رژیم نامشروع حاکم بر تهران در طول حاکمیت جابرانه خود نه تنها به کشت و کشتار ایرانیان در داخل و خارج از کشور دست یازیده، بلکه با ارتکاب عملیات متعدد تروریستی در سراسر جهان، بویژه از آمریکای لاتین گرفته تا شاخ آفریقا همواره منشاء تفرقه، نفاق و نفرت پراکنی بوده و متأسفانه با توسل به حربه بی پایه و اساس یهود ستیزی و تحت عناوین سخیفی چون عمق امنیت استراتژیک، منطقه آشوب زده خاور میانیه را به میدان اصلی جولانهای تروریستی و مداخلات نظامی کاملا مغایر با منافع ملی ایرانیان تبدیل کرده است
باند غارتگر فقیه، با حمایت گسترده مالی، تسلیحاتی و با صطلاح مستشاری از انواع گروههای تروریستی چون حزب الله لبنان، سپاه بدر عراق، حماس و جهاد اسلامی فلسطین، انصارالله یمن، دخالت مستقیم در جنگ داخلی سوریه و معارض تراشی در بحرین و سایر کشورها نه تنها مسببت اصلی پیدایش پدیده کریح تروریسم و کشتار کور در منطقه و جهان گردیده، بلکه با اصرار شیطانی در ادامه این نیات پلید و پر هزینه، هم ایرانیان را غارت نموده و هم پرستیژ جهانی ایران و ایرانی را به بدترین وجه ممکن در اذهان جهانیان خدشه دار کرده است.
هرچند که سران بی بند و بار این رژیم گروگانگیر با گستاخی هرچه تمامتر، منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد، قوانین بین المللی و آرمان صلح جهانی را به سخره میگیرند،اما متاسفانه مراجع جهانی علیرغم آگاهی های همه جانبه از موارد گسترده نقض فاحش حقوق بشر و اطلاع از مکانهای متعدد گورهای دسته جمعی ناشی از کشتار فله ای هزاران مبارز دربند در دهه سیاه ۶۰ بویژه قتل عام تابستان سال ۶۷ در خاورانهای سراسر کشور تا کنون هیچ اقدام مؤثری برای به پای میز محاکمه کشاندن عامران، مباشران و عاملان این جنایات بربر منشانه از خود بروز نداده اند. علاوه بر این افراد بسیار معدودی از سران رژیم که بلحاظ ارتکاب بعضی اعمال تروریستی صورت پذیرفته در خارج از ایران مقصر شناخته شده اند را نه تنها بدون مجازات رها کرده اند، بلکه بموجب توافق نامه هسته ای با ایجاد امکان دسترسی به میلیاردها دلار درآمدهای بلوکه شده ایرانیان عملا به آنان این اجازه را داده اند تا به ویرانگری ها و به آدم کشی های خود در ایران و منطقه شدت بیشتری بدهند.
سران رژیم بیگانه زاد و بیگانه پرست فقیه که در 37 سال گذشته ثروت خدادادی ایرانیان را به باد فنا داده و علیرغم شعارهای توخالی و وعده های بیشمار نتوانسته اند حد اقلی از اشتغال و رفاه نسبی را برای مردمی فراهم بیاورند که به فلاکت کشانده اند، از سر سرخوردگی محض، بسیاری از آزادیخواهانی که جسورانه در برابر این دیکتاتوری پلید قد علم کرده اند را تنها به جرم عدالت طلبی و دمکراسی خواهی، یا به جوخه اعدام سپرده، یا حلق آویز نموده، یا در زندانهای مخوف سراسر کشور به کشتن داده ویا در خانه و خیابان دشنه آجین کرده است.
در ارتباط با اعدام زندانیان عادی نیز برای نمونه یاد آور میشوم که طبق اطلاع موثق طی 5 سال گذشته تنها در زندان رجایی شهر بیش از 1800 نفر را بدار آویخته و این در حالی است که بدون احتساب بازداشتگاههای مخفی حد اقل 50 زندان رسمی در کشور وجود دارد.
این حقیقت به خودی خود میرساند که رژیم خونخوار خامنه ای و شرکا همچون گذشته تنها راه تداوم بقای منحوس خود را در ایجاد رعب و وحشت از طریق ترور فیزیکی و شخصیتی مخالفان اعدام، آدمربایی، گروگانگیری و دشنه آجینی میدانند و در این بیراهه بی سرانجام نیز باورمندان به تشیع، تسنن، مسیحیت، یهودیت، بهاییت و سایر ادیان الهی و غیر الهی برایش هیچ تفاوتی ندارد.
عملکرد ۳۷ ساله این رژیم جنایتکار نشان میدهد که قطعا بدون فشار قاهر جامعه جهانی هرگز حاضر نخواهد شد که ماشین سرکوب، یا به عبارت دقیق تر ارابه اختناق خود را حتی برای لحظه ای متوقف کند.
