نامه جمعی از زندانیان سیاسی محبوس در زندان گوهردشت به دکتر محمد ملکی

تقدیم به آن پیر فرزانه "دکتر محمد ملکی"

از همه چیز گفته اند و از همه جا ... و انبوه نهادها و همایشها، نقدها و جهد ها ... تا چیز ناگفته ای را باقی نگذارند و همه چیز را گفته باشند .... و الحق از همه چیز گفته اند، الا از یک کلمه آزادی! ! و شاید هم، همه این و آن چیزها را میگویند که همان یک کلمه آزادی را نگویند...؟ ! آن گوهره و جوهره "همه چیزها " را ... !!! و راستی چرا ... چرا شما که اهل دانشگاه و علم و تحقیق و تفحص و ... هستید، دنبال " ریشه یابی مسائل " ... !! " آسیب شناسیهای تاریخی، اجتماعی "...!!! " نقد و بررسیهای فرهنگی "..!!! چالشهای زیست محیطی، بهداشتی،درمانی و ... را نمی گیرید .. ؟؟؟ چرا اینهمه را رها کرده و در این وانفسای "کمبود اگاهی" !!!،بی فرهنگی"!!!،"بیگانگی با تاریخ "!!!،"بحرانهای اکولوژیکی و محیط زیست"،" شرایط خطرناک انقراض برخی گونه های حیات وحش"، وضعیت وحشتناک فحشا، فقر اقتصادی و "فقر جدی حوزه عمومی(گفتگو)" و یا واکاوی علل سانسور و خود سانسوری ووو تنها به همین کلمه " آزادی " چسبیده اید...؟؟؟ چرا به جای رفتن از جلوی درب این زندان به جلوی آن زندان و از این تجمع اعتراضی به آن تجمع ... کارتان را به کارهای ترو تمیزتر، بی دغدغه تر و کم خرجتر مثل سخنرانی و موعظه و نقد و بررسیهای محققانه و آسیب شناسانه و یا حداقل کامنتهای آگاهی بخش و ... ارتقاء نمیدهید...؟؟؟ آخر این چه راه و روش خیره سرانه و این چه طریق دیوانگی است که شما پیشه کرده اید ...؟؟؟
مگر نمیدانید که این صحبتهای خارج از چارچوب و خطوط قرمز، ساختارهای قالبی و قالبهای ساختاری را میشکند ...؟؟؟ مگر نمیدانید آمدن جلوی درب زندان و ایستادن .... و یا اینجا و آنجا اعتراض کردن در شأن یک استاد و رئیس دانشگاه نیست !!! و ای بسا که بی عملی های روشنفکرانه و خردمندانه وطبعأ عاقلانه را ناخواسته به چالش میکشد ...؟؟؟
مگر نمیدانید اصرار کردن بر خواسته ها و مقاومت و ایستادگی بر آنها،" طبق تعریف "، از شئونات روشنفکری نیست و اگر مارک تندروی و افراط نخورد، دست کم بی فایده و غیر عاقلانه تلقی میشود ...؟؟؟ و مگر نمیدانید که اینگونه اعمال و اقدامات، نا امیدیها و سرخوردگیها را در هم میشکند و در تقابل با بی عملی روشنفکرانه و حتی پوپولیستی، بذر جسارت، ایستادگی و امید را می پراکند ...؟؟؟ و مگر نمیدانید آنان که چنین کردند و چون شما مستانه از آزادگی و آزادی دفاع کردند، همه کارشان به چوبه های دار و کنج زندان انجامید ...!!! پس ای سپید موی ستم کش ظلمت ستیز، چراغ بر کف، دیوژن وار ... از ما چه میخواهی ؟؟؟ بهتر نیست که با قدری هزینه، فایده کردن، به صرفه ترین روش را انتخاب کرده، به نقد و بررسی و آ سیب شناسی و غیره بپردازیم که از قضا راهی است بی هیچ محرومیت و بی انتها ... و یا در فعالیتهای " مجازی" و کلیکهای پی در پی دنیا را با خود هم آوا کنیم ...؟؟؟ ولی افسوس که شما به کمتر از " آزادی" و اصرار و ابرام عملی بر آن به هیچ چیز دیگر قانع نمیشوی و تازه شنیده ایم که از مبارزان و قهرمانان لیبرتی گفته ایی ...!!!! ما مست و تو دیوانه ..... ما را که برد خانه ...؟؟؟
درود بر شما و بر عزم و اراده راسختان که به قول سعدی: دو صد گفته چون نیم کردار نیست و به قول فردوسی: یک مرد جنگی (مثل شما) به از صد هزار ...
و چه خوب تصریح کرده اید که اصلی ترین درد کدام است و در دسترس ترین راه حل در کجا ...؟ و چه خوب و مثال زدنی نشان میدهید که اصلی ترین آسیب و بیماری مبارزه در بی عملی است که ناشی از عدم تقبل بها و هزینه مبارزه است ... و هیچگاه مشکل در آگاهی و فقدان راه حل و تئوری مبارزه و قس الهذا ... نبوده بلکه پیوسته مشکل در فقدان اراده و پذیرش بها و هزینه ایستادگی و مقاومت بوده که مانع هجوم به قلب مسئله و مشکل شده است ...
با آرزوی سلامتی و طول عمر
جمعی از زندانیان سیاسی
گوهردشت ـ کرج