ابعاد این فاجعه در بازار کار بحدی است که یک سایت حکومتی در گزارشی با تیتر «بازارکار ایران، سرزمین عجایب» به گوشه هایی از این وضعیت وخیم اعتراف کرده و از جمله می نویسد: «به آبدارچی و نظافتچی با مدرک لیسانس و فوقلیسانس نیازمندیم»…؛ اگر تا چندیدیگر به چنین آگهی استخدامی برخورد کردید، اصلا تعجب نکنید چون هماکنون انبوهی از تحصیلکردههای دانشگاههای معتبر کشور پس از سالها درسخواندن به جمع آبدارچیها و نظافتچیها پیوستند».
یک کارگزار دیگر حکومتی نیز در همین رابطه (سایت حکومتی الف 1 مهر 1394) اضافه می کند: «کار ما به جایی رسیده که هماکنون لیسانسهها و فوقلیسانسهها برای استخدام بهعنوان آبدارچی و نظافتچی در سازمانها و شرکتها پیشقدم شدند. چندیپیش با افراد تحصیلکردهای برخورد کردم که فرم استخدام آبدارچی را پر کردند، آنهم با حقوق کمتر از ۸۰۰ هزار تومان... چندیپیش با افراد تحصیلکردهای مواجه شدم که با تحصیلات آکادمیک تیکشی میکردند؛ با وجود آنکه تمامی سازمانها و شرکتها، طبقهبندی مشاغل دارند، حتی مدرک لیسانس و فوقلیسانس خود را از سازمانی که در آن مشغول به کار هستند، پنهان میکنند تا که همین شغل تیکشی روی زمین را هم حفظ کنند؛ آنقدر وضع بازار کار ایران خراب است که عدهای در این شهر مدرک تحصیلی خود را از ترس اینکه شغل خود را ازدست بدهند، به سازمانها ارائه نمیدهند و حتی خود را زیر دیپلم معرفی میکنند».
به یقین با این چند نمونه که نوک کوه یخ از بحرانی بنام بازار کار می باشد، می توان به ابعاد واقعی بیکاری در میان فارغ التحصیلان تا حدودی پی برد. گزاش های رسمی منتشره در رسانه های حکومتی اکنون از رقمی بالای 42 درصد نرخ بیکاری در میان فارغ التحصیلان خبر میدهند. سخن از بحرانی است که برخلاف تمامی وعده و وعید های دولت آخوندروحانی برای تامین شغل و سروسامان دادن به وضعیت اقتصادی مردم، نه تنها روبه کاهش نرفته، بلکه روزبروز برآن افزون می گردد. یک کارگزار حکومتی ضمن به چالش کشیدن سیاست های مخرب حکومت، بلبشوی حاکم بر مناسبات در بازار کار را این چنین به تصویر کشیده است: «این اتفاقات ناشی از وقوع سیاستهای نولیبرالیستی در کشور است، وقتی سیاستهای نولیبرالیستی حاکم میشود، حاکمیت از وظایف محولشده به خودش هم شانه خالی میکند».