اما
اما
اما
در یک جاست که شعله می کشد
شکل می گیرد
نفس می کشد
انرژی می دهد
و هم زمان اشک به چشمانت می آورد
می دانی خانه یار کجاست؟
جائی که به یادت می آورد
دلیل بودن را
مفهرم حیات را
و وظیفه انسان بودن را
در وادی امام حسین
در میان شعله های آتش
در انفجار موشکها
و صدای آژیر خطر
آنجاست که کعبه من است
اسمش قرارگاه آزادی است
اسمش رزمگاه لیبرتی است
جای بیقراران و عاشقان
جای کسانی که در سر سودای آزادی دارند
جائی که خواب از چشم دجالان می گیرد
آنجا میدان نبرد است
و این حماسه ادامه دارد