پدر ابویی از روحانیون آزادهای بود که به حمایت از مجاهدین در دوران شاه برخاست و مشوق فرزندانش در مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری شاه بود.
به دنبال پیروزی انقلاب ضد سلطنتی و آزادی فرزند مجاهدش مهدی از زندانهای ساواک شاه و آشنایی هرچه بیشتر پدر با راه و آرمان مجاهدین، تحت تأثیر شخصیت انقلابی فرزندش، خود را وقف آرمانهای مجاهدین کرد.
پدر ابویی، در دوران فعالیتهای دوساله و نیمه فاز سیاسی، در صفوف اول حمایت از فرزندان مجاهدش در بابل و رودرروی چماقداران رژیم قرار داشت و همواره دجالیت و فریبکاری آخوندهای حاکم را که در لباس دین بر مقدرات مردم حاکم شده بودند افشا میکرد. او که در این دوران با بذل مال و خانمان، به یاری مجاهدین برخاسته بود، متحمل فشارها و محرومیتهای زیادی از سوی مزدوران رژیم شد.
با شروع نبرد انقلابی با رژیم آخوندی و مخفی شدن همه اعضای خانواده، رنج و شکنجهای پدر ابویی افزایش یافت. مدت زیادی از شروع این مرحله از مبارزه نگذشته بود که تیرباران فرزند مجاهدش مهدی در 18 مرداد 1360، پدر را در برابر یک آزمایش بزرگ قرار داده بود. پدر اما باروحیهای قوی، به همراه چند تن از بستگانش، پیکر پاک مهدی را از دادستانی ساری تحویل گرفته و همه را به حضور در خانه و دیدار وداع با فرزندش فراخواند؛ که جمیعت قابلتوجهی علیرغم شرایط فوقالعاده خطرناک آن روزگار گرد آمدند. علیرغم جانکاه بودن فقدان مهدی، او به دیگر فرزندانش دلداری میداد و میگفت: ما رونده راه امام حسین هستیم، مگر امام حسین سرنوشتی غیرازاین داشت، باید به آن افتخار کرد و صبوری پیشه کرد“.
پدر محمد ابویی که داغ شهادت سه فرزندش را بر دل داشت، سرانجام در سن 88 سالگی براثر بیماری مزمن داخلی درحالیکه قلبش هنوز به شوق آزادی میهن و آرزوی دیدار فرزندان مجاهدش میتپید جان به جانآفرین تسلیم کرد و به دیدار معبودش شتافت.
روحش شاد و یادش جاودان باد.