خبرگزاری حکومتی ایلنا (4 اردیبهشت 1395) در رابطه با سانسور و شیوه های «ممیزی» از سوی متولیان سرکوب در دیکتاتوری مذهبی به نقل از یک نویسنده می نویسد: «شرایط موجود در ایران به نویسنده اجازه نمیدهد که مضامین را پیدا کند و مضمامین با مانعی مثل سانسور برخورد میکنند. سانسوری که مضمون را نابود میکند و علاقهی مخاطب را نسبت به اثر پایین میآورد».
ترجمان این جملات آینه همان دیدگاه های قرون وسطایی ولی فقیه است که فرهنگ، هنر و تاریخ ایران را اکنون به کویری خشک و برهوت تبدیل کرده است. جامعه ای که در آن از خلاقیت های فرهنگی، از شعر و خیام و فردوسی و سعدی و حافظ و از آثار بزرگان ادبیات فارسی دیگر اثری نیست ودرمقابل تا چشم کار می کند، حکومت در راستای سیاست های کلی نظام آخوندی و بر اساس مصوبات «شورای عالی اقتلاب فرهنکی» به تربیت «مداح» و «بادمجان دورقاب چین های بیت خامنه ای» پرداخته است.
با نگاهی به صدور احکام سنگین زندان برای بسیاری از نویسندگان و روزنامه نگاران و بطور کلی اهل قلم بخوبی می توان به بحران در زمینه نشر در ایران تحت حاکمیت آخوندی پی برد. این مقاله در ادامه با اشاره به این بحران می افزاید: «عدهای از خانوادهها هرگز کتاب را در سبد خرید خود جای ندادهاند. عدهای از خانوادهها هم هستند که از ابتدا کتابخوان بودهاند... در دانشگاهها به ادبیات داستانی هیچ توجهی نمیشود. ممکن است کلاسهایی برگزار شود اما باید ببینیم اساتید آن چه کسانی هستند. آیا اساتیدی که یک تئوری یاد گرفتند و دارای مدرکی هستند میتوانند مشوق جوانان باشند؟ بالقوه این علاقه و استعداد در نوجوانان و جوانان وجود دارد که بتوانیم آنها را متمایل کنیم به خواندن داستان و رمان».
همچنین این نویسنده با اشاره به ابعاد سانسور از سوی وزارت ارشاد که تحت امر «دولت تدبیر و امید» می باشد، ادامه می دهد: «من وقتی یک داستان برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد میدهم، اطمینانی ندارم که همان اثر را به من تحویل دهند. یک چیز تکه پاره شده از اثر اولی به دست مخاطبان میرسد و با این اتفاق اقبال خوانندهی ایرانی به داستان ایرانی بسیار کم میشود. به همین خاطر است که تیراژ رمان و داستان ایرانی بسیار پایین آمده اما تیراژ ترجمهها به نسبت بالاتر است چون سانسور روی آثار ترجمه بسیار کمتر است... متأسفانه ما با حجم زیادی از کتابسازان روبه رو هستیم به جای کتاب نویسان».