حسین پویا: انتخابات و وحشت "آقا"!

انتخابات است و "نامزد"! بازی است
حضرت "آقا " از آنها راضی است


آنچه شورای نگهبان می کند
هرچه "آقا" گفت، او آن می کند

گرچه "آقا" داشته حالی عجیب
چونکه باشد رفتن او عنقریب

بارها با خویش اندیشیده است
خواب بعد از مردنش را دیده است

از خودش پرسیده آقا بارها
اعتمادی هست بر سردارها؟

خوب میداند که بعد از مرگ او
نقشه دارد کوسه بی چشم و رو

سخت می ترسد که آن شیخ دغل
میز قدرت را بگیرد در بغل

بعد از آنی که شود مرحول او
کوسه با دشمن نماید گفتگو

دوستانش را بکوبد بر زمین
مجتبایش را فرستد در اوین

بچه هایش را کشد از تخت زیر
بعد آنها را نماید دستگیر

پس نباشد چاره جز حذف رقیب
زانکه می خواهد رقیب از او نصیب

لاکن ای یاران پر جاه و مقام
هست اینها جمله فرمان عمام

تا توانی حقه و تزویر کن
انتخاباتی بر این تدبیر کن

انتخاباتی بکن پر آب و رنگ
عرصه را بنما بر آن افراد تنگ

حذف کن هرکس به تو بد می کند
راه فرزند تو را سد می کند

صحبت از دشمن بکن با قهر و کین
پس رقیبان را بترسان از اوین

این همان راه من و رسم من است
هرکه بر من خرده گیرد دشمن است

انتخابات است و "نامزد" بازی است
ظاهرا "آقا " حسابی راضی است