یزدان حاج حمزه ـ چرا دست ازسیاست افزایش جمعیت ایران برنمی دارند ؟

                                          

چرا دست ازسیاست افزایش جمعیت ایران برنمی دارند ؟


پاسداراحمدی نژاد روز18 فروردین 89 درشهرارومیه وچند روزبعد، ازشبکه سراسری تلویزیون رژیم ، باردیگرتصمیم دولت خود را درمورد مایه گذاری برای افزایش جمعیت ایران ،به اطلاع عموم رساند . این اولین باری نیست که احمدی نژاد تمایل وطرح دولت خود برای افزایش جمعیت ایران را برملا می کند .درسال 1386 نیز در جلسه مشترک دولت و مجلس، سیاست کنترل موالید را ترفندی دیکته شده ازسوی استکبارجهانی تلقی کرد و ضمن تبلیغ سیاست شش فرزندی مشوق هایی نظیر کاستن ساعات کار کارمندان زن دارای فرزند زیاد (بدون کاهش حقوق) را نیزمطرح نمود . در کنفرانس های مطبوعاتی همین سال نیز ضمن تاکید اظهارات پیشین موضوع را « عالمانه » اعلام کرد که « این یک سوال دقیق و عالمانه است که چرا کشورهایی که برای رشد جمعیت خود جایزه می دهند به ما می گویند رشد جمعیت خودرا کنترل کنید ؟ !.

گرایش نظام حکومتی ولایت فقیه به افزایش جمعیت ایران محدود به دولت احمدی نژاد نمی شود .سیاستی است حکومتی و ریشه دار که آنرا اولین بار دولت میرحسین موسوی دردهه اول انقلاب به اجرا درآورد .سیاستمداران نظام در آن دوره، این سیاست را براین رهنمود استوارکرده بودند که « برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای باید به یک وزنه جمعیتی درمنطقه تبدیل شد » . با اجرای این سیاست نرخ رشد جمعیت ایران را  دردهه 57 تا 1367 چنان افزایش دادند که جمعیت کشورما  با آهنگ حدود 4 درصد درسال افزایش یافت . رییس قوه مجریه آنوقت رژیم درپاسخ به عوارض اجتماعی این سیاست ، ازجمله  گرانی ناشی ازبالا رفتن تقاضا ، امریه صادرمی کرد که « درنظام اسلامی کسی حق مأیوس شدن ، حق سرخوردن وحق ناراحتی ندارد . این نظام نظامی است که افراد را می پروراند تا درصورت لزوم درجبهه ها به لقاء الله بپیوندند » ( میرحسین موسوی ،نخست وزیررژیم ، اطلاعات 21 فروردین 1362 ) . درسال 1367 وقتی کفگیرامکانات مالی کشوربه ته دیگ خورد وبراثر8 سال ادامه جنگی قابل اجتناب و ادامه سیاستهای اینچنینی ، قوه مجریه رژیم ایران درمعرض « فلج کامل » قرارگرفت ، آقای میرحسین موسوی نخست وزیروقت،   درروز9 مهر1367 در« مجمع بزرگ فرماندهان سپاه پاسداران » اعلام خطرکرد که ادامه این سیاست ممکن است « یک فلج کامل درکشورحاکم بکند » و،بدون آنکه ضرورت « وزنه جمعیتی » کردن ایران رانفی کند به ضرورت تجدید قوا پرداخت واضافه کرد « ما بالاترین درصد افزایش جمعیت درجهان را داریم . یک وزنه جمعیتی شدن درمنطقه نیازهایی را هم می طلبد ...» ( رادیو رژیم 9 مهر1367 ) . اینک، ازنظردولت احمدی نژاد ، دوره توقف مصلحتی سیاست افزایش جمعیت به پایان رسیده و اجرای این سیاست عقیدتی – سیاسی رژیم ولایت فقیه، با تمهیدات جدید ، باید ازسرگرفته شود!! 

