خانم رئیسجمهور، دوستان گرامی
اظهارات شما، همانطور که میدانید، منرا تحت تأثیر قرار داد. بله اکنون 11 سال است که ما درگیر مبارزه بودیم تا سرانجام قضاییة فرانسه یک تصمیم قضایی در پروندة شما اتخاذ کند.
من مفتخر و خوشحالم که توانستم به شما کمک کنم و در این فرصت به مردم ایران کمک کنم. مردم ایران، مردم بزرگی هستند، من خیلی وقت پیش با آنها آشنا شدم، تقریباً 50 سال پیش، وقتی دوستانی که در فرانسه در تبعید بودند آمدند و با من دربارة درد و رنجهای این ملت تحت رژیم شاه صحبت کردند. ما از همان موقع از اینجا فعالیتهایی را در حمایت از نبرد کسانی که توسط ساواک دستگیر، شکنجه، زندانی و کشته میشدند سازماندهی میکردیم. من با آنها دیدار کردم و همة ما خوشحال شدیم، وقتی آنها همزمان با انقلاب به ایران بازگشتند. یادم هست که برخی را تا فرودگاه همراهی کردم؛ همة آنها با خوشحالی به تهران رفتند، البته امروز همة آنها کشته شدهاند، همة آنها. بعد از اینکه لحظاتی در شور و شادی چیزی سهیم شدند که فکر میکردند، تحولی بهسمت یک جامعة عادلانهتر و بهتر برای ملت بزرگ ایران باشد. بعد هم به آن روز در ژوئن 2003 رسیدیم. یادم هست که با شما در مقر پلیس دیدار کردم، آنجا بود که ما دریافتیم واقعهیی غیر معمول در جریان است؛ وقتی در آن شنبه عصر در گالری سنت-الوا، این پناهگاهمانندی که مقر قضات ضد تروریست است، بالأخره به پرونده دسترسی پیدا کردیم. با وکلای نسبتاً زیادی که همراه من بودند و تعداد زیادی جوان هم در میانشان بود، متوجه شدیم و همه بر سر این واقعیت اتفاق نظر داشتیم که این پرونده کاملاً خالی است، هیچ چیز وجود نداشت، هیچ چیز! و بهخوبی میفهمیدیم که قاضی بروگیر دارد یک مأموریت سیاسی را بهپیش میبرد. ضمناً از جزییات بسا بیشتری هم مطلع شدیم، اما از همان موقع میدانستیم که فرانسه در حال عقد قراردادهای اقتصادی با (رژیم) ایران است. روز جشن موزیک بود، از پنجرهها صدای شور و شادی در خیابانها را میشنیدیم؛ تا بیمارستان «هتل-دیو» رفتیم تا تلاش کنیم افرادی را که در سالن کوسکو در بازداشت بودند را ببینیم. بعد دیدیم که قضات شما را یکی پس از دیگری تحت بازداشت قرار دادند، بعد صبح زود روز یکشنبه، در حالی آنجا را ترک کردیم که از قضاییةمان بسیار ناامید شده بودیم. خوشبختانه مدت بسیار کوتاهی بعد، بخش کیفری شما را آزاد کرد. این خود یک گام بزرگ بود. بعد دیگر هیچ تحرکی صورت نمیگرفت. شما یک بار مورد بازپرسی قرار گرفتید و اساساً از شما دربارة آنچه علیه شاه انجام داده بودید سئوال کردند که بدون شک پیشدرآمد یک رفتار ناشایست بود. بعد دیگر هیچ، بهجز اینکه (این روند را) ادامه میدادند. بعد هم سالیان سال طول کشید تا سرانجام آنچیزی بهدست آمد که بهدرستی از سوی قاضی ترویدیک بهرسمیت شناخته شد، به او درود میفرستم چرا که گفت، اعمال مقاومت، اعمال تروریستی نیست. وی اینرا در یک حکم مکتوب بیان کرد و این مهم است. در ضمن بدیهی است که این پرونده فقط روزی به پایان میرسد که ایران آزاد بشود. سئوالی که مطرح است، سئوالی که ما مطرح کردیم و باید پرسیده شود این است: اکنون