سخنرانی شخصیت ها در کنفرانس بین‌المللی پاریس - بنیادگرایی و تروریسم - ریشه‌ها و راه حل‌ها

ژان پیر برار

خانم رئیس‌جمهور، خانم‌ها و آقایان، دوستان عزیز. خانم رئیس‌جمهور می‌خواهم با یک نقل قول از نمایشنامه‌نویسی بزرگ آلمانی برتولت برشت شروع کنم که می‌گفت: کسانی که مبارزه می‌کنند، همیشه پیروز نمی‌شوند، ولی کسانی که از مبارزه امتناع می‌کنند، می‌دانند که پیشاپیش شکست خورده‌اند. شما از جمله کسانی هستند که هرگز دست بر نمی‌دارید و به همین دلیل پیروز خواهید شد، و با پیروزی در نبرد در ایران، برای همة کسانی که در جهان برای آزادی مبارزه می‌کنند، پیروزی به ارمغان خواهید آورد.
در میان روشنفکران بزرگی که انقلاب فرانسه را پایه‌ریزی کردند، یک فرد مهم وجود دارد به نام «مونتسکیو». او تئوری جدایی قوای مختلف را تدوین کرد. یعنی قوة اجرایی، قوة مقننه و قوة قضاییه. و چند لحظة پیش مایکل موکیزی می‌گفت، باید به رئیس‌جمهور اوباما یادآوری کرد که همة قدرت‌ها در اختیار او نیست و برخی مواقع باید از کنگره مشورت بگیرد. اینجا هم تقریباً همین‌طور است. اکثر نمایندگان با سازمان مجاهدین خلق همبسته هستند؛ خانم رئیس‌جمهور، شما که چندین‌بار به مجلس نمایندگان دعوت شدید، این‌را به‌خوبی می‌دانید. یک رجل بزرگ سیاسی فرانسه مربوط به پایان قرن نوزدهم و نیمة اول قرن بیستم، «ژان ژورس»، شاید بزرگ‌ترین رجل سیاسی، الهام‌گرفته از انقلاب فرانسه و اصول اومانیستی آن، ژان ژورس می‌گفت، شجاعت این است که به‌دنبال واقعیت بگردی و آن‌را بیان کنی. پس بگذار واقعیت را بگوییم. در فرانسه یک متن بنیادی وجود دارد، به ارث گرفته شده از انقلاب فرانسه و آن هم قانون 1905 است که ادیان را از دولت جدا می‌کند. مادة اول این قانون، آزادی وجدان است، قبل از هر آزادی دیگری. در کشور ما شما می‌توانید به بشقاب‌پرنده باور داشته باشید. می‌توانید به خدا ایمان داشته باشید. شما می‌توانید به هر چیزی باور داشته باشید، به یک شرط و آن‌هم این‌که به آزادی دیگران تعدی نکنید. و این بنیادی است. و در این کشور، با جدایی قوای مختلف، قضات مأمور هستند به بیان عدالت در شرایطی که ایو بونه یادآوری کرد.
می‌خواهم از «بروگیر» صحبت کنم که رئیس عملیات تدارک دیده‌شده علیه سازمان مجاهدین خلق تحت نام منافعی بود که هیچ ربطی به چهرة فرانسه ندارند. چهره‌یی که هنوز در کل جهان می‌درخشد و تظاهرات 11 ژانویه این‌را اثبات کرد.
برگردیم به «بروگیر». او قاضی عجیبی است. او پرونده‌هایی را هدایت کرده که همگی فقط دارای مشکل بودند. و از آنجایی که باید پرونده‌هایی را هر از گاهی گشود، پروندة مجاهدین خلق را باز می‌کنند. در این پرونده چیزی وجود ندارد، ولی یک‌سری مدارک در آن گذاشته می‌شود. حتی با این‌که این مدارک قلابی هستند، هیچ اهمیتی ندارد. من می‌گویم که بروگیر، یک قاضی نیست، بلکه مأمور یک دولت خارجی است و در قانون ما این جرم است، یعنی خدمت به یک دولت خارجی به‌جای خدمت به کشور خود. و شما خانم رئیس‌جمهور قربانی اینها بودید. در کشور ما عدالت کُند است، ولی قضات درستکاری هم وجود دارند. به‌عنوان مثال قاضی «مارک ترویدیک» که بالأخره عدالت را برای شما برقرار کرد. دقت کنید، 10 سال، وقتی تاریخ را نگاه می‌کنیم، آن‌قدر هم زیاد نیست. کسانی هستند که در تاریخ وارد شدند، مانند مسیح، و زمان خیلی بیشتری برد تا عدالت برای او برقرار بشود. پس این خیلی هم وخیم نیست، چون سرانجام عدالت برای شما برقرار شد و بدین وسیله، هدف مجاهدین خلق در کشور ما پیشرفت کرد. ولی، همواره خلق از دولت خود جلوتر است. نمایندگان مردم از دولت جلوترند.
