سنابرق زاهدی:‌ سرکوب آزادی مذهب در ایران توسط دیکتاتوری آخوندی

سخنرانی مسئول کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت
سرکوب آزادی مذهب در ایران توسط دیکتاتوری آخوندی
کنفرانس در پارلمان اروپا- 22 آوریل سال 2015

در کنفرانسی در پارلمان اروپا درباره آزادی مذهب در ایران، سرکوب پیروان مذاهب مختلف توسط رژیم ضدبشری آخوندی مورد بحث قرار گرفت.
شاهدان شرکت‌کننده در این کنفرانس ، تجارب شخصی خود را از ظلم و ستم رژیم آخوندی در حق پیروان سایر ادیان در ایران  تشریح و تأکید کردند که در دوران آخوند روحانی، این ستم و سرکوب وخیم‌تر نیز شده است.
به‌دعوت رسمی برگزار کنندگان این کنفرانس، هیئتی از مقاومت ایران به سرپرستی سنابرق زاهدی، مسئول کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت در این اجلاس شرکت و سخنرانی کرد.
نمایندگان پارلمان اروپا که در این جلسه حضور داشتند، حکومت آخوندی را یک رژیم نقض‌کنندة جدی آزادی‌ها و حقوق مذهبی خواندند و در این رابطه به نمونه‌هایی از سرکوب و کشتار پیروان ادیان مختلف اشاره کردند. آنها از اتحادیة اروپا خواهان اتخاذ اقداماتی علیه نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی توسط رژیم ایران شدند و گفتند، هر چند مذاکرات اتمی مهم است، اما نمی‌توان وضعیت حقوق بشر و آزادی‌های مذهبی در ایران را نادیده گرفت.
کریسی تیلور از مسئولان سازمان مدافع حقوق مسیحیان ایران در این جلسه گفت، مسیحیان در ایران، از زمان روی کار آمدن رژیم حاکم، درد و رنج کشیده‌اند.
وی با اشاره به اعدام جنایتکارانة کشیش‌های مسیحی توسط رژیم افزود، در دوران روحانی هم وضعیت مسیحیان بهتر نشده است... تعداد زیادی از مسیحیان در زندان به‌سر می‌برند... رژیم ایران خواهان آن است که جامعة مسیحی از کشور خارج شود...
کریسی تیلور ابراز امیدواری کرد که موضوع نقض حقوق مسیحیان ایران، بیش از پیش در پارلمان اروپا و سایر ارگان‌های اروپایی، مورد بحث قرار گیرد.
ذیلا متن سخنرانی سنا برق زاهدی، مسئول کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران در این کنفرانس را ملاحظه میکنید:

عصر  شما بخیر
قبل از هر چیز میخواهم از نمایندگان پارلمان اروپا بخاطر این ابتکار و تشکیل این جلسه تشکر کنم وامیدوارم بتوانیم  از یک مورد از  ستمها ونقض اصول پایه  حقوق بشر در ایران تحت حاکمیت ملاها  پرده برداریم.
جمعیت ایران هم اکنون حدود 80 میلیون نفر هستند. دین مردم ایران تا قبل از اسلام زرتشتی بود. پس از سقوط ساسانیان وفتح ایران از سوی مسلمانها مردم ایران مسلمان شدند و از حدود 500 سال قبل به این سو اکثر مردم ایران شیعه اثناعشری بوده اند. طبق آخرین سرشماری رسمی که در سال 2011 صورت گرفته 99.38درصد مردم ایران مسلمان هستند که از آنها حدود 95درصد شیعه، وکمتر از 5 درصد سنی و تنها حدود ۰.۶% غیر مسلمانند. در صورتیکه طبق برآوردهای بیطرفانه در واقعیت حدود 98 مردم ایران مسلمانند که حدود 89 درصد شیعه  9% سنی وحدود 2%  اتباع سایر ادیان هستند.
بر طبق آمار رسمی رژیم ایران  در بین غیر مسلمانها 16% درصد یعنی 117704 نفر مسیحی، 01% یعنی 8756 نفر کلیمی، 03% یعنی 25271 زردشتی، 07% یعنی 49101 سایر ادیان و035% یعنی 256899 از اعلام دین خویش خودداری کرده اند.
