آفت راه است نام و نان ما
دور بادا زین دو آفت جان ما
آن که نان جُستی در این آوردگاه
آبرویش بهر نانی شد تباه
آن که نامش بود اولی این میان
با پلشتی ها بیالودش روان
چون که بنشیند فرو این جا غبار
نام و نان را نیست دیگر اعتبار
سر اگر داری به کف، اینجا بیا
تا کُنی زر جان خود زین کیمیا
جوهر این کیمیا، آزادی است . . .