پس برای بی‌اعتبار کردن مجاهدین، دولت (وقت) فرانسه چه چیزهایی ساخت؟ «مجاهدین یک سکت هستند»! من که یکی از دو مسئول موضوع سکت در پارلمان بودم و سابقه و تخصص در این زمینه دارم، خانم رئیس‌جمهور، اگر از فرهنگ لغت کاتولیک استفاده می‌کنم که البته خودم هم کاتولیک نیستم، من شما را «عفو» می‌کنم. چون می‌توانم به شما اطمینان بدهم که سازمان مجاهدین یک سکت نیست، بلکه یک سازمان مبارز و مقاومت در برابر یک دیکتاتوری خونریز است. و ما فرانسوی‌ها که خوب می‌دانیم ارزش پذیرش دوستان خارجی چیست، به‌یاد آوریم دکارت را در زمان لویی چهاردهم که در هلند مورد پذیرش قرار گرفت، به‌یاد آوریم ژنرال دوگل را که در لندن در زمان جنگ با نازی‌ها پذیرفته شد
پس امروز که مجاهدین اینجا هستند، باید از آنها پشتیبانی کرد
پیشنهاد من این است، چند لحظة پیش شما با صداقت تمام گفتید که در دوران اشغال عراق، آمریکا مبارزین کمپ اشرف را خلع سلاح کرد و امروز این مقاومین، خلع سلاح شده‌اند. ولی در آن زمان آمریکا متعهد به حفاظت این مبارزین شده بود و آنها مشمول کنوانسیون‌های ژنو شدند. پس امروز چه شد؟ این مقاومین زندانی شده‌اند و بدون دفاع به عوامل تروریست‌ رژیم آخوندها تحویل داده شده‌اند. پیشنهاد من آقایان، خانم رئیس‌جمهور، به این شرح است: از آنجایی که سازمان ملل از تأمین حفاظت اشرفی‌ها عاجز است، از آنجایی که دولت ذیصلاح در بغداد وجود ندارد و از آنجایی که جامعة بین‌المللی پاسخگوی مسئولیت‌هایش نیست، آنها باید امروز بتوانند از خود دفاع کنند. باید سلاح‌هایشان به آنها بازگردانده شود، برای این‌که وقتی به آنها حمله می‌شود، بتوانند پاسخ متقابل بدهند. این یک عمل همبستگی است و چیزی که اینجا به‌یمن شما خانم رئیس‌جمهور فوق‌العاده است، این است که شما قادرید روی تریبون‌هایتان، افرادی با خاستگاه‌های بسیار متفاوت را گرد هم بیاورید. فرانسوی‌ها از احزاب چپ و راست که بلدند وقتی بحث موضوعات اساسی به میان می‌آید، به هم بپیوندند. شما جمهوری‌خواهان و دموکرات‌هایی از آمریکا را گرد هم می‌آورید. چه کسی فکر می‌کرد که من فرانسوی کمونیست با جمهوری‌خواهان آمریکایی رفت و آمد داشته باشم؟ خوب  این به‌یمن شما انجام می‌شود و من می‌بینم که پیشنهادم مورد رضایت عموم واقع شد و امیداروم که برای همة ما، این تبدیل به یک هدف شود. یعنی دادن امکانات به برادران ایرانی مبارزمان، برای این‌که بتوانند از خودشان دفاع کنند هر بار که مورد حمله واقع می‌شوند و این‌که هیچ مصونیتی برای قاتلین وجود نداشته باشد.