***
سیستم حکومتی ایران کنونی که نظام ولایت فقیه نامیده میشود یک نظام دیکتاتوری مذهبی تمام عیار است که در عمل هیچ حقی برای هیچ عقیده ودین ومذهب وفکری به جز اندیشه رسمی آخوندها قائل نیست.
در اصل دوازده قانون اساسی این رژیم تصریح شده است  که «دین‏ رسمی‏ ایران‏، اسلام‏ و مذهب‏ جعفری‏ اثنی‏ عشری‏ است‏ واین‏ اصل‏ الی‏ الابد غیر قابل‏ تغییر است...»
 در اصل بعدی چنین  مطرح گردیده که: ‎‎‎‎‎«ایرانیان‏ زرتشتی‏، کلیمی‏ و مسیحی‏ تنها اقلیتهای‏ دینی‏ شناخته‏ می‏ شوند...»
 در عمل البته هموطنان مسیحی، زردشتی وکلیمی ما تحت سرکوب مضاعف بوده اند. هموطنان بهایی که حتی بصورت اسمی هم رسمیت ندارند.
یک نمونه از سرکوب مسیحیان ایران را اجازه بدهید با کمی تفصیل شرح بدهم: در سال 1994 سه تن از رهبران مسیحیان ایران کشیش مهدی دیباج، اسقف هوسپیان مهر وکیش میخائیلیان که حاضر نشده بودند تبعیت کامل ولایت فقیه را بپذیرند بصورت وحشیانه ای ترور شدند.  بعد از ارتکاب این جنایتها رژیم آخوندها رسما اعلام کرد که این سه رهبر مسیحی را مجاهدین خلق کشته اند تا بین اتباع مذاهب اختلاف ایجاد کنند واز آن بهره برداری نمایند.  رژیم آخوندی برای بدنام کردن اپوزیسیون اصلی خودش این سناریو را بصورت کامل اجرا کرد وچند زن را هم به تلویزیون آورد و آنها اعتراف کردند که به دستور مجاهدین کشیشهای مسیحی را کشته اند.
پس از این واقعه سازمان ملل متحد به گزارشگر اقلیتهای مذهبی حقوقدان تونسی پروفسور عبدالفتاح عمر مأموریت داد که به ایران برود ودر مورد حقوق اقلیتهای مذهبی در ایران گزارش تهیه کند. آن زمان در سال 1995 من به همراه آیت الله گنجه ای مسئؤل کمیسیون آزادی ادیان شورای ملی مقاومت به ملاقات او در ژنو رفتیم وپروفسور آمور را درجریان حیله ها ودروغهای آخوندها قراردادیم و به او هشداردادیم که آخوندها اورا گمراه نکنند.  
پس از سفر به ایران آقای آمور مدتی بعد گزارش جامع خود را در مورد حقوق اقلیتهای مذهبی ایران بصورت یک سند رسمی سازمان ملل منتشر کرد. فصلی از این گزارش به موضوع ترور این سه رهبر مسیحی اختصاص دارد که من قسمتی از آن را از روی گزارش میخوانم............ ۷۹
«در طول سفر خود گزارشگر ویژه شاهد ضربه ناشی از قتل کشیش های پروتستان به جامعه مسیحیان در ایران در سال ۱۹۹۴ بود. این سه کشیش شامل رئیس شورای کلیساهای پروتستان کشیش تاتاووس میخائیلیان٬ رئیس شورای کلیساهای پروتستان مهدی دیباج و کشیش هوسپیان مهر دبیر کل کلیسای تجمع برای خدا بودند
گزارشگر ویژه موفق شد که بمدت  تقریبا ۵ ساعت با متهمین قتل این سه کشیش در زندان اوین صحبت کند. این سه نفر فرحناز انامی٬ بتول وافری  کلاته  و مریم شهبازپور نام داشتند. این سه نفر در مصاحبه های خود اذعان نمودند که مسئول قتل  کشیش میکائیلیان بوده اند. آنها گفتند که سازمان  دستور قتل کشیش را جهت ضربه زدن به وجهه ایران در رابطه با جامعه  بین المللی داده است. آنها همچنین گفتند که قتل کشیش دیباج و هوسپیان مهر نیز توسط واحد دیگری از سازمان مجاهدین انجام گرفته است.
