 با هیتلر بود. دولت فخیمه طبق معمول بهای راضی ساختن نازیها را از جیب ملت نگون بخت دیگری با بخشیدن «سودتلاند» در سینی طلایی به آلمان هیتلری پرداخت، با این «امید» واهی و ساده لوحانه که هیتلر پس از اخذ این امتیاز قانع و راضی خواهد شد و دیگر هیچ ادعای ارضی در اروپا را مطرح نخواهد کرد. از دیدگاه چمبرلن این یک پیروزی بزرگ بود چراکه قرار بود اروپا را از سرنوشت جنگ نجات دهد. از این رو او توافقنامه مونیخ با هیتلر را «صلح در عصر ما» خواند. یک سال بعد شعله های جنگ، جهانی را در بر گرفت. پس از بازگشت چمبرلین از مونیخ، چرچیل در برابر پارلمان انگلستان گفت: «شما یک انتخاب بین جنگ و ننگ داشتید. شما ننگ را برگزیدید و جنگ را برای خود خریدید».(7)
در شرایطی که رژیم آخوندی و سپاه پاسداران تظاهرات آزادیخواهانه مردم ایران را به خاک و خون می کشند و جوانان این مرز و بوم را در سیاهچالها و تیرکهای دار پر پر می کنند و در دورانی که خامنه ای و همدستانش دندان برای بلعیدن عراق تیز کرده اند و بسوی بمب اتم می تازند، آیا سخن از معامله و امتیاز دادن و سر خم کردن و تعظیم در مقابل جلادانی مانند خامنه ای و احمدی نژاد همان تعریف مماشات و فدای اصول نیست؟ و آیا ماحصل آن تکرار وقایع جنگ جهانی دوم و گشودن دربها به روی جنگ خانماسوزی دیگر در منطقه نخواهد بود؟ آیا خیانت به مردم ایران و حتی نسلهای آتی در کشور های غربی نیست؟ به کدامین دلیل و با کدام هدف؟
البته معامله با آخوندهای حاکم برای شراکت در چپاول نفت و بازار اقتصادی ایران آنقدر لذیذ و جذاب است که قربانی کردن همه چیز و همه کس را برای امثال گری سیک که سر در آخور این رژیم پلید و ضد بشری دارند، جایز می سازد.
رادیو بی بی سی سال گذشته طی گزارشی در مورد انتخابات نمایشی ریاست جمهوری رژیم، به نقل از گری سیک گفت: «مشاور سابق روسای جمهوری آمریکا می گوید در باره آمریکا و غرب، هیچ امری نمی تواند غرب را در اصل از تعامل با یک حکومت استبدادی غیرمشروع بازدارد. ما هر روز این کار را انجام می دهیم و سال هاست که این را کرده ایم».(8)
بی بی سی به نقل از مقاله سیک که در سایت اینترنتی خودش نوشته بود، اضافه کرد، «آنچه ایران را از سایر دیکتاتورهای خاورمیانه متمایز می کرد، احترام آن به صدای مردم حتی در زمانی بود که این صدا چیزهایی را می گفت که بخش بزرگی از حکومت خواهان شنیدن آن نبود».(9)
در رابطه با پاسدار هزارتیر هم گزافه گویی های بی پرده این مماشاتچی البته در دورانی که قیمت نفت سر به فلک کشیده بود خواندنی است. روزنامه «اسپاکتاتور» دانشگاه کلمبیا در زمانی که احمدی نژاد قدم به آن دانشگاه گذاشت، نوشته بود: گری سیک «گفت که این هفته در ضیافت صبحانه با پرزیدنت احمدی نژاد شرکت کرد و فکر می کند که بازدید او از کلمبیا مشوق بحث و تبادل نظر خواهد بود. او گفت: "شما می توانید با (احمدی نژاد) بحث کنید. او ممکن است حرف شما را قبول نکند اما مغرور نیست"».(10)
در جایی دیگر، گری سیک در تجلیل از احمدی نژاد گفت: «او بعنوان یک فرد جالب جلب توجه کرد که حامل یک نظرگاه بود و آن نظر را بطور موثری بیان می کرد.»(11) و همچنین: «عقیده او این است که "هیچکس نمی تواند مرا خفه کند" و این نوع تفکر احتمالا در میان مردم عادی تهران بسیار محبوب است».(12)
به همان اندازه که احمدی نژاد از دید گری سیک محبوب است، مجاهدین و نیروهای سرنگونی طلب و آزادیخواه منفورند: «اینها (مجاهدین) کسانی هستند که واقعا باور دارند که رژیم باید تغییر کند ... اما وقتی که به جاهای دیگر نگاه می کنید می بینید که در هیچ کجای دیگر چنین طرز فکری وجود ندارد که بتوان بعنوان اهرم از آن استفاده کرد ... (مجاهدین) قطعا منفور هستند».(13)
حال روشن می شود که چرا جبهه مماشات تحریم علیه رژیم آخوندی و سپاه جهل و جنایت را که طرف حساب اصلی معاملات و تجارت با او است طرد می کند. واضح است که چرا اشرف و مجاهدین هدف تبلیغات و برچسب های ناچسب مماشات گران قرار می گیرند و بر همین اساس مرز بین جبهه خلق و ضدخلق و موضع گیری های هر یک به مرور زمان هم روشن تر و هم پررنگ تر می شود. مواضع اصولی و مشروع هیچگاه نباید فدای معامله با مستبدین و حکام غیرمشروع گردند. از این رو، به همان میزان که مماشات گران سخن از تحریم را در راستای حفظ رژیم آخوندی تحریم کرده اند، شعار جبهه خلق اعمال تحریم های همه جانبه علیه حکومت غیرمشروع ولایت فقیه است. این نه تنها در راستای منافع ملی مردم ایران است بلکه پاسخگوی نیازهای غرب در مقابله با تهدید رژیم ایران نیز می باشد، چراکه اشتهای تمساح عمامه بسر سیری ناپذیر است.
1-http://thinkexist.com/quotation/an_appeaser_is_one_who_feeds_a_crocodile-hoping/188920.html
2-
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5417656,00.html
3- همانجا.
4-همانجا.
5- همانجا.
6- لغت نامه سوم بین المللی نوین وبستر (انتشارات شرکت مریام, 1976). پژوهشگران معتبر مانند هانز مورگنتاو و همهمچنین گلن اشنایدر هم از عبارات و خصائص مشابهی در تعریف مماشات سود می جویند. مورگنتاو از آن بعنوان «سیاست فاسد معامله» نام می برد.
7-
http://www.military-quotes.com/Churchill.htm
8- بی بی سی فارسی، 24 خرداد 1388، http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/06/090614_ir88_election_analysis_garysick.shtml
9- همانجا.
10- http://media.www.columbiaspectator.com/media/storage/paper865/news/2006/09/22/News/President.Of.Irans.Visit.Nixed-2303520.shtml
11- http://www.eurasianet.org/departments/insight/articles/eav092206c.shtml
12-
http://www.csmonitor.com/2005/1101/p01s02-wome.html
13- http://www.eurasianet.org/departments/insight/articles/eav092206c.shtml