بعنوان یک مبارز دربند که در ۱۳ سال گذشته زندانهای اوین، رجایی شهر و بندر عباس را به تناوب دوره کرده، برای مثال به ذکر یک نمونه کوچک ولی غیر قابل تصور می پردازم که بعنوان مشتی نمونه صدها خروار به تنهایی برای اثبات بربریت عریان رژیم ملایان کفایت میکند .
در سال ۹۳ علیرغم اینکه در زندان بندرعباس در حالت تبعید به سر می بردم، قاضی امنیتی شعبه یک بیدادگاه کرج که آخوند معلوم الحال و خونخواری بنام آسف الحسینی است و بویژه در کردستان جنایات بیشماری را رقم زده، در ارتباط با یک پرونده ساختگی توسط وزارت بدنام اطلاعات، اینقدر به خود زحمت نداد تا برای حفظ ظاهر هم که شده بصورت فرمالیته مرا به دادگاه احضار نماید و بطور صوری دفاعیات مرا بشنود. او بدون اینکه هرگز مرا دیده باشد، بطور غیابی حکم اعدام مرا صادر کرد و این یعنی که مزدوران رژیم برای قوانین نیم بند خود نیز ارزشی قائل نیستند، چه رسد به قوانین بین المللی و هنجارهای جهانی.
هرچند که ما مبارزان راه آزادی میهن به پیروزی رساندن انقلاب سوم ایرانیان را تنها راه چاره برای رهایی ایران و ایرانی از شر کلیت این رژیم فاسد، ظالم و خونخوار میدانیم و بارها ثابت شده که برای نیل به این آرمان والا، زندان، شکنجه و تبعید که سهل است، از بذل جان نیز هرگز دریغ نورزیده ایم، اما در این مرحله حساس، ضمن ابراز تأسف از کم کاریهای بلاتوجیه مراجع ذیربط بین المللی، بدینوسیله از همه آنان میخواهم که بیش از این تعلل را جایز ندانسته و تنها به محکوم کردنهای ادواری بسنده نکنند، بلکه بموازات اعتراض شدید اللحن نسبت به روند قرون وسطایی حاکم بر رسیدگی های باصطلاح قضایی رایج در ایران ملازده واکنش های عملی نشان دهند. حد اقل آنکه میتوانند با جدیت هرچه تمامتر خواستار تغییر قوانین ضد بشری و نیز تجدید محاکمه کلیه زندانیان و ستم دیدگان سیاسی پیشین و فعلی، بطور علنی و عادلانه بوسیله قضات غیر وابسته به دستگاههای اطلاعاتی امنیتی رژیم و با حضور هیأت منصفه ای متشکل از فعالان شناخته شده حقوق بشر و حقوقدانان مستقل گردند.
اینک نیز که در نتیجه گستردگی مبارزات حق طلبانه ایرانیان، عرصه بر کلیت رژیم نیم درصدی امت فقیه افسد، بویژه جناح موسوم به اصلاح طلب و اصولگرا بسیار تنگ شده، هر یک از آنان میکوشد که خود را مبرا جلو دهد و با تمسک به فرهنگ فرار به جلو، یا حربه رذیلانه فرافکنی، جناح دیگر را مسبب اصلی قتل و غارت، فساد و جنایت معرفی کند. چون این برائت جویی های مذبوحانه، همواره با اعترافات جسته گریخته و بعضا صریح از سوی سر سپرده ترین مزدوران باند مافیا همراه است، بلاجرم بسیاری از حقایق پشت پرده را برای مراجع جهانی و دادگاههای بین المللی به طرزی آشکار تر باثبات میرساند. لذا از پشت میله های سرد رجایی شهر دستان امیدوار خود را به سوی تمامی آزدیخواهان جهان و مراجع بین المللی دراز نموده، بویژه از اعضای دمکرات منش شورای امنیت سازمان ملل متحد مصرانه میخواهم که با توجه به پرونده قطور نقض گسترده حقوق بشر در ایران هرچه سریعتر ترتیباتی اتخاذ نمایند تا ضمن وارسی گورهای دسته جمعی در سراسر کشور و نیز گورهای انفرادی منفجر شده مخالفان رژیم، بموازات اجرای تمهیدات و تحقیقات عاجل برای بازببینی در پرونده های زندانیان سیاسی پیشین و فعلی، بلادرنگ نسبت به توقف اعدامهای رسمی، شبه رسمی و غیر رسمی از خود واکنش مؤثر نشان داده و هرچه سریعتر محاکمه عامران، مباشران و عاملان شکنجه، قتل، غارت و بویژه کشتارهای دسته جمعی مبارزان در بند در ۳۷ سال گذشته را با حضور ناظران بین المللی در دستور کار قرار دهند.
ارژنگ داودی . زندان رجایی شهر.هشت مرداد ۱۳۹۵