در سراسر جهان، به قول مقدمة اعلامیة جهانی حقوق بشر، «این اعمال بربریت که وجدان بشریت را به عصیان واداشته» ادامه دارد، این اعمال بربریت که باید علیه آن مبارزه کرد و برای ما برقراری یک نظام جهانی را ضروری میسازد که قادر باشد حقوق بشر را اعمال کند، نظامی از قانون که به انسانها اجازه بدهد، باز هم به قول مقدمة اعلامیة جهانی حقوق بشر: «بتوانند فکر کنند و اعتقاد داشته باشند» و علیه «استبداد و بدبختی» مقاومت کنند. بله! این نبردی است که همة ما باید آنرا بههمراه هم بهپیش ببریم. و نبردی که شما بهپیش میبرید، نبرد مقاومت، یک نبرد ضروری برای حقوق بشر است. نباید فراموش کرد که وقتی در سال 1789 فرانسه در اقدامی که بیشک عظمت بینالمللی را به آن بخشیده، اعلامیة حقوق بشر و شهروندی را به رشتة تحریر درآورد، و آنرا تعریف کرد تا بگوید: بدبختیهای مردم فقط میتواند ناشی از نادیدهگرفتن حقوق بشر باشد، و چهار حق طبیعی و زوالناپذیر را تعریف نمود: آزادی، امنیت و مالکیت، اما چهارمین حقی که همه همواره آنرا فراموش میکنند، چهارمین حق طبیعی و زوالناپذیر، آنطور که نگارندگان (اعلامیة) 1789 مشخص کردهاند، مقاومت در برابر سرکوب است. لذا مقاومت در برابر سرکوب یک حق تعریفشده، اساسی و بنیادی است. شما از این حق استفاده کردید. باید علیه بربریت مقاومت کرد، در همهجا. و اول از همه باید در کشور خود مقاومت کرد. باید توان انجام آنرا داشت. کسانی که تیرباران، زندانی و شکنجه میشوند، در این مقاومت شرکت میکنند. باید بقیه با آنها همبسته باشند و باید مقاومت ادامه یابد. ما باید در همهجا مبارزه کنیم و ما این کار را در اینجا انجام دادیم، در جایگاه خودمان، در کنار شما، تا دفاع از شما را تضمین کنیم.
مبارزة شما، مبارزة همة کسانی است که در جهان دیگر تحمل بربریت، اعمال وحشتناک (علیه) پناهندگان و قتلعامشدگان را ندارند. کسانی که گردنشان را میزنند و یا سنگسار میشوند، کسانی که شلاق میخورند، ما دیگر نمیتوانیم اینها را بپذیریم. مطمئناً اینها ادامه خواهد یافت، ولی دستکم ما باید در جایی که هستیم و با جایگاهی که در جامعه داریم، به مقاومت ادامه دهیم. مقاومت در برابر بربریت.
خانم رئیسجمهور مبارزة شما بهپایان نرسیده است، مبارزة شما روزی بهپایان خواهد رسید که ملت بزرگتان آزاد شود، امیدوارم شاهد آن روز باشم.
ژان پیر بکه
خانم رئیس جمهور
دوستان گرامی خانواده بزرگ مقاومت ایران که امروز اینجا حضور دارید. 17ژوئن2003 – 8نوامبر2014 یازده سال طول کشید تا این پیروزی تحقق یابد. 11سال برای رسیدن به نتیجه ای که انتظار آن را داشتیم و از همان روز اول این را احساس کردیم که این پرونده خالی است. هم وکلا و خود من نیز احساسم این بود که این یک مانور است، همان روز نمی دانستم دقیقا برای چیست ولی مانوری بود برای ایجاد تأخیر و ایجاد مانع در برابر مبارزه مقاومت ایران، این یک پیروزی با طعم تلخ است زیرا طی این 11سال خیلی انرژی تلف شد، آن انرژی که می توانست برای مصارف اساسی تر مثل صرف آن برای سرنگون کردن رژیم ایران و استقلال و آزادی مردم ایران که شایسته آن هستند.
