جمشید پیمان:‌ خلوتم با تو پُـر ای تنها ترین تنهای من

به یاد پرویز عاطفی (سیف الله کبیریان)

توضیح: ده ماه پیش این شعر را با ایمیل برای پرویز فرستادم و گفتم نگاهی کن و نظر بده.
چند واژه را تغییر داده و این بند را هم به آن افزوده بود: "نیست در جانم چو تو ژرفنده ای/ ــ ژرفا شناس ــ /پُـرسشَت را پاسخی کو ؟/ گوش می کن بر سکوتم/می نگر در کارمن/.
عنوان شعر هم بر گرفته از یک سطر شعر، این بود: "خلوتم با تو پر ای بیتا ترین بیتای من". پرویز نوشته بود: " خلوتم با تو پُـر ای تنها ترین تنهای من ". همه ی تغییر های پیشنهادی اش را پذیرفتم.
یادش گرامی!

من چرا تنها بمانم ؟
 تا توئی همراه من
 تکیه گاهی نیست من را
 بجز دیوار تو .

غیر دست تو نمی خواهم
 ــ که بسپارم به او دستان خود ــ
 دل نبندم جز به مهرَت
 برنگیرم دیده از رخسار تو .

مَحرمی؛ مَحرم تر از جان
 همـدمی؛ پُـر حوصله
 ای صبور بی قراری های جانم
 دَر دل عشق آشنایت
 کن نهان اسرار من .

هم نشیـنـم گشته ای
 در شب ترین شب های من
 شروه خوانی می کند
 هر شب دلت
 از گریه ی اشعار من .

این قفس،
 پُـر گشته از پرواز و مرغ جان من
 بی تب و تاب پریدن
 می کَـنَـد بال مـرا
 بی وقفه
 با منقار من .

" نیست در جانم
 چو تو ژرفنده ای
 ــ ژرفا شناس ــ
 پُـرسشَت را پاسخی کو ؟
 گوش می کن بر سکوتم
 می نگر در کارمن " ( این بند را سیف الله کبیریان سروده است.)

دل
 درین دلمردگی های بیابان
 هیچ موجی را نیافت
 نوح جان بنمایدم نقشی مگر
 در غروبی،یا سحر گاهی
 ز دزیابار تو .

خلوتم با تو پُـر ای تنها ترین تنهای من
 شهر من سرشار از غوغا
 و من ؟
 بی خیال شهر و غوغا
 با خیالت دل خوشم
 پّر میشوم از خواهش دیدار تو