رئیس کمیتة پارلمانی برای ایران دموکراتیک، آقای دومنیک لوفور
نمایندگان محترم
خانمها و آقایان
از تلاشهای کمیتة پارلمانی برای ایران دموکراتیک که برگزارکنندة این جلسه است، سپاسگزاری میکنم. تحولات یک سال اخیر چه در ایران چه در منطقه، اثبات کرد که توجه این کمیته به مسأله ایران، ابتکار ارزندهیی بوده است.
موضوع سخنان من در این کنفرانس، اهمیت کلیدی حقوق بشر و آزادی مردم ایران در سیاست در قبال ایران در خاورمیانه است. در واقع حیات سیاسی رژیم ایران، روی دو پایه بنا شده است، نقض حقوق بشر در داخل و صدور تروریسم و جنگ در منطقه.
ماشین شوم برنامهریزی شده دولتی
در شرایط کنونی، سرکوب و اختناق، جنگ وحشیانة ملاها علیه جامعة ایران است. این واقعیت به خصوص در اعدامهای جمعی و خودسرانه دیده میشود که به قول عفو بینالملل «یک ماشین شوم برنامهریزی شدة دولتی برای قتلهای بدون محاکمه در مقیاس انبوه» است.
میانگین اعدامها در دوره روحانی به حدود 1000 اعدام در سال رسیده. این بالاترین رکورد رژیم در ربع قرن اخیر بوده است. به علاوه چند هزار نفر در زندانهای مختلف ایران زیر حکم اعدام قرار دارند. این اعدامها، بیثباتی رژیم را بیان میکند. رژیمی که از کنسرت و تئاتر احساس تهدید میکند، متزلزل است. رژیمی که جوانان وبلاگر، شاعر، کاریکاتوریست، خبرنگار، و فیلمساز را زندانی میکند، لرزان است.
سه خطای اساسی غرب
با وجود این امروز در بسیاری کشورهای غربی بر اثر عوامل مختلف بهخصوص منافع اقتصادی تبلیغات و شانتاژ رژیم ملاها، بعضیها یک دیدگاه اشتباه درباره این رژیم دارند این دیدگاه از سه خطای اساسی تشکیل شده:
نخست این که تروریسم و نسلکشی و جنگافروزی ملاها در منطقه را قدرتمندی این رژیم تلقی میکند. دیگر این که تصور میکند رژیمی که مهمترین عامل بیثباتی و ناامنی منطقه است در عین حال میتواند همکاری برای امنیت منطقه باشد و سوم این که بر عوامل تغییر در ایران چشم میپوشد
تشدید ستیزهجویی پس از توافق اتمی
اجازه بدهد به اختصار چند نکته را مورد بحث قرار دهم:
توافق توافق اتمی 23تیرماه، بیشک، یک نقطه عطف است. اما اگر رژیم در موقعیت قدرتمندی بود، هرگز به توافق اتمی تن نمیداد. زیرا برنامة تولید بمب اتمی همواره یک مؤلفه قدرت ولایتفقیه بوده است.
رفسنجانی که از روز اول نفر شماره 2 این رژیم بوده، به گزارش خبرگزاری رسمی حکومتی دیروز اذعان کرد که رژیم آخوندی پروژة اتمی را از اول با هدف بمبسازی راه اندازی کرده و هیچگاه این ایده را رها نکرده و خودش و خامنهای رهبر رژیم شخصا این موضوع را دنبال میکردهاند.
بنابراین توافق مزبور را رژیم تحت اجبار پذیرفت. این توافق باعث تضعیف تمامیت رژیم شده و آن را دچار یک تناقض شدید کرده. به همین دلیل هفته گذشته خامنهای به ناگزیر توافق را تأیید کرد. همزمان، راههای دور زدن آن را نیز برای خود باز گذاشت.
پس از این توافق رژیم توان رو آوردن به رفرم ندارد. به عکس، برای جبران عقب نشینی نسبی از برنامه اتمی به سمت ستیزهجویی و جنگ طلبی بیشتر حرکت میکند. هنگامی که آخوند خاتمی رئیس جمهور شد، برخیها به این توهم دامن میزدند که فاشیسم دینی اصلاح میشود. اما آن تجربه شکست خورد. حالا همان شکست در مورد آخوند روحانی تکرار شده است. این یک فناتیسم تغییرناپذیر است و به قول ولتر، فناتیسم، هیولایی است که جرأت دارد خود را فرزند دین نام بدهد.
در ماههای اخیر، ملاها در داخل ایران نقض حقوق بشر را شدت بخشیدهاند. در یک بحرانسازی آشکار یک موشک بالستیک دارای قابلیت حمل کلاهک اتمی را آزمایش کردند.
در سوریه، جنگافروزی و کشتار را گسترش دادند. و وقتی که دچار شکستهای سخت شدند، با طراحی با روسیه پای مسکو را هم به این بحران باز کردند. دخالت رژیم ایران در سوریه تاکنون سه اثر فاجعهبار داشته است:
باعث رشد و گسترش گروه داعش شده، حملات تروریستی در اروپا را تحریک کرده و بالاخره، یک بحران عظیم اجتماعی با دو میلیون پناهنده برای اروپا به ارمغان آورده که یک بحران بیسابقه انسانی است.