اگر این پیروزی اینقدر طول کشیده ولی محقق شد باید بدانیم که حاصل سه عامل بوده است. عامل اصلی خانم پرزیدنت عزم شما و همچنین عزم کل مقاومت ایران، مبارزه شما، پایداری شما، به طور مداوم.
عامل دوم کارزار مردمی بود اینجا در شهر ما و بعد هم در استان و بعد در کشور فرانسه، مردم برخاستند. مردم شهر به طور خود انگیخته جلو آمدند و از شما دفاع کردند. زیرا شاهد یک بی عدالتی بودند.
عامل سوم مبارزه وکلا بود و از این رو می خواهم درود بفرستم به وکیل هانری کلرک که به سرعت این پرونده را به دست گرفتند و محصول این سه عنصر بود که به ما اجازه داد به این نتیجه برسیم اما یازده سال طول کشید و این زیاد است. این مبارزه به مبارزات دیگر نیز پیوند دارد مبارزه علیه سلاح هسته ای در دست یک حکومت ناصالح، مبارزه برای حقوق بشر، دموکراسی که همه ما احساس می کنیم در آن سهیم هستیم، من به عنوان شهردار و منتخب جمهوری، تردیدی به خود راه نمی دهم وقتی دموکراسی زیر علامت سؤال می رود، باور من بر این است که برهر دموکرات و جمهوری خواه است که برخیزد و ابراز انزجار کند. بعضیها به من انتقاد کردند که تو زیادی بیش از حد خود انگیخته واکنش نشان دادی، ولی من فکر می کنم یک سری ارزشهای پایه ای در جمهوری است که خیلی نیاز به فکر کردن در باره آن وجود ندارد، تا برخیزیم، و من با قلبم و ارزشهایم صدایم را بلند کردم و خیلی های دیگر هم همین کار کردند. اگر چه یازده سال گذشت و موانع زیادی بر سر راهشان ایجاد کردند ولی جنبش شما به پیش می رود و در عین حال بنیاد گراها اجازه یافتند در این مدت رشد پیدا کنند. در منطقه این تبدیل به یک بلایا شده آنچه که داعش می نامند هیچ ربطی به مذهب ندارد. و آنها بنیاد گرا هستند، مبارزاتی که در عراق، سوریه، لیبی و جاهای دیگر ادامه دارد ما در این مبارزات خود را سهیم می دانیم و باید هر یک با این مبارزات همبستگی نشان دهیم. مبارزه برای حقوق بشر، برای کرامت انسانی، برای دموکراسی، این ارزشها را مقاومت شما حمل می کند. من با کلمات قاضی ترویدیک کاملاً موافقم که در دادگاه. گفت، مقاومت شما را نمی توان به تروریزم نسبت داد. ما نیز در جنگ جهانی دوم در مقاومت فرانسه، گروههایی مثل. اف.ت.پ و اف.اف.ای را داشتیم که آنها را نیز به تروریزم متهم می کردند، دانیل میتران به درستی می گفت که او هم متهم به تروریزم بود. و ما اینجا شخصیتهای بزرگ مقاومت فرانسه را داشتیم که اینجا دراور سور اوآز به دیدار شما آمدند. آنها ارزشهای بالای حقوق بشر را در سطح خود حامل بودند، ما با شما هستیم در مبارزاتی که برای آزادی مردم ایران به پیش می برید که بسیار از این ستم رنج می برند. من بسیار خوشحالم که می بینم جوانان زیادی در این جلسه هستند و این مبارزه را دنبال می کنند. جوانان آینده این مبارزات هستند، من می خواهم به آنها درود بفرستم و تشویقشان کنم که پرچم دموکراسی، آزادی، وحقوق بشر را بالا نگهدارند مبارزات شما پیروز خواهید شد، درود بر مقاومت ایران،
به امید آن روز که مردم ایران آزاد شوند.