روبرت روشفور –نماینده پارلمان اروپا از فرانسه، نایب رئیس حزب مودم    
خانم رئیس جمهور خانم رجوی ، دوستان گرامی ، وقتی که تصمیم به این گردهمایی در پاریس گرفتید از درامی که یک ماه پیش در اینجا در پایتخت فرانسه بوقوع خواهد پیوست مسلماً اطلاع نداشتید. اگر قبل از این درام همدیگر را دیده بودیم می گفتم که مبارزین ایرانی که برای ایران آزاد و دمکراتیک فعالیت می کنند نیاز به کمک و حمایت همه دمکرات های غربی، دمکرات های فرانسوی و دمکرات های اروپایی دارند. معذالک به نظرم امروز نسبت به قبل متفاوت است چون از زمانیکه احساس کردیم در خانه خودمان مورد هدف قرار گرفتیم می گویم که از این نقطه باید گفت که ما نیز به شما نیازمند شدیم. چون الان ما با همدیگر در یک کشتی هستیم و در مقابل خطر مشترکی مورد تهدید قرار گرفته ایم. می خواهم بگویم که شرارت درجه بندی ندارد همچنانکه بنیادگرایی سنی و بنیادگرایی شیعی نیز درجه بندی ندارد اگرچه اسلام شناس نیستم  و تفاوت را نمی دانم در چیست. به همین ترتیب سنگسار در ایران و سربریدن های داعش یا کلاشنیکوف علیه شارلی از یک شرارت هستند به همین خاطر است که الان باید به یک روش همسان با ریشه این شر همسان جنگید. این یک مسئولیت است چون وقتی درگیر بایک شرارت هستیم ما به اتفاق یکدیگر، یعنی ما با شما، وظیفه داریم  که بگوییم این همان امتداد است، چون وقتی به مردم فرانسه توضیح می دهید که  اعمال تروریستی ماه گذشته پاریس ریشه مشترک با دیکتاتوری رژیم ایران  دارد پس باید بگوییم همان همبستگی که مردم اروپا و مردم فرانسه در رابطه با آنچه که ماه گذشته در پاریس روی داد نشان دادند ، همان همبستگی امکان  بسط پیدا کردن به سمت شما و به سوی ایران را نیز پیدا می کند. زیرا در یک ظرف جهانی شده امروز همه ما این میزان به همدیگر نزدیک شده ایم و خبرها جریان دارند . مهم این است که مردم اروپا نسبت به موقعیتی که برادران، خواهران ،پدران، مادران و مبارزین و کلیه دوستان تان در ایران و امروز در آن به سر می برند، که ما با شما در آن همبستگی داریم ، به یک درک برسند.  وقتی که 40 رئیس دولت در ظرف 48 ساعت قادر هستند به فرانسه بیایند در حالیکه هیچ ارگان بین المللی که تصمیم گرفته باشد که این رؤسا بیایند و سازماندهی کند وجود نداشت، آمدن این 40 رئیس دولت اولین بار در دنیا ست که روی می دهد، آنها امروز یک وظیفه در برابر خود دارند ، آنها تنها برای چند دقیقه رژه رفتن در خیابانهای پاریس نیامده بودند ، آنها برای تاکید کردن روی یک مسئولیت آمده بودند ، وقتی دستها را در یکدیگر حلقه کردند ، یک مفهومی را به نمایش گذاشتند که ما الان باید بگوییم که امروز یک صف در کشورهای غربی هست که به عراق ، به سوریه و به یمن و به ایران کشیده می شود و اجازه دادن به رژیم ایران برای دستیابی سلاح هسته ای را دارد به مبارزه می طلبد.
می دانید اگر این صف به هم بافته شود قادر است بگوید که مبارزه شما در واقع مبارزه ما هم هست. راه حل ها برای همه این ها وجود دارد  و راه حل ها را می دانیم ، راه حل در میثاقهایی است که ما اروپایی ها می گذاریم، این راه حل ها همان هستند که شما هم در متون خودتان می گذارید که احترام به حقوق بشر نام دارد ، که جدایی دین از دولت نام دارد ، برابری زن و مرد ، بردباری برای همه مذاهب و باورها یا بی عقیده بودن یا باورهای فلسفی که الزاماً باورهای مذهبی نیستند، در اروپا ما به آن لاییسیته می گوییم. الان که می گوییم به این ارزشها که ما باور داریم شما نیز باور دارید ، تصریح کردن آنها برای فردا ، رزم مشترک ما و شما هست. در وضعیتی نیستیم که ما  بخواهیم بگوییم چگونه این ارزشها را باید پیاده کرد، بلکه در موقعیتی هستیم که شما به همان میزان می توانید به ما بگویید، و به همان میزان تجارب برای در میان گذاشتن از طرف شما برای ما وجود دارد به طوریکه به ما کمک کند بر اساس این ارزش ها دنیای فردا را بسازیم. به عنوان یک اروپایی معتقدم که ما باید شرمگین باشیم از آنچه که در سطح اروپایی باید انجام می شد ولی عملی نشده است ، من شرمگین هستم از این 28 کشوری که این طوری کنار یکدیگر چیده شده اند و نه تنها موفق به یک عمل مشترک نمی شوند بلکه حتی به توافقی هم در  ورای چند اظهار نظر اصولی در مورد حقوق بشر که البته لازم هم هستند ولی قطعاً کافی نیستند، دست پیدا بکنند .
