بیم توفان از دل لرزان بران
گر گریزان از سکوت ساحلی
بگذر از چاه و نمان در انتظار
نیست آنجا غیر خشکیده گلی
دست بگشادی به سوی آسمان
پاسخت ابری،تهی از حاصلی
نی عصائی میرسد، نی اژدها
وارهان جان از خیال باطلی
عرصه ی اعجاز،باری بسته شد
دل مده بر وعده های جاهلی
کاروان عاشقان سر به دار
شد به راه و تو سراپا غافلی
یار،بی پرده تو را خوانَد به خویش
نیست غیر از تو در اینجا حائلی
لَیسَ للْإنسَان إلَّا مَاسَعا *
هیچ نشنیدی ز کام مُقبلی ؟
*قرآن،سوره نجم، آیه 39:وَأَن لَّیسَ للْإنسَان إلَّا مَا سَعا