شهر پر از فقر و فلاکت شده
دزدی و غارت به نهایت شده
چوب حراجی به منابع زدن
جزئی از اهداف ولایت شده
خلق خدا سقف ندارد به سر
دربدری بیکسی عادت شده
حبس ولی محکم و بی گفتگو
حق بشر خوب رعایت شده
دود، هوا گشته به حلقومها
هر نفسی خصم سلامت شده
حضرت آقا ببَرد مال تو
غصّه نخور ختم سعادت شده،
اینکه هنوزم نفسی می کشی
موهبتی بر تو عنایت شده
صیغه به کرّات کند شیخ ما
اسوه و سردار نجابت شده!
از قبَل ظلم و ستمهای او
دین مبین سخت حفاظت شده
گفتمش این مال حلال! از کجا
موجب و اسباب شکایت شده؟!
یک وطنی رفته به باد فنا
از سر رندی و خیانت شده
میر غضب سمبل عدل شما
قاضی تو خصم عدالت شده
فرق به گفتار تو اندر عمل
البته مصداق وقاحت شده
آنچه که کردی تو در این سالها
باعث انکار دیانت شده
گفت چنین شیخک والامقام
کاینهمه در فقه روایت شده!
اینکه خدائیم و شما بنده اید
هست دعایی که اجابت شده
تهمت دزدی تو به زاهد مزن
شیخ مزیّن به طهارت شده
صاحب سرمایه و سهم امام
بر حَسَب شأن و لیاقت شده!
***************
گوشخراش است کنون در وطن
آیه ظلمی که تلاوت شده
بانگ فقیهان شده صوت حمار
گوش تو تهدید سلامت شده