منشی – بفرما
صدا – سلام علیکم حاج آقا
منشی – علیکم السلام. بفرما
ص – ...... هستم از دفتر آقا. به حاج آقا وصل کنید کارشون دارم
م – آقا سلام علیکم. ارادت دارم. حاج آقا دارن نماز می خونن. بگم نمازشون رو قطع کنن؟
صدا – سلامت باشید. لازم نیست. بفرمائید که دستور آقا را در مورد نفوذیهای استکبار اجرا کردید؟
منشی – بله حاج آقا. دستور اجرا شده. تعدادی دستگیر شدن
ص – در باره این دستگیریها ..
م – اگه سوالی هست بفرمائید. بنده در جریان کامل قضایا هستم
ص – اینایی رو که گرفتید مدارکتون چی بوده؟
منشی – والله هرکدام مدرک خودشون رو دارن
ص – مثلا
م – یکیشون تو یخچالش هامبرگرد داشته.
صدا – چی داشته؟
م – هامبرگرد حاج آقا. مال ماک دوناله.
صدا – ماک دونال کیه؟
م – ماک دونال امریکائیه. از اون ملاعین استکباریه. آدم عادی رو دو روزه می کنه نفوذی امریکا. چه برسه به خبرنگار که تنش می خاره.
ص – ای ملعون ها. خدا را شکر که آقا حواسشون هست.
منشی – بله حاج آقا..... خلاصه رفتن سر یخچال نفوذیه، دیدن توش یه چیزی مثل گوشت چرخ کرده بوده که گرد بوده.
صدا- گوشت چرخ کرده مگه گرد و دراز داره؟
منشی – بله حاج آقا. درازش میشه همون کباب خودمان. اما گردش یه چیز دیگه س. اول فکر کردن کتلته. طرف هم می گفته کتلته. اما از بچه ش پرسیدن این چیه. گفته هامبرگرده.
صدا – عجب........ ملعون ها. خوب خوب . دیگه چه؟
منشی – یکی دیگه هم اخیرا یک تلفن از امریکا داشته
صدا – تلفن از امریکا؟ ای ملعون. از کی بوده؟ مامورین سیا بودن؟
منشی – نخیر حاج آقا. خودش بعدا در اوین اقرار کرده که پسرعمه ش بوده که از ش خواسته که یه سفر بره امریکا.
صدا – بره امریکا چکار کنه؟
منشی – گفته یه همسایه داره که سیاهه و میخواد در باره تجارت با ایران ازش یه سوالاتی بکنه. برادران صدای سیاهه رو ظبط کردن
صدا – حتما مامور سیا بوده که الکی گفته سیاهه. این برادران سایبری حقیقتا زحمت می کشن.
منشی – بله حاج آقا. این برادرا نباشن معلوم نیست دست استکبار چه بلایی بر سر ما بیاره.
صدا – بله. آقا همیشه براشون دعا می کنن
منشی – بله همونطور که آقا پیش بینی فرمودن همه نفوذی بودن
صدا – چند نفر دستگیر شدن از این ملاعنه!
منشی – زیاد بودن حاج آقا. بعضیاشون پاسپورت داشتن
صدا – امریکائی؟
منشی – نخیر جمهوری اسلامی. اما سوال اینجاست که خبرنگار پاسپورت میخواد چکار؟ اگه نفوذی نیست.
صدا – ملعون ها. بله پاسپورت برای چه گرفته؟
منشی – حالا وقتی که توی دست برادرا "موقور"! بیان و اعتراف کنن معلوم میشه که هم نفوذی بودن و هم موارد انحراف اخلاقی داشتن و شبا دور هم تریاک می کشیدن
صدا – بله. این ملعونها باید اقرار کنن که از سیا حقوق میگرفتن. وگرنه پول تریاک کشی از کجا میاوردن.
منشی – بله حتما اقرار می کنن. حاج آقا لاریجانی هم همین رو فرمودن.
صدا – خداوند خیرشون بده. البته خوب بحمداله برادران سپاه کارشون رو بلدن.
منشی – بله حاج آقا. خدا خیرشون بده. هیچکی مثل اینا نمیتونه ثابت کنه که آقا درست می فرمان.
صدا – بله.... این برادران می فهمن که اختلاس به ما ضربه نمی زنه. اما نفوذی ضربه می زنه.
منشی – احسنت حاج آقا. اختلاس ضربه نمی زنه
صدا – ببخشید یادم رفت بپرسم که حال آقازاده ها چطوره؟
منشی – الحمد لله و المنه. خوبن. دیروز زنگ زدن. بزرگه بحمدالله لیسانش رو از دانشگاه "سان فانسیکو" گرفته و برای فوق لیسانس قرار است به دانشگاه لوس آنجالس بره. میگه اونجا راحت تره. دومی هم ...
صدا – زنده باشند حاج آقا. اینها افتخارات جمهوری اسلامی ما هستن. بنده زاده ها هم در لندن هستند و درسشون تمام شده و حالا یک شرکت تجاری باز کردن که قراره برخی اقلام را برای فروش به اینجا بفرستند. یاد گرفتن که نان حلال بخورن آقا.
منشی – زنده باشند انشاء الله. اینها افتخارات ما هستن. زنده باشن.
صدا – پس به حاج آقا بفرمائید هرچه زودتر گزارش این نفوذی های ملعون را به آقا بدن.
منشی – چشم. اطاعت میشه.
صدا – ایدکم الله تعالی. فی امان اله...................