در آستانة روز جهانی زن، گرمترین درودهایمان نثار زنانی که برای آرمان برابری بهپاخاستند، از خود گذشتند، راه را برای دیگران گشودند و عصر تازهیی را در جهان بشری نوید دادند.
خوشحالم که این کنگره را که به موضوع برابری و بردباری اختصاص یافته، در برلین برگزار میکنیم. از کوشش تمام مدافعان حقوق زنان در آلمان که در اینجا حاضرند، بهخصوص خانم زوسموت، بهخاطر برگزاری این گردهمایی، تقدیر میکنم.
جهان ما در دو قرن گذشته، بارها از جنبشهای برابری طلبانة زنان به اوج رسیده است: از جنبشهای بزرگ زنان برای حق رأی و حق انتخاب شدن، تلاش برای کسب حقوق و آزادیهای فردی از جمله حق تحصیل، حق مالکیت، حق طلاق، حق ارث و حق دستمزد برابر و افزایش سهم زنان در سیاست و اقتصاد تا مبارزات فداکارانة زنان در جنبشهای آزادیبخش و ضد استبدادی.
اما متأسفانه پیشروی آرمان برابری، امروز با دیوار قطوری به نام بنیادگرایی اسلامی مواجه شده است. نیرویی که اگرچه با نسلکشی، تروریسم و اشاعة تبعیض، تمام منطقه و جهان را به خطر انداخته، اما بیش از همه با زنان دشمنی دارد. به همین دلیل، امروز در سراسر خاورمیانه، روزگار زنان یکسره با ناامنی، سرکوب، آوارگی، کشتار و اسارت آمیخته است.
اما بنیادگرایی، فراتر از خاورمیانه، کل اروپا و سایر نقاط جهان را تهدید میکند. با اینهمه، من میخواهم بگویم که راه نجات و پیروزی هست. و هماورد بنیادگرایی اسلامی، نیروی زنان است. راه حل در جنبش مقاومتی است که به نیروی زنان و رهبری زنان اعتقاد دارد و عملاً آن را به اثبات رسانده است. آری، این زنان هستند که پیشتاز این نبردند.
حضار محترم!
اجازه بدهید ابتدا به چگونگی شکلگیری بنیادگرایی اشاره کنم. ظهور بنیادگرایی ناشی از عوامل متعددی، از جمله شرایط اجتماعی و تاریخی و سیاستهای بینالمللی است. وقایع بزرگ قرن بیستم نیز هر کدام در شکلگیری بنیادگرایی یا تشدید آن تأثیر داشته؛ اما هیچکدام به اندازة به حاکمیترسیدن آخوندهای مرتجع در ایران تعیینکننده نبوده است. بهخصوص که این رژیم، برای نخستین بار یک الگوی حکومتی برای گروههای بنیادگرا ارائه کرد. گروههایی که اکنون منشا ترور و جنگ در منطقه و سایر نقاط جهان شدهاند.
ولی آیا چنانکه برخی میگویند بنیادگرایی، صفآرایی جهان اسلام در برابر غرب و مشخصاً رویارویی اسلام با مسیحیت و یهودیت است؟
خیر، واقعیت این است که اصل دعوا، نه میان اسلام و مسیحیت، نه میان اسلام و غرب و نه بین شیعه و سُنی. بلکه دعوا میان آزادی با اسارت و استبداد است. میان برابری با ظلم و تبعیض و زن ستیزی است. و راستی چرا بنیادگرایی بیش از همه کینه و خشونت خود را متوجه زنان کرده و میکند؟
اولا - بنا به طینت عقبماندهاش، زنستیز است.
ثانیا - چه در تجربة سال 57 در ایران، چه در تجربة سایر کشورهای منطقه، با موج عظیمی از آزادیخواهی و برابریطلبی که در محور آن رهایی زنان قرار داشت، مواجه بوده و هست.
به همین دلیل است که بنیادگرایی در کانون خود، دشمنی با زنان را قرار داده و از طریق سرکوب زنان، کل جامعه را سرکوب و مرعوب میکند. ولی باید تصریح کنم که بنیادگرایی، یک واکنش دفاعی در برابر جنبش آزادی و برابری است و بیتردید در برابر عزم ملتهای خاورمیانه برای پیشروی و کسب آزادی و برابری، دوام نخواهد آورد.
دوستان عزیز!
