اکنون عروج، ساکن شهر فسانه نیست
در کوچه های قصّه نمی جویمَش دگر
بیگانه نیست چلیپا به دیده ام
اکنون مسیح
مهمان خنده های کرامت فزای تُست
پیوسته است نام تو با نام هر شهید.
رخت عزا کسی برای تو بر تن نمی کُند
زیرا نمرده ای، زیرا نرفته ای
زیرا تو شاهد همیشگی شهر اشرفی
زیرا تو در ترانه ی "مرجان"* نشسته ای
زیرا تو در ترنمُ "نیما"* دمیده ای
آری، نمرده ای، آری ، نرفته ای
زیرا تو در سرود "مجاهد" شکفته ای
زیرا تو از رهائی ایران سروده ای.
خنیاگران عشق،
با نام پاک تو گشتند رو سپید.
وقتی که قامت تو بر افراشت تـا خدا
تکریم شد شهادت سَرو
تثبیت شد شرافت خاک
خط خورد نام مرگ،
از دیده ای به حرمت لبخند خوب تو
اشکی فرو نریخت
در نبض عاشقان میهن در خون نشسته ام
نام تو می تپید.
*مرجان و نیما، دو ترانه خوان آزادی در مقاومت ایران
26 ـ 02 ـ 2015