 

ریشه «عقیدتی – سیاسی » افزایش جمعیت

برای پی بردن به ریشه « عقید تی – سیاسی » گرایش نظام ولایت فقیه به افزایش جمعیت ، به خصوص دردولت پاسداران ، کافی است به آرم سپاه پاسداران توجه شود . روی این آرم از بخشی ازیک آیه قرآن سوء استفاده شده که معنای تلویحی آن اینست « برای ترساندن دشمن ،هرچه می توانید قوت وقدرت آماده کنید ». درتفسیر«عقیدتی » رهنمود « آماده سازی قوت وقدرت » می گویند این آماده سازی روی دو محورباید به اجرا دربیاید :
1- آماده سازی « عدّه » (با ضمه حرف عین) به معنای آماده سازی تحهیزاتی حکومت  ازجمله با تولید بمب اتمی ویا توانایی تولید این بمب.
2- آماده سازی « عدّه » ( باکسره حرف عین ) ، به معنای تدارک نفربیشتروافزایش جمعیت تحت سلطه حکومت .
مبنای « عقیدتی » سیاست افزایش جمعیت درنظام ولایت فقیه آنقدرمحکم است که شخص خمینی درشرایط استیصال این نظام پس ازقبول آتش بس نیز تن به صدورحکم شرعی برای  توقف مصلحتی وموقت آن نداد و با توجیه آنکه این مسأله  درفقه از« ازمسائل مستحدثه[جدید ] است که حوزه های علمیه باید آنرا احصاء نمایند » ، شخصا زیربارصدورحکم توقف آن نرفت (ر.ک . به مقاله مرتضی الویری درنشریه کارگزاران ) . وامروز احمدی نژاد برای جلب حمایت « شرعی » آخوندها جهت ازسرگیری این سیاست « ازسکوت علماء دراین خصوص » ابرازتعجب می کند ، ودرپاسخ به معترضان به عوارض اقتصادی – اجتماعی اجرای این سیاست  رفع این عوراض را به عهده « خدا » گذاشته و این طورازمسؤلیت دولت شانه خالی می کند که : "اینکه برخی خیال می کنند ما روزی مردم را می دهیم، اشتباه است."
این نکته راهم باید یاد آوری کرد که سیاست افزایش جمعیت ایران علاوه برآنکه درنظام ولایت فقیه ریشه عقیدتی دارد ، به لحاظ سیاسی نیزدر استراتژی  تدوین شده برای « توسعه » و شرط بقاء این نظام ،الزام آور است. « استراتژی توسعه درنظام ولایت فقیه » ،را  یکی از ایده ئولوگهای این نظام به نام  محمد جواد لاریجانی درکتا بی به همین عنوان آورده وبه صراحت می گوید نظام ولایت فقیه باید برمبنای « زیستن دراکولوژی تخاصم » یعنی درگیری وجنگ بی پایان و مادام العمرخود با « دشمن » ، به سمت « توسعه اقتصادی » برود ودرهرمداری از« توسعه » توان « دفاعی » خود را افزایش دهد . برمبنای این  نظریه استراتژیک ، امکانات مادی وجمعیت کشوربه اهرمهای دفاع ازموجودیت رژیم ولایت فقیه تبدیل می شوند و قوه مجریه این رژیم باید این دو اهرم را به خدمت  درگیری دائم سیاسی ، نظامی وفرهنگی رژیم با « دشمن » داخلی وخارجی نظام  به کارگیرد . این نظریه  دربرنامه ریزی های پنجساله « توسعه درنظام ولایت فقیه » به کارگرفته شده وبه همین علت است که می بینیم، پس ازاجرای 4 برنامه پنجساله توسعه دراین نظام ، مجریان این برنامه ریزی ها ،  به قیمت تضعیف شدید وتخریب اقتصاد ایران ، به توسعه نظامی – دفاعی حکومت پرداخته اند، ماشین پلیسی - امنیتی سرکوب داخلی وقوه موشکی – اتمی این رژیم را توسعه داده وتقویت کرده اند . وحالا درپنجمین« برنامه پنجساله توسعه جمهوری اسلامی ایران » ،  دولت پاسداران سودای آن دارد که به سمت « توسعه » جمعیت ایران نیزبرود ، با شیوه های ضد مردمی بخش مهمی ازاین جمعیت را به زیرسلطه خود در آورد وازاین اهرم نیزبه عنوان اهرمی دفاعی برای بقاء رژیم ولایت فقیه در« اکولوژی تخاصم » استفاده کند .