مقابله با بنیادگرایی نیازمند یک راه حل همهجانبه، ازجمله یک پاسخ فرهنگی است. بنیادگرایی با دستاویز قراردادن اسلام، از آن به صورت سلاحی برای تهاجم خود استفاده میکند، پس پاسخ در آنتیتز بنیادگرایی یعنی اسلام دموکراتیک است. باید تأکید کنم که این دو، ضد تمام عیار یکدیگرند:
- یکی ایدئولوژی استبدادی است، و دیگری دین آزادی که حاکمیت را مهمترین حق مردم میداند.
- یکی مدافع تبعیض دینی است، دیگری اسلامی است که مدافع حقوق برابر برای پیروان سایر ادیان است.
- یکی انحصارطلبی و دگماتیسم است و دیگری اسلام بردبار که احترام نسبت به صاحبان عقاید و ادیان دیگر را ترویج میکند.
- یکی دیانتی تحمیل شده با زور است، و دیگری اسلامی است که هرگونه اجبار و اکراه در دین را رد میکند.
یکی آیین اسارت و زنستیزی است و دیگری اسلام رهایی و برابری زنان.
این حقیقتی است که از حدود نیم قرن پیش، مجاهدین خلق با تأکید برآن، بنیادگرایی اسلامی را به چالش کشیدهاند.
درباره این دو اسلام، مسعود رجوی، رهبر مقاومت گفته است: یک اسلام «پیامآور ظلمات است
و آنیکی پرچمدار آزادی و یگانگی و رهایی. اما نبرد بین ایندو، که درعین حال جنگ سرنوشت برای مردم و تاریخ ایران هم هست، یکی از مهمترین حلقههای قدر انسانیت معاصر است».
حال باید به این سؤال پاسخ بدهیم که از نظر سیاسی، راه حل بنیادگرایی چیست؟ امروز در آسیا و آفریقا گروههای مختلف بنیادگرا، به ویرانگری و ترور تحت نام اسلام مشغولند و جنایات آنها که تا پاریس و بروکسل و کپنهاگ امتداد پیدا کرده، جامعة بشری را به خطر انداخته است.
راه مهار این خطر چیست؟ و نقطه کانونی آن کجاست که اگر فرو بریزد، پدیدة بنیادگرایی به پایان خود رسیده است؟
پاسخ را باید در مقابله با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران یافت. چرا که این رژیم، قلب مشکل است و حمایتش از دیکتاتوری بشار اسد و مالکی در سوریه و عراق باعث ظهور شبهنظامیان بنیادگرا و داعش شده است. بر همین اساس سکوت در مقابل دخالتهای فاشیسم دینی حاکم بر ایران در سوریه، عراق و سایر کشورهای منطقه چه رسد به همکاری با آن به بهانة مقابله با داعش - یک اشتباه استراتژیک است. خامخیالانه است که از آتشافروز بخواهیم که آتش را خاموش کند. به عکس، سیاست صحیح این است که از رژیم ملاها در عراق و سوریه، خلع ید شود.
رژیم ایران پایهگذار اغلب جنایتها و پلیدیهایی است که گروههای بنیادگرا با تقلید از الگوی حکومت آخوندها، بخشی از آن جنایتها را تکرار کرده و میکنند. راستی، در دو دهة آخر قرن بیستم، چه کسی سنگسار را رسمیت بخشید؟
چه کسی چشم درآوردن و دست و پا بریدن را بهعنوان مجازات، وارد قوانین خود کرد؟
چه کسی بیشترین شمار زندانیان سیاسی را از جنگ جهانی دوم به اینسو قتل عام کرده است؟
در تاریخ معاصر اولین بار چه کسی فتوای قتل یک نویسندة خارجی را صادر کرد؟
چه کسی خلافت ارتجاعی را دوباره زنده کرد و الگو قرار داد؟
همین رژیم ولایت فقیه پدرخواندة تروریسم دشمن ملتهای خاورمیانه و تهدید اصلی صلح و امنیت جهان.
به مناسبت روز جهانی زن باید اشاره کنم که خمینی و مزدوران او چنان رذالتها و تعدیاتی به ویژه در زندانها علیه زنان مرتکب شدهاند که هنوز که هنوز است بازگو نشده و مکتوم باقی مانده است. حقیقت این است که جنایتهای تکاندهندة ماههای اخیر گروه داعش که قلبهای مردم جهان را به درد آورده، تنها بخش اندکی از فاجعهیی است که 36 سال است بر مردم ایران حاکم شده است. در سطح منطقه نیز همین رژیم بود که تروریسم تحت نام اسلام را بنیاد گذاشت.
