ای درخت کهنسال سر سبز
بارها آزمودم تو را ای رفیق قدیمی
پا به پایَت شدم در درازای تاریخ
دیدمَت زیر این تیغ تابنده ی تند
به ترین تکیه گاهم توئی،
خوش ترین سایه ساری
ای درخت کهنسال سر سبز!
ای گریزان ز گرمای شیرین جانت
هیبت بهمن سرد و سوزان
ای دلت آرزوهای رنگین اسفند
در دل و دیده ی من، تو ای سبز
مژده ی فرودینی، پیام بهاری
ای درخت کهنسال سر سبز
ای به هر شاخه ات قصّه ای تلخ و شیرین
ای پُـر از غم،پُـر از شادمانی
مطمئنم کَزین لحظه های پُر اندوه
ــ روزگار بَـد و تلخ و جانکاه ــ
رَه به فردای فَـرّ و فَـرَح می سپاری
مـیـهـنـم،
ای درخت کهنسال سر سبز!