سخن از قشر ضربه پذیر و محرومی در دیکتاتوری خامنه ای است که حاکمیت خونریز خواسته و فریادهای به حق آنان را با مشت و گلوله و با زندان و شکنجه و احکام قرون وسطایی اعدام پاسخ می دهد. نمونه هایی همچون مجاهد قهرمان غلامرضا خسروی و یا کارگر مبارز شاهرخ زمانی بینه هایی براین واقعیت هستند که جامعه کارگری دوش به دوش دیگر اقشار میهن امان، هرگز لحظه ای از جوش و خروش انقلابی برای زندگی شرافتمندانه و برای حقوق بشر و ایرانی آزاد و دمکراتیک دست از مبارزه و مقاومت علیه رژیم آخوندی نکشیده است.
با نگاهی به داده های حکومتی که به یقین تماما از زیر تیغ سانسور رد شده اند، به خوبی می توان به عمق بحران فقر و فلاکت برای طبقه کارگر در ایران پی برد. برای نمونه دبیرکل حکومتی در خانه کارگر (خبرگزاری حکومتی ایلنا 7 اردیبهشت 1395) فقر و تهی دستی کارگران در حاکمیت چپاولگر آخوندی را اینگونه به تصویر کشیده است «در حال حاضر درآمد 35 درصد از کارگران تنها کفاف خوراک آنها را میدهد و برای امور دیگر زندگی آنها کفایت ندارد».
اگر مبنا و نرخ کارگران درایران را همان آمارهای دولت آخوند روحانی مبنی بر وجود 11 میلیون کارگر قرار دهیم، در آنصورت ترجمان سخنان این کارگزار حکومتی نیز، اعتراف به وجود بیش از 7 میلیون کارگر گرسنه و محرومی است که در آمد اشان خرج و کفاف نان شب و زندگی روزانه آنها را هم نمی دهد.
بله این است تصویر واقعی از قشر زحمت کش و کارگر در حاکمیت ولی فقیه، قشری فقیر و محروم، اما سربلند و سرفراز و استوار که با وجود تمامی سختی ها و با وجود سرکوب خونین و نقض حقوق پایه ای آنها، به قول خانم رجوی: «هر چند موجودیت رژیم آخوندی و همه باندهای آن بر روی غارت ثمره جان و زندگی شما سوار شده است اما به رغم همه سرکوبگریها و اعمال فشارها، این رژیم بحران زده در مقابل مقاومت و همبستگی شما ضربهپذیر است. مبارزه شما برای مطالبه حقوقتان بخش بزرگ و جز لاینفک مبارزه تمامی مردم ایران برای برچیدن استبداد مذهبی است».
سخن از قشری زحمت کش است که با وجود فقر گسترده وستم مضاعفی که بر آنها می رود، روز گذشته ضمن سردادن «کارگر زندانی آزاد باید گردد» و یا «اشتغال، امنیت، معیشت حق مسلم ماست». یکبار دیگر نه تنها نمایش مسخره مراسم حکومتی در روز کارگر در تهران و شهرهای میهن امان را، بلکه فراتر از آن تمامیت دیکتاتوری خامنه ای را به چالشی ملی کشاندند.
عید بزرگ کارگران و زحمتکشان مبارک باد!