مقامات ضربه شدید به جامعه پروتستان پس از قتل کشیشان را تا ئید کردند و افزودند که اقداماتی را برای محافظت از دیگر کشیش های مسیحی اتخاذ نموده اند. آنها به پیگیری  عاملین و دستگیری محکومیت آنها اشاره کردند. آنها مسئولیت ترور کشیشان و بمب گذاری در مشهد را متوجه سازمان مجاهدین خلق  نمودند آنها این عمل را بعنوان یک عملیات بدقت برنامه ریزی شده بر علیه دولت ایران وبمنظور بوجود آوردن اختلاف و تضاد قومی و مذهبی بین جوامع مختلف  ارزیابی کردند
وزیر امور خارجه گفت که در غیاب مدرک و سند لازم جامعه بین المللی نباید ایران را مسئول این قتلها بداند وی از میزان عکس العمل بین المللی در رابطه با قتل این سه کشیش اظهار تعجب کرد و افزود که در ابتدای انقلاب ما شاهد  ترور شخصیت های متعدد و برجسته مذهبی بودیم و چنین عکس العملی را از طرف جامعه بین المللی ندیدیم.
بعضی از سازمانهای غیر دولتی بر این باور بودند که دولت ایران از طریق گروههای مختلف دستور قتل این سه کشیش را صادر کرده است. آنها به این امر اشاره کردند که کشیش دیباج از سال ۱۹۸۶ در زندان بسر میبرده و دادگاه انقلاب اسلامی در ساری در ۲۱ دسامبر ۱۹۹۳ بدلیل مسیحی شدنش در سال ۱۹۴۹ وی را به مرگ محکوم کرده بود. دادگاه یک مهلت ۲۰ روزه برای فرجام خواهی تعیین نمود و طی این مدت در۱۳ ژانویه  ۱۹۹۴بدلیل فشارهای بین المللی کشیش دیباج را از زندان آزاد کرده بودند. کشیش میکائیلیان در جلب توجه جامعه بین المللی به وضعیت کشیش دیباج نقش  موثری داشت. ۶ روز پس از آزادی کشیش دیباج٬ میکائیلیان که مخالفت خود رادر رابطه با حکم اعدام دیباج بطور علنی مطرح کرده بود٬ ربوده شد. کشیش میکائیلیان متعاقبا به ریاست شورای کلیساهای پروتستان ایران منصوب گردید. این ارگان  بخشی از مسلمانان ایرانی که به مسیحیت گرویده بودند را شامل میگردید و روند رو به رشدی داشت.
با توجه به اطلاعات دریافتی، دولت ایران ظاهرا  نه تنها برای افشاگری علیه سازمان مجاهدین در خارج از کشور بلکه برای زدن سر جامعه پروتستان و ممانعت از گرویدن مسلمانان به آنها، تصمیم به اعدام این کشیش ها گرفته بود. آنها ظاهرا احساس میکردند که گرویدن مسلمانان به دین مسیحی، اسلام و جمهوری اسلامی را تضعیف مینماید و این میتواند توضیح محدود کردن ادیان دیگر باشد. ظاهرا اعدام کشیش دیباج  پیامی به جامعه پروتستان بود که  فعالیت های خود برای تغییر دین مسلمانان را متوقف نمایند.
اعضای سازمانهای غیر دولتی، دادگاه سه زنی که به قتل کشیش ها محکوم شده بودند را نیز ساختگی  دانسته و گفتند که این زنان از بریدگان سازمان مجاهدین بوده و توبه کرده بودند. بعضی دیگر گفتند که این زنان از عوامل خود رژیم بودند و مجازاتی بر آنان تحمیل نخواهد شد و یا اگر هم بشود موقتی و کوتاه مدت خواهد بود».
***
این رژیم دهها تن از هموطنان مسیحی را در جریان قتلهای زنجیره ای و درجریان اعدامهای گسترده زندانیان سیاسی به قتل رسانده است. اما فکر میکنم کیس کشیشهای سه گانه بهترین گواه در مورد جنایاتی است که رژیم در حق مسیحیان ایران مرتکب شده است.
