دراین رابطه دولت آخوند روحانی قصد دارد تا دست به اجرای یک طرح ضد محیط زیستی و ضد تمامی استاندارهای بین المللی مبنی بر «انتقال آب دریاچه مازندران» به بخش هایی از کشور بزند.
یک گزارش تحقیقی ( خبرگزاری حکومتی مهر 21 اردیبهت 1395) در این رابطه می نویسد: «گویا پریشانحالی بزرگترین دریاچه بسته جهان تمامی ندارد و این بار، کویر و فلات مرکزی برای سیراب شدن به خزر چشم طمع دوخته اند، آیا فاجعهای دیگر در راه است؟
از سالیان قبل بحران آب و تشدید آن در برخی از مناطق کشور، فکر انتقال آب را در ذهن مسئولان ایجاد کرد تا بتوان از این طریق مشکل را برطرف کرد. اجرای طرح انتقال آب خزر به استانهای مرکزی ایران طی یک ماه اخیر دوباره با اعلام رئیسجمهور سر زبانها افتاده است، طرحی که هنوز هم اما و اگرهای بسیاری با خود دارد».
براساس این طرح قرار است تا میان دریای خزر و خلیج فارس دریاچه هایی ایجاد شود و النهایه این دو منبع بزرگ آبی در شمال و جنوب کشور به یکدیگر متصل گردند. بسیاری از کارشناسان مسائل محیط زیست براین باورند که اجرای این طرح باعث برهم خوردن تعادل اکولوژیک هم در دریای خزر و خلیج فارس و هم در طول این شاهراه آبی خواهد شد. بدین سان پیش بینی می شود که مراتع، جنگل ها، رودخانه های و اراضی کشاورزی و هم چنین منابع آبی زیرزمینی دستخوش دگرگونی های غیرقابل بازگشت شوند. همچنین با توجه به وخامت اوضاع اقتصادی و مالی در دیکتاتوری خامنه ای که تبعات آن را بر رژیم بطور فزاینده ای بر اقشار ضربه پذیر میهنمان وارد می نماید، این طرح مقرون به صرفه اقتصادی نبوده هزینه های کمر شکنی را متوجه صندوق کشور خواهد کرد.
این گزارش در ادامه با اشاره به این واقعیت ها می افزاید: «این بار تصمیم گیران کلان کشور قصد دارند با انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی ایران، فاجعه زیستمحیطی دیگری را برای این کشور رقم بزنند. این پروژه بهاصطلاح کلان را پیش از این برخی کشورها مانند عربستان، لیبی و اتحاد جماهیر شوروی تجربه کرده و نتیجه اسفبار آن را دیدهاند.
به اعتقاد کارشناسان و صاحبنظران، بیشک مطرح کردن چنین پروژههایی نشان از عدم اطلاع و درک اکولوژیک نسبت به پهنههای طبیعی هم چون بیابان، مرتع، جنگل و دریا داردبه اعتقاد کارشناسان، یقیناً با انتقال آب دریای خزر همه زیستبومها حتی بیابان را هم نابود خواهیم کرد، نابودی اکوسیستم دریای خزر و هجوم ریزگردهای نمکی برای مردم شمال کشور، نابودی جنگلها در مسیر البرز و گسست اکولوژیک در طبیعت، فجایعی است از این تفکر بهاصطلاح توسعه مدارانه که کوچکترین توجهی نسبت به توان تابآوری طبیعت و پایداری سرزمین ندارد».