خوشبختانه امروز رهبران جوامع غرب با صراحت کامل حساب اسلام را از بنیادگرایی جدا میکنند. خانم مرکل صدر اعظم آلمان در سخنرانی خود گفت: ترور به نام اسلام اهانت به خداست. ولی این کافی نیست چرا که باید پایهگذار، پشتیبان و هدایتکنندة پدیده بنیادگرایی در جهان امروز، یعنی رژیم ایران را هدف قرار داد. به همین دلیل، به زیر کشیدن این رژیم، یعنی پدرخواندة داعش، یک ضرورت مبرم، نه فقط برای مردم ایران، بلکه برای تمام منطقه و جهان است.
دوستان عزیز!
جهان امروز نمیتواند بنیادگرایی را شکست بدهد مگر زمانیکه کانون بنیادگرایی یعنی رژیم آخوندها در ایران را هدف قرار دهد. جرم دولتهای مماشاتگر غرب این است که نه تنها بهطور جدی به مقابله با بنیادگرایی نپرداختهاند بلکه با حامی دولتی آن، یعنی رژیم ایران، راه سازش در پیش گرفتهاند و در سرکوب آلترناتیو بنیادگرایی مشارکت کردند.
راستی چرا دولتهای غرب در برابر گروه داعش و افراطیگری تحت نام اسلام سردرگمند؟ چرا نمیتوانند واقعیت بنیادگرایی را هم با تهدیدهای آن و هم با ضعفهای عمیقش - به درستی بشناسند؟ زیرا سراپا به مماشات با بنیادگرایی آغشتهاند. ما به آنها میگوییم مماشات را متوقف کنید و جبهة خود را از کانون بنیادگرایی یعنی رژیم ایران جدا سازید.
کما اینکه میخواهم هشدار بدهم که امتیاز دادن به این رژیم در مذاکرات اتمی، برخلاف منافع مردم ایران و منطقه و برخلاف صلح و امنیت جهانی است. همچنین قربانی کردن حقوق بشر مردم ایران است.
همین سه روز پیش، آخوندها همزمان با مذاکرات اتمی، شش زندانی سیاسی اهل سنت، از جوانان برومند مردم کردستان را در حال اعتصاب غذا اعدام کردند تا بنبست رژیمشان را بپوشانند و از خیزشهای مردمی جلوگیری کنند. همین چند روز پیش آخوندها، دهها نفررا به طور مخفیانه و علنی اعدام کردند. از جمله 6زندانی سیاسی اهل سنت، از جوانان برومند مردم کردستان را در حال اعتصاب غذا به دار آویختند.
ما از همین جا به این شهیدان درود می فرستیم و تأکید میکنم سکوت و بیعملی در برابر این جنایات ضد بشری به بهانة مذاکرات اتمی، نه تنها رژیم را در ادامة این جنایات، بلکه در استمرار پروژههای اتمی نیز تشویق میکند.
آخوندها در حضیض ذلت، پای مذاکرات آمدند. ولی سیاست مماشات، ملاها را جریتر کرده است. این سیاست ضعیف، تشویق بنیادگرایی است. پس به آن پایان بدهید.
اما راه حل وجود دارد. زیرا مردم ایران در مقابل دیکتاتوری دینی، هیچگاه سکوت نکرده و بیش از سه دهه است که یک آلترناتیو دموکراتیک در مقابل آن برپا کردهاند؛ آلترناتیوی که جنبشی را در محور خود دارد که از اسلام اصیل و دموکراتیک پیروی میکند و بر جدایی دین و دولت تاکید دارد؛ یک آلترناتیو پرتوان که حامل پیام برابری زنان در همة عرصهها، بهویژه در رهبری سیاسی جامعه است.
هم پایداری این جنبش و هم پیشرفت آن مرهون آرمان برابری است. حضور زنان در همة سطوح این جنبش و پایداری آنها در صف مقدم نبرد در کوران شدیدترین فشارها و قتل عامها مدار جدیدی از تعهد به آرمان آزادی و مدار جدیدی از استحکام و پایداری در این جنبش به وجود آورده است.
آری، جنبشی که از آرمان خود سرشار میشود و اسیر تعادل قوای زمانه نیست. پایدار میماند پیشروی میکند، جوشان و پرطراوت است و نو به نو ارزشهایی میآفریند که مایة استقامت امروز و سازنده فرداست.
ارزشهایی همچون اصالت دادن به عشق و عاطفه و دوستی و مایهگذاری برای همرزمان، درنقطة مقابل رقابت، حسادت و حذف دیگری. و در یک کلام، اصالت عشق در مقابل کینه. همچنین ناامید نشدن و سر خم نکردن در مقابل سختیها بهرغم مشکلات و طولانی شدن نبرد.