و می توان گفت که در حال حاضر نبرد ما مطلقاً یکی است . جنبش مقاومت ایران تبدیل به مقاومت مجموعه نیروهای دمکرات ، مجموعه شهروندان ، مجموعه زنان و مردان شده است و در عمق نبردی برای حیات برای شما، و اساسی  و انسانگرا  در قرن بیست و یکم است. آنچه که امروز در کشور شما در جریان است یک درام است ولی زمان فراست، زمان شجاعت زمان اتحاد بین ما است. مقاومتی که از سه دهه پیش بنا کرده اید تبدیل به یک مقاومت جهانی می شود که آن را به اتفاق همدیگر بنا می کنیم با شما به یمن شما ، برای شما ولی هم چنین برای ما.

پاتریک کندی
«من ایرانی هستم». فکر میکنم که خانم رجوی، شما از همة سخنرانان شنیدید که میان افرادی که آزادی و دموکراسی را ارج مینهند همبستگی وجود دارد. این آزادی و دموکراسی تنها برای آن دسته از ما نیست که این خوششانسی را داریم که در یک حکومت دموکراتیک زندگی کنیم. این مسئولیت همة ما است که از آزادی و دموکراسی برخورداریم تا اطمینان حاصل کنیم از هیچ‌کس دیگر، حقوق بشر، آزادی و دموکراسی در هر کجای دیگر جهان که تحت سرکوب هستند، سلب نشود. ما گذشت 36 سال از انقلاب را گرامی میداریم. ما شاهد استمرار انقلاب مردم ایران هستیم. انقلاب تمام نشد، چرا که آخوندها یک دیکتاتوری را با یک دیکتاتوری دیگر جایگزین کردند. بنابراین آنها امیدها و آزادی مردم ایران را به گروگان گرفتند؛ مردمی که که فکر میکردند در سال 1979 سرانجام از زنجیرهای سرکوب شاه آزاد میشوند، اما دیدند که زنجیرهای سرکوب حکومت مذهبی و دیکتاتوری آخوندها در تهران جایگزین آن شد. من با دوستانم موافقم، وقتی آلن درشویتز گفت، آنهایی که از تاریخ درس نمیگیرند، محکوم به تکرار تاریخ هستند. بنابراین دلیلی وجود دارد که ما مستمراً تراژدیهای 36 سال گذشته را تکرار میکنیم. چرا که باید به‌طور مستمر به خودمان یادآوری کنیم که اینها وقایع مربوط به گذشته نیستند، بلکه دارند همین امروز در کمپ لیبرتی اتفاق میافتند و در کمپ اشرف اتفاق میافتادند. اینها برای مردم یمن اتفاق میافتد، چرا که آنها به‌خاطر پشتیبانی آخوندهای (حاکم بر) ایران، تحت سرکوب هستند. اینها برای مردم عراق اتفاق میافتد. مردمی که به‌خاطر صدور سرکوب آخوندها، شاهد خشونت بسیاری بودهاند. اینها از طریق حزبالله اتفاق میافتد که توسط آخوندها پشتیبانی میشود. و اینها برای مردم سوریه اتفاق میافتد، به‌خاطر سرکوب و پشتیبانی نیروی قدس و آخوندها. ما نباید در سراسر دنیا سردرگم باشیم، چرا که مبارزة شما و سازمان مجاهدین برای آزادی، یک مبارزة جهانی برای همة مردمی است که آزادی را ارج مینهند. چرا که چیزی که یک نفر را به‌طور مستقیم تحت تأثیر قرار میدهد، به‌طور غیر مستقیم همه را تحت تأثیر قرار میدهد. ما شاهد دست‌اندازیهای آخوندها بوده‌ایم. آنها تروریسم خود را در سراسر جهان گسترش دادهاند. چرا ما باید به آخوندها در ایران اجازه بدهیم تسلیحات اتمی را در دست داشته باشند و آن‌را به‌سوی جامعة بینالمللی نشانه بروند؟ آیا ما قتل، شکنجه و اعدام وحشیانة مردم خودشان را نادیده میگیریم؟ در حالی که فکر میکنیم میتوانیم با چنین رژیم ‌شیطانی معامله کنیم که این‌همه از مردم خودش را کشته و بسیاری دیگر را در سراسر جهان کشته است. به این دلیل بود که رئیس‌جمهور کندی کلمات جاودانة «من برلینی هستم» را به زبان آورد. چرا که وی در همبستگی با کسانی بود که یک نسل پیش در برلین زیر تهدید بودند. به این دلیل است که پدر فقیدم و عموی فقیدم رابرت کندی از جانب مردم آفریقای جنوبی برای تحریم‌ها جنگیدند؛ زمانی که این مردم تحت سرکوب وحشیانة رژیم سرکوبگر آپارتاید قرار داشتند. به این خاطر است که ما باید به اعمال تحریم‌ها علیه آخوندها در ایران ادامه بدهیم. زمان آن است که کار درست را انجام بدهیم. زمان آن است که کنگره تحریم‌ها را دو برابر کند و جامعة جهانی تحریم‌ها را دو برابر کند. زمان آن است که ما از راه حل دموکراتیک درمقابل آخوندها حمایت کنیم و آن هم کسی نیست جز مجاهدین و خانم رجوی.