حال آن که راهحل، از یک طرف اخراج سپاه پاسداران از سوریه و حمایت مادی از اپوزیسیون میانهرو است و همچنان که فرانسوا اولاند در مجمع عمومی ملل متحد نیز گفته است، راه حل، یک سوریه بدون بشار اسد است.
پیامدهای مشارکت با رژیم ایران
کسانی که میگویند باید با این رژیم همکاری کرد، نه تجربه سوریه را در نظر میگیرند نه تجربه عراق و یمن.
اگر حمایت مستقیم رژیم ایران از بشار اسد نبود، نه بحران پناهندگی وجود داشت و نه 300 هزار نفر مردم این کشور قربانی میشدند. اگر حمایت ملاها از مالکی نخستوزیر قبلی عراق و سیاستهای جنایتبار او نبود، گروه داعش فرصت رشد و گسترش پیدا نمیکرد.
در 16 ماه گذشته، رژیم ایران به دخالتهای پرجنایت در عراق تحت عنوان دروغین مقابله با داعش ادامه داد. متأسفانه دولت آمریکا در عمل آن را همراهی کرد. اما ملاها به جای جنگ با داعش مردم عراق و به خصوص سنیها را سرکوب و پاکسازی کردهاند.
سودرسانی به شرکتهای ولایت فقیه
این چالش در مورد همکاری اقتصادی با رژیم ایران نیز وجود دارد. مردم و تاجران ایرانی به مراوده علمی، فرهنگی، اقتصادی و تکنولوژیک با فرانسه علاقمندند. اما مشکل، سلطه ولایت فقیه و سپاه پاسداران بر اقتصاد ایران است. آنها بین نصف تا دوسوم تولید ناخالص داخلی را در دست دارند. در نتیجه طرفهای عمدة قراردادها، شرکتهای متعلق به خامنهای و سپاه پاسدارانند. چنین معاملاتی سوخت ماشین سرکوب و جنگ را تأمین میکند.
اما کلید این بحران نزد مردم ایران است. منطقة خاورمیانه به صلح و ثبات و دموکراسی نیازمند است و این با تغییر رژیم در ایران، امکانپذیر است.
آخوندهای حاکم از هیچ عاملی به اندازه نارضایتی داخلی و مقاومت سازمانیافتة مردم ایران نمیترسند. آنها به چشم دیدند که چگونه قیامهای سال 88، حکومت را تا یک قدمی سرنگونی پیش برد.
پس از توافق اتمی، محاصرة ضد انسانی اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در کمپ لیبرتی در در عراق، ادامه یافته است. آنها هم چنان، به انتقال عوامل وزارت اطلاعات و نیروی قدس به کمپ لیبرتی برای شکنجة روانی مجاهدان لیبرتی ادامه میدهند، محاصرة پزشکی وجود دارد و به غارت اموال آنها و سلب مالکیت از مجاهدان ادامه میدهند.
پیام زندانیان سیاسی ایران
متأسفانه روابط دولتهای غرب با این رژیم و بهخصوص بیاعتنایی آنها نسبت به حقوق بشر و آزادی مردم ایران و نقض تعهداتشان در قبال مجاهدان اشرفی، علیه تغییر در ایران توسط مردم و مقاومت ایران عمل کرده است.
دو هفته پیش، زندانیان سیاسی ایران، در یک نامة علنی به دولتهای اروپایی نوشتند: در ایران جان و امنیت انسانها ارزش ندارد. حال، رژیمی که به مردم خود رحم نمیکند چگونه میتواند مشکلگشای مردم دیگر کشورها باشد.
آنها شجاعانه نوشتند: مشارکتدادن رژیم ایران در امنیت منطقه، موجب شگفتی است. زیرا این رژیم تهران خود از معضلات منطقه و از بنیانگذاران تروریسم است.
همچنین باید به تظاهرات بیوقفة معلمان و کارگران و سایر اقشار اشاره کنم که خواست و آمادگی جامعة ایران برای تغییر را بیان میکند.
لزوم تغییر سیاست در قبال رژیم آخوندها
در چنین شرایطی، مراوده با فاشیسم دینی حاکم بر ایران و رییس جمهور آن، هم علیه دموکراسی و حقوق بشر در ایران و مشوق اعدامهای بیشتر است و هم به ضرر صلح و آرامش در منطقه است و به تروریسم و افراطیگری چه در لباس شیعه و چه در لباس سنی سوخت میرساند. بگذریم که سرمایهگذاری دراز مدت اقتصادی بر روی این رژیم پوسیده و رو به سقوط هم سرابی بیش نیست.
از این رو، ما از جامعة جهانی و بهویژه اتحادیه اروپا انتظار داریم که روابط با این رژیم را به توقف اعدامها مشروط کنند و رژیم آخوندها را برای آزادی زندانیان سیاسی تحت فشار بگذارند. همچنین آمریکا و اتحادیة اروپا به تعهدات و قولهای خود در مورد حفاظت لیبرتی عمل کنند. زمان آن است که به ناامنی این کمپ و محاصرة آن به خصوص محاصرة پزشکی آن پایان داده شود.
و سرانجام این که لازم است مقاومت مردم ایران برای آزادی را محترم بشمارند. تمام مسأله، آزادی مردم ایران است. به قول سرود مارسیز: آزادی، آزادی عزیز؛ این کلید بحران ایران و راه مقابله با بیثباتی منطقه است.
متشکرم.