درگذشت دریغ انگیز سیمین بهبهانی، تسلیت رئیس جمهور برگزیدة مقاومت

با کمال تأسف و تأثر مطلع شدیم که خانم سیمین بهبهانی بانوی شعر معاصر ایران امروز سه شنبه 28مرداد در تهران بدرود حیات گفت.

زنده یاد سیمین بهبهانی از روز چهارشنبه 14 مرداد به علت نارسایی ریوی و قلبی در بیمارستان پارس بستری شده بود و گزارشها حاکیست که رژیم آخوندی ملاقات با او را، که در حالت کما بسر می برد، ممنوع کرده بود.
رئیس جمهور برگزیده مقاومت، درگذشت دریغ انگیز خانم سیمین بهبهانی شاعر نامدار ایران را تسلیت گفت و او را، غزلسرای خلاق و نوآور میهنمان و از سرمایه های ارزنده شعر معاصر ایران توصیف کرد.
خانم رجوی برای خانواده و دوستداران سیمین بهبهانی، صبر و شکیبایی آرزو نمود.

سیمین بهبهانی در 28 تیر ماه 1306 در تهران بدنیا آمد و چهارده ساله بود که اولین شعرش را گفت. در سال ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی درآمد و به خاطر سرودن غزل در وزنهای بی سابقه به نیمای غزل شهرت داشت.
سیمین بهبهانی به دریافت چندین جایزه بین المللی از جمله جایزه سیمون دوبوار برای آزادی زنان توفیق یافت. در سال 2010 از طرف شهرداری پاریس برای سخنرانی به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن به پاریس دعوت شده بود. اما در فرودگاه، با ممانعت ماموران امنیتی رژیم هنر کش آخوندی روبرو شد و او را ممنوع‌الخروج اعلام کردند.
تعدادی از غزلها و ترانه های سیمین بهبهانی از جمله ”سوار خواهد آمد“، ”کولی“ (کولی واره شماره 15)، ”آتشم زد“، ”در میزند“، ”غزل ستارگان“را  خانم مرضیه  بانوی بزرگ  آواز ایران  با صدای جادویی اش خوانده است. محمد شمس رهبر ارکستر و آهنگساز در نقل خاطره یی از مناسبات سیمین و مرضیه میگوید: روزی سیمین بهبهانی از محل تظاهرات زنان در تهران به خانم مرضیه در پاریس زنگ زد و گفت الان مأموران دارند ما را با باتوم برقی میزنند خواهش میکنم صدای ما را به دنیا برسانید.
سیمین بهبهانی پس از درگذشت خانم مرضیه در مصاحبه یی در باره وی گفت: «به هر تقدیر او ستاره شد در موسیقی ایران که فراموش شدنی نیست و خوب عقایدی هم داشت برای عقیده خودش پابرجا بود و به ناچار زندگی خودش را هم در راه عقیده‌اش صرف کرد».
-----------------
امروز،  بعد از درگذشت سیمین بهبهانی، شعر زیر در شبکه های اینترنتی در داخل وخارج ایران وسیعا منتشر شده است.


« شهر خواب آلوده را بیدار می خواهد چه کار؟
این همه دار است! استاندار می خواهد چه کار؟
رازهای پشت پرده یک به یک شد بر ملا
پرده ی بی پرده را اسرار می خواهد چه کار؟
هر خلافی ریشه اش خشکانده شد در این دیار
شهر ما امن است! پس سرکار می خواهد چه کار؟
با وجود این همه غارتگر دارای پست
مملکت باور بکن اشرار می خواهد چه کار؟
آن که آب از کله اش رد شد، قضاوت باشما
واقعا پیژامه و شلوار می خواهد چه کار؟
هر دروغی را که می شد برزبان آورد و رفت
مانده ام این کار او، انکار می خواهد چه کار؟
سرزمینی که ندارد یک نفر بیکار، پس
یک وزارتخانه مثل کار می خواهد چه کار؟
تا چنین روشن تر از روز است و گویاتر ز بوق
این تورم شاخص آمار می خواهد چه کار؟
کاسبان هم مثل زالو خون ما را می مکند
خاک ایران این همه خونخوار می خواهد چه کار؟
با وجود حضرت استاد "خسرو معتضد'
کشور ما "ایرج افشار" می خواهد چه کار؟  
با بزرگانی نظیر حاج "مسعود" و "فرج"    
سینما، "فرهادی" و اسکار می خواهد چه کار؟
خشک چون دریاچه شد، تبدیل می گردد به دشت
دشت، دیگر مرغ ماهی خوار می خواهد چه کار؟

همیشه نیکو نام: سیمین بهبهانی که بامداد 28 مرداد درگذشت. روانش شاد»