در بستر گزارشهای روزانه جنایات توسط گروههای تروریستی در مصر، سوریه، یمن و عراق، جهان اکنون از یک توافق اتمی بین 5 +1 و رژیم ایران مطلع شده است. توافقی که حتی با خوشبینانه ترین قرائت، نه تنها مسیر تهران را به یک بمب اتمی مسدود نمی سازد، بلکه به آن دهها میلیارد دلار برای افزودن به زرادخانه جنگی اش اعطا می کند.
برخی ممکن است این امتیازات به تهران را به عنوان تلاشی توسط دولت اوباما برای تضمین همکاری آخوندها به منظور مقابله با و شکست خطرات شیطانی بنیادگرایی اسلامی تلقی کنند. این تلقی یک بازخوانی نادرست از تاریخچه و اهداف اعلام شده این رژیم است. برنامه هسته ای تهران بطور واضحی به خاستگاه انقلابی- امپریالیستی آن گره خورده است. همانطور که رئیس جمهور سابق و رئیس فعلی تشخیص مصلحت نظام رفسنجانی در اوائل دهه 1990 گفت، اگر رژیم به تسلیحات اتمی دست یابد چه کسی خواهد توانست مانع صدور باصطلاح «انقلاب» شود؟
این توافق در حالی صورت گرفت که این رژیم به غایت متزلزل در چنبره ای از بحرانهای فزاینده گرفتار آمده است. در چنین شرایطی 5 +1 بسادگی می توانست با اتخاذ یک سیاست قاطع این رژیم را وادار کند از پروژه هایش اتمی اش دست بردارد. در حقیقت، غرب یک فرصت استثنایی را برای جلوگیری از دست یابی رژیم به بمب اتمی از دست داده است.
رژیم تهران به عنوان نیروی محرک یک خلافت اسلامی در عصر حاضر عمل کرده است.
بر همین سیاق، هنگامی که ایالات متحد با تروریسم مبارزه می کند اقدامات پرهزینه و در نهایت زیانبخش - در مثل برای چیدن قاصدک ها- را برمی گزیند. یعنی یک حمله هواپیمای بی سرنشین در اینجا و آموزش و ارسال سلاح های سبک در آنجا. چنانچه نخواهیم گلستان تمدن – از هلال حاصلخیز تا دره رود نیل – مورد تاخت و تاز قرار گیرد، ما باید این پدیده شوم را از ریشه نابود سازیم. برای این کار باید فهم و درک بهتری از ریشه های این پدیده کسب کنیم: رژیم تهران. محققاَ، این معامله اتمی مؤثرترین منبع اسلام بینادگرای افراطی در جهان را مشروع و توانمند می کند.
این حقیقت دارد که هم افراطیون شیعه و هم نوع سنی، با وجود تفاوت های تاکتیکی و فرقه ای، بدنبال تحمیل یک خلافت اسلامی بر پایه برداشت های سرکوبگرانه، ارتجاعی و دروغین از اسلام هستند. اما یک تصویر خلافت اسلامی در تاریخ معاصر در واقع با روی کار آمدن دیکتاتوری مذهبی خمینی – که بر اساس دکترین ولایت فقیه بنا شده است – در سال 1357 یعنی چهار دهه پیش ظهور نمود. از آن زمان تا کنون، رژیم تهران بعنوان نیروی محرک و کانون این تهدید خطرناک هم در منطقه و هم در سطح جهانی عمل کرده است.
هدف غایی و اعلام شده این سنخ از بنیادگرایی افراطی، همانطور که در قانون اساسی رژیم ایران هم قید شده است، پایه گذاری یک خلافت و تحمیل قانون شریعت از طریق اعمال زور است. بنیادگرایی هیچ مرز جغرافیایی را در مسیر تلاشش برای تحقق یک امپراطوری اسلامی برسمیت نمی شناسد و بطور بارزی با سرکوب زنان، عدم بردباری مطلق نسبت به اقلیت های قومی و مذهبی و تمایل به سبعیت و خشونت شناسایی می شود. آیا این موضوع آَشنایی نیست؟ این نقشه مسیر سرکوبگرانه و توسعه طلبانه اول که ابتدا در ایران نهادینه شد به نحو مشابهی هدف اصلی مسلمانان افراط گرا، از جمله داعش می باشد.