در  مورد  سرکوب اقلیتهای دینی وقتی به نوبت به هموطنان کلیمی میرسد ابعاد بسیار گسترده تر است بطوریکه اکثر آنان یا کشور را ترک کرده اند یا اینکه از اعلام دین ومذهب خود ترس دارند.
در رابطه با هموطنان بهایی سرکوب سیاه تر وضد انسانی تر است تا جایی اساسا رژیم ایران برای آنها هویت وموجودیت قائل نیست وبا اینکه بنا به آمار مراجع بیطرف صدها هزار بهایی در ایران بسر میبرند اما رژیم اصلا وجود آنها را منکراست و تا کنون صدها تن از آنها را اعدام کرده یا به زیر شکنجه کشته است و قبرستان های آنها را تخریب کرده است.
در مورد برادران اهل سنت ما نیز وضعیت به همین ترتیب است. در جریان موج قتلهای زنجیره ای در دهه 90 قرن گذشته دهها تن از رهبران اهل سنت در کردستان وبلوچستان توسط باندهای سیاه پاسدار به قتل رسیدند وهزاران تن از فرزندان خلق کرد و همچنین هموطنان بلوچ یا در نبرد و یا در سیاهچالهای ولایت فقیه جان باخته اند.
***
یک نکته مهم در این بین این است که رژیم ولایت فقیه جنایات خود را تحت نام اسلام مرتکب میشود. اما من بعنوان یک مسلمان وکسی که در زمینه مسایل اسلامی سالها کار تحقیقی کرده ام و جنبش ما بعنوان یک جنبش گسترده مردمی که محور آن را یک سازمان با ایدئولوژی اسلامی- سازمان مجاهدین خلق ایران- است اعلام میکنم که جنایات رژیم آخوندی تنها برای سرکوب وادامه حاکمیت ننگین خودش میباشد واین جنایات هیچ ربطی به اسلام ندارد.
قرآن کتاب مسلمانها منطقش درست عکس منطق آخوندهاست که بخاطر تغییر مذهب وبعنوان ارتداد تازه مسیحیان را اعدام میکند.
چند آیه قرآن را برایتان میخوانم تا روشن شود که آخوندها همانقدر که ضد اصول جهانشمول حقوق بشرند ضد اسلام وقرآن هم هستند.
آیه 62 سوره دوم قرآن- بقره -میگوید:
إنَّ الَّذینَ آمَنُواْ وَالَّذینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَی وَالصَّابئینَ مَنْ آمَنَ باللَّه وَالْیَوْم الآخر وَعَملَ صَالحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عندَ رَبّهمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ
محققا کسانی که  ایمان آوردند و آنها که یهودی شدند و مسیحیان و صابئیان، هر کدام که به خدا و روز قیامت ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند، پاداش آنها نزد پروردگارشان است و نه خوفی بر آنهاست و نه غمگین شوند.
آیه 13 سوره 49 قرآن، سوره حجرات خطاب به همه انسانها صرفظر از دین ومذهب آنها میگوید:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إنَّا خَلَقْنَاکُم مّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائلَ لتَعَارَفُوا إنَّ أَکْرَمَکُمْ عندَ اللَّه أَتْقَاکُمْ إنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ
ای مردم؟ ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، قطعا ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بی‌تردید خداوند دانای آگاه است.
وآیه 70 سوره 17، إسرا، نیز در رابطه  با تمامی بنی بشر صحبت میکند.
لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فی الْبَرّ وَالْبَحْر وَرَزَقْنَاهُم مّنَ الطَّیّبَات وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثیرٍ مّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضیلاً
و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا سیر دادیم و از نعمت‌های پاکیزه روزی بخشیدیم و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری دادیم، برتری کامل.
وآیه 99 سوره 10، یونس، از اجبار کردن افراد به داشتن دین خاص منع میکند ومیگوید.
ولو شاء ربک  لآمن من  فی الارض کلهم جمیعا افأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین.
و اگر پروردگار تو می‌خواست، قطعا کسانی که در زمین‌اند همه آنها یکسره ایمان می‌آوردند. حال آیا تو مردم را مجبور می‌کنی که مؤمن شوند!
