چقدر مشتاق بودم در دوران بیماری اش در کنارش بودم و او را درآغوش گرفته و چهره دوست داشتنی اش را میبوسیدم.
او از جمله مادران قهرمانی بود که مظهر 5 دهه مبارزه بی امان با دو دیکتاتوری شاه وشیخ هستند.
درسال 1351 شاه فرزند اول مادرصادق، شهید ناصرصادق را به جوخه اعدام سپرد و درست دهسال بعد در سال 1361«شیخ » حسن را به شهادت رساند.
یادم نمیرود که بعداز اینکه دادگاه شاه، ناصر را به اعدام محکوم کرد، مادرصادق در دادگاه تجدید نظر حلوا پخت و با خود به دادگاه آورد و با این برخوردش با حکم اعدام فرزندش، روحیه همه خانواده ها را تغییر داد.
او طی 42سالی که ازشهادت اولین فرزندش ناصر میگذشت، سمبل استحکام و استواری و حمایت تام و تمام از فرزندان مجاهدش بود. فشارهای مستمر آخوندهای جنایتکار به این مادر قهرمان، غم شنیدن مداوم اخبار اعدام و کشتار مجاهدین و تحمیل رنج دوری از فرزندان دلبندش در کنار آزار و اذیت های مستمرشان، هیچگاه تزلزلی در اراده مادرصادق برای دفاع از فرزندان مجاهدش ایجاد نکرد و حضورش در جمع خانواده های مجاهدین امید بخش و روحیه دهنده بود.
او از تشکیل دهندگان هسته اولیه مادران شهدای مجاهد درسال 1350 بود که به خونخواهی فرزندانشان زینب وار جنایات شاه را در هر کوی برزنی فریاد میکردند. با روی کار آمدن آخوندهای وحشی و جنایتکار، مبارزات مادر صادق اوج تازه ای گرفت و خانه اش در تهران یکی از پایگاههای مجاهدین شد. اولین مراسم بزرگداشت شهدای 28 فروردین سال 1359، بعد از پیروزی انقلاب در خانه مادر صادق و سخنرانی های پرشور مسعود و موسی خاطره ای است که در تاریخ خواهد ماند. در تماسهائی که با خانم صادق داشتم همواره بچه های سازمان را دعا میکرد وهمیشه نگرانی اش را نسبت به سلامتی مسعود ابراز میداشت و به مریم سلام میرساند و میگفت خدا آنها را برای مردم ما نگهدارد.
نام خواهر عزیز و بزرگوارم «خانم صادق»، در تاریخ مبارزات مردم ایران بخصوص تاریخ مبارزات زنان و مادران قهرمانی که به دیکتاتوری زن ستیز آخوندی نه گفتند و جانانه سر مواضعشان ایستادگی کردند نامی درخشان و ماندگار و الهام دهنده است. بیشک او با جاودانه فروغ ها محشور است و فرزندان مجاهدش در بهشت قدمش را گرامی میدارند. خداوند او را غرق رحمت کند که وجودش و حضورش برای همه رحمت بود.
ننگ بر شاه که ناصر را از مادر صادق گرفت
نفرین بر شیخ با جنایتش علیه حسن و همه مجاهدین
درود و هزاران درود بر مادر صادق قهرمان
از طرف خانواده های مجاهدین شهید
زهرا رضائی 30 ابان ماه 1393