رژیم آخوندها بخشی از راه حل بنیادگرایی اسلامی نخواهد بود
رژیم ایران در تکاپوی مستمر برای صدور ایدئولوژی ارتجاعی خود به خارج از مرزها بوده تا سایر قدرت های منطقه ای را بی ثبات ساخته و یا بمب اتمی را به مثابه تضمین بقای خودش بدست آورده و یا تولید کند. طبق قانون اساسی این رژیم، مأموریت سپاه پاسداران این است که از باصطلاح «انقلاب اسلامی» رژیم حراست نموده و آن را گسترش دهد. و سپاه نیز به نوبه خود یک نیروی ویژه بنام نیروی قدس را تشکیل داد که نقش کانونی را در ارتکاب تروریسم در سراسر جهان ایفا کرده است. نیروی قدس بطور خاص عملکرد مخربی در عراق و سوریه طی چند سال گذشته داشته است و بذر خشونت فرقه گرایانه را که واکنش وحشیانه تروریست های داعش را بدنبال داشته، پاشیده است.
کمترین تفاوتی بین بالاترین سطوح رژیم وجود دارد عناصر باصطلاح «مدره» در تهران، مانند رئیس جمهور رژیم حسن روحانی، در رابطه با اهداف رژیم، از جمله یک حکومت مطلق العنان ولی فقیه و سیاست های مربوط به تروریسم و بنیادگرایی، با سایر باندهای نظام هم نظرند. این عناصر نیروی تغییر نیستند، بلکه شریک در اشاعه رژیم ولایت فقیه میباشند، رژیمی که خود یک نیروی مهم الهام بخش، الگو و حامی فعال مالی و پشتیبان گروهها و هسته های تروریستی در سراسر جهان است. آخوندها بخشی از راه حل بنیادگرایی و افراطی گری اسلامی نخواهند بود-- آنها خود قلب این مشکل هستند.
مردم ایران خواهان یک نظام دمکراتیک، بردبار و کثرت گرا هستند.
با این وجود، بنیادگرایی اسلامی را میتوان و باید شکست داد. اما می باید از ریشه برچیده شود و ریشه آن هم در تهران است. این کار مستلزم اخراج نیروی قدس و خلع سلاح شبه نظامیان شیعه و سایر مزدوران رژیم تهران در عراق و در عین حال قدرت مسیر ساختن شرکت واقعی اهل تسنن در امر حکومت می باشد. ایالات متحده می باید به عشایر سنی این توانایی را از طریق مسلح کردن و حمایت از آنها برای برقراری امنیت در جوامع خودشان بدهد. این تنها راه شکست داعش است. ما باید مرداب آنها را برای سوء استفاده از نارضایتی ها و عضوگیری بخشکانیم.
در سوریه، پشتیبانی رژیم ایران از بشار اسد باید متوقف شود، امری که مستلزم کمک رسانی به اپوزیسیون مدره در راستای تلاش های آن برای سرنگونی حکومت سرکوبگر اسد و برقراری دمکراسی در آن کشور میباشد.
اما این اقدامات بطرز ملاحظه ای ضربه خواهند دید چنانچه رژیم ایران برنامه های اتمی خود را حفظ نموده یا توسعه دهد.. همه مسیرها به به سمت دستیابی این رژیم به سلاح اتمی می باید بلوکه شود، چیزی که این توافق هسته ای آنرا انجام نمی دهد.
در نهایت، مادام که رژیم آخوندها در ایران بر مسند قدرت نشسته باشد، بنیادگرایی اسلامی بر جای خود باقی خواهند ماند، تکثیر خواهد شد و گسترش خواهد یافت. تغییر رژیم در ایران – به یمن شجاعت و اراده مردم ایران و اپوزیسیون سازمانیافته – مشکل را از ریشه حل خواهد کرد. همانطور که قیام های مردمی در سال 2009 نشان دادند، مردم ایران خواهان شکوفایی یک نظام دمکراتیک، بردبار، کثرت گرا و غیراتمی هستند که بجای نظام ولایت فقیه که آنها را سرکوب می کند، می باشند.
-مریم رجوی رئیس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران است. شورا ائتلافی از اشخاص و سازمان های اپوزیسیون ایران میباشد که متعهد به یک جمهوری دمکراتیک، سکولار و غیراتمی در ایران میباشند.