وبالاخر آیه 256 سوره دوم بقره حرف اول وآخر را در این زمینه میزند ومیگوید:
لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروﺓ الوثقی لانفصام لها والله سمیعٌ علیم
در دین اجباری نیست چرا که راه از بیراهه آشکار شده است. پس هر که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، یقینا به محکم‌ترین دستاویز دست آویخته است که هرگز نخواهد گسست، و خداوند شنوای داناست
طبق قرآن هر فرد حق آزادی انتخاب دین ومذهب دارد وهرگونه فشار واجبار در دین ومذهب را مردود میشمارد. چه رسد به اینکه بخاطر تغییر مذهب اعدام کنند.
***
یک نکته دیگر در رابطه با آخوندها انجماد وفیکسیسم در اندیشه آنهاست. آنها قوانینی شرعی را که هزار سال پیش مطرح بوده عینا اجرا میکنند. برای مثال قوانین حدود ودیات وتعزیرات و... مشابه آنها. در صورتی که این رویکرد یک رویکرد ضد منطق قرآن است. قرآن با یک منطق دینامیک به احکام برخورد میکند.
پویائی رویکرد سازمان مجاهدین خلق به اسلام به تمایز بسیار مهم بین دو نوع آیات در قرآن بر میگردد. آیات محکمات و متشابهات. محکمات آیات پایه ای اسلام بشمار می آیند که بهیچوجه قابل تغییر نبوده و شامل جهان بینی اسلام میگردد. متشابهات از سوی دیگر شامل احکام نسبی و انعطاف پذیر میگردد که با زندگی روزمره ارتباط دارد. بنا بر این متشابهات هرگز سفت و سخت نیستند و بیشتر شبیه دستورالعمل های عملی هستند که میتوان با حفظ جوهر توحید و روح اسلام آن را با پیشرفت انسان و فن آوری انطباق داد.
از نقط نظر متدولوژی، اشتباه تفسیر خمینی و ملایان دیگر در این است که آنها در تفسیر قرآن تفاوت محکمات و متشابهات را  تشخیص نداده و در نتیجه تمام احکام و قوانین را غیر قابل تغییر میدانند. چنین کاری نه تنها با تعاریف قرآنی در تضاد است یلکه آنها از احکام منسوخ شده برای خدمت به اهداف خود استفاده میکنند. با این حال در سوره ۳ آل عمران قرآن هرگونه تلاش برای جا زدن اصول اساسی با قوانین گذرا را تقبیح میکند. در آن سوره هشدار میدهد که چسبیدن به آیات متشابه مانند گیر افتادن در گردابی است که انسانها، با اذهان ضعیف و قلب های تیره را درخود غرق میکند.
دیدگاه پویای سازمان مجاهدین خلق از اسلام بر متدولوژی قرآن استوار است و چنین استدلال میکند که اسلام واقعی با تغییرات سیاسی، فرهنگی، تاریخی- اجتماعی و اقتصادی سازگار است و راه را برای پیشرفت جامعه باز میکند. اصول اساسی الهیات شیعه، شاخه ای از اسلام که اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان به آن اعتقاد دارند بر این موارد تاکید میکند. معنای اصل اجتهاد درک و استفاده صحیح از آیات متشابه و پیاده نمودن آن در زندگی روز مره است.
بعنوان مثال در طول ماموریت بیست و سه ساله پیامبر اسلام، میتوان به  آیاتی از قرآن که منسوخ شده اند اشاره نمود. برخی از آیاتی که در سالهای اولیه پیامبر در رابطه با مسائل احتماعی، اقتصادی و اخلاقی نازل شده بودندو با پیشرفت های جامعه ناسازگار بودند به نفع آیات جدید منسوخ اعلام گردیدند. درک این امر است که چرا تنها ۶۰۰ آیه در قرآن و یا کمتر از ۱۰٪ قرآن به احکام مختلف میپردازد خود بینه ای است که نشان میدهد هدف از قرآن وضع قانون برای انسان و جامعه نبوده است. بلکه قرآن همانطور که در آن اعلام گردیده برای برداشتن غل و زنجیرها از دست و پای انسانها آمده بود که توسط  حاکمان سرکوبگر اسیر شده بودند تا مردم بتوانند راه خود را درهماهنگی با تاریخ، زمان و فرهنگ خود تدوین نموده و در جهت تغییر، تکامل و پیشرفت خود گام بر دارند.