حال وهوای دولت پاسداران درکارازسرگیری سیاست افزایش جمعیت !
باتوجه به گرفتاربودن اقتصاد کشور به عوارض شوم توسعه نیافتگی و اوضاع وخامتبار آن  ، می توان به ازسرگیری سیاست افزایش جمعیت توسط دولت احمدی نژاد ، ایرادات فتی متعدد وگوناگون گرفت .اما از دیالوگ  متعارف اقتصادی – اجتماعی با قوه مجریه رژیمی قرون وسطایی وغیرمتعارف ، که مدیریتش منطق دیگری دارد  وبا همین منطق به ناسازگاری با جامعه ایران وجامعه جهانی رسیده ، جز وقت تلف کردن چیزدیگری به دست نمی آید . برای حل وفصل مسأله باید دید این دولت با چه هدف وبا چه حال وهوایی می خواهد سیاست افزایش جمعیت را درایران ویران از سرگیرد ؟


هدفگذاری سیاست افزایش جمعیت
احمدی نژاد  آنقدر ساده اندیش نیست که جمعیت ایران را به این امید افزایش دهد که « روزی »آنها [ کار ،مسکن ، غذا ،بهداشت، آموزش و...] را خدا حواله کند.وی دقیقا  درراستای استراتژی سیاسی سپاه پاسداران، به هدف استفاده ابزاری از « وزنه جمعیتی » به سراغ این سیاست آمده است .  جمعیتی محتاج به دولت و اسیر و تحت سلطه حکومت می خواهد تا به این هدف شوم  برسد . سیاست اصلی محتاج کردن جمعیت ایران را از طریق افزایش شدید تورم فقرافزا به پیش می برد . ازیکسو با اجرای  سیاست های اقتصادی نا به جایی نظیرحذف  یارانه ما یحتاج عمومی وازسوی دیگر  با انزوای بین المللی تجاری ایران اکثریت جامعه را به ورطه فقرونیازمندی می کشاند . آنوقت درنظردارد با جبران بخشی ازبارگرانی که ازاینطریق به  خانواده های ایرانی تحمیل می شود ،  ادامه زندگی مادی آنها را به « کمک نقدی دولت» مشروط کند وازاین طریق عصیان سیاسی مردم علیه حکومت را مهارنماید  .  بنا براین دولت پاسداران ازروی آوردن به سیاست هایی نظیر« هدفمند کردن یارانه ها » ، سیاست افزایش جمعیت وتشکیل « صندوق آتیه » ، توزیع « سهام عدالت » تشکیل « صندوق مهرالرضا » برای کمک به ازدواج جوانان وسایرریخت وپاش های پولی اش ، هدف « گدا پروری » وجیره خواردولت کردن مردم را دنبال می کند .  کارگزاران حکومت ولایت فقیه، جمعیت مهارشده و تحت سلطه دولت را ابزاری سیاسی تلقی می کنند که می توان به اشکال مختلف آنرا برعلیه« دشمن »  به کارگرفت . سودای آن دارند که این اهرم انسانی را، چنانکه دیده ایم ، درجنگ ودرگیری نظامی  برای خنثی کردن میدان های مین و  « گوشت دم توپ » استفاده کنند ، درعرصه سیاسی آنرا درتظاهرات طرفداران رژیم  « سیاهی لشگر» کنند و به رخ «دشمن» داخلی وخارجی بکشند و ...
تکلیف چیست ؟
سؤال مقدری که دراین شرایط ناگوارمطرح می شود، اینستکه چه باید کرد وتکلیف چیست ؟ ازنظر ایرانیان آزاده ای که جنبش ضد دیکتاتوری  مردم ایران را به پیش  می برند ونمی خواهند تن به اسارت وذلت بدهند و نمی خواهند آینده تیره وتاری  که دولت پاسداران برای آنها ترسیم کرده ، محقق شود ، تکلیف روشن است، خلع ید کامل ازرژیم ولایت فقیه وپاسدارانش ونه وقت تلف کردن برای نصیحت واصلاح این رژیم اصلاح نا پذیر. مدعیان همراهی جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران نیز ، به خصوص آنها که درگذشته مقامی دراین رژیم داشته اند، برای اثبات همراهی خود با این جنبش، راهی جزابرازمخالفت صریح با سیاست های ضد مردمی دولت پاسداران وفاصله گرفتن ازنظام ولایت فقیه ، باقی نمانده است .