بر فراز چار زبَر شعله گستر شدیم
و شب را؛
از شهاب های خونمان سرشار کردیم
آسمان دلتنگ ما بود و ثانیه ها را می شمرد
و ساعت سرخ با عبور از لحظه ی صفر
انفجار را تجربه می کرد.
ما به خاوران آزادی نرسیدیم،
او را امّا، ممکن ساختیم
ــ در تجربه ی انفجار ــ .
بر فراز چار زبر شعله گستر شدیم
و شهاب هایمان فرو ریختند
و بیستون شهادت داد بر رویش ما
آنگاه که خورشید را بر سینه اش آونگ کردند*
و او به مهربانی،بر این طلوع آغوش گشود.
آی آزادی!
ما بر پهنه ی تاریک چار زبر تو
شعله گستر شدیم
و ساعت سرخ را از لحظه ی انفجار عبور دادیم
با شفق خونمان
آی آزادی!
راه پیشواز تو مسدود بود
در آغاز بیست و پنج کیلومتر چار زبر
اینک،تو مانده ای و طلوع بی پایان آفتاب
بر سینه ی بیستون!
*اشاره به شهید راه آزادی ایران، طاهره طلوع، که دژخیمان
پلید خمینی پیکر پاکش را بر بیستون آونگ کردند .
10 ـ 08 ـ 2015