در واقع، قرآن و سنت پیامبر اسلام و دیگر چهره های برجسته اطراف وی مانند اولین امام شیعه علی بن ابوطالب، بر این نکته تاکید کرده اند که قدرت باید در دست مردم قرار داشته باشد. این آموزه ها که در الهیات اسلامی بوفور بچشم میخورد بر اهمیت پیشرفت، عدالت اجتماعی- اقتصادی، و احترام به حقوق بشر تاکید دارد. این بخشی از سنت فکری است که بیش از چهارده قرن قدمت دارد.
سازمان مجاهدین خلق بر این باور است که تفسیر پویای آنها از اسلام، حقیقت و صحت دین محمدی را به بهترین نحو بارز مینماید. این یک دیدگاه کاملا دمکراتیک است که مفاهیم آزادی، برابری، مسئولیت و حاکمیت مردم در قرآن را بارز نموده و بر حقوق اقلیت های قومی، برخورد مساوی با زن و جدائی دین از دولت تاکید میکند.سازمان مجاهدین خلق نیم قرن است با این نگرش از اسلام حرکت کرده است، اسلامی که طرفدار سکولاریسم، کثرت گرائی و حاکمیت دمکراتیک است.
این اسلام  در عین حالی که با فرهنگ شفقت و فهم، رحمت و بخشش در آمیخته است، با مدرنیته، علم، فن آوری٬ موسسات ملی و بین المللی و چالش های دنیای مدرن نیز سازگار است و همسایگان، همکاران و متحدانمان را به سوی انسانیت سوق میدهد. این نوع نگرش از اسلام به سلطه خشونت و حکومت های جبار خاتمه داده حقوق مردم ایران را به آنها بر میگرداند.
***
رژیم حاکم برایران بخصوص در سالهای اخیر توانسته است رفتار فرقه گرایانه خود را به کشورهای دیگر صادر کند. وضعیتی که عراق وسوریه ولبنان در آخر هم یمن با آن روبروست حاصل عملی شدن همین اندیشه تبعیض مذهبی است. کشتار فجیع مردم عراق، بخصوص اهل سنت این کشور، وکشتن بیش از 250000 تن از مردم سوریه وبه بازی گرفتن سرنوشت لبنان با باند حزب الله که شعبه ای از ولایت فقیه وسپاه پاسداران دراین کشور است عملی شدن این طرز تفکر است.
در واقعیت بنیادگرایی مذهبی سوخت خود را از یک طرف ازتبعیض جنسی وسرکوب گسترده وهمه جانبه زنان میگیرد و از طرف دیگر با دمیدن بر جنگ فرقه گرایانه مذهبی محمل مادی پیدا میکند. استفاده از گازهای شیمیایی در سوریه آن روی سکه اسیدپاشی بر چهره زنان در شهرهای مختلف ایران است.  وتمامی این جنایات حاصل اندیشه منحط آخوندی ولایت فقیه است که از ایران سرچشمه گرفته است.
ظهور یک گروه جنایتکار به اسم داعش در عراق وسوریه وارتکاب فجایع این گروه نباید بر رژیم ولایت فقیه سایه بیندازد، رژیمی که بیشترین زندانیان سیاسی  مخالف را از جنگ جهانی دوم به بعد اعدام کرده است. رژیمی که پایه گذار جنایاتی چون سنگسار، چشم درآوردن، قطع دست وپا، پرت کردن از بالای بلندی، زنده سوزاندن و... دردهه های اخیر بوده است. در واقعیت گروه داعش که خود را خلافت مینامد نسخه کوچک سنی همان رژیم ولایت فقیه حاکم بر ایران است. فراموش نکنیم که رژیم آخوندی در تابستان سال 1988 بیش از سی هزار زندانی سیاسی را در سریت مطلق قتل عام کرد که به نظر بسیاری از حقوقدانان بین المللی گسترده ترین کشتار سیاسی از جنگ جهانی دوم به این سو بوده است. در واقعیت خمینی وخامنه ای خلیفه بزرگی بوده اند که داعش از روی آن  نمونه خود را کپی کرده است.