کارلو چیچولی - رئیس مشترک کمیته ایتالیایی پارلمانترها و شهروندان برای ایران آزاد
قبل از هر چیز اجازه بدهید تا به عنوام یک سیاستمدار ایتالیائی همبستگی کشورم را با کنفرانس شما اعلام کنم. به طور خاص به شما مخالفان تبعیدی. تبعیدیانی که شناخته شده به شجاعت عظیم، فداکاریهای عظیم، پشتکاری عظیم و قابل تحسین که مقاومت را در  چند دهه به پیش برده اند. مطلب دیگری که میل دارم به آن اشاره کنم پرچم سه رنگ شما شبیه پرچم ایتالیا می باشد و این خود باعث نزدیکی بیشتر ماست.
چیزی که امروز بیش از هر چیزی در اینجا جلب نظر می کند حضور انبوه جوانان است. حضور گستره جوانان ایرانی در اینجا حکایت از آن دارد که تقلای آخوندها برای بریدن ریشه ها و قطع ارتباط آنها با نسل انقلاب به نتیجه نرسیده است. این علامتی بسیار مهم است. درست است که همه دیکتاتورها سرانجام روزی فرو خواهند ریخت، اما می بایست با این جوانان آن روز موعود را جلو انداخت.
این 36 سال، سالهای بی ع دالتی و شکنجه و اعدام و تعقیب و زندان و اختناق بیرحمانه و تروریسم در خارج بوده اند. من خوب به خاطر می آورم که چگونه نماینده مقاومت ایران چند سال پیش در رم به قتل رسید.. بنابراین گمان می کنم روی برخی از مسائل می بایست قاطع بود. به طور مثال موضوع کمپ لبیرتی هنوز لاینحل مانده است. و نمیتوانیم آنها را فراموش کنیم،  نمی توانیم آنها را فراموش کنیم زیرا تعدادی از آنها به گروگان گرفته شده اند. من روی سخنم با دوستان امریکائی است زیرا آمریکا متعهد به دفاع از این افراد بود، با ارتش امریکاست که اسلحه آنها را، در برابر احترام به حقوق و حفاظتشان تحویل گرفتند. اکنون باید امریکا دوباره حفاظت این افراد را به عهده بگیرد و یا اینکه آنان را در شرایطی قرار دهد که بتوانند از خودشان دفاع کنند، نه تنها در برابر دولت عراق، بلکه در برابر شبه نظامیانی که مستمرا به آنها حمله می کنند و آنها را به قتل می رسانند
مشخصاً تروریسم و بنیادگرایی اسلامی با خمینی و در ایران به وجود آمد. من نمی دانم که آیا می بایست اتفاقات این روزها و حوادث سالهای اخیر را تماماً به حساب رژیم ایران نوشت، اما مطمئن هستم که بذر آن به وسیله این رژیم کاشته شده است و ما دیگر نمی توانیم در برابر این اوضاع چشمانمان را ببندیم. چرا که رژیمی که چشم درمی آورد، اعضای بدن را قطع می کند، سنگسار می کند، به صورت زنان اسید می پاشد و زنان باردار را اعدام می کند، این را در جاهای دیگر به شکل فجیعتری گسترش  می دهد.  مثل سنگسار کردن، مانند سر بریدن که این روزها اتفاق می افتد و آتش زدن و به قتل رساندن یک مسلمان در قفس. این مطالب را باید به وضوح گفت و تکرار کرد.
همانگونه که همکارم سناتور کامپانیا از آن به عنوان "آغازی نو" یاد کرد تا اینکه با پشتکار و روح ایثار و شجاعت و مقاومتی که در این مکان شاهد آن هستیم بتواند به سر منزل مقصود برسد.