در حقیقت این جنگ جهانی دوم بود که آینده حزب را تغیر داد. در دولت ائتلافی که سال 1940 روی کار آمد, رهبر این حزب ” کلمنت اتلی” به عنوان معاون چرچیل برگزیده شد.
پیروزی شگفت انگیز این حزب در انتخابات سراسری سال 1945 حتی برای رهبران حزب شوکه کننده بود.
دوران بعد ازجنگ شاهد ایجاد سیستم بیمه اجتماعی و ملی کردن صنایعی مانند ذغال سنگ, فولاد و راه آهن توسط حزب کارگر بود.
در انتخابات سال 1951 حزب محافظه کار به پیروزی رسید و کشور شاهد یک دوران شکوفایی بود که باعث شد حزب کارگر به مدت 13 سال در اپوزیسیون باقی بماند.
در دهه 60 حزب کارگر تحت رهبری هارولد ویلسون توانست راه خود را به قدرت باز کند. ولی به خاطر مواجهه با مشکلات جدی اقتصادی منجمله کاهش ارزش لیره استرلینگ (پوند) در سال 1970 قدرت را به محافظه کاران سپرد.
در سال 1974 حزب کارگر مجدد قدرت را به دست گرفت و دو دوره پیاپی در انتخابات پیروز شد.
بعد از استعفای غیر مترقبه هارولد ویلسون, جیم کالاهان نخست وزیر شد. او خیلی زود با مشکلات اقتصادی عدیده ای روبرو گردید تاجایی که مجبور به گرفتن قرض خارجی و کاهش بودجه هزینه های عمومی شد.
ضربه اصلی به حزب کارگر در جریان اعتصابات عمومی اتحادیه های کارگری در زمستان سال 1978 بود که کشور را فلج کرد.
در انتخابات سال 1979 حزب کارگر شکست خورد و مارگارت تاچر به نخست وزیری رسید. در پی این شکست , حزب کارگر به مدت 18 سال در آپوزیسیون بود.
طی این سالیان حزب کارگر ابتدا توسط مایکل فوت رهبری شد که آنرا بیشتر به چپ متمایل کرد, پس از وی, نیک کیناک تلاش بسیار زیادی برای مدرنیزه کردن حزب کرد و در انتخابات برگزار شده که وی رهبری حزب را داشت پیشرفتهایی نشان داد ولی نتوانست حزب محافظه کار را از میدان به در کند.
بعد از وی جان اسمیت که در صحنه سیاسی بریتانیا مورد احترام بود رهبری حزب کارگر را به عهده گرفت ولی مرگ ناگهانی وی بر اثر سکته قلبی در سال 1994 ضربه بزرگی به حزب وارد کرد.
در کارزار انتخاباتی برای تعین رهبر جدید حزب, تونی بلر به پیروزی رسید و خود را در مقابل رهبران قبلی با تمایلات شدید سوسیالیستی یافت, رهبری جدید حزب آن عده از رهبران قدیمی را به دیده مشکل انتخاباتی می دید.
در یک اقدام سمبلیک به عنوان قطع از گذشته, رهبری جدید تعهد حزب کارگر به ملی کردن صنایع را کنار گذاشت.
در مبارزارت انتخاباتی سال 1997 حزب کارگر که اکنون خود را به عنوان حزبی در میانه - چپ تثبت کرده بود, در برابر حزب محافظه کار که به نظر می رسید دیگر فاقد ایده های جدید باشد و تعدادی از نمایندگان آن نیز با اتهام رشوه خواری روبرو بودند قرار گرفت. نتیجه این انتخابات یک پیروزی بزرگ برای حزب کارگر بود و تونی بلر به نخست وزیری رسید. حزب کارگر توانست این پیروزی را در دو دوره دیگر در سالهای 2001 و 2005 تجدید کند.
طی دو سال اخیر دولت کارگر با چالشهای عدیده ای ازجمله مخالفت عمومی با جنگ عراق, تلاش برای راه اندازی سیستم کارت شناسایی همگانی, بالا بردن مدت بازداشت بدون محاکمه مظنونین به تروریسم روبرو بوده است.
در سپتامبر 2006 تونی بلر قول داد ظرف یکسال از مقام خود کناره گیری خواهد کرد. و در ماه ژوئن سال 2007 کناره گیری کرد. جانشین وی وزیر دارایی اش گوردون براون بود که توانست در یک کمپین انتخاباتی بدون رقیب, رهبری حزب را به عهده بگیرد.
بعد از سالیان برخورداری از شکوفایی اقتصادی, ناگهان کشوربا رکود اقتصادی مواجه شد و گوردون براون مجبور شد برای جلوگیری از ورشکستگی بانکها به آنها قرضهای هنگفت دولتی بدهد. او با اقداماتی که طی این دوران کرد توانست جلوی ورشکستگی سیستم بانکی را بگیرد و موقعیت خود را به عنوان یک ”مرد جدی برای زمانهای سخت” تثبیت کند.
در سال 2009 کلیه احزاب سیاسی با افتضاحات مالی (تأمین هزینه های شخصی نمایندگان از بودجه مجلس), روبرو شدند. حزب محافظه کار آبروریزی را محصول حضور بیش از 10 سال در قدرت بودن حزب کارگر نشان دهد.
نگرانی حزب کارگر اینست که این افتضاح به خودی خود ممکن است رای دهندگان را ترغیب به انتخابی جدید کند.
اما اگر حزب کارگر که به دنبال انگیزه گرفتن از تاریخ است. باید به آخرین شکست این حزب در سال 1992نگاه کنند. که چگونه رای دهندگان به حزب محافظه کاری که با رکود اقتصادی روبرو بود برای بار چهارم رای دادند.