البته در برابر رژیم ولایت فقیه یک مقاومت گسترده ومسؤول قرارداشته که تاکنون 120 هزارتن از اعضا وهواداران آن توسط این رژیم اعدام شده اند. شورای ملی مقاومت 30 سال پیش یعنی در  سال 1985 طرح جدایی دین و دولت را تصویب واعلام کرد و در آن نفی تبعیض مذهبی را به روشنترین شکل مطرح کرد. در مواد  این طرح چنین آمده است.
ـ اعمال هرگونه تبعیض در مورد پیروان ادیان و مذاهب مختلف در برخورداری از حقوق فردی و اجتماعی ممنوع است. هیچ یک از شهروندان به دلیل اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا مذهب در امر انتخاب‌شدن، انتخاب‌کردن، استخدام، تحصیل، قضاوت و دیگر حقوق فردی و اجتماعی مزیت یا محرومیتی نخواهد داشت.
2 ـ هرگونه آموزش اجباری مذهبی و عقیدتی و اجبار به انجام یا ترک آداب و سنتهای مذهبی ممنوع است. حق آموزش، تبلیغ و برگزاری آزادانهٌ آداب و سنتهای تمامی ادیان و مذاهب و احترام و امنیت همهٌ‌اماکن متعلق به آنها تضمین می‌شود.
3 ـ صلاحیت مقامهای قضایی ناشی از موقعیت مذهبی و عقیدتی آنان نیست و قانونی که ناشی از مرجع قانونگذاری کشور نباشد، رسمّیت و اعتبار نخواهد داشت.
با الغای مقررات قصاص و حدود و تعزیرات و دیات رژیم ضدبشری خمینی و با انحلال دادگاهها و دادسراهای به‌اصطلاح انقلاب اسلامی و محاکم شرع، که در ردیف وظایف مبرم دولت موقت است، امر دادرسی، اعم از تعقیب جرایم و رسیدگی به کلیهٌ دعاوی، در نظام واحد قضایی جمهوری، بر اساس موازین شناخته‌شدهٌ حقوقی و مطابق قانون انجام می‌شود.
4 ـ تفتیش عقیده و دین و مذهب توسط مراجع دولتی و مؤسسات عمومی وابسته به دولت به هر عنوان ممنوع است.
طرح حاضر در یک مقدمه و 4ماده در جلسهٌ 21 آبان‌ماه 1364 شورای ملی مقاومت به اتفاق آرا به تصویب رسید.

کلام آخر اینکه هرچند ما در اینجا از تبعیض مذهبی وسرکوب اقلیتهای دینی صحبت میکنیم اما واقعیت این است که رژیم ولایت  فقیه که ادعای اسلام وتشیع دارد، دشمن اصلی تمامی مسلمانها وشیعیان است. یک بررسی ساده نشان میدهد که هیچ رژیمی در جهان معاصر به اندازه این رژیم که اسم اسلام بر خود نهاده بیشتر مسلمانها وشیعیان را نکشته است. بنابراین باید گفت وتکرار کرد که سرکوب رژیم آخوندهای حاکم بر ایران مسلمان ومسیحی ویهودی وبهایی ویا شیعه وسنی نمیشناسد. واقعا این رژیم را باید یک رژیم ضد بشری نامید که همه مردم ایران باید دست به دست هم بدهند تا این کابوس را از روی ملت اصیل ومتمدن ایران وتمامی خلقهای منطقه خاورمیانه بردارند. این واقعیت دیگر امروز برای همه روشن شده است که با وجود رژیم آخوندی در ایران صلح وثبات وآرامش وآسایش به منطقه خاورمیانه باز نخواهد گشت. به همین دلیل بایستی به کلیه دولتها وکشورهایی که با این رژیم داد وستد میکنند تأکید کرد که هرگونه مراوده ورابطه  با این رژیم بایستی مشروط به رعایت حقوق بشر وحقوق اولیه مردم ایران باشد وگرنه هیچ  پیشرفت واقعی در هیچ زمینه ای، ازجمله در زمینه اتمی، صورت نخواهد گرفت.