محمدرضا نارویی مدیرعامل شرکت آب رژیم دراستان سیستان و بلوچستان ضمن اعتراف فاجعه بالا، ادامه داد: ”۵۱ درصد از جمعیت دو میلیون و ۵۰۰ هزار نفری این استان، ساکن روستاها هستند که سه هزار و ۸۸۰ روستا از مجموع ۶ هزار و ۵۵۳ روستای آن فاقد شبکه آبرسانی اند. منابع آبی استان شامل آب های سطحی در شمال و آب های زیرزمینی در جنوب استان است که به شدت وابسته به بارش ها و نزولات جوی اند.
خشکسالی و فقر طبیعی و ذاتی منابع آبی در صدر مشکلات است و کمبود اعتبارات و همچنین فرسودگی خطوط و شبکه های انتقال آب (که قدمت برخی از آنها به نیم قرن می رسد)، دیگر مشکلات را تشکیل می دهند. به گفته نارویی، افزایش سالیانه بطور متوسط ۲۰۰ روستا در استان (برخلاف بسیاری نقاط کشور) و مواجهه با موضوع «روستازایی»، بر اهمیت اهتمام به کاهش و رفع مشکلات ذکر شده می افزاید.“
ازسوی دیگر،پدیده بیابانزایی گریبان سیستانیها را گرفته است. بعضی از روستاییان، بیتاب از این همه رنج و کم آبی، مجبور به کوچ از خانههایشان شدهاند. خشکسالیهای شدید و پیدرپی طی 17 سال اخیر و قطع جریان آب رودخانه هیرمند از افغانستان، هامون را از نفس انداخته است و آثار گسترش بیابانزایی و گردوغبار بر نابودی شهرها و روستاها مشهود است. به گفته کارشناسان تا زمانی که یک منبع آب دائمی برای دریاچه هامون تضمین نشود، نمی توان برای مهار ریزگردها در کف آن برنامهریزی کرد.
همچنین رئیس فراکسیون احیای تالاب هامون مجلس ارتجاع میگوید: بیتوجهی به هامون و هامونیان مهاجرت ۱۳۰ هزار نفر از مردمان این دیار را در پی داشته است که این خود یک تهدید امنیتی است.
وی گفت: آیا باید فاجعهای بدتر ازآنچه در سیستان رخداده اتفاق بیفتد تا دولت توجه جدی به این منطقه محروم و دورافتاده ولی مهم و استراتژیک برای جمهوری اسلامی بکند و به داد مردم برسد؟
متأسفانه عزم جدی در مسئولان برای مقابله با بحران تالاب هامون وجود ندارد، چراکه مسئولان استانی درگیر مسائل حزبی و سیاسی خود بودهاند و هامون زیر خروارها خاک در حال دفن شدن است.
ودرآخر حکایت مردم روستای پوقومزی، درحوالی چاه بهار، غیرقابل باور و دردآور است:
روستاهایی که نه برق دارند، نه آب و نه حتی پای امواج رادیو، تلویزیون و یا موبایل به آنجا رسیده؛ روستاهایی که ساکنانشان در محرومیت و فقر کامل به سر میبرند...
چهره آفتاب سوخته مردها، پوست چروکیده زنها و پاهای برهنه کودکانی که چهرههایشان از شدت خشونت طبیعت منطقه و سوءتغذیه شدید و محرومیت، لاغر، چروکیده و زرد شده و در اثر آفتاب سوزان، کاملا سوخته است.
باورش امکان پذیر نیست؛ زندگی به سبک و روش صدها سال پیش در گوشهای از ایران خودمان؛ زندگی عجیبی که رسانهها و اخبار هیچ جایی در آن ندارند و امواج رادیو و تلویزیون و موبایل و یا هر وسیله ارتباطی دیگری راه به آنجا نیافته و زندگی اهالی این خطه را در عین سختی، کاملاً ایزوله کرده است.
اما فارغ از تمام محرومیتهای زندگی اهالی این روستا، چگونگی تهیه آب آشامیدنی اهالی روستا نیز دیدنی بود؛ آنجا که زنان و دختران این روستا هر روز مجبور بودند ۶-۵ نوبت، نزدیک به ۳۰ دقیقه راه را پیاده تا رسیدن به چشمهای که در نزدیک رودخانه قرار داشت طی کنند و در هر نوبت، قابلمه یا دبهای را از آب پر کرده و تا روستا به دوش بکشند.
اقامت چند ساعته در میان این روستا و در شرایط آب و هوایی و گرم این منطقه، آنقدر دردآور است که تصور قرار گرفتن به جای اهالی این روستا را غیر قابل درک میکند. (خبرگزاری حکومتی مهر)