باید بگویم این ارزشها فقط متعلق به زنان و مردان پیشتاز ایران نیست، بلکه درهرجا که ظلم و نابرابری هست، کلید پیشرفت و رهایی است. این راه و رسمی است که به امید و مبارزه فرا میخواند و ایستادگی و استقامت را ترویج میکند.
خواهران عزیزم!
زنان آزاده درسوریه، عراق، فلسطین، تونس، مصر، اردن، یمن، لیبی، الجزایر، مراکش، افغانستان، هند، پاکستان، اروپا و آمریکا، و سراسر جهان!
همة شما را به تشکیل و گسترش یک جبهة پرقدرت علیه بنیادگرایی اسلامی و تروریسم و بربریت تحت نام اسلام فرا میخوانم. حضور مردان ضد بنیادگرا در این جبهه، البته جای ویژه یی دارد.
وقتی که در مورد کشتار کودکان ما در پاکستان اغماض و تحمل میشود، وقتی که ربودن دخترانمان در نیجریه و کشتار و آوارگی گستردة زنان و کودکان در سوریه به یک واقعة معمولی تبدیل میشود، وقتی که نسبت به اعدام ریحانه و پاشیدن اسید به صورت خواهرانمان در ایران هیچ واکنشی دیده نمیشود، این نیروی زنان است که میتواند و باید بهپا خیزد.
این صدای زنان، اعتراض زنان و اتحاد زنان است که میتواند و باید روند این فاجعه را متوقف کند. به دلیل این مسئولیت تاریخی، تغییر این شرایط، مسئولیت و تعهد همة ماست و باید برای آن دست به کار شویم؛ برای برابری حقوق زنان در همه پهنهها: از حق انتخاب پوشش و لغو حجاب اجباری تا حق مشارکت برابر در رهبری سیاسی جامعه. باید جهانی بسازیم بر اساس عدالت، آزادی و برابری. آری، بنای چنین جهانی به دست زنان، قطعاً ممکن است.
به همة خواهرانم در سراسرایران، به زنان دلیری که هماکنون در زندانها ایستادگی میکنند، به زنان جوانی که صدایشان رَساترین صدای اعتراضهای امروز ایران است، به زنان معلم، که در همین روزها وسیعاً در جنبش اعتراضی معلمان ایران شرکت کردند، همچنین به خواهران کارگر، کارمند، پرستار، ونیز به دختران دانش آموز و دانشجو، و دانشآموز میگویم که همة شما امروز، رسالت آزادی ایران را بر دوش دارید.
شما الگوهایی از چند نسل از زنان شهید: از فاطمه امینی، اشرف رجوی، اعظم روحی آهنگران و مرضیه اسکویی تا ستارگان تابناک اشرف، زهره وگیتی، صبا و آسیه و مهدیه و فریده و راضیه در پیش روی خود دارید. و الگوی هزار زن قهرمان در شورای مرکزی مجاهدین، به ویژه در رزمگاه لیبرتی، که پیشتاز مبارزه با بنیادگرایی هستند.
اجازه بدهید در اینجا ما همصدا شده و به جامعة جهانی، به دولت آمریکا و اتحادیة اروپا و ملل متحد بگوییم که بزرگترین جنبش زنان پیشتاز در لیبرتی، امید و الهامبخش زنان ایران و سرمایة جنبشهای برابریطلب جهان هستند. و نباید حق حفاظت و امنیت آنها را نادیده بگیرید.
بگذارید با صدای بلند بگویم: اگر امنیت مجاهدان لیبرتی را تضمین نمیکنید، باید بخشی از سلاحهای حفاظت فردی آنها را برای دفاع و حفاظت از خودشان در برابر نیروی تروریستی قدس و شبهنظامیان رژیم ایران، به آنها باز گردانید. در غیر این صورت دارید ضحاک ماردوش بنیادگرایی را تغذیه میکنید.
به شما زنان و مردان آزاده، در سراسر جهان میگویم که برای حفاظت از حقوق مجاهدان لیبرتی و برای مبارزه با فاشیسم دینی حاکم بر ایران، این جبهه را علیه بنیادگرایی اسلامی هر چه قویتر کنید. لحظهیی از تاریخ در پیش است که به رغم تیرگیها و تباهیها، جهان، از کابوس بنیادگرایی نجات مییابد و این بختک شوم، از سرنوشت ملتهای خاورمیانه برمیخیزد.
آری، لحظهیی از تاریخ در پیش است که به رغم تیرگیها و تباهیها، جهان، از کابوس بنیادگرایی نجات می یابد و این بختک شوم از سرنوشت ملتهای خاورمیانه بر میخیزد. و این با همبستگی ما و شما قطعاً تحقق می یابد.
بله می توان و باید.
درود بر همة شما